بنی آدم اعضای یكدیگرند كه در آفرینش ز یك گوهرند
همیشه طراوت میهمان دل های ماست. از آسمان ایران همیشه عطوفت می بارد و درختان عاطفه میوه های ایثار، نثار می کنند. زمینیان ایرانی آسمانی هستند. حكایت ، حكایت از گل و باران سخاوت است. خوب اگر نگاه كنیم خدا در همین نزدیکی ها نعمت سخاوتمندی می پاشد. از اینجا فرشتگان طبق طبق نیکی به آسمان خواهند برد، اگر دست فتاده ایی را بگیریم. اینجا می خواهیم كسی غمگین نباشد، همه به اضافه ما خوشبخت باشند. اینجا آبها آواز مهربانی می خوانند. اینجا همه دوش معرفت گرفته و به یاری درماندگان از مستمری زندگی آسوده و شرمنده از اهل و عیال می روند .اینجا همه می خواهند درآمد سرانه فقرا بالا رود و سود خالص ثروت به حساب فقرا هم ریخته شود. اینجا بال امید شكسته بالان با مرهم دلسوزان مداوا میشود. اینجا فقرایی هستند كه حدیث بی نوایی خود را با كسی بازگو نمی كنند.
نکند آنان گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع شود»
ما از اهالی محلّه کرامتم. پیشه مان میهمان داری است. دلمان لبریز از عشق و عاطفه است. سال هاست که دغدغه عدالت و انسانیّت و وجدان را به دوش می کشم. مردمانِ فقررا از نزدیک می شناسیم.
ای شما، شما سزاوارِ کرامتید. نگاه های منتظر، به دستان پر مهرتان خیره مانده است.
اینک درروزهای پایانی سال دل های خسته را در میهمانی خود پذیرا خواهیم بود و بدان لبخند را بر لب های خشکیده خواهیم افشاند . فردا که بهار آید دستانِ خود را سبز خواهیم دید.
امروز فرصت آن را داری تا دوستی ندار را در دارایی و نداری ات سهیم كنی . امروز مجال آن یافته ایی تا ستاره درخشان آسمان خوبی ها شوی، امروز دلت را آسمانی كن و آبی شو تا آنجا كه آفتابی شویی.
اینجا باغ عاطفه است. درختانِ احساس، شکوفه کرده اند. بر گلبرگ های ایمان،شبنم محبّت چکیده است. پرنده های نیکوکاری، فضای باغ را از نغمه های توحیدی خود پر کرده اند و باغبان لبخندزنان فریاد می زند:
مژده! مژده! بهار نزدیک است.
رگهایمان از خون انسانیّت لبریز است. نبضمان هر لحظه با یاد دیگران می زند. هوای حیاط دل هایمان لبریز از مهربانی
است. در هر تپش، قلبمان فداکاری را فریاد می زند. از باغچه هامان بوی سیب عاطفه می آید. دریای چشمانمان تا ساحل
غربت محرومان موج می زند. ما اهالی سرزمین نیکوکاری هستیم كه سروده ایم :
بنی آدم اعضای یكدیگرند كه در آفرینش ز یك گوهرند
تو كز محنت دیگران بی غمی نشاید كه نامت نهند آدمی