توي خواب و بيداري ميگفت:ماماني! آب...
24 خرداد 1394
جثهاش خيلي كوچك بود. اوايل كه توي سنگر ميخوابيد،
بعضي شبها توي خواب و بيداري ميگفت: «ماماني! آب… ماماني! آب…»؛
بچهها ميخنديدند و يك ليوان آب ميدادند دستش.
صبح كه بيدار ميشد و بچهها جريان را ميگفتند، انكار ميكرد.