دلایل ترک شهر مکه و دلیل هجرت به مدینه
1. مكّه سرزمين مناسبى براى ادامه دعوت نبود و رسول خدا (صلوات الله) نهايت بهرهبردارى ممكن را از اين شهر كرده بود و هيچ اميدى براى پيوستن گروههاى ديگرى- لااقل در آينده نزديك- به آيين اسلام نداشت.
2. رسول اكرم (صلوات الله) به عنوان نماينده و مبلّغ آيين توحيدى نمىتوانست به پيشرفتهاى اندك دوران مكّه بسنده كند، زيرا اسلام دين همه بشريت است و همه انسانها را در سراسر گيتى مخاطب خود مىداند
3. مسلمانان سالهاى دراز در مقابل ظلم و ستم، و عذاب و شكنجه مداوم و بىامان مشركان مقاومت و پايدارى كرده بودند. چنان كه گروهى از ياران بىپناه حضرت به ناچار ترك شهر و ديار كردند و از ظلم و ستم قريش به سرزمين غربت در آن سوى آبهاى درياى سرخ فرار نمودند.4. در نهايت قريش به اين نتيجه رسيد كه با طرح نقشه قتل پيامبر (صلوات الله) براى هميشه از دست او خلاص شود.
دلیل هجرت به مدینه
1. مكّه را جايگاه خاصى در دل مردم بود و بدون سيطره بر آن و برچيدن بتپرستى و جايگزينى آيين اسلامى، دعوت توحيدى پيامبر (صلوات الله) شكست خورده به حساب مى آمد،بنابراين ضرورت داشت جايى به عنوان پايگاه اين دعوت انتخاب شود كه علاوه بر نزديكى، بتوان از آنجا اوضاع مكّه را زير نظر داشت و نوعى فشار سياسى و اقتصادى و حتى نظامى به وقت لزوم بر آن وارد ساخت.مدينه همان جايى بود كه مقدمات و لوازم اعمال چنين فشارى در آن موجود بود. مدينه مى توانست به دليل قرار داشتن در مسير كاروانهاى بازرگانى و تجارى قريش، مكّه را از نظر اقتصادى در فشار قرار دهد. خصوصا كه منبع تأمين معاش مردم كه در درجه نخست، تجارت و مبادلات بازرگانى بود.
2. هجرت به مدينه تنها راه حل ممكن فراروى پيامبر (صلوات الله) بود. هجرت به طايف فايدهاى نداشت.يمن، ايران، روم، شام و ساير مناطق، زير سلطه دو ابرقدرت بزرگ آن روزگار بودند كه با هجرت به اين سرزمين ها جز مشكلات و خطرات هولناك بهرهاى عايد پيامبر (صلوات الله) و دعوت توحيدى نمى شد.حبشه نيز به لحاظ موقعيت جغرافيايى علاوه بر اين كه از مكّه فاصله زيادى داشت، نظر به واقعيتهاى اجتماعى، سياسى، انسانى و نژادى و نيز به عنوان يك كشور افريقايى نمى توانست رهبرى يك برنامه اصلاحى جهانى را در هيچ يك از زمينههاى اقتصادى، سياسى، نظامى و حتى فكرى و اجتماعى بر عهده گیرد
3. مدينه از نظر زراعى غنى تر از مكّه بود. بنابراين اگر روزى با نوعى فشار بازرگانى روبهرو مى شد،مى توانست در مقابل اين فشار مقاومت كند و بدون تسليم شدن در مقابل خواسته ديگران، به نوعى هرچند مشقّت بار به زندگى روزمره خود ادامه دهد.
4. اهالى مدينه در اصلی مردمان مهاجر يمن بودند كه در قديم الايام نوعى تمدّن ابتدايى داشتند. بدين ترتيب نه همانند مردمان بيابانگرد عرب، قلبهاى خشن داشتند و نه همچون مردم قريش در فضاى روانى خاصى به دنبال امتيازات ويژه و مصالح منطق هاى بودند.از سوى ديگر به خاطر رقابتهاى آشكار تيرههاى عدنانى و قحطانى، حتى اگر مردم مدينه انگيزه هاى دينى و عقيدتى نداشتند، از تسليم پيامبر (صلوات الله) به دشمن عدنانى، خوددارى مى كردند.
5. مردم مدينه طعم تلخ انحراف را چشيده بودند و جنگهاى پىدرپى آنان را از پاى درآورده بود؛ آنها همواره در رعب و وحشت به سر مى بردند، چنان كه شب و روز اسلحه بر زمين نمى گذاشتند.
6. بشارت هاى يهود مدينه درباره ظهور قريب الوقوع پيامبرى در منطقه عربستان، همه را براى پذيرش دين جديد آماده كرده بود
7. از همه گذشته، مردم مدينه، خودشان از پيامبر (صلوات الله) دعوت كردند تا به اين شهر هجرت كند؛ با او در عقبه منى بيعت كردند و به حضرت وعده يارى و نصرت دادند و متعهّد شدند كه چونان زن و فرزند خويش از آن حضرت دفاع كنند و حتى در اين راه سلاح بردارند و در مقابل همگان بايستند.