روش اخلاقی امام (ع) در رفتار با مردم
امام رضا (علیه السلام) به اخلاق عالی و ممتاز آراسته بود و بدین سبب دوستی عام و خاص را به خود جلب فرموده بود. هم چنین انسانیت او نیز یگانه و بی مانند بود و در حقیقت تجلی روح نبوت و مصداق رسالتی بود که خود آن حضرت یکی از وارثان اسرار آن به شمار می رفت.
امام (علیه السلام) در برخورد با مردمان چهره ی راستین اسلام را ترسیم می کرد. آن هم در عصری که جلال و شکوه پوشالی دستگاه خلافت از این آیین سیمای دیگری ارائه می داد. نخستین نکته این که او همه را دارای ارزش انسانی می دانست و از این دیدگاه با مردم رفتار می کرد.
یاسر خادم نیز گوید: روش امام (علیه السلام) چنین بود که چون خلوت می کرد، حشم و خدم خود را از کوچک و بزرگ جمع می کرد و با آنها گفتگو می نمود و خود را مأنوس و مونس آنها می ساخت و طریقه ی آن حضرت در هنگام غذا خوردن این بود که چون سفره ی غذا را برای آن بزرگوار حاضر می ساختند کوچک و بزرگ و حتی میرآخور را در کنار خود می نشاند و با آنها غذا می خورد.
ابن شهر اشوب در مناقب خود گوید: امام رضا (علیه السلام) وارد حمام شد. مردی که آن حضرت را نمی شناخت به او گفت بدن مرا ماساژ ده، امام شروع به این کار کرد. هنگام که مردم آن مرد را متوجه کردند و حضرت را شناخت با پریشانی شروع به عذر خواهی و پوزش کرد، اما امام هم هم چنان به کار خود مشغول بود و او را دلداری می داد.هنگامی که مشاهد می کنیم اما بر سر سفره غذا، همگی بردگان و غلامان و حتی دربان و میرآخور را در کنار خویش می نشاند در می یابیم که این گونه رفتار، برای این است که به امت درس انسانیت و فضیلت آموزد و شرف و کرامت انسانی را استوار و نظریه ی اسلام را در رفتاری که باید هر انسان با برادران دینی اش داشته باشد، عملاَ نشان دهد.
این که اسلام از نظر حقوق اجتماعی، قانون برابری و مساوات را میان افراد امت برقرار ساخته برای این است که کرامت انسانی را به او بازگرداند و او را از قید و بند زندگی طبقات رها و آزاد سازد. چنان که خدواند متعال فرموده است: « . . . اِنَّ اَکرَمَکُمْ عِنْدَاللِه اَتقیکُمْ . . .» (گرامی ترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست.)
از ابراهیم بن عباس صولی نقل است که گفت: شنیدم علی بن موسی الرضا (علیه السلام) می فرمود: برای سوگند خود، بنده ای آزاد می کنم و من چنین سوگندی نمی خورم مگر این که بنده ای را آزاد و پس از آن همه ی دارایی های خود را در راه خدا انفاق کنم. سوگند می خورم به قرابتی که با پیامبر خداد (صلوات الله علیه) دارم، اگر کسی گمان کند من بهتر از این هستم – اشاره به یکی از غلامان سیاه خود فرمود – درست نیست، مگر این که من عمل شایسته داشته باشم تا که بهتر از او باشم.
امام اخلاق اصیل اسلامی را بدین گونه برای ما تعریف می کند و روشی را که باید برای حفظ شرف انسانی و از بین بردن امتیازات اختیار کرد تعیین می فرماید.
ابراهیم قمی گفت: یاسر برای من نق کرد که در راه در جایی که میان ما و طوس هفت منزل راه باقی مانده بود. ابوالحسن (علیه السلام) بیمار شد، و تا ما به طوس رسیدیم یماری آن حضرت شدت یافت، و چندین روز در طوس اقامت کردیم، و مأمون روزی دو بار به عیادت او می آمد، و در روز آخری که در آن روز حضرت از دنیا رفت که بسیار هم ضعیف شده بود، بعد از این که نماز ظهرش را به جای آوردبه من فرمود: ای یاسر، این مردم چیزی خورده اند؟ عرض کردم ای سرور من! با این وضعی که شما دارید چطور می توانند چیزی بخورند، حضرت این کلام را که شنید کمر خود را راست کرده و فرمود: غذا را بیاورید و همه ی کارکنان خود را بر سر سفره نشانید و از هر یک جدا جدا احوال پرسید و از وضعشان جستجو کرد پس از این مردان و زنان طعام خوردند، ضعف شدیدی بر امام (علیه السلام) غلبه یافت و بیهوش افتاد و صدای شیون از حاضران برخاست.
امام (علیه السلام) در آن حالت بیماری نیز لحظه ای از یاد مردم خود غافل و میل ندانست در بیماری او افراد خانواده اش دست از زندگی روزمره خود بردارند.