نهی از منکر در میدان تجریش با چاشنی مهربانی !
در حال پیاده شدن از تاکسی در میدان تجریش بودم که چشمم افتاد به دختری که دست در دست پسری قد بلند داشت و در حالی که هیچ چیز روی سرش نبود خرامان قدم می زد…
شاید دوباره نگاه کردن به صحنه گناه کار درستی نبود، ولی ارادی هم نبود! از تعجب ناخود آگاه دوباره نگاه کردم تا از چیزی که دیدم مطمئن شوم. مطمئن شدم!
اعصابم خیلی خرد شد. زیر لب لا اله الا الله و استغفرالله می گفتم…
نتوانستم با خودم کنار بیایم. دوستش را جمع کند! اما بعد یاد حدیثی افتادم از امام رضا علیه السلام با این مضمون که:
با خوشرویی می توان مردم را بنده خود کرد.
لحظه ای ایستادم و از امام عصر – عجل الله فرجه – طلب کمک کردم رفتم جلو و به پسر سلام کردم.
گوشزد
أولئک الذين يعلم اللّه ما فی قلوبهم فأعرض عنهم وعظهم وقل لهم فی أنفسهم قولا بليغا
آنها كسانی هستند كه خدا، آنچه را در دل دارند، می داند. از (مجازات)آنان صرف نظر كن؛ و آنها را اندرز ده؛ و با بيانی رسا، نتايج اعمالشان را به آنها گوشزد نما.
سوره مباركه نساء/ آيه63
فیلم های اتوبوسی
شهادت امام رضا علیه السلام بود. می خواستیم بیایم تهران. قطار که هیچی، اتوبوس هم نبود! مجبور شدیم با اتوبوس تبریز بیایم، تا وسط راه که از تهران رد می شه پیاده شیم. راننده تو راه شروع کرد به نشون دادن یکی از اون فیلم سینمایی های داغون ایرانی. موقع جمع کردن پولها وقتی که رسید به من بهش گفتم: حاجی شهادت امام رضا ست. فیلم دیگه ای نداشتی بذاری؟
طرف یه آن خشکش زد! یه نگاه به من کرد و یه نگاه به تلویزیون. با صدای بلند یه جمله به ترکی گفت (نفهمیدم چی گفت)و رفت سمت تلویزیون. یهو کل اتوبوس شروع کردند به صلوات فرستادن. داشتند صلوات می فرستادند که تلویزیون یهو خاموش شد. مردم هم هاج و واج وسط فیلم مونده بودند که چی شد. بعد راننده، یه فایل مداحی تصویری در آورد گذاشت. حالا نه به این نه به اون. اولش خیلی مایل نبودم که این کار بشه. چون ممکن بود باعث بشه مردم کلا از مداحی و روضه زده بشن! ( فکری که خیلی موقع ها شیطون تو کله م میندازه…) مخصوصا که وسط فیلم بود!
اما بعد از گذشت چند دقیقه صدای گریه و زمزمه از تو اتوبوس بلند شده بود. بعضی ها هم دستاشون رو برده بودند بالا و داشتند نوحه می خوندند. صحنه ای باورنکردنی بود. اصلا توقع چنین حالتی رو نداشتم. انگار رفته باشی تو یه مجلس روضه. البته یه عده هم کاری نداشتند و داشتند کار خودشون رو می کردند. ولی در مجموع فضای اتوبوس، فضای خیلی خوبی بود.
دمش گرم! راننده آدم مشتی ای بود و از اون طرفم مسافر ها ی باحالی داشت. کرم امام رضا علیه السلام بود که فضای اتوبوس از اون حال اینجوری عوض بشه…
بعد از اینکه تموم شد، رفتم جلو و با دادن شکلات ( البته از این گرونا ! )به راننده ازش تشکر کردم.
اسلام كه همه چيز را می خواهد اصلاح كند...
امر به معروف و نهی از منكر دو اصلی است كه در اسلام كه همه چيز را می خواهد اصلاح كند، يعنی با اين دو اصل می خواهد تمام قشرهای مسلمين را اصلاح بكند، به همه هم ماموريت داده. به همه، به تمام افراد زير پرچم ماموريت داده كه بايد او را وادار كنيد همه را به كارهای صحيح و جلوگيری كنيد از كارهای فاسد.
امام خمينی رحمت الله عليه صحيفه نور، ج 9، ص 195
ورزش باستانی
پیامبر اعظم (ص):
خداوند متعال انسان قوی و نیرومند را دوست دارد. (بحار الانوار : 64 / 184)
ورزش زورخانهای یا ورزش باستانی و یا ورزش پهلوانی نام مجموعه حرکات ورزشی با اسباب و بیاسباب و آداب و رسوم مربوط به آن هاست که در محدوده تاریخی و فرهنگی ایران از گذشتههای دور رواج داشتهاست.
ورزش های زورخانهای نام دیگر ورزش های باستانی ایرانیان است. جایی که در آن به ورزش باستانی میپردازند زورخانه نام دارد هم چنین در زورخانه علاوه بر ورزش زورخانه ای کشتی پهلونی نیز گرفته می شود.
ورزش زورخانهای آداب و سنتی خاص دارد. آداب و سننی که با پیروی از پهلوانان و دلاوران افسانهای دوره باستانی و تاسی از پیشوای نخستین شیعیان و جوانمردان، خُلق و خوی مردانگی و مروت و جوانمردی را در ورزش کاران بر میانگیزد یا نیرو میبخشد.
ياد قيامت و آمادگى
حكمت 280ياد قيامت و آمادگى(اخلاقى، اعتقادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] مَنْ تَذَكَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ .
و درود خدا بر او ، فرمود: كسى كه به ياد سفر طولانى آخرت باشد خود را آماده مى سازد.
شناخت جايگاه واجبات و مستحبات
حكمت 279شناخت جايگاه واجبات و مستحبات (عبادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا .
و درود خدا بر او، فرمود: هر گاه مستحابت به واجبات زيان رساند آن را ترك كنيد.
ارزش تداوم عمل
حكمت 278ارزش تداوم عمل(اخلاقى، تربيتى)
وَ قَالَ [عليه السلام] قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ .
و درود خدا بر او ، فرمود: كار اندكى كه ادامه يابد، از كار بسيارى كه از آن به ستوه آيى اميدوار كننده تر است.
سوگند امام (ع)
حكمت 277سوگند امام (ع)(اعتقادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَا وَ الَّذِى أَمْسَيْنَا مِنْهُ فِى غُبْرِ لَيْلَةٍ دَهْمَاءَ تَكْشِرُ عَنْ يَوْمٍ أَغَرَّ مَا كَانَ كَذَا وَ كَذَا .
و درود خدا بر او ، فرمود: نه ، سوگند به خدايى كه با قدرت او شب تاريك را به سر برديم كه روز سپيدى در پى داشت، چنين و چنان بود!
پرهيز از دو رويى ها
حكمت 276پرهيز از دو رويى ها(اخلاقى)
وَ قَالَ [عليه السلام] اللَّهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِى لَامِعَةِ الْعُيُونِ عَلَانِيَتِى وَ تُقَبِّحَ فِيمَا أُبْطِنُ لَكَ سَرِيرَتِى مُحَافِظاً عَلَى رِثَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِى بِجَمِيعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَيْهِ مِنِّى فَأُبْدِيَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِى وَ أُفْضِيَ إِلَيْكَ بِسُوءِ عَمَلِى تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِكَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِكَ .
و درود خدا بر او، فرمود: خدايا به تو پناه مى برم كه ظاهر من در برابر ديده ها نيكو و درونم در آنچه كه از تو پنهان مى دارم، زشت باشد، و بخواهم با اعمال و رفتارى كه تو از آن آگاهى ، توجه مردم را به خود جلب نمايم، و چهرة ظاهرم را زيبا نشان داده با اعمال نادرستى كه درونم را زشت كرده به سوى تو ايم، تا به بندگانت، نزديك، و از خشنودى تو دور گردم.
ضد ارزش هاى اخلاقى
حكمت 275ضد ارزش هاى اخلاقى(اخلاقى، اجتماعى)
وَ قَالَ [عليه السلام] إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَيْرُ مُصْدِرٍ وَ ضَامِنٌ غَيْرُ وَفِيٍّ وَ رُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ الْمَاءِ قَبْلَ رِيِّهِ وَ كُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّيْءِ الْمُتَنَافَسِ فِيهِ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ لِفَقْدِهِ وَ الْأَمَانِيُّ تُعْمِى أَعْيُنَ الْبَصَائِرِ وَ الْحَظُّ يَأْتِى مَنْ لَا يَأْتِيهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود: طمع انسان را به هلاكت مى كشاند و نجات نمى دهد، و به آنچه ضمانت كند، وفادار نيست، و بسا نوشندة آبى كه پيش از سيراب شدن گلو گيرش شد؛ و ارزش آنچه كه بر سر آن رقابت مى كنند، هر چه بيشتر باشد، مصيبت از دست دادنش اندوهبارتر خواهد بود، و آرزوها چشم بصيرت را كور مى كند، و آنچه روزى هر كسى است بى جستجو خواهد رسيد.
ضرورت عمل گرايى
حكمت 274ضرورت عمل گرايى(اخلاقى، تربيتى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَا تَجْعَلُوا عِلْمَكُمْ جَهْلًا وَ يَقِينَكُمْ شَكّاً إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا وَ إِذَا تَيَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا .
و درود خدا بر او ، فرمود: علم خود را نادانى ، و يقين خود را شك و ترديد مپنداريد، پس هر گاه دانستيد عمل كنيد، و چون به يقين رسيديد اقدام كنيد.
ضرورت توكل به خداوند
حكمت 273ضرورت توكل به خداوند(اعتقادى)
وَ قَالَ [عليه السلام] اعْلَمُوا عِلْماً يَقِيناً أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنْ عَظُمَتْ حِيلَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ طَلِبَتُهُ وَ قَوِيَتْ مَكِيدَتُهُ أَكْثَرَ مِمَّا سُمِّيَ لَهُ فِى الذِّكْرِ الْحَكِيمِ وَ لَمْ يَحُلْ بَيْنَ الْعَبْدِ فِى ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِيلَتِهِ وَ بَيْنَ أَنْ يَبْلُغَ مَا سُمِّيَ لَهُ فِى الذِّكْرِ الْحَكِيمِ وَ الْعَارِفُ لِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِى مَنْفَعَةٍ وَ التَّارِكُ لَهُ الشَّاكُّ فِيهِ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِى مَضَرَّةٍ وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَيْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى وَ رُبَّ مُبْتَلًى مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى فَزِدْ أَيُّهَا الْمُسْتَنْفِعُ فِى شُكْرِكَ وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِكَ وَ قِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِكَ .
و درود خدا بر او ، فرمود: به يقين بدانيد! خداوند براى بندة خود هر چند با سياست و سخت كوش و در طرح و نقشه نيرومند باشد، بيش از آنچه كه در علم الهدي وعده فرمود: قرار نخواهد داد، و ميان بنده، هر چند ناتوان و كم سياست باشد، و آنچه در قرآن براى او رقم زده حايلى نخواهد گذاشت، هر كس اين حقيقت را بشناسد و به كار گيرد، از همة مردم آسوده تر است و سود بيشترى خواهد بد. و آن كه آن را وا گذارد و در آن كش كند، از همه مردم گرفتار تر و زيانكار تر است، چه بسا نعمت شده اى كه گرفتار عذتب شود و بسا گرفتارى كه در گرفتارى ساخته شده و آزمايش گردد، پس اى كسى كه از اين گفتار بهده مند مى شوي، بر شكرگزارى بيفزاى، و از شتاب بى جا دست بردار ، و به روزيِ رسيده قناعت كن.
ضرورت استقامت در برداشتن كجى ها
حكمت 272ضرورت استقامت در برداشتن كجى ها (سياسى)
وَ قَالَ [عليه السلام] لَوْ قَدِ اسْتَوَتْ قَدَمَايَ مِنْ هَذِهِ الْمَدَاحِضِ لَغَيَّرْتُ أَشْيَاءَ .
و درود خدا بر او ، فرمود: اگر از اين فتنه ها و لغزشگاه با قدرت بگذرم، دگرگونى هاى بسيار پديد مى آورم.
روش صحيح قضاوت
حكمت 271روش صحيح قضاوت (قضايى)
رُوِيَ أَنَّهُ [عليه السلام] رُفِعَ إِلَيْهِ رَجُلَانِ سَرَقَا مِنْ مَالِ اللَّهِ أَحَدُهُمَا عَبْدٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ الْآخَرُ مِنْ عُرُوضِ النَّاسِ
فَقَالَ ع أَمَّا هَذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ لَا حَدَّ عَلَيْهِ مَالُ اللَّهِ أَكَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَعَلَيْهِ الْحَدُّ الشَّدِيدُ فَقَطَعَ يَدَهُ .
و درود خدا بر او ، فرمود: دو نفر دزد را خدمت امام آوردند كه از بيت المال دزدى كرده بودند، يكى برده مردم، و ديگرى برده اى جزو بيت المال بود، امام فرمود
برده اى كه از بيت المال است حدى بر او نيست، زيرا مال خدا مقدارى از مال خدا را خورده است، اما ديگرى بايد حد دزدى با شدت بر او اجرا گردد (سپس دست راست او را بريد).