شهید
23 اسفند 1396
سرکلاس نشسته بودم کنار مهناز و نیلوفر که بهترین هستند، استاد خانم اصغری آمد و گفت دلنوشته ای بنویسید و موضوعش شهدا…
آری شهید و شهیدانی که از تمام خودشان گذشته تا من الان راحت و آسوده سرکلاس به موضوع شیرین شهید فکر کنم، همین بس که امنیت و آرامش الان را مدیون خون سرخ شماییم.
همین بس که از جوانی ات از زیباییت و از شب و صبح های هر روزت گذشتی تا یک ملت و مردم را با عشق فراوانی که در آسمان ها دیده بودی و آن را حس می کردی زندگی کنی.
شما بین دنیا و خدا به خدا رسیدی، تو ای شهید دنیا را رها کردی زیرا دنیا انسان را کور و کر و لال می کرد، شما نگران آخرت و جاودانه خود بودی و من غافل از تصمیم بزرگ شما.
خداوند مرا به بزرگی فکرت راهنمایی کند.
صابره حسینی