نيايش، هنگامى كه از گناهان خود طلب گذشت مى كرد، يا در طلب عفو از عيوب خود زارى مى نمود
29 مهر 1394
صحیفه سجادیه
ترجمه :
16.خدايا اى كسى كه گنهكاران بوسيله رحمتش طلب فرياد رسى مى كنند، و اى كسى كه بيچارگان به ياد احسانش پناه مى برند. و اى كسى كه دل وحشت زدگان از وطن دور گشته، و اى غمگسار غم ديدگان دل شكسته. و اى فريادرس هر تنهاى درمانده، و اى مددكار هر محتاج عقب رانده. توئى كه همه چيز را به علم و رحمتت فرا گرفته اى، و توئى كه براى هر آفريده در نعمتهايت بهره اى برقرار كرده اى. و توئى كه عفوت بر عقابت غالب است، و توئى كه رحمتت بر غضبت سابق است و توئى كه عطايت از منعت فزون است، و توئى كه آفريدگان همگى در محيط توانگريت گنجيده اند.
منزهى تو كه از جانب من سزاوار چنين رفتار باشى چه شگفت انگيز است آنچه من در باره خويش به آن گواهى مى دهم، و آن كارهاى پنهانيم كه خود آن را بر مى شمارم. و عجب تر از آن بردبارى تو از من و درنگ كردنت از مؤاخذه سريع من است! و اين نه از جهت گرامى بودن من پيش تو است. بلكه از جهت مداراى تو با من و تفضلت بر من است: تا از نافرمانى خشمانگيز تو باز ايستم، و خود را از گناهان فرساينده خويش باز دارم. و از جهت آن است كه عفو تو از من در نظرت از عقوبتم خوشايندتر است. بلكه من اى معبود من گناهم بيشتر، و آثارم زشت تر، و كردارم بدتر، و تهورم در باطل سختتر، و تنبهم در مقام اطاعت تو ضعيف تر و آگاهى و مراقبتم نسبت به تهديد تو كمتر از آن است كه عيوب خود را براى تو بشمارم. يا بر ياد كردن گناهانم قادر باشم و منظورم از اين اعتراف جز آن نيست كه از روى طمع در مهربانى تو كه صلاح كار گنه كاران در آن است كه آزادى گردن هاى خطاكاران به آن است خويش را سرزنش كنم.
خدايا و اين گردن من است كه طوق و بند گناهان آن را باريك كرده. پس بر محمد و آلش رحمت فرست. و به عفو خود آن را آزاد ساز. و اين پشت من است كه باز خطاها آن را سنگين ساخته، پس بر محمد و آلش رحمت فرست و به انعام خود آن را سبك ساز. اى معبود من، اگر چندان در برابر تو بگريم كه پلك هاى هر دو چشمم بيفتد، و اگر چندان صدا به گريه بلند كنم كه صوتم قطع شود، و اگر چندان برايت بپا ايستم كه هر دو پايم آماس كند، و آنقدر برايت ركوع كنم كه استخوان هاى پشتم از هم بپاشد. و آنقدر ترا سجده كنم كه چشم هايم از كاسه به درد آيد، و در دوره عمر خود خاك زمين بخورم و تا پايان زندگى آب خاكستر آلود بنوشم، و در اثناى اين احوال آنقدر ذكر ترا بگويم كه زبانم از كار فروماند، سپس از روى شرمندگى از تو چشمم را به آفاق آسمان نگشايم، با اين همه سزاوار محو يكى از گناهانم نخواهم بود. و اگر در آن هنگام كه مستوجب آمرزشت شوم مرا بيامرزى. و در آن زمان كه مستحق عفو تو گردم از من درگذرى، پس همانا كه آن آمرزش و عفو در حق من از جهت استحقاق من لازم نيامده، و من از روى سزاوارى شايسته آن نشده ام، زيرا جزاى من در اولين بار كه ترا عصيان كرده ام جهنم بوده و به اين جهت اگر مرا عذاب فرمائى در باره من ستمكار نخواهى بود!
پس اكنون كه مرا به ستارى خود مستور داشته اى، و رسوا نكرده اى، و به كرم خود با من مدارا كردهاى و در عقابم شتاب ننموده اى، و به تفضل خود درباره ام حكم كرده اى، و نعمتت را از من نگردانده اى، و احسانت را نسبت به من تيره و آلوده نساخته اى پس بر طول تضرع و شدت مسكنت و بدى حالم رحمت آورد. خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا از گناهان نگاهدار و به فرمانبردارى وادار و حسن انابت را روزيم كن، و به توبه پاكم ساز، و با نگهدارى خود تأييدم كن، و به عافيت روبراهم نماى، و شيرينى آمرزش را به من بچشان، و مرا رها شده عفو و آزاد گشته رحمت خود قرار ده، و برات ايمنى از خشم خود برايم بنويس، و مرا هم اكنون نه در آينده به آن ايمنى و نشانهاى در آن به من معرفى كن كه به آسانى آن را دريابم، زيرا كه اين كار براى تو در جنب قوتت دشوار نيست. و ترا در قدرتت دچار مشكلى نمى سازد، و تو بر هر چيز به منتهى درجه قدرت دارى.