چهل ويژگي متقین در بیان امیرالمؤمنین (علیه السلام)
براي ره يابي به ایمان و معرفت اهل تقوي، به نقل روايتي از مولي علي (عليه السلام) در نهج البلاغه اكتفا می کنیم.
همام كه مردي عابد و زاهد بود، روزي به ديدار امام علي (سلام الله عليه) نائل آمد و از امام درخواست كرد كه پارسايان را بر او به گونه اي بيان فرمايد كه گويا آن ها را مي بيند. امام پس از درنگي كوتاه اين گونه لب به سخن گشود: ”… فَاِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِِينَ اتَّقُوا وَ هُمْ مُحْسِنُونَ“1 اي همام تنها خدا پروا باش و نيكي كن كه خداوند با اهل تقوي و نيكوكاران است. گو اينكه بيان امام كوتاه و تمام بود، ليكن همام به اين اندازه قانع نشد و مكرر اصرار ورزيد كه امام بيش از اين براي او درباره اهل تقوي بگويند.2 سپس امام اهل تقوي را داراي فضائلي دانستند، كه به شرح ذيل است:
1. نيكو گفتار: ”مَنْطِقُهُمُ الصَّوََاب“ گفتاري درست و نيكو دارند.
2. ميانه رو در پوشش: ”مَلْبَسُهُمُ الْاِقْتِصََاد“ پوشش آن ها بر مبناي ميانه روي است.
در گفتاري ديگر امام علي (عليه السلام) فرمود: ”مََا عََالَ امْرُءٌُ اقْتَصَدَ“3 تنگدست نشد كسي كه ميانه روي را پيشه خود ساخت. در بياني ديگر از مولي علي (عليه السلام) نقل شده: سبكبال و سبكبار باشيد كه اگر سبكبال بوديد به مقصد مي رسيد.43. متواضعانه راه می روند: ”مَشْيُهُمُ التَّوََاضُع“ راه رفتن آنان همراه با تواضع و فروتني است.
در قرآن آمده است: ”در روي زمين با تكبّر راه مرو، تو نمي تواني زمين را بشكافي، و طول قامتت هرگز به كوه ها نمي رسد.“5 امام صادق (عليه السلام) فرمودند: ”در بين سخناني كه خداي عزّوجل به حضرت داوود وحي كرد اين سخن بود: همچنان كه نزديكترين كسان به خداوند افراد متواضع هستند، دورترين مردم هم متكبّرترين آن ها هستند.“ 6
4. از محرمات چشم می پوشانند: ”غَضُّوا اَبْصََارَهُمْ عَمََّا حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِمْ“ چشمان خود را از آن چه خدا بر آن ها حرام كرده فرو مي گيرند و نظر را كوتاه مي كنند.
قرآن مي فرمايد: ”قُل لِلمُؤمِنيِنَ يَغُضُّوا مِن اَبصَارِهِم… “7 به مردان مؤمن بگو كه چشم هاي خود را فرو گيرند و نظر را كوتاه كنند.
5. گوش هایشان وقف به علم نافع شده است: ”وَ وَقَفُوا اَسْمََاعَهُمْ عَلَي الْعِلْمِ النََّافِعِ لَهُمْ“ و گوش هاي خود را تنها وقف علمي كردهاندكه براي آن ها نافع باشد.
6. در گرفتاري و آسايش يكسانند: ”نَزَلَتْ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلاءِ كَالَّذِِي نَزَلَتْ فِي الرَّخََاءِ“، اهل تقوي در هنگام گرفتاري و دگرگوني ها و حوادث چون هنگام آسودگي هستند.
بنا بر اين، متقي هرگز مانند كساني نيست كه قرآن درباره ي آنان مي فرمايد: ”وَ اِذََا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالضُّلَلِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِِينَ لَهُ الدِِّينَ فَلَمََّا نَجََّاهُمْ اِلَي الْبِرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ …“8 و هر گاه كه در دريا طوفاني شود و موجي چون كوهها آنها را فرا گيرد در آن حال خدا را با عقيدة پاك و اخلاص كامل بخوانند و چون به ساحل نجاتشان رسانيم، بعضي بر قصد اطاعت و شكر خدا باقي مانند (و بعضي به كفر شتابند).
7. مشتاق به لقاء پروردگار هستند: ”وَ لَوْ لَا الْاَجَلُ الَّذِِي كَتَبَ اللهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْوََاحَهُمْ فِِي اَجْسََادِهِمْ طَرْفَهَْْ عَيْنٍ شَوْقاً“ و اگر نبود اجل و مدتي كه خدا براي ايشان معين فرموده، از شوق ثواب و بيم عذاب، چشم بر هم زدني روح در بدنشان قرار نمي گرفت.
لقمان خطاب به فرزندش مي گويد: ”اي فرزندم بترس از خدا، چنان ترسي كه اگر وارد شوي روز قيامت در حالي كه نيكويي انس و جن را داري، باز مي ترسي از اين كه خدا ترا عذاب كند، و اميدوار باش، چنان اميدواريی كه اگر روز قيامت با گناه انس و جن محشور شدي باز اميد داري خدا ترا بيامرزد. پسرش به او گفت: اي پدر چگونه طاقت اين دو را دارم در حالي كه فقط يك قلب دارم؟ لقمان گفت: پسرم، اگر قلب مؤمن از بدنش خارج شده و شكافته و دو نيم شود، در آن دو نور يافت مي شود، يكي نور خوف و ديگري نور رجاء. اگر هر دو وزن شوند هيچ كدام بر ديگري حتّي به اندازه ذرّه اي ترجيح ندارد. پس كسي كه ايمان به خدا آورده تصديق مي كند آن چه خدا فرموده، و كسي كه تصديق سخنان او كند هرچه خدا فرموده به كار مي بندد.“ 9
8. خداوند در نزد جان آن ها بزرگ و غير او كوچك است: ”عَظُمَ الْخََالِقُ فِِي اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مََا دُونَهُ فِِي اَعْيُنِهِمْ“ آفريدگار در جانشان بزرگ جلوه كرده، ولي غير او در نظرشان كوچك شمرده ميشود. امام علي (عليه السلام) مي فرمايد: ”به خدا سوگند در چشم من اين دنياي شما خوارتر و پست تر است از استخوان خوكي كه در دست بيماري مبتلا به جذام باشد.“10
9. اهل يقين هستند: ”فَهُمْ وَ الْجَنَّهُْْ كَمَنْ قَدْ رَاََهََا، فَهُمْ فِِيهََا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النََّارُ كَمَنْ قَدْ رَاََهََا، فَهُمْ مُعَذَّبُون“، آن ها به كسي ميمانند كه بهشت را با چشم ديده و در آن نعمتها غرقاند و هم چون كسي هستند كه آتش دوزخ را عيان مشاهده كرده، و در آن معذّبند.
در محضر مبارك پيامبر اكرم (صلوات الله عليه و آله) سخن از حضرت عيسي بن مريم و اين كه وي بر روي آب راه مي رفت به ميان آمد. حضرت فرمودند: ” اگر يقين او بيشتر بود، بر روي هوا راه مي رفت.“ 11
10. اهل حزن هستند: ”قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌْْ“، دلهايشان پر از حزن و اندوه است.
امام علي ( عليه السلام) مي فرمايند: ”اَلْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِِي قَلْبِهِ“ مؤمن سرورش در صورت و حزن او در قلبش مي باشد.12
11. امين مردم اند: ”وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَهٌْْ“ ( و مردم) از شر آنان در امانند.
12. تن پرور نيستند: ”وَ اَجْسََادَهُمْ نَحِِيفَهٌْْ“ جسم هاي آنان نحيف و لاغر است.
حضرت امام علي (عليه السلام) در نامه اي خطاب به عثمان بن حنيف (كه در آن زمان استاندار بصره بود) چنين مي نويسند: ”اي عثمان، به من خبر رسيده در ميهماني اي رفته اي كه گرسنگان پشت درب و كساني كه سفره هايشان رنگين است دور سفره نشسته اند. من از تو انتظار نداشتم در چنين مجلسي بروي. آگاه باش! كه براي هر پيروي، امامي است كه به او اقتدا ميكند و در ذيل عنايت روشن گري او راه مي يابد. آگاه باش! كه امام شما از دنياي خود به دو كهنه پيراهن، و از خوراكش به دو قرص نان اكتفا كرده است.“13
13. كم خرج اند: ”وَ حََاجََاتُهُمْ خَفِِيفَهٌْْ“ نيازهاي آن ها سبك و اندك است.
امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: ”هيچ فقيري از معاش خود محروم نمانده است مگر اين كه يك غني و توانگري از حق مالي او بهره مند گشته است.“14
14. عفيف هستند: ”وَ اَنْفُسُهُمْ عَفِِيفَهٌْْ“ و ارواحشان عفيف و پاك است.
امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: ”اجر و پاداش جهاد كننده اي كه در راه خدا شهيد شود، بيشتر از كسي كه توانايي بر گناه داشته و عفّت و پاكدامني پيشه كند نيست. نزديك است كه فرد پاكدامن و عفيف فرشته اي از فرشتگان شود.“ 15
15. اهل استقامت اند: ”صَبَرُوا اَيََّاماً قَصِِيرَهًْْ اَعْقَبَتْهُمْ رََاحَهٌْْ طَوِِيلَهٌْْ، تِجََارَهُْْ مُرْبِحَهٌْْ يَسُرُّهََا لَهُمْ رَبَّهُمْ“، براي مدتي كوتاه در اين جهان صبر و استقامت ورزيدند و راحتي بس طولاني را بدست آوردند، تجارتي است پر سود كه پروردگارشان برايشان فراهم ساخته.
در روايتي از پيامبر تفسير صبر چنين آمده: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از جبرئيل پرسيدند: ”صبر چيست؟“ جبرئيل گفت:” صبر اين است كه استقامت و شكيبايي ورزي در ناراحتي، چنان چه پايداري مي ورزي در شادماني و در بيماري، چنان كه در سلامتي. پس نبايد شكايت كند صابر از كيفيت حال خود نزد خلق به واسطه مصيبت و بلاهايي كه به او رسيده.“16
16. دنيا زده و اسير آن نيستند: ”اَرَادَتْهُمُ الدُّنْيََا، فَلَمْ يُرِِيدُوهََا وَ اَسَرَتْهُمْ فَفَدُوا اَنْفُسَهُمْ مِنْهََا“، دنيا به آن ها روي آورده وآن ها از آن روي گردان شدهاند، دنيا خواست كه آنها را اسيرخود كند اما آنان با فداكاري، خود را از دست او آزاد ساختهاند.
17. شب زنده دار: ”اَمَّا اللَّيْلُ، فَصََافُّونَ اَقْدََامُهُمْ تََالِِينَ لِاَجْزََاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتِِيلاً“، اما شب هنگام، شب زندهداران همواره (به عبادت) به پا ايستاده و قرآن را شمرده شمرده تلاوت مي كنند.
در قرآن آمده: ”اِنَّ نََاشِئَهَْْ اللَّيْلِ هِيَ اَشَدُّ وَطْأً وَ اَقُومُ قِِيلاً“ 17 همانا نماز در شب بهترين شاهد اخلاص قلب و دعوي صدق ايمان است. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: ”ترتيل مكث كردن و توقّف در قرائت قرآن است، و اين كه نيكو كني صوت خود را در خواندن قرآن.“ قرآن كريم مي فرمايد: ”يََا اَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّيْلَ اِلََّا قَلِِيلاً, نِصْفَهُ اَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِِيلاً, اَوْ زِدْعَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِِيلاً“ 18 الا اي رسولي كه در جامه خفته اي، شب را به نماز و طاعت خدا برخيز مگر اندكي، كه نصف يا چيزي كمتر از نصف باشد، ياچيزي بر نصف بيفزا و به تلاوت آيات قرآن با توجه كامل مشغول باش. و در سورهاي ديگر خداوند متعال، رسول گرامي خويش را به نماز شب امر ميفرمايد: ”وَ مِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِِيلاً“19 و پاسي از شب را (در نماز) به سجدة براي خدا بپرداز و همه طول شب را به تسبيح و ثناگويي او مشغول باش.
18. از قرآن درمان مي طلبند: ”وَ يَسْتَثِِيرُونَ بِهِ دَوََاءَ دََائِهِمْ“ و درمان دردهاي خود را از قرآن ميكنند.
قرآن ميفرمايد: ”وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مََا هُوَ شِفََاُء وَ رَحْمَهٌْْ لِلْمُؤْمِنِِينَ“20 موعظه و شفايي براي سينه ها و قلب هاي شما و هدايت و رحمتي براي عالميان از طرف پروردگارتان براي شما آمد.
19. به قرآن پاسخ مي دهند: فَإِذََا مَرُّوا بِآيَهِْْ فِِيهََا تَشْوِِيقٌ رَكَنُوا اِلَيْهََا طَمَعاً وَ تَطْلُعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَيْهََا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهََا نَصْبَ أعْيُنِهِمْ وَ إِذََا مَرُّوا بِآيَهِْْ فِِيهََا تَخْوِِيفٌ أصْغُوا إلَيْهََا مَسََامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أنَّ زَفِِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِِيقَهََا فِِي اُصُولِ آذََانِهِمْ“ پرهيزكاران هر گاه به آيهاي برسند كه در آن تشويق باشد با علاقه فراوان به آن رو آورند و روح جانشان با شوق در آن خيره شود و آن را همواره نصب العين خود مي سازند، و هرگاه به آيه اي برخورد كنند كه در آن بيم باشد، گوش هاي دل خويشتن را براي شنيدن آن باز مي كنند و صداي ناله و بهم خوردن شعله هاي آتش با آن وضع مهيبش در درون گوششان طنين انداز است.
امام سجاد (عليه السلام) مي فرمايند: ”آيات قرآن گنجينه هايي است كه هر گاه گنجينه اي باز شد سزاوار است به آنچه در آن است دقت كني.“21 امام صادق (عليه السلام) فرمودند: ”سزاوار است براي عبدي كه در مقابل مولاي خود به نماز مي ايستد، ترتيل را در قرائت آيات رعايت كند و وقتي آيه اي را مرور كرد كه در آن ذكر بهشت و ذكر آتش است، از خدا بهشت را طلب كند و پناه به خدا برد از آتش؛ و وقتي ”يََا اَيُهَا النََّاسُ وَ يََا اَيُهَا الَّذيِِنَ آمَنُوا“ اي مردم و اي اهل ايمان, را قرائت كرد بگويد:” لَبَّيْكَ رَبُّنََا“بله, گوش به فرمانم اي خداي ما.
20. اهل ركوع و سجود هستند: ”فَهُمْ حََانُونَ عَلََي اَوْسََاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبََاهِهِمْ وَ أَكُفَّهُمْ وَ رُكَبَهُمْ وَ أَطْرََافُ أَقْدََامِهِمْ“ متّقين در پيشگاه الهي به ركوع مي روند، جبين، پيشاني و دست و زانوي و قدمهاي پايشان را آنها به هنگام سجده بر خاك مي سايند.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: ”بر شما باد به طولاني كردن ركوع و سجود، زيرا وقتي يكي از شما ركوع و سجده خود را طولاني كند، ابليس ندا دهد از پشت سر او كه: واي بر من! اطاعت كرد و عصيان كردم، سجده كرد و اباء كردم.“22 امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند: ” كسي كه ركوع خود را تماماً به جا آورده و حق آن را اداء كند، وحشت قبر به او راه پيدا نمي كند.“23
21. طالب رهايي از عذاب می کنند: ”يَطْلُبُونَ إِلَي اللهِ تَعالََي فِي فَكََاكِ رِقََابِهِمْ“، از خداوند متعال آزادي خويش را (از عذاب) طلب مي كنند.24
امام علي(عليه السلام) در نامه اي به امام حسن (عليه السلام) چنين نوشته اند: ”وَ لََا تَكُنْ عَبْدَ غَبْرِكَ فَقَدْ جَعَلَكَ اللهُ حُرّاً.“25 و بنده غير خودت نباش، در حالي كه خدا تو را آزاد قرار دادهاست. رسول گرامي اسلام چنين مي فرمايند: ”اي مردم، روان هاي شما و نفس هاي شما در گرو اعمال شماست، پس با استغفار و توبه رهايشان كنيد.“ 26
22. دانشمنداني بردباراند: ”وَ أَمَّا النَّهََارُ فَحُلَمََاءٌ عُلَمََاءٌ،…“ و اما در روز آنها دانشمنداني بردبارند.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:”بر تو باد كه حلم را پيشه ي خود سازي كه ركن علم است.“27 رسول اكرم (صلوات الله عليه و آله) فرمودند: ”خداوند هرگز كسي را به سبب جهل عزيز نكرد و كسي را هم به سبب حلم و بردباري ذليل نكرد.“28 پيامبر گرامي فرمودند: ”علم مايه ي حيات اسلام و ستون ايمان است.“29 امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: ”زمامداران بر مردم حكومت مي كنند و دانشمندان بر زمامداران.“ 30
23. نيكوكار هستند: ”وَ أَمَّا النَّهََارُ… أَبْرََارٌّ أَتْقِيََاءٌ“ و در روزها … اهل تقوا نيكوكاراني خود نگهدار هستند.
24. از خوف خداوند لاغر اندامند: ”قَدْ بَرَأَهُمُ الْخَوْفُ بَرِِيءٌ الْقِدََاحِ“ خوف، بدن هاي آنان را مانند چوبهي تير تراشيده و لاغر ساختهاست.
رسول گرامي فرمودند: ”كسي كه از خدا بترسد، هر چيزي از او مي ترسد و كسي كه از غير خدا بترسد، خدا او را از هر چيزي مي ترساند.“31 قرآن كريم مي فرمايد: ”وَ اَمََّا مَنْ خََافَ مَقََامَ رَبِّهِ وَ نَهَي النَّفْسَ عَنِ الْهَوََي، فَاِنَّ الْجَنَّهُْْ هِيَ الْمَأْوََي“32 و اما كسي كه از مقام پروردگارش ترسيد و نفس را از پيروي هوا باز داشت، همانا جايگاه او بهشت است.
25. ظاهر پرهيزگاران این گونه است: ”يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النََّاظِرُ فَيَحْسَبَهُمْ مَرْضََي وَ مََا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ يَقُولُ: قَدْ خُولِطُوا وَ قَدْ خََالَطَهُمْ أَمْرٌّ عَظيِِمٌ“ بيننده وقتي به قيافه پرهيزگاران نگاه مي كند، آن ها را مريض مي پندارد، ولي هيچ مرضي در وجود آنها نيست وآن بيننده گويد: آن ها ديوانه شده اند، در حالي كه انديشه اي بس بزرگ آنان را به اين وضع در آورده.“
امام علي (عليه السلام) سيماي شيعه را چنين توصيف كردند: ” زردي صورت از شب زنده داري، كم سويي چشم از شدت گريه، پشت خميدگي از ايستادن، فرو رفتگي شكم از روزه، خشكيدگي لبان از دعا دارند و بر آن ها گرد و غبار خشوع نشسته است و آنان از خاشعين هستند.“ 33
26. به اعمال كم و زياد خود قانع نیستند: ”لََا يَرْضُونَ مِنْ أَعْمََالِهِمُ الْقَليِِل، وَ لََا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثيِِرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ اَعْمََالِهِمْ مُشْفِقُونَ“ پرهيزگاران از اعمال كم خود راضي نيستند و اعمال زياد خود را نيز زياد نمي بينند. آنان خويش را متهم مي سازند و از اعمال خود ترسناكند.
در انجام اعمال يا موفّق به فراواني آن هستند و يا اين كه اهل تقوا عمل كم ولي با خلوص انجام ميدهند. در صورت اوّل آن همه كرده را زياد نميبينند كه هر چه باشد در برابر نعمت فراوان الهي هيچ است واگر به كم بسنده كرد به آن نيز رضايت نميدهند. امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند: ”سه چيز شكننده كمر است: مردي كه عمل خود را كثير شمارد و گناه خود را فراموش كند، و عُجب او را گرفته از عمل خود خوشنود باشد.“34
27. از ستايش مردم ترس دارند: ”اِذََا زُكِيَ أَحَدَهُمْ خََافَ مِمََّا يُقََالْ لَهُ، فَيَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِِي مِنْ غَيْرِِي وَ رَبِِّي أَعْلَمٌ مِنِِّي بِنَفْسِِي، اَللََّهُمَّ لََاتُؤََاخِذْنِِي بِمََا يَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِِي أَفْضَلَ مِمََّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْلِِي مََا لََا يَعْلَمُونَ“ هر گاه يكي از آنان ستوده شود، از آن چه به او گفته مي شود به هراس مي افتد و مي گويد: من از ديگران به خود آگاه ترم و پروردگارم به نفس من از خود من آگاه تر است. خدايا، مرا به آن چه مي گويند مگير و مؤاخذه مكن و مرا بهتر از آن چه گمان مي كنند قرار ده و از آن چه بر من از اعمالم نمي دانند بگذر.
اين كه اين ها مدح ديگران را خوشايند ندارند به خاطر شناخت دقيقي است كه از خود دارند. امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: ”كسي كه خود را شناخت، خدايش را شناخته.“ 35
28. قوّت در دين دارند: ”فَمِنْ عَلََامََاتِ أَحَدِهِمْ إِنَّكَ تَرََي لَهُ قُوَّهٌْْ فِِي ديِِنٍ“ و نشانه هاي هر يك از آن ها اين است كه مي بيني در دين نيرومندند.
در روايتي از امام صادق (عليه السلام) سؤال شد كه منظور از قوّت در آيات مربوط به بني اسرائيل چيست؟ قوّت در بدن يا قوّت در قلب ها؟ حضرت فرمودند: ”هر دو.“ بنابر اين، قوّت در دين شامل قوّت جسماني و روحاني، در عمل به وظايف اعتقادي، شرعي، اخلاقي و عرفاني است.
29. نرم خو و دور انديش اند: ”وَ حَزْماً فِِي ليِِنٍ“ نرم خو و دور انديش اند.
در قرآن آمده: ”(پيروان پيامبر) بر كافران، بسيار قوي دل وسخت؛ و با يكديگر بسيار مشفق و مهربانند.“ 36 در آيه اي ديگر آمده: ”بگوييد به او گفتني نرم“37 خداوند در قرآن پيامبر را چنين مورد خطاب قرار داده: ”لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليِِظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَرَمِكَ“38 اگر با غلظت و شدت بودي از گرد تو پراكنده مي شدند.
30. ايماني آميخته با يقين دارند: ”وَ ايِِمََاناً فِِي يَقيِِنٍ“ و ايماني كه آميخته با يقين است.
از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آمده: ” يقين همه ايمان است.“39 امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: ”فردي از شما طعم ايمان را نمي چشد تا اينكه علم و يقين پيدا كند كه آن چه به او مي رسد خطا نبوده و آن چه خطا بوده به او نمي رسد.“ 40
31. علاقه مند به كسب علم هستند: ”وَ حِرْصاً فِِي عِلْمٍ“ و علاقهاي شديد به كسب علم و دانش دارند.
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: ”كسي كه راهي را براي كسب علم برود، خداوند راهي از آن راه را به بهشت باز مي كند.“41 امام علي (عليه السلام) از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نقل كردند: ” زماني كه قيامت بر پا شود، خون شهداء، با قلم و دست خط دانشمندان سنجيده مي شود و سرانجام قلم علماء بر خون شهداء تقدّم مي يابد.“42 رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در بياني فرمودند: ” فضيلت دانشمند بر عابد، مانند ماه شب چهارده بر ستارگان است.“43 و نيز امام صادق (عليه السلام) فرمودند: ”يك ركعت نماز دانشمند بهتر از هفتاد هزار ركعت نماز عابد است.“ 44
32. علمي همراه با حلم دارند: ”وَ عِلْماً فِِي حِلْمٍ“و علمي همراه با حلم.
امام صادق (عليه السلام) در مورد حلم و علم به عنوان بصري فرمود: ”پس كسي كه به تو گفت: اگر يك حرف زدي ده تا مي شنوي، به او بگو: اگر ده تا گفتي يكي نمي شنوي. و كسي كه ترا دشنام داد، به او بگو اگر راست مي گويي و صادقي در آنچه به من نسبت مي دهي، پس از خدا مي خواهم مرا ببخشد، و اگر كاذبي در آن چه مي گويي، پس از خدا مي خواهم ترا ببخشد، و كسي كه به تو وعده ي فحش در كلام داد، پس تو او را به نصيحت و رعايت او وعده ده. پس آنچه به آن جاهلي از علماء سؤال كن، و بپرهيز از آن كه سؤال كني از آن ها از روي اعتراض و آزمايش، و بپرهيز از اين كه به رأي خود عمل كني و احتياط را در جميع راه ها أخذ كن.“ 45
33. ميانه رو هستند: ”وَ قَصْداً فِي الْغِنََاءِ“و ميانه روي در غناء و بي نيازي.
قرآن كريم مي فرمايد: ”اسراف كنندگان اصحاب آتش هستند.“46 و در آيه اي ديگر آمده: “تبذير كنندگان همواره برادر شياطين هستند.“47 امام حسن عسكري (عليه السلام) مي فرمايند: ”براي ميانه روي حد و مقداري است كه اگر شخص زياده بر آن كند، بخيل است.“48 و از امام علي (عليه السلام) آمده است كه: ”اسراف موضع تقليل و فرود و كاستي، و ميانه روي موضع و موجب ازدياد است.“49
34. در عبادت خاشع هستند: ”وَ خُشُوعاً فِِي عِبََادَهِْْ“و خشوع و تواضعي در عبادت.
از رسول اكرم (صلوات الله عليه و آله) پرسيده شد: ”خشوع چيست؟“ فرمودند: ” فروتني در نماز و اينكه بنده با تمام قلب خود به سوي پروردگار عزّ و جل روي آورد.“50 در تفسير مجمع البيان آمده: ”(مؤمنين) خاضع، متواضع و ذليلند، چشم هاي خود را از مواضع سجده ي خود بر نمي دارند و توجه به راست و چپ خود ندارند.“51 امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: ”بر تو باد به تواضع، چرا كه تواضع از بزرگ ترين عبادات است.“ 52
35. آراسته اند در حالی که نادرند: ”وَ تَجَمُّلاً فِِي فََاقَهٍْْ“ و جمالي در حالت فقر و تنگ دستي.
خداوند در قرآن درباره ي اصحاب صفّه چنين مي فرمايد:” از فرط عفاف چنان احوالشان بر مردم متشبه شود كه هر كس بر حال آنان آگاه نباشد آن ها را غني و بي نياز مي پندارد، اما آنان را از سيمايشان مي شناسي، هرگز با اصرار چيزي از مردم نمي خواهند.“ 53
36. در سختي ها شكيبایند: ”وَ صَبْراً فِِي شِدَّهٍْْ“ و صبر كردني در سختي و شدت.
امام صادق ( عليه السلام) مي فرمايند: ”صبر نسبت به ايمان به منزله سر نسبت به بدن است ، پس زماني كه سر مي رود، بدن هم مي رود. و همين طور وقتي صبر مي رود، ايمان هم مي رود.“ پيامبر گرامي مي فرمايند: ”صبر نصف ايمان است.“
37. طالب مال حلال هستند: ”َو طَلَباً فِِي حَلََالٍ“ و طلب كردن مال حلال را.
قرآن كريم مي فرمايد: ”بخوريد حلال و طيب از آن چه در زمين است.“54 پيامبر اكرم (صلوات الله عليه) مي فرمايند: ”عبادت هفتاد جزء دارد و افضل آن طلب روزي حلال است.“55 پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي فرمايند: ”كسي كه چهل روز روزي حلال بخورد، خداوند قلب او را نوراني مي گرداند.“56
38. در مسير حق، نشاط و سرور دارند: ”وَ نِشََاطاً فِِي هُدََي“ و نشاط در مسير هدايت و حق. ”فَبِذََلِكَ فَلْيَفْرَحُوا“57 بيشك، بايد انسان فرح و خوشي او به طاعت خداوند باشد.
39. از طمع دورند: ”وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ“ و دوري و اجتناب از طمع.
امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: ”بيش ترين زمين خوردن عقل ها زير برق هاي طمع هاست.“58 و ”ثمره و ميوه طمع، ذلت در دنيا و شقاوت در آخرت است.“59 پيامبر گرامي (صلوات الله عليه و آله) مي فرمايند: ”بپرهيز از اين كه طمع را مثل موي بدن جزء وجودت كني، زيرا شدت حرص قلب را آشفته مي سازد و بر قلب ها مهر دوستي دنيا را مي زند، و آن كليد هر پليدي و منشأ هر گناهي و سبب نابودي هر حسنه و ثوابي است.“
40. با وجود اعمال صالح، خوف دارند: ”يَعْمُلَ الْاَعْمََالُ الصََّالِحَهَْْ وَ هُوَ عَلََي وَجَلٍ“ او اعمال صالح انجام مي دهد در حالي كه خائف و ترس ناك است.
چون پذیرش اعمال صالح به دست خداوند متعال است، شخص متّقی خوف دارد که مبادا او نپذیرند. قرآن كريم مي فرمايد: ”كساني كه اعمال صالح انجام مي دهند و قلوب آنها خائف است.“60 شخصي از امام صادق (عليه السلام) مي پرسد: ”چه چيزي در وصيت لقمان بود؟“ امام فرمودند: ”امور عجيبه اي، و عجيب تر از همه اين كه، به فرزندش گفت: بترس از خداي عزو جل، ترسي كه اگر نيكي انس و جن را آورده باشي، عذابت كند و اميد به خدا داشته باش، اميدي كه اگر گناهان انس و جن را آورده باشي، ترا رحم كند.“ 61
——————–
پی نوشت ها:
1. سوره مباركه نحل، آيه شریفه 128.
2. امام علي، نهج البلاغه، تحقيق از فيض الاسلام، خطبه 184، و نيز صبحي صالح، خطبه 193.
3. امام علي، نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 134.
4. امام علي(عليه السلام) نهج البلاغه، خطبه21 فيض الاسلام.
5. سوره مباركه اسراء، آيه 37.
6. حديث قدسي، منهاج البراعه،خطبه صفحه117 جلد 12.
7. سوره مباركه نور، آيه30.
8. سوره مباركه لقمان, آيه 37.
9. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، جلد13، ص412.
10. امام علي، نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه228 فيض الاسلام و كلمه 226 صبحي صالح.
11. محمد مهدي، نراقي، جامع السعادات، جلد 1، ص160-159.
12. امام علي، نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 325.
13. امام علي، نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 325.
14. محمد علي جعفري، شرح نهج البلاغه، جلد10، ص26.
15. آمدي, غرر الحكم و محمدي ريشهري, ميزان الحكمه، ج 6، ص359.
16. مجلسي, بحارالانوار، ج77 ، ص20.
17. سوره مباركه زمر، آيه 6.
18. سوره مباركه مزمل, آيه 4-1.
19. سوره مباركه دهر (انسان)، آيه 26.
20. سوره مباركه إسراء ، آيه82
21. محمد بن يعقوب كليني، كافي، كتاب فضل القرآن باب في قرائته، ج2، ح2.
22. شيخ عباس محدث قمي، سفينهْْ البحار، ج1، ص534، ماده «ركع».
23. قمي, سفينهْْ البحار، ج 1، ص534، ماده «ركع».
24. امام علي (عليه السلام), نهج البلاغه، نامه 31.
25. امام علي (عليه السلام), نهج البلاغه
26. حر عاملي، حسن، وسائل الشيعه، ج4، ص351.
27. مجلسي, بحارالانوار، ج 71، ص414.
28. مهدي نراقي, جامع السعادات، ج 1، ص289.
29. كراجكي، كنز العمال، جلد10، ص181.
30. بحارالانوار، ج 1، ص183.
31. ابن ابي الحديد معتزلي، شرح نهج البلاغه، ج10، ص146، همراه با تلخيص.
32. سوره ي مباركه نازعات، آيه42-41.
33. خوئي، شرح نهج البلاغه، ج10، ص130.
34. خوئي، شرح نهج البلاغه، ج12، ص132-3.
35. آمدي, غرر الحكم و درر الكلم، و نيز محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، جلد6 ، ص142.
36. سوره مباركه فتح، آيه29.
37. سوره مباركه طه، آيه45.
38. سوره مباركه آل عمران، آيه159.
39. محمد مهدي نراقي، جامع السعادات، ج 1، ص119.
40. سيد عبد الله شبر، اخلاق، ص270.
41. كليني, كافي، ج 1، ص34.
42. مجلسي, بحار، ج 2، ص16.
43. مجلسي, بحار، ج 2، ص18.
44. مجلسي, بحار، ج 2، ص19.
45. مجلسي, بحار، ج 1، ص 226-224.
46. سوره مباركه غافر، آيه43.
47. سوره مباركه اسراء، آيه27.
48. مجلسي, بحار، ج 6، ص407.
49. مجلسي, بحار، ج 71، ص347.
50. نوري، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، ج 1، ص10.
51. خوئي، شرح نهج البلاغه، ج 12، ص137.
52. مجلسي, بحار، ج 75، ص119.
53. سوره مباركه بقره، آيه 273.
54. سوره مباركه بقره،آيه 168.
55. قمي، عباس، سفينه البحار، ج1، ماده ي « حلل».
56. سفينه البحار، جلد1، ماده ي « حلل».
57. سوره مباركه یونس، آيه58.
58. مجلسي, بحار، ج 73، ص170.
59. آمدي، غرر الحكم و درر الكلم.
60. سوره مباركه مؤمنون، آيه60.
61. العروسي الحويزي، عبد علي بن جمعه، تفسير نور الثقلين، ج 3، ص176.