مصوبات هشتمین جلسه آموزشی
مصوبات هشتمین جلسه آموزشی: ( 94/08/25 )
1- تحویل گرفتن صورتجلسه دفاعیه تعدادی از طلاب ورودی 88-87 از واحد پژوهش
2- تماس با تعدادی از فارغ التحصیلان جهت آوردن مدارک لازم برای ارسال به منطقه و صدور دانشنامه سطح 2
3- تنظیم فرم یا تعهد نامه برای طلاب در حال تدوین تحقیق پایانی که ملزم شوند تا قبل از برگزاری جلسه دفاعیه مدارک لازم را بیاورند
4- پی گیری تاریخ برگزاری آزمون منطقه ای المپیاد
فرم در حال بارگذاری ...
(جملات ناب آیت الله بهجت)
جملات ناب حضرت آیت الله بهجت:
اگر می خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد:
تسلیم خدا هستیم، هرچه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفه بندگی کنیم.
شکر موجب ازدیاد نعمت ها ست و اگر شکر نکردید، خبری از ازدیاد نیست. لذا اگر دیدیم ازدیاد نیست، شک نکنیم و بدانیم که شکر نیست.
فرم در حال بارگذاری ...
(جملات ناب آیت الله بهجت)
1- وظیفه ما همین است که در صورت امکان، امر به معروف و نهی از منکر کنیم. اما این که چه طور نتیجه بدهد، مقدّرات دست ما نیست.
2- خوشا به حال کسی که خطای خود را ببیند، و به آن عیب خود توجه داشته باشد و عیوب دیگران را نادیده بگیرد و خود را کامل و بی نقص نبیند.
فرم در حال بارگذاری ...
کنترل زبان
هیچ چیزی به زندان طولانی از زبان سزاوارتر نیست.
نگه داشتن زبان پادشاهی و رها کردن آن هلاکت و نابودی است.
حضرت علی (ع)بحارالانوار، جلد71 ص 277
………………………………………
روزه دل بهتر از روزه زبان و روزه زبان بهتر از روزه شکم است.
حضرت علی(ع)بحارالانوار،جلد71،ص286
………………………………………
خاموشی،گنجی وافر و زینت بردبار و پوشش نادان است.
به روایت داوود رقی از امام صادق(ع)
بحارالانوار،جلد71،ص288
فرم در حال بارگذاری ...
ديدار از خانواده معظم شهدا
با برنامه ريزي واحد فرهنگي جهت ديدار هاي هفتگي از خانواده معظم شهدا اين هفته ديدار از خانواده هاي شهيدان اميري فر و شهيدمحسن طاهري و شهيد زمان پور توسط مسئولين مدرسه علميه امام خميني(ره) رباط كريم انجام گرفت در اين ديدارها ضمن دلجويي از خانواده شهدا به سخنان ايشان درباره شهيد بزرگوارشان گوش جان سپرده و با هديه اي از صبوري و ايثار اين خانواده ها تقدير و تشكر بعمل آمد.
فرم در حال بارگذاری ...
وصیت نامه جانباز شهید احمد بابکان
بايد بدانيم كه سه چيز انسان را بهشتي و جهنمي ميكند:
1- تفكر
2- سكوت
3- كلام
هر نگاهي نيست در او سودي، و هر كلامي كم نيست در آن ياد خداوند، پس او تقوي است، و سكوتي كه در آن فكر نباشد پس غفلت است، پس خوشا به سعادت كسي كه نظر او عبرت است و در سكوتش فكر كردن باشد و حرف زدنش ذكر خدا باشد، گريه كند بر خطايش و مردم از او در امان باشند. (بابت چشم و زبان و …) و بايد بدانيم آنچه امروز ممكن است خداي ناكرده به انقلاب اسلامي ما ضربه بزند فقط هواپرستيها و خودخواهيها و بي عدالتيها خواهد بود. بكوشيد همه تابع حق باشيد و از تفرقهاندازيها دوري كنيد و بايد سعي نماييم تا تمامي خواستههايمان را بر خواستههاي خداوند تبارك و تعالي منطبق گردانيم و هميشه توكل به خداوند و توسل به ائمه (ع) كه امكانپذير ميباشد، داشته باشيم.
فرم در حال بارگذاری ...
وصیت نامه شهید محمد جهان آرا
از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین».
بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین. تو را شکر می گیوم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده ی فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی.
من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه ی کاغذ می خواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرو آورم.
...
خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در …و تو ای امامم! ای که به اندازه ی تمام قرنها سختی ها و رنج ها کشیدی از دست این نابخردان خرد همه چیزدان! لحظه لحظه ای این زندگی بر تو همچن نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت. ولی تو ای امام و ای عصاره ی تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند؟! کیست که دریابد لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسان های حاغضر و آینده تاریخ می باشد؟
ای امام! درد تو را، رنج تو را می دانم چه کسانی با جان می خرند، جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه ی خویش را در راه هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند. بله ای امام! درد تو را جوانان درک می کنند، اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می کنند.
ای امام تا لحظه ای که خون در رگ های ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود.
ای امام! من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است؛ ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را.
با سلام و صلوات بر خاتم پیامبران و اهل بیت پاکش
غفلت انسان
یاد مرگ از دل های شما رفته است و آرزوهای فریبنده جای آن را گرفته. دنیا بیش از آخرت مالكتان گردیده و این جهان، آن جهان را از یادتان برده . همانا شما برادران دینی یكدیگرید، چیزی شما را از هم جدا نكرده، جز درون پلید و نهاد بد كه با آن به سر می برید نه هم را یاری می كنید، نه خیرخواه همید، نه به یكدیگر چیزی می بخشید ، و نه با هم دوستی می ورزید.(نهج البلاغه-خطبه 113)
یا علی علیه السلام
چه زیبا گفت جهان آرا که خیلی ها درک نمی کنند درد ورنج های امام خمینی علیه الرحمه را.همان طور که امروز خیلی ها امام خامنه ای مدظله العالی را درک نمی کنند سربازان آقا مواظب باشیم لحظه ای غافل ازولی امرمان نباشیم.یاعلی.
————————–
با سلام
متشکرم
فرم در حال بارگذاری ...
فلسفه,حدود،اسباب و انگیزههای، پیامدها و راهکار های غضب
فلسفه غضب
اگر انسان گمان کند که خداوند نیرویی را در انسان بیحکمت آفریده است یا اینکه بعضی از نیروهای خدادادی صرفاً جنبه ویرانگری دارد چنین کسی حکمت خدا را نشناخته است، هنگامی که انسان خشمگین میشود تمام توان او بسیج میگردد و گاهی قدرت او چندین برابر میشود فلسفه وجودی این حالت در واقع آن است که اگر جان و مال یا منافع دیگر انسان به خطر بیفتد، حداکثر دفاع را در برابر مهاجم داشته باشد و این نعمتی بسیار بزرگ است. بنابراین نیروی غضب نیروی مفید و مهم دفاعی است و برای بقای حیات انسان ضرورت دارد مشروط بر این که در جای خود بکار گرفته شود. (مثل غضب حضرت موسی علیه السلام به دنبال گمراهی بنیاسرائیل و گوساله پرستی آنان که در سوره طه آیات 92 تا 94 به آن اشاره شده است.)[1]
...
این نیرو، مایه «أَشِدَّاء عَلَى الْكُفَّارِ».[2] است که از اوصاف مؤمنین میباشد، کسانی که فکر میکنند قوه غضبیه را باید کشت و خاموش نمود و این مقوله را از کمالات و معارج نفس میدانند، اشتباه کردهاند زیرا آنها از مقام اعتدال این قوه غافلند، آنچه مذمت میشود حد افراطی آن است.[3]pan style="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">حدود غضببه صورت کلی، قوه غضب اگر به افراط گراید «تهوّر»، اگر به تفریط روی آورد «جبن» و اگر در اعتدال باشد «شجاعت» نام دارد؛[4]
حد افراط: انسان به اندازهای خشمگین شود که از فرمان عقل و دین خارج شود و اختیار انسان سلب گردد.
حد تفریط: اگر انسان قوه انتقام نداشته باشد یا این که در او چنین قوهای کم باشد، نسبت به خودش، ناموسش و دیگران بیتفاوت و بی غیرت میشود.[5]
حد اعتدال: وظیفه انسان در حالت عصبانیت این است که قدرت و صولت غضب را بشکند و آن را تضعیف نماید تا از بروز آثار آن جلوگیری کند، بدین صورت که جایی که غضب لازم است بروز دهد و جایی که حلم لازم است انسان بتواند بردبار باشد، آنچه مورد رضای خداست همین است یعنی غضب تحت سیطره انسان باشد[6]
اسباب و انگیزههای غضب
حب نفس: حب نفس باعث ایجاد جاه طلبی، حب مال، قدرت طلبی و… میشود که همه اینها نوعی اسباب خشمگین شدن هستند زیرا چنین محبت هایی باعث میشود به این امور اهمیت داده شود و در مقابل مختصر مزاحمتی عکس العمل نشان دهد.
جهل و نادانی: انسان به واسطه جهل و نادانی، غضب و مفاسد حاصل از آن را کمال گمان کند و از محاسن شمرد چنانکه بعضی آن را جوانمردی، شجاعت و شهامت و بزرگی میدانند و از خود تعریف ها و توصیف ها میکنند.[7]
قضاوت عجولانه: در اثر شنیدن برخی اخبار ناراحت کننده.
تکبر و عجب: فرد متکبر و خودپسند پرتوقع است و مایل است دیگران امتیازات خاصی به او بدهند، در غیر این صورت خشمگین میشود.
حرص و دنیاپرستی: حریص کمترین مزاحمتی را نسبت به منافع خودش تحمل نمیکند. [8]
مزاح و مسخرگی، سرزنش و مجادله، مباهات و… از دیگر اسباب غضب هستند که با بودن آنها، آدمی از زندان غضب خلاصی نمییابد.[9]
پیامدها
خشم و غضب از مهلکات بزرگ هستند و چه بسا شقاوت ابدی را نصیب انسان میکند. (مثل قتل نفس یا قطع عضو)
رهاشدن زبان به دشنام
آشکارشدن بدی مسلمین و فاش شدن اسرار ایشان.[10]
آشکارشدن کینههای نهفته و سبکسری[11]
تباهی ایمان: خشم با ایمان سازگاری ندارد و فرد عصبانی ممکن است از حکمت و قسمت و تدبیر الهی ناراضی شود.[12]
رسول اعظم صلی الله علیه و آله میفرماید: «خشم ایمان را تباه میکند، همانگونه که سرکه عسل را».[13]
خشم مثبت
برخی غضب ها، هدف مقدسی را دنبال میکنند، حدود معینی دارند و جهت رویاروی با کار خلافی بوجود میآیند.[14] این گونه غضبها قطعاً ممدوح هستند. حدیثی از حضرت امیر علیه السلام در مورد پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله وارد شده که مؤید این مطلب است: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای دنیا به خشم نمیآمد اما هرگاه حق، او را به خشم میآورد، هیچ کس او را نمیشناخت و هیچ چیز نمیتوانست جلو خشم او را بگیرد تا آنگاه که انتقام (حق را) میگرفت».[15]
خشم خداوند
منظور از غضب خدای تعالی که در آیات قرآن به آن اشاره شده است هیجان درونی توأم با انتقام جویی نیست بلکه کیفر عادلانه او در مورد گناهکاران در دنیا و آخرت است.[16]
راهکارها
از بین بردن غضب ممکن نیست و آنچه مد نظر است شکستن حدّت و شدّت آن است:[17]
1. کظم غیظ: فروبردن خشم، آثار بسیار خوبی بر فرد و جامعه دارد. احادیث فراوانی در مدح کظم غیظ وارد شده که نوعی ترغیب در جهت اعمال این صفت پسندیده است، از جمله حدیثی از امام جعفرصادق علیه السلام در این باب نقل شده که میفرماید: «هر که خشمی را فرو خورد که اگر بخواهد میتواند آن را به کار بندد (و از طرف خود انتقام گیرد) خداوند در روز قیامت دلش را از خشنودی خود پر میسازد».[18]
عزت و بزرگی، عدم تحمل فشارهای جسمی و روحی، حفظ وحدت و اخوت دینی و بالاتر از آن جلب رضایت حق تعالی از آثار برجسته فروبردن خشم است.[19]
2. ذکر خدا (مانند ذکر اعوذ بالله من الشیطان الرجیم):[20] ذکر لاحول ولا قوة الا بالله و…).[21]
3. مشغول کردن خود به امری مهم
4. سرکوب کردن غضب با نقطه مقابل اسباب آن (کبر با تواضع، حرص با قناعت و…)[22]
5. تغییر حالت بدن (اگر شخص در حالت عصبانیت ایستاده است، بنشیند و اگر نشسته است، برخیزد و…)[23]
پی نوشت
1-مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368 هفدهم، ج3، ص 399-398.
2-سوره فتح/29 (در برابر کفار سرسخت و شدید)
3-اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، پیشین، ص 403.
4-شفیعی مازندرانی، محمد؛ پرتوی از اخلاق اسلامی، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی 1372، اول، ص278.
5-فیض کاشانی، محسن (محمد بن مرتضی)؛ حقایق، ترجمه و شرح محمدباقر ساعدی خراسانی، بیجا، انتشارات علمیه اسلامی، بیتا، ص 162.
6-شبرّ، عبدالله؛ اخلاق، ترجمه محمدرضا جباران، قم، هجرت، 1377، دوم، ص249.
7-اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، پیشین، ص 406-405.
8-اخلاق در قرآن، پیشین، ص 392-391.
9-حقایق (فیض کاشانی)، پیشین، ص 168.
10-علم اخلاق اسلامی، پیشین، ص138.
11-محمدی ری شهری، محمد؛ میزان الحکم، ترجمه حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، 1379 دوم، ج9، ص29-43.
12-اخلاق در قرآن، پیشین، ص 388.
13-میزان الحکمه، پیشین، ص 28-43.
14-اخلاق در قرآن، پیشین، ص402.
15-میزان الحکمه، پیشین، ص 4339.
16-اخلاق در قرآن، پیشین، ص 402.
17-علم اخلاق اسلامی (گزیده ترجمه جامع السعادات، پیشین، ص 139.
18-میزان الحکمه، پیشین، ص 4335.
19-اخلاق دینی در اندیشه شیعی، پیشین، ص 119.
20-سفینة البحار، باب غضب، به نقل از اخلاق در قرآن، ص 294.
21-جامع الاحادیث، ج13، ص472، به نقل از اخلاق در قرآن، ص294.
22-حقایق، پیشین، ص 168.
23-میزان الحکمه، پیشین، ص4339.
فرم در حال بارگذاری ...
کظم غیظ در قرآن
«الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»؛[سوره آل عمران/134] همانا که در توانگری و تنگدستی، انفاق میکنند و خشم خود را فرو میبرند و از خطاهای مردم درمیگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
در این آیه، سخن از نیکوکاران و ذکر برخی از خصوصیات ایشان است:
انفاق در تنگدستی و توانگری: انفاق فقط به معنی مالی نیست بلکه هر گونه موهبت خدادادی را شامل میشود مثل علم، مال و…
کظم غیظ: فواید ذکر گردید.
عفو و بخشش: در مقابل اشتباهات دیگران فروبردن خشم به تنهایی کافی نیست زیرا ممکن است کینه و عداوت را از قلب انسان ریشه کن نکند، در این حالت برای پایان دادن به عداوت فرو بردن خشم باید توأم با عفو و بخشش باشد البته نسبت به کسانی که شایسته آنند.
نه دشمنان خون آشام که عفو و گذشت باعث جرأت و جسارت آنها میشود.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368 هفدهم، ج3، ص98–96.
فرم در حال بارگذاری ...
کظم غیظ (فرو بردن خشم)
“کظم” در لغت عربی به معنی گلو یا محل خروج نفس است «کظم فلان» یعنی نفس او بند آمد و ساکت شد.[۱] “غیظ” هم به معنی خشم و غضب شدید و حرارتی است که انسان آن را از فوران و جوشش خون قلبش میفهمد و در مییابد.[۲]
اصطلاح «کظم غیظ» یعنی خودداری از اظهار خشم و نگه داشتن آن در دل است.[۳] انسان در روابط اجتماعی با دیگران، بعضاً با عملکرد غلط آنها و خطاهایی دور از انتظار مواجه میشود و این باعث عصبانی شدن فرد میگردد. در چنین حالتی، وظیفه اخلاقی و دینی انسان این است که خشم را آشکار نکند و به آن ترتیب اثر ندهد.[۴]
...
عصبانی شدن انسان یا برای دفع اذیت و ضرر است یا برای انتقام، اگر این خشم نسبت به کسی باشد که ضعیفتر است، در این حالت خون منبسط شده و رنگ شخص عصبانی، سرخ میشود ولی اگر این عصبانیت نسبت به کسی باشد که قویتر از اوست و خود را از انتقام گرفتن ناتوان بداند، خون منقبض میشود و شخص اندوهگین میگردد.[۵] و رنگ رخسار زرد میشود.انسان در حالت غضب تجلیگاه جهنم است و اگر خود را کنترل نکرد شراره این آتش به بیرون سرایت میکند و در قیامت با همین آتش خواهد سوخت صدای تنفس و ناله انسان غضب کرده، صدای غیظ آلود جهنم است.[۶] و در حال عصبانیت شیطان به انسان بسیار نزدیک است بنابراین شخص عصبانی نباید تصمیم بگیرد و عملی را انجام دهد.[۷]
غضب از بیماری دل و نقصان عقل است و باعث ضعف نفس و نقص آن میشود (البته منظور غضبی است که مورد تأئید عقل و شرع نباشد که شرح آن در همین مقاله خواهد آمد)، دیوانه زودتر از عاقل و مریض زودتر از سالم عصبانی میشود اما نفس نیرومند و با فضیلت همچون کوهی است که طوفانها تکانش نمیدهد.[۸] کمتر صفتی از صفات رذیله به اندازه غضب ویرانی به بار میآورد و اگر فهرستی از آثار سوء غضب نوشته شود معلوم میگردد که این آثار از بسیاری از اخلاق رذیله بیشتر است.[۹]
پی نوشت:
1- راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات، ترجمه غلامرضا خسروی، تهران، مرتضوی، 1372، اول، ج3، ص32.
2- همان، ج2، ص974.
3- همان، ج3، ص33.
4- نصر اصفهانی، محمد؛ اخلاق دینی در اندیشه شیعی، قم، نهاوندی، 1378، اول ص117.
5- نراقی، مهدی؛ علم اخلاق اسلامی (گزیده ترجمه جامع السعادات)، ترجمه جلال الدین مجتبوی بیجا، حکمت، 1372، سوم، ص 137.
6-سوره فرقان/12.
7-خادم الذاکرین، اکبر؛ اخلاق اسلامی در نهج البلاغه، قم، مدرسة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام 1382، چهارم، ج2، ص402.
8-علم اخلاق اسلامی، پیشین، ص 140.
9-مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام 1382، دوم، ج3، ص388.
فرم در حال بارگذاری ...
گوشه اي از صفات امام كاظم عليه السلام
حضرت امام موسى كاظم(عليه السلام) عابدترين و زاهدترين، فقيه ترين، سخى ترين و كريم ترين مردم زمان خود بود، هر گاه دو سوم از شب مى گذشت نمازهاى نافله را به جا مى آورد و تا سپيده صبح به نماز خواندن ادامه مى داد و هنگامى كه وقت نماز صبح فرا مى رسيد، بعد از نماز شروع به دعا مى كرد و از ترس خدا آن چنان گريه مى كرد كه تمام محاسن شريفش به اشك آميخته مى شد و هر گاه قرآن مى خواند مردم پيرامونش جمع مى شدند و از صداى خوش او لذّت مى بردند.
آن حضرت، صابر، صالح، امين و كاظم لقب يافته بود و به عبد صالح شناخته مى شد، و به خاطر تسلّط بر نفس و فروبردن خشم، به كاظم مشهور گرديد.
...
شيخ مفيد درباره آن حضرت مي گويد : ” او عابدترين و فقيه ترين و بخشنده ترين و بزرگ منش ترين مردم زمان خود بود ، زياد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت . اين جمله را زياد تکرار مي کرد : « اللهم انی أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب »
(خداوندا در آن زمان که مرگ به سراغم آيد راحت و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنی عفو را به من ارزانی دار )".
امام موسی بن جعفر ( ع ) بسيار به سراغ فقرا مي رفت . شب ها در ظرفی پول و آرد و خرما مي ريخت و به وسايلی به فقرای مدينه مي رساند ، در حالی که آن ها نمي دانستند از ناحيه چه کسی است . هيچکس مثل او حافظ قرآن نبود ، با آواز خوشی قرآن مي خواند ، قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعی به دل مي داد ، شنوندگان از شنيدن قرآنش مي گريستند ، مردم مدينه به او لقب ” زين المجتهدين ” داده بودند . مردم مدينه روزی که از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند ، شور و ولوله و غوغايی عجيب کردند . آن روزها فقرای مدينه دانستند چه کسی شب ها و روزها برای دلجويی به خانه آن ها مي آمده است .
امام ( ع ) با آن كرم و بزرگوارى و بخشندگى خود لباس خشن بر تن مىكرد ، چنان كه نقل كردهاند : ” امام بسيار خشن پوش و روستايى لباس بود ” و اين خود نشان ديگرى است از بلندى روح و صفاى باطن و بىاعتنايى آن امام به زرق و برق هاى گول زننده دنيا .
امام موسى كاظم ( ع ) نسبت به زن و فرزندان و زيردستان بسيار با عاطفه و مهربان بود . هميشه در انديشه فقرا و بيچارگان بود ، و پنهان و آشكار به آنها كمك مىكرد .
مردى از تبار عمر بن الخطاب در مدينه بود كه او را مى آزرد و على(عليه السلام) را دشنام مى داد. برخى از اطرافيان به حضرت گفتند: اجازه دهید تا او را بكشيم، ولى حضرت به شدّت از اين كار نهى كرد و آنان را شديداً سرزنش فرمود. روزى سراغ آن مرد را گرفت، گفتند: در اطراف مدينه، به كار زراعت مشغول است. حضرت سوار بر الاغ خود وارد مزرعه وى شد.
آن مرد فرياد برآورد: زراعت ما را خراب مكن، ولى امام به حركت خود در مزرعه ادامه داد وقتى به او رسيد، پياده شد و نزد وى نشست و با او به شوخى پرداخت، آن گاه به او فرمود: چقدر در زراعت خود از اين بابت زيان ديدى؟ گفت: صد دينار. فرمود: حال انتظار دارى چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: من از غيب خبر ندارم. امام به او فرمود: پرسيدم چه مبلغ از آن عايدت شود؟ گفت: انتظار دارم دويست دينار عايدم شود. امام به او سيصد دينار داد و فرمود: زراعت تو هم سر جايش هست. آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسيد و رفت. امام به مسجد رفت و در آنجا آن مرد را ديد كه نشسته است.
وقتى آن حضرت را ديد، گفت: خداوند مى داند كه رسالتش را در كجا قرار دهد. يارانش گرد آمدند و به او گفتند: داستان از چه قرار است، تو كه تا حال خلاف اين را مىگفتى. او نيز به دشنام آنها و به دعا براى امام موسى(عليه السلام) پرداخت. امام(عليه السلام) نيز به اطرافيان خود كه قصد كشتن او را داشتند فرمود: آيا كارى كه شما مىخواستيد بكنيد بهتر بود يا كارى كه من با اين مبلغ كردم؟و بسيارى از اين گونه روايات، كه به اخلاق والا و سخاوت و شكيبايى آن حضرت بر سختي ها و چشم پوشى ايشان از مال دنيا اشارت مى كند، نشانگر كمال انسانى و نهايت عفو و گذشت آن حضرت است.
منابع:
- بحار الانوار، مجلسى، ج 48
- اعيان الشيعة، ج 2
- الارشاد الى حجج الله على العباد
- الكامل فى التاريخ(حوادث سال 183)
- تاريخ بغداد، ج 13
- سير اعلام النبلاء، ذهبى، ج 6.
فرم در حال بارگذاری ...
فضائل و خصوصیات امام موسی کاظم (ع)
ویژگیهای شخصی امام کاظم (ع) از این نقش مهم و مسولیت بزرگی که او می بایست آن را به انجام می رساند پرده بر می دارد. این هاشمی بزگوار سیمای درخشان قامتی به هنجار داشت و سبزه بود . و ریشی سیاه و انبوه داشت که وی را دلپسند و با شکوه جلوه می داد . القاب آن حضرت از خصوصیات مکتبی که در وی تجلی کرده بود پرده برمی داشت . او را کاظم ، صابر، صالح و امین لقب داده بودند . سرانجام آنکه زندگی او عملا از تجلیات این صفات پر فضیلت آکنده بود .
آن حضرت 20 سال از عمر شریف خویش را تحت رعایت و سرپرستی پدر بزرگوارش امام صادق (ع) سپری کرده آن حضرت همواره به فضایل فرزندش اشاره می نمود و به دوستان و یاران مخصوصش می گفت که او سرور فرزندان من است و پس از من امامت را عهده دار خواهد بود.
...
امامت می بایست بانص صریح باشد. نصوص متواتری درباره ائمه دوازده گانه از رسول اکرم (ص) نقل شده است . برای رفع شبهه در رابطه با این نصوص هر یک از امامان به جانشین پس از خود وصیت می کردند . از این رو دوستداران و هواخواهان اهل بیت (ع) بسیار مایل بودند که امام خود را بشناسند و بدین دلیل همواره از امام عصر خود در مورد امام بعدی پرسش می کردند .pan style="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">عبدالرحمن بن حجاج گوید :«بر جعفر بن محمد در خانه اش در فلان اتاق وارد شدم . او بر سجاده خود نشسته بود و دعا می کرد و موسی بن جعفر هم در طرف راست وی نشسته بود و با گفتن «آمین» دعاهای آن حضرت را پاسخ می داد . پس عرض کردم : خداوند مرا فدای تو گرداند! شما را محبت و خدمت من نسبت به خودتان آگاهید پس بفرمایید که پس از شما چه کسی امامت را عهده دار خواهد شد؟ آن حضرت پاسخ داد : ای عبدالرحمن! موسی زره را پوشیده و بر قامت او راست آمد . به او عرض کردم که پس از این به چیزی نیاز ندارم».( بحارالانوار، ج 48، ص 181)
امام صادق (ع) همیشه سایر فرزندان خود را به امام موسی سفارش می کرد . عبدالله بن جعفر از امام موسی بزرگتر بود و امام صادق را می بینیم که با وی به گفتگو می پردازد و از او می پرسد : چه چیزی تو را مانع می شود که همچون برادرت شوی ؟ به خدا سوگند که من نور را در چهره اش می بینم . عبدالله پرسید : چگونه؟ آیا مگر پدر من و پدر او و اصل من و اصل او یکی نبوده است؟
امام صادق پاسخ داد : «او از نفس من است و تو فرزند منی».( بحارالانوار، ج 48، ص 181)
زندگی امام موسی کاظم از همان دوران کودکی با زندگی دیگران تفاوت داشت و همین نشانه مقام بزرگ اوست . در حدیثی از صفوان جمال یکی از خواص شیعه نقل شده است که گفت : از امام جعفر صادق (ع) درباره صاحب این امر (امامت) پرسیدم . فرمود : صاحب این امر کسی است که لهو لعب نمی کند . در این حال ابو الحسن (امام موسی کاظم) که کوچک بود به همراه یک بره و یک بز که هنوز یک سالش تمام نشده بود وارد شد. ابوالحسن به بره می گفت : برای پروردگارت سجده کن . پس امام صادق او را در آغوش گرفت و فرمود : پدر و مادرم فدای کسی که لهو لعب نمی کند».( بحارالانوار، ج 48، ص 25)
امام موسی بن جعفر (ع) با این صفات ممتاز خویش و همچنین به دلیل سفارشهایی که پدر بزرگوارش در حق او کرده بود در میان برادران خود این چنین محبوب رشد و پرورش یافت .
در حدیثی از محمد بن ولید آمده است که گفت :
از علی بن جعفر بن محمد شنیدم که می گفت : از جعفر بن محمد (ع) شنیدم که به گروهی از خواص و یاران خویش می فرمود :
شما را درباره پسرم موسی به خیر و نیکی سفارش می کنم که او برترین فرزندانم و جانشین و قائم مقام من است و پس از من حجت خدای عزوجل بر تمام خلق است .
علی بن جعفر بسیار هواخواه برادرش امام موسی کاظم (ع) بود و می کوشید آداب و شرایع دینی را از آن حضرت فرا بگیرد . پرسشهای وی از امام موسی و پاسخهایی که به طور شفاهی از آن حضرت شنیده بسیار مشهور و معروف است و درباره این موضوع روایات و اخبار بی شماری نیز نقل شده است.( بحار الانوار، ج 48، ص 25)
از آنجا که در روزگار امام صادق تا حدودی فضای باز فرهنگی ایجاد شده و معارف اهل بیت (ع) گسترش یافته بود بیشتر مردم در آن دوره به سوی مذهب اهل بیت گرائیده بود برخی از سران و رهبران برای رسیدن به منصب ریاست و رهبری در شیعه به طمع می افتادند و چه بسا برخی از فرزندان و نوادگان امام صادق را نیز با خود همگام و همصدا می کردند . از همین روست که امام ششم همواره و به شدت بر جانشینی امام موسی پس از خودش تاکید می کرد .
پس از امام صادق (ع) برخی مسلمانان منحرف شدند و پنداشتند که پس از امام صادق پسر بزرگ آن حضرت یعنی اسماعیل امام است و ادعا کردند که اسماعیل در زمان پدرش از دنیا نرفته بلکه از انظار مخفی شده است!
فرقه قدرتمند اسماعیلیه که پس از نهضت پیامبر (ص) بزرگ ترین جنبش انقلابی را پایه گذاری و دولتی بزرگ و نیرومند در شمال آفریقا تاسیس کردند زاده همین عقیده اشتباه بودند!
از این رو امام صادق (ع) پیروان بزرگ و برجسته اش را بر وفات فرزندش گواه گرفت و بدیشان خاطر نشان ساخت که جانشین به حق او همام امام موسی کاظم است .
از زراره بن اعین نقل شده است که گفت :
نزد ابوعبدالله (ع) رفتم . سرور فرزندانش موسی در سمت راست آن حضرت نشسته بود و رو به روی او تابوتی پوشیده بود . آن حضرت به من فرمود : داوود الرقی و حمران و ابوبصیر را نزد من حاضر کن . مفضل بن عمر نیز بر آن حضرت وارد شد . من بیرون آمدم و کسانی را که امام دستور احضارشان را داده بود حاضر کردم . یارانش یکی پس از دیگری وارد می شدند تا آنکه جمعا سی نفر شدیم .
چون همه گرد آمدند امام صادق فرمودند : داوود! پرده از چهره اسماعیل برگیر . داوود پرده از اسماعیل برگرفت . آنگاه آن حضرت پرسید داوود! آیا او زنده است یا مرده؟ داوود پاسخ داد : سرورم او مرده است.
بدین ترتیب امام پیکر مرده فرزندش را به یکایک یارانش نشان داد تا اینکه به آخرین نفر در مجلس رسید . همه حاضران نیز از اعتراف می کردند و می گفتند : سرورم او مرده است . پس امام صادق فرمود: خدایا تو خود گواه باش . سپس دستور داد اسماعیل را غسل دهند او را حنوط و کفن کنند .
چون کار غسل و حنوط و کفن اسماعیل پایان پذیرفت امام صادق (ع) رو به مفضل کرد و فرمود: مفضل! چهره او را بنمایان . مفضل چنین کرد . امام از او پرسید: آیا زنده است یا مرده؟ پاسخ داد : مرده . امام صادق فرمود : خداوندا بر ایشان شاهد باش . سپس اسماعیل را به طرف قبرش بردند و چون او را در قبر نهادند امام فرمود : مفضل چهره او را بنمایان و از جمعی که حاضر بودند پرسید : آیا زنده است یا مرده؟ همه پاسخ دادیم: مرده است . پس آن حضرت فرمود : خدایا شاهد باش و شاهد باشند که بزودی باطل گرایان و گمان و تردید خواهند افتاد . (یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم) سپس به امام موسی (ع) اشاره کرد و ادامه داد (والله متم نوره ولو کره الکافرون)
سپس به روی او خاک ریختند . امام صادق (ع) دوباره از ما پرسید : این میت کفن شده حنوط شده مدفون در این قبر کیست ؟ گفتیم : اسماعیل . فرمود : خداوندا شاهد باش . آنگاه دست فرزندش موسی را گرفت و فرمود : او حق اوست و حق با او و از اوست تا آنکه خداوند زمین و هرکس را که در آن است وارث شود.( بحارالانوار، ج 48، ص 21)
فرم در حال بارگذاری ...
گزارش تصویری نمایشگاه عکس محرم
سلام انشا الله عزاداريهاتون مورد قبول حق باشد
از شما ممنونم كه به ما سر ميزنيد لطفتون مستدام وبلاگتون پابرجا و پر نور التماس دعا ي فراوان
سيدالشهداء سه بار به ديدن اين بانو آمدند
صاحب دارالسلام مرحوم محدث نورى مى فرمايد كه حج مولى حسن يزدى ، كه مرد عابد و با تقوا و پاكيزه اى و از جمله كسانى است كه در كنار قبر حضرت امير عليه السلام مجاورت داشته ، و حق همسايگى حضرت را بجا مى آورد و در انجام عبادت بسيار پشتكار دارد، او از حاج محمد على يزدى كه مردى ثقه و امين بود نقل كرد كه در يزد مرد صالح و فاضلى بود كه به فكر آخرت خويش بود، شبها در مقبره اى خارج شهر يزد كه مزار گويند مى خوابيد.
اين مرد همسايه اى داشت كه از كودكى در مكتب و غيره با هم بودند، تا اينكه بعدها شغل عشارى (باج خواهى و پول زورگرفتن ) را انتخاب كرد و تا آخر عمر هم چنين مى بود. تا اينكه مرد و در همان مقبره مذكور نزديك محلى كه حاج محمد على يزدى مى خوابيد او را دفن كردند، هنوز يك ماه نگذشته بود كه حاج محمد على او را در خواب ديد، با حالت زيبا و سر حال از نعمت ، او گويد: نزدش رفتم و به او گفتم : من اول و آخر و باطن و ظاهر كار تو را مى دانم ، تو از كسانى نبودى كه در باطن نيكو باشى ولى ظاهرت بخاطر برخى جهات چون تقيه يا ضرورت و يا كمك به مظلوم ، توجيه شود؟
و كار تو جز عذاب نتيجه اى نداشت ، چگونه به اين مقام رسيدى ؟! آن مرد گفت : آرى مساءله همانطور است كه تو گفتى ، من تا ديروز در سخت ترين عذاب بودم ، تا اينكه همسر استاد اشرف آهنگر از دنيا رفت و او را در اينجا دفن كردند و اشاره كرد به مكانى كه صد ذراع فاصله داشت و در همان شبى كه او را به خاك سپردند، حضرت امام حسين عليه السلام سه بار به ديدن او آمدند، و در مرتبه سوم دستور فرمود: تا عذاب را از اهل اين قبرستان بردارند، به اين جهت حال من نيكو شد و در نعمت و وسعت قرار گرفتم ،
حاج محمد على گويد: با تعجب از خواب بيدار شدم ، استاد اشرف آهنگر را نمى شناختم و جاى او را نمى دانستم ،
در ميان بازار آهنگرها جستجو نمود تا استاد اشرف را پيدا كرد، از او پرسيد، آيا شما همسر دارى ؟ گفت : داشتم ، ولى ديشب فوت نمود و او را در فلان جا دفن كرديم ، و همان جائى را گفت كه در خواب آن مرد به من نشان داد، از او پرسيد: آيا همسر شما به زيارت امام حسين عليه السلام رفته بود؟ گفت : خير، پرسيد: آيا مصيبت حضرت را مى نمود؟ گفت : خير، پرسيد: آيا او براى امام حسين مجلس مصيبت برپا مى كرد؟ جواب داد: خير، منظورت از اين سؤ الها چيست ؟ آن مرد داستان خواب خود را بيان كرد و گفت مى خواهم رمز آن ارتباط ميان او و امام حسين را دريابم ،
استاد اشرف گفت : آن زن همواره به خواندن زيارت عاشورا مداومت داشت
فرم در حال بارگذاری ...
نمايشگاه عكس محرم
در آستانه اربعين حسيني به همت واحد فرهنگي مدرسه مسابقه برترين عكس در مدرسه برگزار شد و طلاب مدرسه عكس هاي مختلف از برنامه هاي عزاداري در اماكن مختلف را گردآوري نموده و تحويل واحد فرهنگي مدرسه دادند.
اين عكس ها در ضمن برپايي نمايشگاهي با عنوان عكس محرم در معرض ديد بازديدكنندگان قرار گرفت.
در اين نمايشگاه كه در سالن مدرسه برگزار گرديد عكس هايي از مراسم هاي عزاداري محرم، تعزيه خواني، مراسم شيرخوارگان حسيني و… به نمايش گذاشته شد كه مورد استقبال طلاب واقع گرديد. از بين تصاوير تحويل داده شده به واحد فرهنگي به 3عكس برتر هديه اي تقديم مي گردد.
تصاویر نمایشگاه و سه عکس برتر به پیوست حضور محترمتان ارسال می گردد.
دانلود: نمایشگاه عکس محرم سه عکس برتر
سلام علیکم
بسیار عالی !
اجرتان با آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام .
موفق باشید .
فرم در حال بارگذاری ...
جمع آوري و ارسال پتو به كربلاي معلي
مدير مدرسه علميه امام خميني(ره) واحد خواهران اعلام كرد :
با توجه به رواياتي كه زيارت امام حسين (عليه السلام) را يك موعود و قرار گاه براي مؤمنين در زمان غيبت معرفي كرده است و نيز احساس وظيفه به كمك رساني به اين ميعاد ساليانه شيعيان حسيني طلاب مدرسه علميه امام خميني(ره) در آستانه اربعين حسيني در برنامه اي خاص پتو هاي اهدايي خود را براي رفاه حال زائران حرم امام حسين(عليه السلام) به كربلا ارسال نمودند.
طلاب با شركت حداكثري خود در اين برنامه استقبال خود را از اجراي اين طرح اعلام نمودند.
فرم در حال بارگذاری ...