هرچندبر سر هر سفره رزاق تویی
الهی
از کتابها پاسخ پرسش خواستن وحل مشکل طلبیدن،عیال سفره دیگران بودن است.((یا غنی ویا مغنی))،((یا ملی ویا معطی))،تا کی جیره خوار این وآن باشم ودر کنار خوان آنان نشینم، هرچندبر سر هر سفره رزاق تویی
فرم در حال بارگذاری ...
دومین جلسه معاونین
دومین جلسه معاونین روز دوشنبه مورخ 1394/07/27 ساعت 13 برگزار گردید پس از قرائت قرآن و ذکر تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام عزاداری امام حسین(علیه السلام)مدیریت محترم مدرسه به ارائه بحث اخلاقی در مورد مقدمات کسب علم پرداختند سپس هریک از معاونین مسائل مد نظر خود را مطرح نموده و موارد زیر به تصویب رسید:
مصوبات جلسه:
1- انجام سرع کارهای نیمه تمام هریک از معاونت ها
2- اراده برگه تاخیر در ساعت اول توسط خانم غلامی
3- استمرار حضور هریک از معاونت ها در وبلاگ
4- ایجاد جایگاهی برای اشیاء گم شده جهت مراجعه
5- دقت بیشتر در امر نظافت و بهداشت مدرسه
6- آماده نمودن بنر جهت ویژگی های حضور طلاب در اردوی مشهد
7- تهیه کامپیوتر برای کتابخانه, کیبورد برای آموزش و پرینت رنگی
8- پیگیری مصرانه مصوبات هر جلسات
فرم در حال بارگذاری ...
دلنوشته اي از يك رقيه يتيم به رقيه يتيم
سلام بر تواي بانوي كوچك ، سلام بر تو اي عزيز دل حسين (عليه السلام) ، سلام برتو اي ذريه ي بانوي بي نشان ، سلام برتو اي سلاله پيغمبر ، دل نوشته اي مي نويسم به ياد يتيمي و دلتنگي و روزهاي تلخ بي پناهي بانو رقيه، دلنوشته اي از يك رقيه يتيم به رقيه يتيم .
اما يتيمي من كجا و يتيمي شما كجا ، دلنوشته اي از سوي دختر دلتنگ براي پدر به دختر دلتنگ پدر
اما دلتنگي من كجا و دلتنگي شما كجا ، دلنوشته اي به ياد آخرين خاطره ديدار پدر ، اما خاطره من كجا و خاطره شما كجا ، دل نوشته اي به ياد اولين شب بي پدري ، اما شب بي پدري من كجاو شب بي پدري شما كجا ، دلنوشته اي به يادروزهاي تلخ بي پناهي ، اما بي پناهي من كجا و و بي پناهي شما كجا . دلنوشته اي به ياد دل جويي اطرافيان براي از دست دادن پدر ، اما اطرافيان من كجا و اطرافيان شما كجا ، دلنوشته اي به ياد از دست دادن تنها يادگاري پدر ، اما يادگاري من كجا و يادگاري شما كجا .
رقيه جان ، بانو جان ،
اگر بخواهم ادامه دهم مدتها زمان مي خواهم تا رنج هايت را به شماره در آورم ….
دلم ديگر تاب ندارد آخر غم از دست دادن پدر ، براي من بسي طاقت فرسا بود اما… بي بي جان غم من كجا و غم شما كجا
خانم جان ، خوشحالم كه هم نام توهستم و هم درد تو و غمخوار تو ولي شرمنده ام از …
بي طاقتي ام بانو ، آخر چه كنم .ظرفيت من كجا و ظرفيت شما كجا ، بانوي كوچك ، ببخش مرا و دستم را بگير .. كه اگر رهايم كني خدا مي داند كه چه مي شود …
رقيه نعيمي خواه طلبه پايه سوم
فرم در حال بارگذاری ...
سلام بر عاشورا (دلنوشته طلاب)
سلام بر عاشورا ، سلام بر پيكرهاي از هم جداي روي خاك ، سلام بر خواهر تنها مانده حسين(عليه السلام) ، سلام بر رقيه كه سر جدا شده ي پدر ديده.
غروب آن روز خورشيد از غروبي غم انگيز خبر مي داد. خون فرزند پيامبر (صلوات الله عليه) با شقايق درهم آميخت . اينك اين پيكر عريان حسين است كه برخاك كربلا افتاده است با هزار ستاره ي زخم و دختري كه به شيون و ناله افتاده است . خيمه ها شعله ور شده اند و شراره آتش مهمان دامن دختران شده.
آن طرف زينب پر از اندوه چشمي به قتلگاه دوخته و دنبال پيكر پاره پاره مي گردد . اين دختر زهر(سلام الله عليها)است كه به قتلگاه آمده است و بوي گل او را به سوي خود مي كشاند با دلي پر از غم و اندوه و چشمي پر از اشك مي رود شاخ و برگ ها را كنار مي زند.
اين دختر علي(عليه السلام) است كه دست به زير بدن پاره پاره برادر مي برد و سر به آسمان بلند مي كند و مي گويد خدايا اين قرباني را از آل محمد(صلوات الله عليه) قبول كن و رو به مدينه مي كند و اين نجوا را سر مي دهد :
اين كشته فتاده به هامون حسين توست
اين صيد دست و پا زده در خون حسين توست
زهرا خسروي طلبه سال اول
![](https://imam-robatkarim.kowsarblog.ir/media/users/1293045209/profile_pictures/_evocache/b30ae1a573311286b5195d6e41defa63.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1539204372)
http://sahba98.kowsarblog.ir/
سلام خوشحال میشم بهوبلاگ من سر بزنید وازنظرات سازنده تون من رو بهره مند کنید
فرم در حال بارگذاری ...
دلم گرفته آقاجان...
دلم به وسعت دنیا گرفته آقا جان
ازاین زمانه از اینجاگرفته آقا جان
دلم هوای رخت را نموده مولایم
دلم بهانه دریا گرفته آقا جان
کجایی مطلع فجر و طلوع صبح سپید
دلم برای همین ها گرفته آقاجان
شبم بدون نگاهت شبی گرفته و تلخ
نگاه کن که شبم هم گرفته آقا جان
گوشه چشمی به من کنید اماما که دلم
در انتظار ظهورت گرفته آقا جان
نفسم از سینه در نمی آید
غم هجران تو آخر گرفته آقا جان
کجا جزیره خضر است من نمیدانم
دلم برای همان جا گرفته آقاجـــان !
شاعر :محدثه صبری
![](https://imam-robatkarim.kowsarblog.ir/media/users/e.habibi/profile_pictures/_evocache/agha_radsms_net_.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1440542457)
السلام علیک یا صاحب الزمان
آقا جان خودت مارا دریاب که ما در این بحر زمانه غرقه گشته ایم.
فرم در حال بارگذاری ...
نيايش، در طلب گشايش اندوهها
صحیفه سجادیه
ترجمه :
اى زداينده اندوه، و اى زايل كننده غم، اى بخشنده در دنيا و آخرت، و مهربان در هر دو سراى، بر محمد و آل محمد رحمت فرست، و اندوه مرا بر طرف كن، و غمم را بزداى. اى يگانه، اى يكتا، اى بىنياز، اى كسى كه نزاده و زائيده نشده، و هيچ همتائى نداشته، مرا نگاه دار و پاك ساز، و گرفتاريم را بر طرف كن .
...
و آية الكرسى و معوذتين و قل هو الله احد را بخوان و بگو:pan style="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">خدايا من از تو مسئلت مىكنم، همچون سؤال كسى كه احتياجش سخت، و نيرويش سست، و گناهانش انبوه شده همچون سؤال كسى كه براى حاجت خود فرياد رسى، و براى ناتوانيش نيرو دهندهاى، و براى گناهش آمرزندهاى جز تو نمىيابد. اى صاحب جلال و اكرام. توفيق عملى را از تو مىخواهم كه بوسيله آن هر كه آن را بجا آورد او را دوست دارى.و يقينى را كه هر كس در جريان قضاى تو به آن متيقن شود او را بدان وسيله سود دهى.
خدايا، رحمت فرست بر محمد و آل محمد و دلم را بسوى راستى فرا كش، و حاجتم را از دنيا بگسل و رغبتم را از سر شوق به لقايت در آنچه نزد تو است. قرار ده، و صدق توكل بر خويش را بر من ارزانى دار. ترا از خير سرنوشت گذشته مسئلت مىكنم، و از شر آن بتو پناه مىبرم. ترس عبادتكاران ترا. و عبادت خاشعان در پيشگاه ترا، و يقين توكل كنندگان بر ترا، و توكل مؤمنان بتو را، از تو مسئلت دارم.
خدايا رغبت مرا در مسئلتم مانند رغبت دوستانم در مسئلتهاشان، و ترسم را مانند ترس اوليائت قرار ده، و مرا در خشنودى خود چنان بكار دار كه با وجود آن چيزى از دين تو را به علت ترس از آفريدهاى ترك نكنم.
خدايا اين حاجت من است، پس رغبتم را در آن عظيم ساز، و عذر مرا در آن، آشكار گردان. و حجتم را در آن بر زبانم گذار و بدنم را در آن عافيت بخش.
خدايا هر كه صبح كند در حالى كه به غير از تو اعتماد و اميدى داشته باشد، پس من صبح كردم. در حالى كه اعتماد و اميدم در همه كارها توئى. پس به نيك فرجامترين آنها برايم حكم كن، و مرا به رحمت خود از فتنههاى گمراه كننده نجات بخش. اى مهربانترين مهابانان.
و خداى رحمت فرستد بر سيد ما محمد پيغمبر خدا كه برگزيده است، و بر آل او كه پاكانند.
فرم در حال بارگذاری ...
نيايش، در تذلل ب پيشگاه خداى عز و جل
صحیفه سجادیه
ترجمه :
53.اى پروردگار من، گناهانم مرا خاموش ساخته، و رشته گفتارم را بگسيخته است، زيرا حجتى برايم نمانده است، و از اين رو به بليه خود اسير، و به كردار خود در گرو، و در خطاى خود سرگشته، و از مقصد خود سرگردان و در راه درمانده ام هم اكنون نفس خويش را در موقف ذليلان گناهكار داشته ام: در موقف بدبختانى كه بر تو جرى شدهاند، و وعده ترا سرسرى شمرده اند.
...
منزهى تو! به چه جرأت بر تو دليرى كردم؟! و به كدام فريب خود را به مهلكه افكندم؟! مولاى من، رحمت آور بر زمين خوردنم با صفحه صورتم، و بر لغزيدن گامم و ببخش به حلم خود بر نادانيم، و به احسان خود بر بدكرداريم. زيرا منم كه به گناه خود مقر، و به خطاى خود معترفم، و اين دست و سر من است كه براى قصاص از نفس خويش آن را به زارى تسليم كردهام. بر پيرى و به آخر رسيدن عمر و نزديك شدن مرگ و ناتوانى و مسكينى و بيچارگيم رحمت آور. اى مولاى من، و چون نشان من از دنيا منقطع شود، و يادم از ميان آفريدگان محو گردد، و همچون كسى كه يكباره از ياد برود، از فراموش شدگان گردم، بر من رحمت آور اى مولاى من و هنگام ديگرگون شدن صورت و حالم، آنگاه كه بدنم بپوسد، و اعضايم از هم بپاشد، و پيوندهايم بگسلد، بر من رحمت آور. اى واى از بىخبرى من از آنچه در بارهام اراده شده. مولاى من، و هنگام زنده كردن و برانگيختنم بر من رحمت آور، و در آن روز توقفم را با دوستانت، و به راه افتادنم را از موقف حشر به دار جزاء در سلك يارانت، و مسكنم را در جوارت قرار ده، اى پروردگار جهانيان.
فرم در حال بارگذاری ...
نيايش، در مقام خوف و خشيت
صحیفه سجادیه
ترجمه :
50.خدايا، تو مرا كامل و بى عيب آفريدى، و در خردى پروردى، و از رنج بردن در طلب روزى بى نياز كردى.
خدايا، من در كتابى كه فرو فرستاده اى و بندگان را به آن بشارت دادهاى، يافته ام كه گفتهاى: «اى بندگان من كه در باره خود اسراف كرده ايد، از رحمت خدا نااميد مشويد، زيرا خدا همه گناهان را مى آمرزد» و پيش از اين از من اعمالى سر زده كه تو دانسته اى، و از من به آن داناترى. پس واى به رسوائى من از آنچه نامه تو بر من شمرده است! پس اگر نبود مواردى از عفو عالم گيرت كه به آن اميدوارم، خود را از دست مى دادم. و اگر كسى را ياراى فرار از پروردگارش مى بود، هر آينه من به گريختن از تو سزاوارتر بودم. و تو هيچ رازى در زمين و در آسمان از نظرت پوشيده نيست، و آن را در روز رستاخيز حاضر مى سازى، و از هر جزا دهنده و محاسبى بى نيازى.
...
خدايا، همانا كه تو جوينده منى اگر بگريزم، و دريابنده منى اگر فرار كنم. پس اينك منم در پيشگاهت، فروتن و خوار و روى بر خاك نهاده: اگر عذابم كنى پس من سزاوار آنم، و آن از طرف تو اى پروردگار من عدل است. و اگر از من در گذرى پس از دير باز عفوت مرا فرا گرفته است و تو جامه عافيتت را بر من پوشانيدهاى. پس از تو مسئلت مىكنم - خدايا - به نامهاى اندوختهات، و به آن جمالت كه پردههاى جلال آن را پوشيده است كه در حال آسايش و رنج رحمت آورى بر اين جان بىتاب، و اين مشت استخوان سست بىطاقتى كه تاب حرارت آفتاب ندارد، پس چگونه تاب حرارت آفتاب ندارد، پس چگونه تاب حرارت دوزخ تو مىآورد و آنكه طاقت بانك رعد ترا نمىآرد، پس چگونه شنيدن غريو خشم ترا مىتواند. پس رحم كن بر من - اى خداى من - زيرا كه من فردى حقيرم، و قدر من اندك است، و عذابم چيزى نيست كه به وزن ذرهاى در پادشاهى تو بيفزايد و اگر عذاب من در پادشاهى تو مىافزود، هر آينه نيروى صبر بر آن را از تو مىخواستم، و دوست داشتم كه آن فزونى ترا باشد. ولى پادشاهى تو.pan style="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">خدايا، بزرگتر، و سلطنت با دوامتر، از آن است كه طاعت اطاعت كنندگان در آن بيفزايد، يا نافرمانى گنهكاران از آن بكاهد، پس بر من رحم كن، اى مهربانترين مهربانان، و از من در گذر، اى صاحب جلال و اكرام، و توبهام را بپذير زيرا كه توئى آن توبه پذير مهربان.
فرم در حال بارگذاری ...
نيايش، در مقام اصرار به طلب از خداى تعالى
صحیفه سجادیه
ترجمه :
52. اى خدائى كه چيزى در آسمان و زمين بر تو پوشيده نمى ماند، و چگونه بر تو پوشيده بماند - اى معبود من - آنچه تو خود آن را آفريده اى؟ و چگونه نشناسى آنچه را كه تو خود ساخته اى، يا چگونه از نظر تو غائب شود آنچه تو آن را به عنايت خود روبراه مى سازى؟ يا چگونه مى تواند از تو بگريزد كسى كه جز به روزى تو حيات ندارد؟ يا چگونه از تو نجات يابد آنكه در غير ملك تو راهى نمىيابد، منزهى تو! ترسندهترين خلق تو، در پيشگاه جلالت داناترين آنها نسبت به تو است، و خاضع ترين ايشان در مقام عظمت تو عاملترين ايشان به طاعت تو است، و خوارترين ايشان در نظر تو كسى است كه تو او را روزى مى دهى و او غير ترا عبادت مى كند.
...
منزهى تو، هر كه بتو شرك آورد و پيغمبرانت را تكذيب كند از پادشاهى تو نمىكاهد و هر كه حكم ترا نپسندد نمىتواند فرمانت را رد كند، و هر كه قدرتت را انكار كند، خود را از غلبه قدرت تو باز نمىدارد و هر كه غير ترا بندگى كند از دست مؤاخذه تو بدر نمىرود و هر كه لقاى ترا مكروه دارد در دنيا جاويد زيست نمىكند. منزهى تو، چه عظيم است شأن تو! و چه قاهر است پادشاهى تو! و چه سخت است نيروى تو! و چه نافذ است فرمان تو! منزهى تو، همه آفريدگانت را به مرگ محكوم كردهاى: چه آن كس كه ترا به توحيد بستايد، و چه آن كس كه ترا انكار كند، و ايشان همگى چشنده مرگند، و يكسره بسوى تو باز گردندهاند، پس تو از هر نقص و عيب منزهى و از همگان برترى. نيست معبودى جز تو كه تنهائى و شريكى ندارى. بتو ايمان آوردم و پيغمبرانت را تصديق كردم، و كتابت را پذيرفتم، و بهر معبودى جز تو كافر شدم، و از هر كه غير ترا پرستيد بيزار گشتم.
خدايا من صبح و شام مىكنم در حالى كه عمل خود را اندك مىشمارم، و به گناه خود معترفم، و به خطاهاى خود مقرم. من به سبب اسرافم در باره خويش خوارم. عملم دستخوش هلاكم ساخته، و هواى نفسم مرا بميرانده، و شهواتم محرومم كرده، پس از تو مسئلت مىكنم - اى مولاى من - مانند سؤال كسى كه نفس او به علت درازى آرزويش غافل است، و بدنش به سبب تنپروريش بىخبر و بىحركت و دلش به علت فزونى نعمتهايش گرفتار است، و انديشهاش نسبت به فرجام كارش كم است، مانند سؤال كسى كه آرزو بر او چيره شده و هواى نفس گرفتارش ساخته، و دنيا بر او دست يافته، و مرگ بر او سايه انداخته است. مانند سؤال كسى كه گناهان خود را بسيار شمرده، و به خطاى خود اعتراف كرده: مانند سؤال كسى كه پروردگارى جز تو و دوستى غير از تو ندارد، و رهانندهاى براى او از تو، و پناهگاهى براى او از تو جز بسوى تو نيست - اى معبود من - ترا مسئلت مىكنم بحق واجب و لازمت، بر همه آفريدگانت و به آن نام بزرگت كه پيغمبرت را فرمان دادى تا ترا به آن نام تسبيح كند و بزرگى ذات بزرگوار تو كه كهنه نمىشود و ديگرگون نمىگردد، و تغيير حال نمىدهد، و فنا نمىپذيرد، كه رحمت فرستى بر محمد و آل محمد، و مرا به عبادت خود از هر چيزى بىنياز كنى، و با ترس خود دل مرا از دنيا سرد سازى، و به رحمت خود با ارمغانهاى فراوان كرامت خود باز گردانى، زيرا كه من بسوى تو مىگريزم، و از تو مىترسم و از تو فرياد رسى مىخواهم. و بتو اميدوارم و ترا مىخوانم و بسوى تو پناه مىآورم. و بتو اطمينان دارم، و از تو مدد مىطلبم، و بتو مىگروم، و بر تو توكل مىكنم، و بر جود و كرم تو اعتماد مىورزم.
فرم در حال بارگذاری ...
نيايش، در تضرع و زارى
صحیفه سجادیه
ترجمه :
51.اى معبود من ترا مى ستايم و تو شايان ستايشى، در برابر احسان كاملت نسبت بمن، و فراوانى نعمتهايت بر من، و بسيارى عطايت در باره من، و بر رحمتى كه مرا به آن برترى دادهاى، و نعمتى كه بر من سرشار ساخته اى. زيرا چندان در باره ام احسان كرده اى كه شكر من از آن قاصر است. و اگر احسان تو نسبت بمن و سرشارى نعمتهايت بر من نمى بود، به احراز بهره خود و به اصلاح نفس خود نمى رسيدم. ولى تو در بارهام احسان آغاز كردى، و از رنج كوشش در كفايت امورم بى نيازم ساختى، و مشقت بلا را از من برگرداندى، و قضاى خوفناك را از من باز داشتى - اى معبود من - پس چه بسا بلاى مشقت بارى كه آن را از من برگرداندى! و چه بسا نعمت سرشارى، كه چشمم را به آن روشن ساختى و چه بسا احسان بزرگى كه از آن تو نزد من است!
...
توئى كه هنگام بيچارگى دعايم را اجابت كردى. و هنگام در افتادن به گناه از لغزشم در گذشتى، و حقم را از ستمكاران باز ستاندى. اى معبود من - من آنگاه كه از تو مسئلت كردم ترا بخيل نديدم. و چون آهنگ تو كردم ترا گرفته نيافتم. بلكه ترا نسبت به دعايم شنونده و در باره خواهشهايم عطا كننده يافتم: نعمتهايت را در هر حال از حالاتم و در هر زمان از زمانهايم بر خود سرشار يافتم، از اين رو تو نزد من ستودهاى، و احسانت پيش من مشكور است. جان و زبان و عقل من ترا همى سايند: چنان ستايش كه به پايگاه كمال و به كنه شكر رسد، چنان ستايش كه در حد خشنودى تو از من فراز آيد. پس در آن وقت كه تعدد راهها مرا خسته سازد، و اى در گذرنده از لغزش من، كه اگر عيب پوشى تو در باره من نمىبود هر آينه از رسوا شدگان مىبودم، و اى دستگير من از سر يارى، كه اگر ياريت نسبت به من نمىبود هر آينه از مغلوبان مىبودم. و اى كسى كه پادشان در پيشگاهش يوغ مذلت را به گردنهاشان نهادهاند، و از اين رو از حملههايش ترسانند. و اى سزاوار پرهيزگارى. و اى كسى كه نامهاى نيكو مخصوص او است. از تو مسئلت مىكنم كه از من در گذرى و مرا بيامرزى زيرا من بىگناه نيستم كه در برابر مؤاخذه تو حجت آورم، و نيرومند نيستم كه غلبه كنم و گريز گاهى ندارم كه بگريزم، و از تو مىخواهم كه از لغزشهايم در گذرى، و پوزش و بيزارى مىجويم از آن گناهانم كه مرا گرفتار ساخته، و بر من احاطه كرده، چندانكه نابودم ساخته.pan style="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">از شر آن گناهان - اى پروردگار من - به حال توبه بسوى تو گريختهام، پس توبهام را بپذير و به حال پناه جستن، پس پناهم ده، و به حال زينهار خواستن، پس خوارم مگذار، و به حال سؤال، پس محرومم مگردان، و به حال دست به دامن شدن، پس به دشمن تسليمم مكن، و به حال خواهش، پس نااميدم باز مگردان.ترا خواندم - اى پروردگار من - در حالى كه مسكين و زار و ترسنده و هراسان و نگران و فقير و بيچاره آستان توئم. بتو شكايت مىكنم - اى معبود من - از ناتوانى خود در شتاب كردن بسوى آنچه به دوستانت وعده دادى، و در دورى گزيدن از آنچه دشمنانت را از آن بيم دادهاى، شكايت مىكنم از بسيارى عمهايم، و از وسوسه نفسم - اى معبود من - تو مرا به نيت بدم رسوا نكردى، و به گناهم هلاك نساختى. ترا مىخوانم، پس مرا اجابت مىكنى، اگر چه چون تو مرا مىخوانى در اجابتت كند باشم و هر حاجتى كه دارم از تو مىخواهم، و هر كجا باشم راز خود را پيش تو مىسپارم. پس جز ترا نمىخوانم و به غير تو اميد ندارم. لبيك لبيك: تو مىشنوى شكايت كسى را كه شكايت نزد تو آورد، و رو مىآورى به كسى كه بر تو توكل كند، و مىرهانى هر كه را به پناه لطف تو در آيد و بلا را بر طرف مىكنى از هر كه بتو پناه مىآورد.- اى معبود من - پس مرا به علت ناسپاسيم از خير جهان و اين جهان محروم مكن، و آن گناهانم را كه مىدانى بيامرز. اگر عذاب فرمائى پس به علت آن است كه من آن ستمكار سهل انگار اهمال پيشه گناهكار كوتاهى كننده فرو گذارنده به غفلت گزارنده بهره خويشم. و اگر بيامرزى، پس به سبب آن است كه تو مهربانترين مهربانانى.
فرم در حال بارگذاری ...
نيايش در دفع مكر دشمنان و رد قهر و غلبه ايشان
صحیفه سجادیه
ترجمه :
49.اى معبود من - هدايتم كردى، پس راه صلاح را بگذاشتم، و در پى خواهش دل رفتم، و پند دادى، پس سنگين دل شدم و پند ترا ننيوشيدم، و عطاى جميل بخشيدى، پس نافرمانى كردم سپس آنچه را كه از آنم برگردانده بودى شناختم - چون تو آن را بمن شناساندى - پس آمرزش طلبيدم، تا از نافرمانيم در گذشتى، پس به گناه باز گشتم و باز در پرده غفارى و ستاريم بپوشيدى.
...
پس ستايش ترا - اى معبود من - من خويش را در واديهاى هلاك در افكندهام، و در درههاى تلف وارد شدهام، و در آن واديها و درهها به مظاهر قهرت بر خوردهام، و با فرود آمدن در آن با عقوبت هايت مواجه شدهام، و وسيلهام بسوى تو توحيد است، و دستاويز آن است كه چيزى را با تو شريك نساخته ام، و با تو معبودى نگرفتهام، و اكنون جان خويش را بسويت گريزاندهام و گريزگاه شخص بدكار و پناهگاه فرد تبه روزگارى كه بهرهاش را از كف داده، و بست نشين گشته آستان تو است، پس چه بسا دشمنى كه شمشير عداوتش را بر من برهنه ساخت، و دم تيغش را براى من تيز كرد، و سرنيزهاش را به قصد جان من تند ساخت، و زهرهاى جانكاهش را براى كام من در آب ريخت، و مرا آماج تيرهاى بر كمان نهادهاش قرار داد، و چشم مراقبتش از من نخفت، و در دل آورد كه گزندى بمن رساند، و تلخابه مرارت خود را به كامم افشاند، پس تو - اى معبود من - ناتوانيم را از تحمل رنجهاى گران، و عجز مرا از انتقام كشيدن از آنكه در جنگ خود آهنگ من كرده بود، و تنهائيم را در برابر بسيارى عده كسى كه با من دشمنى نموده بود، و در حين غفلت من در كمين گرفتار كردن من نشسته بود، در نظر گرفتى تا به ياريم آغاز كردى، و پشتم را به نيرويت محكم ساختى. آنگاه حدت او را شكستى، و پس از آنكه در حمايت گروهى انبوه بود، او را تنها ساختى، و مرا بر او پيروز گرداندى، و تيرى را كه به قصد من بر كمان نهاده بود، بسوى خودش باز گرداندى، و بدون آنكه خشمش را شفا دهد و كينهاش را فرو نشاند، او را باز گرداندى تا به ناچار سر انگشتان خود را به دندان بگزيد، و در آن حال كه سپاهيانش و كمينهايش با او خلف كردند روى از مصاف برتافت و چه بسا ستمكارى كه با مكرهاى خود در باره من ستم كرد، و دامهاى شكارش را بر سر راه من بگسترد، و جستجوى جاسوسى خود را بر من بگماشت، و همچون درندهاى كه به انتظار شكارش كمين كند در كمين من بنشست، در حالى كه خوشروئى چاپلوسى را برايم اظهار همى كرد، و با شدت كينه بر من همى نگريست، پس چون تو - اى معبود من - كه منزه و بلند بارگاهى، فساد باطن و زشتى انديشهاش را ديدى. او را با مغز در آن گودال كه براى شكار كنده بود نگونسار كردى و در پرتگاه حفرهاش در افكندى، تا پس از سركشيش در بند دامى كه ديدن مرا در آن برآورد مىكرد، به ذلت در افتاد، و حقا كه اگر رحمت تو نمىبود، نزديك بود كه آنچه به او وارد شد بر من وارد شود. و چه بسا حسودى كه به سبب من غصه گلوگيرش شد، و شدت خشمش در گلويش پيچيد، و با نيش زبانش مرا آزرد، و به تهمت عيوبى كه در وجود خود داشت بر من طعنه زد، و آبروى مرا آماج تيرهاى كينه خود ساخت، و صفاتى را به گردن من نهاد كه پيوسته در وجودش بود و به نيرنگ خود سينهام را به خشم بيانباشت، و با مكر خود آهنگ من كرد. پس من ترا ندا دادم - اى معبود من - در حالى كه از تو فريادرسى مىخواستم، و به سرعت اجابتت اطمينان داشتم، و مىدانستم كه هر كس در سايه حمايت تو جا گرفت ستمزده نمىشود، و هر كس به پناهگاه انتقام تو ملتجى شد نمىهراسد. پس تو مرا به قدرت خود از شدت او محفوظ داشتى. و چه بسا ابرهاى مكروهى كه آن را از افق زندگى من بر طرف كردى! و چه بسا ابرهاى نعمت كه بر من باراندى! و چه جويهاى رحمت كه در كشتزار زندگيم روان ساختى! و چه جامههاى عافيت كه بر من پوشيدى! و چه چشمهاى حوادث كه بسوى من متوجه بود و تو آنها را كور ساختى! و چه پردههاى غم كه تو آنها را از دل من برداشتى! و چه بسا حسن ظنى كه آن را به تحقيق پيوستى! و فقرى كه آن را تدارك نمودى! و در افتادنى كه مرا از آن برداشتى! و مسكنتى كه يكباره آن را به انعام و تفضل از جانب خود مبدل كردى، همگى آن عطايا و مواهب از جانب تو ارمغان انعام و احسان بود، و در همگى اين موارد از جانب من سرسختى در نافرمانى تو همى افزود! نه بدكردارى من تو را از اتمام احسانت بازداشت، و نه آن همه احسان و تفضل مرا از ارتكاب موجبات خشم تو منع كرد! تو در كرده خود مسئول نيستى و به جلال تو قسم كه چون از تو مسئلت شده عطا كردهاى، و در آن حال كه مورد مسئلت واقع نشدهاى، خود به بخشش آغاز نمودهاى، و چون فضل تو طلبيده شد، نعمت اندك نبخشيدهاى. تو ابا كردهاى - اى مولاى من - مگر از احسان و اكرام و تفضل و انعام. و من ابا كردهام، مگر از در افكندن خود در محرماتت و تعدى از حدودت و غفلت از تهديدت. پس ستايش ترا است - اى خداى من - كه مقتدرى هستى كه مغلوب نمىشوى، و مهلت دهندهاى هستى كه شتاب نمىكنى، اين مقام كه من اكنون در آن بپا خاستهام، مقام كسى است كه به فراوانى نعمتها اعتراف نموده و آن را به تقصير مقابله كرده، و در باره خود به تضييع احكام و سنن تو و تباه كردن عمر خويش گواهى داده.
خدايا، پس بوسيله مقام رفيع محمد صلى الله عليه و آله و ولايت كريمه علوى بتو تقرب مىجويم، و به واسطه آن دو بسويت رو مىآورم، كه مرا از شر آنچه از آن بتو پناه برده مىشود پناه دهى، زيرا كه اين كار ترا در برابر قدرتت دچار سختى نمىسازد. و تو بر هر چيز قدرت بىپايان دارى. پس از رحمت و دوام توفيق خود بهرهاى بمن ببخش كه آن را نردبان بر آمدن به سطح خشنودى تو سازم، و بوسيله آن از عقوبتت ايمن شوم. اى مهربانترين مهربانان.
فرم در حال بارگذاری ...
نيايش، در عيد اضحى و جمعه
صحیفه سجادیه
ترجمه :
48.خدايا اين، روزى مبارك و با ميمنت است و مسلمين در اطراف زمين تو در اين روز مجتمعند: مسئلت كننده و خواهنده و اميدوار و ترسنده ايشان، همه در يكجا براى نماز حاضر مىشوند، و ناظر در حوائج ايشان توئى. پس ترا به جود و كرمت و آسانى مسئلتم پيش تو - سؤال مىكنم كه بر محمد و آلش رحمت فرستى. و اى بار خداى، اى پروردگار ما - به عنوان آنكه پادشاهى و ستايش ترا است، و جز تو معبودى نيست و تو بردبار و بزرگوار و مهربان و نعمت بخش و صاحب جلال و اكرام و پديد آورنده آسمانها و زمينى از تو مىخواهم كه بهره و نصيب مرا سرشار سازى: از هر نيكى يا عافيت يا بركت يا هدايت يا توفيق طاعت يا خيرى كه بر محمد و آلش انعام مى كنى، و بوسيله آن بسوى خود هدايتشان مى نمائى. يا درجهاى كه پيش خود براى ايشان بلند مى سازى، يا بوسيله آن بهره اى از دنيا و آخرت به ايشان همى بخشى.
...
خدايا به عنوان آنكه پادشاهى و ستايش ترا است كه معبودى جز تو نيست، از تو مسئلت مىكنم كه رحمت فرستى بر محمد: بنده و فرستاده و دوست و برگزيدهات، و مختار از آفريدگانت، و بر آل محمد كه نيكوكاران، و پاكان و خير خواهانند چنان رحمتى كه كسى جز تو شمردن آن را نتواند، و از تو مسئلت مىكنم كه ما را در دعاى شايسته هر يك از بندگان مؤمنت كه در اين روز ترا بخواند شريك سازى.pan style="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">اى پروردگار جهانيان، و اينكه ما و ايشان را بيامرزى زيرا تو به هر چيز قدرت بىپايان دارى.خدايا حاجتم را بسوى تو آوردهام، و بار فقر و فاقه و مسكنتم را در اين روز بر در خانه تو فرو نهادهام، و من به آمرزش و رحمت تو مطمئنترم تا به عمل خود، و آمرزش و رحمت تو وسيعتر از گناهان من است. پس رحمت فرست بر محمد و آلش، و بر آوردن هر حاجتى را كه دارم. به قدرتت بر آن، و آسان بودنش بر تو، و به سبب احتياج من بتو و بىنيازى تو از من - تو خود بر عهده گير. زيرا كه من هرگز به خيرى نرسيدهام، مگر از جانب تو. و هرگز كسى بدييى را از من برنگردانده است مگر تو. و در كار آخرت و دنياى خود به كسى اميد ندارم غير از تو.
خدايا هر كس براى كوچ كردن بسوى مخلوقى - به اميد صله و عطاياى او و طلب بخشش و جايزه او - آماده و مهيا و معد و مستعد شود، پس مهيا شدن و ساز و برگ ساختن و آماده كردن و آماده شدن من، امروز، به اميد عفو و صله تو و طلب بخشش و جايزه تو است .
خدايا پس بر محمد و آل محمد رحمت فرست. و در اين روز آن اميد مرا مبدل به نااميدى مكن، اى كسى كه خواهش خواهندهاى او را از عطا باز نمىدارد. و بخشيدن عطائى از توانگريش نمىكاهد. زيرا كه من از جهت اطمينانم به كردار شايستهاى كه از خود پيش فرستاده باشم بسوى تو نيامدهام، مگر به اميد شفاعت محمد و اهل بيت او، كه صلوات و سلامت بر او و بر ايشان باد. من اكنون بسوى تو آمدهام در حالى كه به گناه و بدى در باره خود اقرار دارم. بسوى تو آمدهام در حالى كه همان عفو بزرگ را چشم همى دارم كه بوسيله آن از خطا كاران در گذشتهاى، از اين روى طول توقفشان بر گناه بزرگ، ترا از آن باز نداشته كه دو باره رحمت و آمرزش را به ايشان عطا كنى. پس، اى كسى كه رحمتت پهناور و عفوت عظيم است. اى عظيم! اى عظيم! اى كريم! اى كريم! بر محمد و آل محمد رحمت فرست، و به رحمت خود بر من تفضل فرماى و به فضل خود بر من شفقت كن، و به آمرزشت بر من گشايش بخش.
خدايا اين مقام [ خلافت و القاء خطبه و اقامه نماز عيد ] مخصوص خلفاى تو و برگزيدگان تو، و اين پايگاههاى مخصوص امناء تو - در درجه رفيعى كه ايشان را بدان اختصاص دادهاى - از طرف غاصبين دستخوش سلب و نهب گشته است، و تقدير كننده آن تويى. فرمان تو مغلوب نمىگردد، و از تدبير قطعيت هر طور بخواهى و هر زمان كه بخواهى تجاوز نمىشود. و به سبب امرى كه تو آن را بهتر مىدانى چنين تقدير فرمودهاى، و تو در آفرينش و اراده خود متهم نيستى، و كار اين سلب و نهب تا آنجا گسترش يافته كه برگزيدگان و خلفاى تو مغلوب و مقهور و مسلوب الحق شدهاند، در حالتى كه حكم ترا تبديل يافته و كتاب ترا دور افتاده و واجباتت را از طريقههاى تو، تحريف شده و سنتهاى پيغمبرت را متروك مىبينند.
خدايا دشمنان ايشان را از اولين و آخرين و هر كه را به اعمال ايشان خشنود شده و شيعيان و پيروانشان را بدست عذاب بسپار، و از رحمت خود محروم بدار.
خدايا بر محمد و آل او رحمت فرست - زيرا كه توئى ستوده بزرگوار - از آنگونه رحمتها و بركتها و درودها كه به برگزيدگانت: ابراهيم و آل ابراهيم فرستادهاى، و در گشايش آسايش و نصرت و تمكين و تأييد ايشان تعجيل فرماى .
خدايا مرا از اهل توحيد و ايمان به خود و تصديق به پيغمبر خود و امامانى كه طاعتشان را واجب ساختهاى قرار ده از آنگونه امامان كه برنامه توحيد و ايمان و تصديق بوسيله و به دستهاى ايشان اجرإ؛ييّّ مىشود، دعايم را مستجاب كن، اى پروردگار جهانيان .
خدايا خشم ترا جز حلمت و شدت غضبت را جز عفوت باز نمىگرداند، و غير از رحمتت از عقابت زنهار نمىدهد، و مرا جز تضرع بتو و در برابر تو نجات نمىبخشد. پس بر محمد و آل محمد رحمت فرست، و ما را اى معبود من، از جانب خود با آن قدرت كه بوسيله آن مردگان بندگان را زنده مىسازى، و سرزمينهاى مرده را زندگى مىبخشى، گشايشى ببخش. و مرا - اى معبود من - از اندوه هلاك مساز تا دعايم را مستجاب كنى، و اجابت دعايم را بر من اعلام كنى. و تا پايان زندگيم طعم عافيت را بمن بچشان، و دشمن را بر من شاد منماى، و او را بر گردنم - اى خداى من - سوار مكن، و بر من مسلط مساز، اى معبود من اگر تو مرا بلند گردانى پس كيست كه پستم كند؟ و اگر تو مرا پست كنى پس كيست كه مرا بلند گرداند و اگر تو مرا گرامى دارى، پس كيست كه خوارم كند؟ و اگر تو مرا خوار دارى، پس كيست كه گراميم دارد؟ و اگر تو مرا عذاب كنى پس كيست كه بر من رحم آورد؟ و اگر تو مرا تسليم هلاك كنى، پس كيست كه در باره بندهات اعتراض نمايد؟ يا ترا از كارش سؤال كند؟ و من دانستهام كه در حكم تو ستمى و در عقوبتت شتابى نيست و جز اين نيست كه آن كس شتاب مىكند كه از فوت شدن فرصت بترسد، و جز اين نيست كه نيازمند به ستم كسى است كه ناتوان باشد و تو - اى معبود من - از آن صفات بسيار برترى .
خدايا، رحمت فرست بر محمد و آل محمد، و مرا آماج بلا و نشانه عقوبت مساز، و مرا مهلت ده، و اندوهم را بزداى، و از لغزشم در گذر، و به بلائى دنبال بلائى مبتلايم مكن، زيرا تو ناتوانى و بيچارگى و زارى مرا در پيشگاه خود مىبينى.
خدايا، در اين روز از خشم تو به تو پناه مىبرم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا پناه ده، و در اين روز از خشم تو از تو زينهار مىطلبم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا زينها بخش و من ايمنى از عذابت را از تو هدايت همى جويم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا رهبرى كن، و از تو يارى مىخواهم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا يارى فرماى، و از تو رحمت مىطلبم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و بر من رحمت آور، و از تو بىنيازى مىجويم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا بىنياز كن، و از تو طلب روزى مىكنم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا روزى ببخش و از تو كمك مىطلبم. پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا اعانت كن، و براى گناهان پيشينم از تو آمرزش مىخواهم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا بيامرز، و از تو طلب نگهدارى مىكنم، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و مرا نگهدار. زيرا كه اگر مشيت تو تعلق گيرد من هرگز به كارى كه تو آن را از من ناپسند دارى باز نخواهم گشت. اى پروردگار من، اى پروردگار من، اى مهربان! اى بخشنده نعمتها، اى صاحب جلال و اكرام، بر محمد و آلش رحمت فرست، و همه آنچه را كه از تو مسئلت كردهام، و از تو طلبيدهام و براى آن روى دل بسوى تو آوردهام، برايم به اجابت برسان و آن را بخواه، و مقدر كن، و به مقتضاى آن فرمان بران، و آن را بگذران و در آنچه بر من حكم مىكنى خير مرا قرار ده، و مرا در آن بركت بخش و بوسيله آن در بارهام تفضل فرماى، و مرا به آنچه كه از آن عطا مىكنى نيكبخت بساز، و از فضل خود و از خيرات پهناورى كه نزد تو است بر من بيفزاى، زيرا تو - توانگر و كريمى، و آن را به خير و نعمت آن جهان پيوسته ساز، اى مهربانترين مهربانان.
سپس: هر چه مىخواهى بخواه و هزار بار بر محمد و آلش صلوات فرست، كه حضرت سجاد عليهالسلام چنين مىكرد.
فرم در حال بارگذاری ...
نيايش، در روز عرفه
صحیفه سجادیه
ترجمه :
سپاس خدائى را كه پروردگار جهانيان است .
خدايا سپاس ترا اى پديد آورنده آسمان ها و زمين اى صاحب بزرگى و اعزاز اى پروردگار پروردگاران، و اى معبود هر معبود و اى آفريننده هر مخلوق و اى وارث هر چيز. توئى آن خدائى كه چيزى به او نمىماند، و علم چيزى از او پوشيده نمىماند، و او به هر چيز محيط و همه چيز را نگهدار است. توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه يكتاى بى همتاى فرد بى مانندى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه كريم به منتهاى كرم و عظيم در نهايت عظمت و بزرگ در كمال بزرگى هستى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه بلند مرتبه و در منتهاى بلندى مقام و شديد الانتقامى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه بخشنده و مهربان و دانا و بر حقيقت اشياء واقفى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه شنوا و بينا و قديم و آگاه بر اسرارى و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه كريمى، و در كرم از همه افزونى، و دائم و جاويدى.
...
و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه پيش از هر چيز آغازى و پس از هر شمار انجامى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه در اوج بلندى خود نزديك، و در نزديكى خود بلندى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه صاحب جمال و بزرگى و كبريا و ستايشى. و توئى خدائى كه نيست معبودى جز تو كه همه چيز را بدون اصل و مايهاى، پديد آوردهاى و صورتها را بدون انگاره نقش بستهاى، و ساختهها را بدون اقتباس ساختهاى. توئى ك هر چيز را به مقياس حكمت اندازه گرفتهاى، و هر چيز را براى انجام وظيفهاى روبراه كردهاى، و «ما سوا» را سامان بخشيدهاى .
توئى كه در آفرينشت شريكى ترا كمك نداده، و در فرمانروائيت وزيرى برايت وزارت نكرده، و ناظر و نظيرى براى تو نبوده. توئى كه اراده كردهاى، پس ارادهات لازم گشته، و داورى كردهاى، پس داوريت بر آئين عدل بوده، و حكم كردهاى پس حكمت بر اساس انصاف بنياد شده. توئى كه مكانى ترا فرا نمىگيرد، و در برابر سلطنتت سلطانى بپا نخاسته و برهان و بيانى ترا عاجز نساخته است. توئى كه همه چيز را يكايك بشمار آوردهاى، و براى هر چيز مدتى قرار دادهاى، و هر چيز را به مقياس حكمت اندازه گرفتهاى. توئى كه پرواز شاهباز وهم به اوج ذاتت نرسيده، و دست فهم از دامن كيفيتت كوتاه مانده، و مكانى ندارى كه به چشم ما درك شود. توئى كه پايان ندارى، تا محدود گردى و به چيزى مانند نشدهاى تا به قياس تمثيل به ادراك در آئى، و فرزندى نياوردهاى تا زائيده شده باشى. و توئى كه ضدى با تو نيست تا با تو منازعه كند و همتائى برايت نيست تا بر تو پيروز شود، و كسى در گوهر با تو شريك نيست تا با تو برابرى كند توئى كه آغاز كردهاى و اختراع نمودهاى، و از نو پديد آوردهاى، و نقش تازه بكار بستهاى، و ساختمان هر چه را ساختهاى محكم نهادهاى. منزهى تو! چه بزرگ است شأن تو! و چه بلند است در همه جا منزلت تو! و چه آشكار ساخته است حق را فرقان تو! منزهى تو! اى صاحب لطفى كه چه بسيار است لطفت! و اى مهربانى كه چه بسيار است مهربانيت! و اى حكيمى كه چه بسيار است شناسائيت! منزهى تو! اى پادشاهى كه چه عزيز و نيرومند است سلطنتت! و اى صاحب جودى كه چه عظيم است توانگريت! و اى بلند پايهاى كه چه بلند است پايگاه رفعتت! تو صاحب جمال و بزرگى و كبرياء و ستايشى: منزهى تو! دست خود را به خيرات گشودهاى، و هدايت از جانب تو شناخته شده است پس هر كه ترا براى دين يا دنيا طلب كند ترا خواهد يافت. منزهى تو! هر كه در عالم علمت گذشته در پيشگاهت خضوع كرده، و هر چه زير عرش تو است در برابر عظمتت به زانوى خشوع در آمده و همگى آفريدگانت براى تو رشته تسليم به گردن نهادهاند. منزهى تو! با هيچ يك از حواس برونى و درونى احساس نمىگردى، و با دست سودن و تماس جسم درك نمىشوى،. كسى را نيروى حيله گرى با تو، و دور ساختن تو، و نزاع با تو، و غلبه بر تو، و جدال با تو، و فريب دادن تو، و مكر كردن با تو نيست. منزهى تو! راه تو كوبيده و هموار است، و كار و گفتار تو حق و صواب است، و زنده جاويد و مرجع حاجتها توئى. منزهى تو! گفتارت حكمت، و فرمانت لازم، و ارادهات جازم است. منزهى تو! مشيتت را رد كنندهاى و، كلماتت را تغيير دهندهاى نيست. منزهى تو! اى صاحب آيات درخشان، و اى نقشبند دستگاه آسمان، و اى آفريننده روان انسان. سپاس ترا سپاسى كه به دوام تو دائم ماند. و سپاس ترا، سپاسى كه به نعمت تو جاويد بپايد. و سپاس ترا، سپاسى كه با كردار و احسانت برابر باشد، و سپاس ترا سپاسى كه بر خشنوديت بيفزايد. و سپاس و شكر ترا، سپاسى كه با سپاس هر سپاسگزارى توأم باشد، و شكرى كه شكر هر شاكرى از آن فرو ماند: سپاسى كه سزاوار غير تو نباشد، و وسيله تقرب به غير تو نشود: سپاسى كه موجب دوام سپاس اول گردد، و بوسيله آن دوام سپاس آخر درخواست شود سپاسى كه بر گردش زمانها مضاعف گردد، و به افزايشهاى پياپى فزونى گيرد: سپاسى كه حساب داران از شمردنش فرو مانند، و از آنچه نويسندگان در نامهات نوشتهاند افزون شود: سپاسى كه با عرش بزرگت هم سنگى كند، و با كرسى بلند پايهات برابرى نمايد: سپاسى كه ثوابش از جانب تو كامل شود، و مزدش همه مزدها را فرا گيرد: سپاسى كه برونش با درون و درونش با صدق نيت موافق باشد: سپاسى كه هيچ آفريده بمانند آن ترا سپاس نكرده باشد، و جز تو هيچ كس فضل آن را نشناسد: سپاسى كه هر كس در انجامش كوشش كند از جانب تو يارى شود و هر كه كمانش را بكشد از نيروى تو تأييد گردد: سپاسى كه هر چه سپاس آفريدهاى جمع كند، و هر چه را بعد از اين بيافرينى در رشته انتظام كشد: سپاسى كه هيچ سپاس از آن به سخن تو نزديكتر و هيچ كس از آن كس كه اين گونه سپاس گويد سپاسگزارتر نباشد. سپاسى كه به كرمت به سبب فراوانيش موجب افزونى نعمتها شود، و تو خود به آئين تفضل آن را پياپى با افزونى پيوسته سازى. سپاسى كه زيبنده ذات كريم تو باشد، و با عز جلالت برابرى كند. پروردگارا، بر محمد و آل محمد - كه برگزيده و پسنديده و گرامى و مقرب است - بهترين رحمتهاى خود را بفرست و او را به كاملترين بركاتت بركت ده، و با كام بخشترين مهربانيت در بارهاش مهربانى كن. پروردگارا بر محمد و آلش رحمت فرست، چنان رحمت پاكيزهاى كه پاكيزهتر از آن رحمتى نباشد. و رحمت فرست بر او، رحمت فزايندهاى كه فزايندهتر از آن رحمتى صورت نبندد. و رحمت فرست بر او رحمت خشنودئى كه رحمتى برتر از آن صورت نبندد . پروردگارا، بر محمد و آلش رحمت فرست. رحمتى كه او را خشنود سازد، و از خشنوديش افزون گردد و رحمت فرست بر او رحمتى كه ترا خشنود سازد، و بر خشنوديت از او فزونى گيرد. و رحمت فرست بر او رحمتى كه جز آن را بر او نپسندى، و غير او را سزاوار آن رحمت ندانى . پروردگارا، بر محمد و آلش رحمت فرست، رحمتى كه صلوات فرشتگان و پيغمبران و رسولان و پيروان ترا به رشته انتظام آورد، و بر صلوات بندگانت از جن و انس و پذيرندگان دعوتت مشتمل باشد، و صلوات هر كه را از انواع خلق خود كه آفريدهاى و پديد آوردهاى مجتمع سازد. پروردگارا، رحمت فرست بر او و آلش، چنان رحمتى كه بر هر رحمت ديرينه و تازهاى محيط باشد. و رحمت فرست برا او و آلش، چنان رحمتى كه نزد تو و نزد غير تو پسنديده باشد، و همراه آن رحمتهائى بيافرينى كه هنگام آفريدن آنها رحمتهاى نخستين را دو چندان سازى، و بر گردش روزگار در جريان افزايش گذارى، تا غير تو كسى آن را نتواند شمرد.
پروردگارا، رحمت فرست بر پاكيزهتران از اهل بيت او كه ايشان را براى - قيام به امر خود برگزيدهاى، و خزانه داران علم، و نگهداران دين، و جانشينان خويش در زمين، و حجتهاى خويش بر بندگان خود قرار دادهاى، و ايشان را به خواست خود از پليدى و آلودگى يكباره پاك كردهاى، و وسيله توسل به خود و راه بهشت خود ساختهاى .
پروردگارا، رحمت فرست بر محمد و آلش، چنان رحمتى كه بوسيله آن بخشش و كرامت را در باره ايشان بزرگ گردانى، و همه چيز را از عطايا و تبرعات خود را در باره ايشان كامل سازى، و بهره ايشان را از عوائد و فوائد خود سرشار كنى. پروردگارا، رحمت فرست بر او و بر ايشان، رحمتى كه آغازش را حدى، و مدتش را فرجامى، و آخرش را پايانى نباشد. پروردگارا، بر ايشان رحمت فرست، به وزن عرش خود، و آنچه زير عرش است، و به گنجايش آسمانهايت، و آنچه بالاى آنها است، و به شمار زمينهايت، و آنچه در زير آنها و ميان آنها است. چنان رحمتى كه ايشان را بوسيله آن به كمال قرب خود رسانى و براى تو و ايشان مايه خشنودى شود، و جاودانه به نظائر آن رحمتها پيوسته باشد.
خدايا تو در هر زمان دين خود را بوسيله پيشوائى تأييد فرمودهاى كه او را براى بندگانت به عنوان علم و در كشورهايت بجاى نورافكن بر پا داشتهاى: پس از آنكه پيمان او را به پيمان خود در پيوسته، و او را وسيله خشنودى خود ساختهاى و طاعتش را واجب كردهاى. و از نافرمانيش بيم دادهاى، و به اطاعت فرمانهايش و به باز ايستادن در برابر نهيش و سبقت نجستن بر او و واپس نماندن از او فرمان راندهاى پس او نگهدار پناهندگان، و ملجأ مؤمنان، و دستاويز متمسكان، و جمال جهانيان است.
خدايا پس ولى خود را به شكر آنچه بر او انعام فرمودهاى. ملهم ساز. و ما را همچنان به شكر نعمت وجود او ملهم فرماى، و او را از جانب خود سلطنتى يارى دهنده عطا فرماى، و درهاى كاميابى و پيروزى را به آسانى بر او بگشاى، و او را به نيرومندترين تكيه گاه خود مدد ده، و پشت گرم ساز. و بازويش را نيرو بخش، و به چشم عنايت منظورش دار، و به نگهداريت حمايتش كن، و به فرشتگانت ياريش ده، و او را به پيروزترين سپاهت امداد فرماى، و كتاب و حدود خود و شريعتها و سنتهاى پيغمبرت را (كه رحمتهايت بر او و آل او باد) بوسيله او بپا دار، و آنچه را از نشانههاى دينت كه ستمكاران ميراندهاند بوسيله او زنده ساز. و زنگ جور ظالمان را به مدد او از شريعتت بزداى، و سختى ناهموارى را بوسيله او از راه خود برطرف كن، و منحرفين از صراط خود را بوسيله او از ميان بردار، و آنان را كه قصد كج ساختن راه راست تو دارند هلاك نماى، و دل ولى خود را در باره دوستانت نرم كن، و دستش را بر دشمنانت گشوده ساز، و مهربانى و رحمت و عطوفت و شفقتش را بما ارزانى دار، و چنان كن كه ما از شنوندگان و مطيعان او شويم، و در راه رضايش پوينده و در نصرت او و دفاع از او يارى كننده باشيم .
و به اين وسيله بسوى تو و پيغمبرت كه رحمتهايت اى بار خداى بر او و آلش باد تقرب جوئيم . خدايا و رحمت فرست بر دوستان ايشان كه معترف به مقام، و تابع راه روشن، و پيرو آثار، و چنگ زننده به دستاويز، و متمسك به دوستى، و مقتدى به امامت، و گردن نهنده فرمان، و كوشنده در طاعت، و منتظر ايام دولت، و چشم دوخته بر ايشانند: رحمتهاى با بركت و پاكيزه و فزايندهاى كه بامدادان و شامگاهان در رسند. و درود فرست بر ايشان و بر جانهاشان، و كارشان را بر اساس تقوى فراهم ساز و احوالشان را به صلاح آور، و توبه ايشان را بپذير زيرا كه توئى توبهپذير مهربان، و بهترين آمرزندگان. و ما را به رحمت خود در دار السلام بهشت با ايشان قرار ده. اى مهربانترين مهربانان .
خدايا اين روز عرفه روزى است كه آن را تشريف بخشيدهاى، و گرامى داشتهاى، و عظمت دادهاى: رحمتت را در آن گستردهاى، و عفوت را در آن انعام فرمودهاى، و عطايت را در آن فراوان كردهاى، و بوسيله آن بر بندگانت تفضل فرمودهاى . خدايا و من آن بنده توئم كه پيش از آفريدنش و پس از خلقتش بر او انعام كردهاى، پس او را از كسانى قرار دادهاى كه به دين خود رهبرى نمودهاى و بر انجام حق خود توفيق دادهاى و او را با رشته ولايت و دين خود نگاه داشتهاى، و در حزب خود وارد كردهاى، و به دوستارى دوستانت و دشمنى دشمنانت ارشاد فرمودهاى. با اين همه او را فرمان دادهاى پس فرمان نبرده، و منع كردهاى پس باز نايستاده، و از نافرمانى خود نهى كردهاى، پس از طريق امر تو، به نهيت شتافته: نه از روى عناد با تو، و نه از جهت گردن كشى بر تو. بلكه هواى نفسش او را به آنچه تو از آنش رانده و ترساندهاى فرا خوانده و دشمن تو و دشمن او وى را بر آن يارى كرده، تا در حال معرفت به تهديد و اميدوارى به عفو و وثوق به گذشت تو بر آن كار اقدام كرده، در صورتى كه او - با وجود آن همه انعامى كه در بارهاش فرمودهاى - سزاوارترين بندگان تو بود كه به آن كار اقدام نكند. و اينك منم در پيشگاهت كه خوار و ذليل و خاضع و خاشع و ترسان، و به گناه عظيمى كه بر دوش كشيدهام و به خطاهاى بزرگى كه مرتكب شدهام معترفم، و از عفو تو پناه خواه، و به رحمت تو ملتجيم. و يقين دارم كه امان دهندهاى مرا از تو امان نمىدهد، و باز دارندهاى مرا از تو باز نمىدارد. پس در برابر اين اعتراف و عقيده ستر و پوششى را كه بر گناهكار مىپوشى بر من بپوش، و عفوى را كه به تسليم شونده خود مىبخشى بمن ببخش، و آمرزشى را كه چون به شخص اميدوار عطإ؛ههّّ كنى در نظرت بزرگ نمىنمايد. بر من انعام نماى. و در اين روز مرا بهرهاى قرار ده كه بوسيله آن به نصيبى از خشنودى تو برسم. و مرا از چيزى كه بندگان كوشا در عبادتت به ارمغان مىآورند تهيدست بر مگردان. و من اگر چه اعمال شايستهاى را كه ايشان پيش فرستادهاند، نفرستادهام، ولى توحيد ترا نفى اضداد و امثال و اشباه از ترا پيش فرستادهام، و از آن درها كه تو خود فرمان دادهاى تا از آن بسوى تو آيند آمدهام، و به آنچه كسى جز با تقرب به آن به قرب تو نرسد تقرب جستهام. آنگاه بازگشت بسوى تو، و خوارى و زارى در پيشگاه تو، و نيكبينى نسبت بتو، و اعتماد به رحمت تو را بدرقه آن كردهام. و اميد بتو را، كه كم وقتى اميدوار از آن نااميد مىشود، ضميمه آن ساختهام، و مانند مسئلت شخص حقير خوار نيازمند فقير ترسنده امان خواهنده از تو مسئلت كردهام. و به اين احوال مسئلتم از روى ترس و زارى و پناه خواهى و ملجأ طلبى است نه از روى گردن كشى كبر آميز متكبران، و نه از روى بلند پروازى و نه از روى جرأت و خاطر جمعى طاعت كاران، و نه از روى ترفع به اعتماد شفاعت شفيعان. و من گذشته از اين اعتراف، كمترين كمتران، و خوارترين خوارتران، و مانند ذرهاى يا كمتر از آنم پس اى كسى كه در مؤاخذه بدكاران شتاب نكردهاى، و اسراف كاران را نمىرانى، و اى كسى كه به آئين انعام از لغزندگان در مىگذرى و از راه تفضل خطاكاران را مهلت مىدهى. منم آن بدكار معترف خطاكار لغزنده. منم كه از روى تجرى در برابر تو قدم فرا نهادهام. منم كه از بندگان تو پرده پوشى كرده، و با تو آشكارا به مخالفت برخاستهام. منم كه از بندگان تو ترسيده و از تو ايمن شدهام. منم كه از هيبت تو نهراسيده و از خشم تو نترسيدهام. من آن جنايتكار در باره خويشم، من آنم كه در گرو بلاى خويشتنم. من آن كم آزرمم. من آن گرفتارى رنج طولانيم. ترا قسم مىدهم بحق آنكه او را از خلق خود برگزيدهاى، و او را براى خود پسنديدهاى بحق آنكه او را از آفريدگانت اختيار كردهاى، و براى انجام كار خود گزيده خويش ساختهاى، بحق آنكه طاعتش را به طاعت خود پيوستهاى، و نافرمانيش را مانند نافرمانى خود كردهاى، بحق آنكه دوستيش را به دوستى خود مقرون و دشمنيش را به دشمنى خود منضم ساختهاى، مرا در اين روز چنان جامه عفوى بپوشان كه بر كسى مىپوشانى، كه با حال بيزارى از گناه نزد تو زارى كند و در حال توبه به طلب آمرزشت پناه آورد و مرا به آنگونه كه اهل طاعت و قرب و منزلت خود را سرپرستى مىكنى سرپرستى كن، و مرا اختصاص ده به آنچه اختصاص مىدهى كسى را ه به عهده تو وفا كرد، و جانش را در راه به رنج انداخت، و براى خشنوديت خسته كرد. و مرا به كوتاهى در حق تو، و تجاوز از حد خويش در محرمات تو، و گذاشتن از مرز احكامت مؤاخذه مفرماى. و بوسيله مهلت دادن بمن خام و غافلگيرم مساز؛ مانند عافلگير كردن كسى كه خير خود از من باز گرفت و چنان پنداشت كه بهره من تنها بدست او است، و حتى ترا هم در انعام بر من شريك و سهيم نشناخت و مرا از خواب بىخبران، و خواب آلودگى اسرافكاران، و چرت زدن مخذولان بيدار ساز، و دلم را به راهى ببر كه طاعتكاران را به آن گماشتهاى و كوشش كنندگان در عبادتت را در آن مسخر ساختهاى، و مسامحه كاران را بوسيله آن رهانيدهاى، و مرا پناه ده از آنچه موجب دوريم از تو شود، و ميان من و بهرهام از تو حائل گردد، و از مقصود خويشم باز دارد. و پوئيدن راه خيرات را بسوى خود، و سبقت جستن به آنها را از آنجا كه خود فرمودهاى، و منازعه در انجام و اعمال خير را، بر آن گونه كه تو خواستهاى، برايم آسان كن، و در زمره سهلانگاران به تهديد و وعيد خود، تباهم مساز. و در جمله كسانى كه در معرض دشمنيت در آمدهاند هلاكم مكن، و مرا در عداد منحرفين از را خود در هم مشكن، و از گردابهاى فتنه رهائى ده، و از گلوگاه بلاها خلاص كن، و از غافلگير شدن در امان دار، و ميان من و دشمنى كه گمراهى كند، و آرزوئى كه هلاكم سازد، و عيبى كه مرا فرا گيرد حائل شو، بر آن گونه كه از كسانى رو مىگردانى كه پس از خشم از ايشان خشنود نمىشوى؛ از من رو مگردان. و از اميدوارى به عطاى خود نااميدم مكن، كه يأس از رحمت بر من غالب شود. و چندان هم نعمت مبخش كه طاقت آن را نداشته باشم، و از فزونى محبتى كه بر من تحميل مىكنى گرانبار گردم، و از پا در آيم و مرا از دست فرو مگذار مثل فرو گذاشتن كسى كه خيرى در او نباشد و تو با او كارى نداشته باشى و بازگشتى برايش نباشد. و مرا به دور ميفكن مانند دور انداختن كسى كه از چشم رعايت تو افتاده باشد. و از جانب تو رسوائى او را فرا گرفته باشد بلكه از در افتادن افتادگان و وحشت گمرهان و لغزش فريب خوردگان و از ورطه هلاك شدگان دستگيريم كن، و از گرفتارئى كه طبقات غلامان و كنيزانت را به آن دچار كردهاى سلامت بخش و به درجات كسى برسان كه با او عنايت دارى، و بر او انعام فرمودهاى، و از خشنود شدهاى، و او را ستوده زنده داشتهاى و نيكبخت مىراندهاى. و خوددارى از موجبات بطلان حسنات و بركات را طوق گردنم ساز، و دلم را به جامه امتناع از زشتيهاى سيئات، و رسوائيهاى گناهان بزرگ بپوشان، و مرا به چيزى كه جز به مدد تو آن را در نمىيايم مشغول مساز، و از كارى كه غير آن ترا از من خشنود نمىسازد بازم دار، و محبت دنياى پست را از دلم بركن، كه از توجه به سعادتهاى ابديئى كه نزد تو است باز مىدارد، و از طلبيدن وسيله بسوى تو منع مىكند، و از تقرب بتو غافل مىسازد، و تنها بسر بردن با راز و نياز را در شب و روز در نظرم بياراى، و مرا عصمتى بخش كه به ترس تو نزديكم كند، و از ارتكاب محرماتت جدايم سازد، و از اسيرى گناهان بزرگم برهاند و مرا از لوث نافرمانى بزداى و آلودگى به خطاها را از من ببر و پيراهن عافيت خود را بر من بپوشان، و رداى سلامت را در برم كن، و به خلعت نعمتهاى كامل و رساى خود مزينم ساز، و نعمتها و عطاياى خود را بر من پياپى فرما و به توفيق و ارشاد خود تأييدم نما، و به نيت شايسته و سخن پسنديده و كار نيك ياريم ده، و بجاى قوت و قدرت خودت به قوت و قدرت خودم وا مگذار، و در آن روز كه براى لقاى خويشم بر انگيزى شرمندهام مكن، و در برابر دوستانت روسوايم مساز، و ياد خود را از خاطرم مبر، و شكرت را از من سلب مكن. بلكه آن را، در حالات سهو و در مواقع غفلت جاهلان به نعمتهايت، با من ملازم ساز، و مرا ملهم كن كه بر آنچه بمن عطا فرمودهاى ثنا گويم، و بر آنچه بسويم فرستادهاى اعتراف كنم، و توجهم را بسوى خود فوق توجه متوجهان، و ستايشم را در بارهات فوق ستايش ستايشگران قرار ده و مرا در هنگام احتياجم فرو مگذار و بوسيله اعمالى كه بسويت فرستادهام هلاك منما، و به آنچه معاندينت را با آن تلقى مىكنى استقبال مكن. زيرا كه من منقاد توئم، و مىدانم كه حجت ترا است، و توئى شايستهتر به تفضل، و خو كردهتر به احسان و اهل تقوى و شايسته آمرزشى و تو به بخشيدن سزاوارتر از عقاب كردنى، و به پرده پوشى از پرده درى نزديكترى. پس مرا به زندگانى پاكيزهاى زنده بدار كه به دلخواهم انتظام پذيرد، و مرا به آنچه دوست دارم منتهى شود از رهگذرى كه ناپسند تو را در آن بجا نياورم، و آنچه را كه تو از آن نهى كردهاى مرتكب نشوم و بميران نحوه مردن كسى كه نورش در پيش رويش و از سمت راستش روان گردد، و مرا در پيشگاه خود خوار و در نزد آفريدگانت عزيز گردان، و چون با تو خلوت كنم خاشعم ساز، و در ميان بندگانت سرفرازم گردان، و از كسى كه از من بىنياز است بىنيازم كن، و بر فقر وفاقهام نسبت به خودت بيفزاى، و از شادى دشمنان و حلول بلا و ذلت و رنج پناهم ده،: و در باره گناهانى كه از من دانستهاى مرا مانند كسى بپوشان كه اگر حلمش نمىبود انتقام مىكشيد، و اگر مدارايش نمىبود بر گناه مؤاخذه مىكرد و چون در باره قومى فتنهاى يا بدييى بخواهى پس مرا از جهت پناه جستن بتو از آن نجات ده، و چون مرا در دنياى خود در موقف رسوائى بپا نداشتى پس همچنين در آخرتت در چنان موقفى بپا مدار، و اوائل نعمتهايت را در باره من با اواخر آن، و فوائد ديرينه خود را با تازههاى آن توأم ساز، و چندان مهلتم مده كه در اثر آن قسوت قلب پيدا كنم، و به مصيبتى كوبنده دچار مكن كه در اثر آن رونق و بهجتم برود. حقارتى بر من وارد مساز كه قدر و منزلتم بر اثر آن كوچك و پست شود، و مرا گرفتار عيبى مكن كه به علت آن مقامم مجهول ماند، و مرا چنان مترسان كه در اثر آن نااميد شوم، و آن گونه بيم مده كه در برابر آن هراسان گردم. ترسم را به بيم از تهديد خود منحصر ساز، و پرهيزم را از امهال و انذاز خود، و حال خوف و خشوعم را هنگام تلاوت آيات خود قرار ده، و شبم را آباد ساز به بيدار ساختنم براى عبادت تو و خلوت گزيدن به شب زنده دارى براى تو، و تجرد به انس با تو و گشودن بار حاجت بر در خانه تو، و سؤال مكرر از تو براى رهائى دادن از آتش و زنهار دادن از عذاب اهل جهنمت و مرا تا هنگام مرگ در طغيانم سرگردان، و در گرداب نادانيم بىخبر مگذار، و مايه پند پندپذيران و وسيله عبرت عبرتگيران قرار مده، و براى ناظرين موجب گمراهى مساز، و در زمره گرفتاران مكر خود مگذار. و هنگام انعام ديگرى را بجاى من مگزين، و نامم را از دفتر نيكبختان تغيير مده، و جسمم را در اثر بلاى دنيا و عذاب آخرت دستخوش تغير مساز و مرا مضحكه خلق و مسخره خويش منماى. و جز پيرو رضاى خود مگردان، و جز به انتقام گرفتن از دشمنان براى خود به زحمت مينداز، و از لذت عفو و شيرينى رحمتت و روح و ريحان و بهشت نعيمت كامياب گردان، و طعم دل پرداختن براى آنچه تو دوست دارى، و كوشش در كارى را كه موجب تقرب نزد تو است بمن بچشان، و تحفهاى از تحفه هايت را بسويم بفرست و تجارتم را در سفر زندگى سودمند و بازگشتم را از اين سفر بىضرر گردان و مرا از مقام عظمت خود بترسان، و به لقاى خود مشتاق ساز، وبه توبهاى خالص موفق دار كه گناهان خرد و كلان و آشكار و نهان را با آن باقى نگذارى، و كينه مؤمنان را از دلم بر كن، و قلبم را بر فروتنان مهربان كن، و با من چنان باش كه با صالحان هستى، و به زيور پرهيزكارانم بياراى، و براى من ذكر خيرى در آيندگان و آوازه روز افزونى در پسينيان قرار ده، و به روز رستاخيز، در عرصه مهاجرين اولينم در آور، و وسعت نعمتت را بر من تمام كن، و كرامتهايش را نزد من پياپى ساز و هر دو دستم را از عطاياى خود بياگن و نفائس مواهبت را بسوى من سوق ده و در بوستانهاى بهشت كه براى گزيدگانت آراستهاى با پاكيزهترين دوستانت همسايهام ساز. و در مقاماتى كه براى دوستانت فراهم شده خلعت عطاياى بزرگتر را بر من بپوشان، و براى من در كنف خود جاى آسايشى قرار ده كه با آرامش در آن بيارامم، و منزلى كه در آن مسكن گزينم، و ديده را با آن روشن سازم و عقوبت مرا با گناهان بزرگم مسنج، و در آن روز كه اسرار آشكار شود هلاكم مساز. و هر شك و شبههاى را از دلم بزداى، و از هر رحمتى برايم راهى بحق بگشاى، و بهرههاى مواهبم را از عطاى خود سرشار كن، و نصيبهاى احسان را از انعام خود بر من فراوان ساز، و دلم را به آنچه نزد تو است مطمئن كن، و همتم را يكسره بكار خود مبذول دار. و مرا به كارى بگمار كه خاصان خود را بر آن مىگمارى و هنگام غفلت خردها از تشخيص ارزشها طاعتت را در دلم بياميز و توانگرى و پاكدامنى و آسايش و بىنيازى از خلق و تندرستى و وسعت زندگى و آرامش دل و عافيت را برايم فراهم ساز، و كارهاى نيكم را بوسيله معصيتى از معاصى تو كه در آن بياميزد، و لذت خلوتهايم را به نعمت و محنتى از جانب تو كه براى امتحان من به آن راه يابد، تباه مساز، و آبرويم را از رو زدن به كسى از جهانيان نگاه دار و از طلبيدن آنچه نزد اهل فسق و فجور است بازم دار و پشتيبان ستمكارانم مكن و در محو كتاب تو دست و دستيار ايشانم مساز، و از آنجا كه خود نمىدانم، چنانم نگهبانى كن كه با آن از همه شرور محفوظم دارى، درهاى توبه و رحمت و مهربانى و روزى وسيعت را بر من بگشاى، زيرا كه من از رو آورندگان بتوئم و انعامت را در بارهام كامل ساز. زيرا كه تو بهترين نعمت دهندگانى. و بازمانده عمر مرا براى طلب خوشنودى خودت در حج و عمره قرار داده، اى پروردگار جهانيان. و خداى رحمت فرستد بر محمد و آل او كه پاكيزگان و پاكانند. و جاودانه سلام بر او و بر ايشان باد.
فرم در حال بارگذاری ...
نيايش، در روز عيد فطر و جمعه
صحیفه سجادیه
ترجمه :
كه چون از نماز باز مى گشت رو به قبله مى ايستاد و مى گفت:
اى كسى كه رحم مى كنى بر آنكه بندگان به او رحم نمى كنند. و اى كسى كه مى پذيرى كسى را كه كشورها او را نمى پذيرند. و اى كسى كه اصرار كنندگان درگاه خود را نااميد نمى سازى. و اى كسى كه دست رد بر سينه واثقان به محبت و پر توقعان در مسئلت نمى گذارى. و اى كسى كه هديه بى مقدار را بر مى گزينى، و در برابر اندك عملى كه برايت انجام دهند جزا مى بخشى. و اى كسى كه عمل كوچك را مى پذيرى و مزد بزرگ مى دهى. و اى كسى كه هر كس بتو نزديك شود به او نزديك مى شوى. و اى كسى كه هر كه از تو روى بگرداند او را بسوى خود مى خوانى. و اى كسى كه نعمت خود را تغيير نمى دهى و به انتقام شتاب نمى كنى، و اى كسى كه نهال كار نيك را به بار مى آورى تا آن را بيفزائى، و از كار بد در مىگذرى تا آن را ناپديد سازى.
...
كاروان آرزوها پيش از آنكه به منتهاى كرم تو رسند با حاجتهاى روا شده باز آمدند، و جامهاى طلب به فيض جود تو لبريز شدند، و اوصاف به كنه نعت تو نرسيده از هم گسيختند، زيرا عاليترين بارگاه علو بر فراز هر عالى و جليلترين دستگاه مجد، فوق هر جلالى مخصوص تو است. هر بزرگى در برابر بزرگى تو كوچك، و هر شريفى در جنب شرف تو خوار است. آنانكه بسوى غير تو كوچ كردند، نااميد شدند، و كسانى كه جز ترا طلبيدند زيان بردند، و آنانكه به درگاه غير تو فرود آمدند تباه شدند، و نعمت خواهان از غير فضل تو دچار قحطى گشتند. در خانه احسان تو بر روى خواهندگان باز، و عطايت براى سائلان رايگان، و فرياد رسيت به داد خواهان نزديك است. اميدواران از تو نااميد نمىشوند، و طالبان از عطايت محروم نمىمانند، و آمرزش خواهان به عقوبتت بدبخت نمىگردند. خوان روزيت براى گنهكاران نهاده، و حلمت براى آنانكه با تو دشمنى كردند آماده است. عادتت احسان در باره بدرفتاران، و طريقتت شفقت بر تجاوز كاران است. چندانكه مداراى تو ايشان را از بازگشت غافل ساخته، و مهلت دادنت آنان را از باز ايستادن، باز داشته. در صورتى كه تو از آن جهت با ايشان مدارا كردهاى كه به فرمان تو باز گردند. و از آن رو مهلتشان دادهاى كه بر دوام ملك خود واثق بودهاى. پس هر كه شايسته نيكبختى بوده كارش را به نيكبختى فرجام دادهاى، و هر كه را سزاوار بدبختى بوده خوار و دچار بدبختيش ساختهاى. همگى در چنبر فرمان توأند، و مآل كارشان وابسته امر تو است، طول مدت سركشى ايشان تسلطت را فرو نكاسته و از تأخير باز خواست ايشان برهانت باطل نشده. حجتت قائم و سلطنتت ثابت و بىزوال است. پس عذاب پاينده آن را است كه از تو رخ بر تافته، و نااميدى خوار كننده كسى را است كه از تو نااميد شده، و بدترين بدبختيها براى كسى است كه به حلم تو مغرور گشته. چه بسيار شكنجههاى گوناگون كه خواهد چشيد! و چقدر سرگشتگيش در عقاب تو طول خواهد كشيد! و چه دير هنگام گشايش گرفتاريش خواهد رسيد! و چه نااميديئى كه از زود رهيدن خواهد ديد! همه اين امور از روى عدل در قضاى تو است كه در آن جور نمىكنى، و از سر انصاف در حكم تو است كه ستم در آن روا نمىدارى. زيرا تو حجتهايت را متواتر ساختهاى، و بيان دليلهايت را از دير باز ادامه دادهاى، و پيش از حدوث حادثه تهديد خود را اعلام فرمودهاى، و در ترغيب و تشويق آئين لطف بكار بردهاى، و براى تفهيم حقائق مثلها زدهاى، و با آنكه بر شتاب قادر بودى مهلت را طولانى ساختهاى، و زمان مؤاخذه را به تأخير افكندهاى، در حالى كه بر پيشدستى نيرو داشتى مكث و درنگ كردهاى. مداراى تو نه از روى عجز، و مهلت دادنت نه از باب ضعف، و خودداريت نه از جهت غفلت و تعويق افكندن مؤاخذهات نه از روى مدارا، بلكه براى آن است كه حجتت رساتر و كرمت كاملتر، و احسانت وافىتر، و نعمتت تمامتر باشد. همه اين امور از تواتر حجتها و بيان دليلها و امثال اينها سنتى ازلى است كه جارى بوده است در حالى كه تو از ازل بودهاى، و نظامى ابدى است كه جارى خواهد ماند در حالى كه تو تا ابد خواهى بود و حجت تو اجل از آن است كه همگى صفاتش به وصف در آيد، و شرف و عزتت بالاتر از آن است كه كنه آن در حدى بگنجد، و نعمتت بيشتر از آن است كه همه آن بشمار آيد، و احسانت فزونتر از آن است كه حتى بر كمترين آن شرط سپاس به پيشگاه تو گزارده شود. و اكنون خاموشى مرا از ادامه و تكرار سپاس تو ناتوان ساخته، و خوددارى از تمجيدت زبانم را از كار انداخته است. و آخرين حد توانائيم - اى معبود من - آن است كه از سر عجز نه از بىرغبتى به درماندگى اقرار كنم. پس اينك منم كه براى حاجت خود آهنگ درگاه تو مىكنم. و پذيرائى و كمك از تو مىخواهم پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و راز مرا بشنو و دعايم را مستجاب كن، و روز مرا با نااميدى به پايان مبر، و در مسئلتم دست رد بر سينهام مگذار، و رفتنم را از نزد خود و بازگشتنم را بسوى خود با احترام توأم ساز. زيرا تو در هر چه اراده كنى دچار سختى نمىشوى، و از برآوردن خواهشها فرو نمى مانى، و تو بر هر چيز قدرت بىپايان دارى، و هيچ كس را تاب و توانائى نيست، جز به نيروى خداى بلند مرتبه عظيم.
فرم در حال بارگذاری ...
نيايش، در وداع ماه مبارك رمضان
صحیفه سجادیه
ترجمه :
خدايا اى كسى كه در برابر احسان به خلق مزد نمى خواهى، و اى كسى كه از بخشش پشيمان نمى شوى، و اى كسى كه مزد بنده خود را افزون از عمل مى بخشى و برابر نمى دهى، نعمتت بى سابقه استحقاق، و عفوت به آئين تفضل، و عقوبتت عدل، و قضايت خير است اگر عطا كنى عطايت را به منت آلوده نمى سازى، و اگر منع كنى منعت از روى ستم نيست. هر كه ترا شكر گزارد جزاى شكر مى دهى، و حال آنكه تو خود او را به شكر ملهم ساخته اى و هر كه سپاس ترا بجا آورد پاداش مى بخشى در صورتى كه تو خود سپاس به او آموخته اى، پرده مىپوشى بر آنكه اگر مى خواستى او را رسوا مى ساختى، و بخشش مى كنى بر كسى كه اگر مى خواستى از او دريغ مى داشتى، در حالى كه آن دو از جانب تو سزاوار رسوائى و منعند. ولى تو كارهاى خود را بر پايه تفضل بنا نهاده اى، و قدرتت را بر آئين گذشت روان ساخته اى، و آنكه را عصيان تو كرده به حلم تلقى نمودهاى، و آنكه را در باره خود قصد ستم كرده مهلت داده اى.
...
تو ايشان را به مداراى خود مهلت مى دهى تا مگر باز گردند، و در مؤاخذه ايشان شتاب نمى كنى تا مگر توبه كنند تا كسى از ايشان كه بر خلاف رضاى تو مستوجب هلاك شده به مهلكه در نيفتد، و كسى از ايشان كه به سوء استفاده از نعمت تو سزاوار بدبختى شده بدبخت نگردد مگر بعد از آنكه راه هر بهانه بر او بسته شود و حجت از هر حجت بر او تمام گردد.و اين اتمام حجت پر تو كرمى از آفتاب عفو تو است - اى خداى كريم - و ميوه منفعتى از بوستان شفقت تو است - اى خداى حليم - توئى كه براى بندگانت درى بسوى عفو خود گشودهاى، و آن را توبه ناميدهاى و بر آن در راهنمائى از وحى خود قرار دادهاى تا آن را گم نكنند، پس تو خود كه منزه و جاويد است نامت، فرمودهاى «بسوى خدا توبهاى خالص و پيراسته از نفاق كنيد. تا مگر پروردگارتان گناهانتان را محو كند، و شما را به بهشتى كه نهرها از زير درختان آن روان است در آورد.».
در آن روز كه خدا پيغمبر خود را و آنان را كه به او ايمان آوردهاند خوار نمىگذارد، و در حالى كه نورشان پيش رويشان و از سمت راستشان روان است مىگويند: اى پروردگار ما، نور ما را براى ما كامل ساز و ما را بيامرز، زيرا كه تو بر هر چيز توانائى پس بعد از گشودن در، و به پا داشتن راهنما، عذر آن كس كه از ورود به آن منزل غفلت ورزد چه خواهد بود؟! «گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست؟» .
و توئى كه در معامله، بر عطاى خود به بندگان، افزودهاى؛ تا در تجارتهاشان، با تو سود برند، و در كوچ كردن بسوى تو كامياب گردند، و از تو بهرهاى افزون يابند و به همين سبب تو خود كه مبارك نام و بلند مقامى - فرمودهاى: «هر كه كار نيكى بجا آورد پس مزدش ده برابر آن است و هر كه كار بدى را مرتكب شود پس جز بمانند كارش كيفر داده نمىشود» و نيز فرمودهاى: «مثل كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مىكنند؛ مانند دانهاى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه صد دانه باشد، و خدا اين شمار را براى هر كه بخواهد مضاعف مىسازد» و نيز فرمودهاى: «كيست آنكه به خدا قرض الحسنهاى دهد تا خدا آن را برايش چندين برابر سازد؟» و همچنين نظائر اين وعدهها از افزايشهاى حسنات كه در قرآن نازل فرمودهاى. و توئى كه بوسيله تشويقت كه متضمن بهره بندگان است آنان را به امورى هدايت فرمودهاى كه اگر آن را از ايشان مىپوشيدى چشمهاشان آن را درك نمىكرد، و گوشهاشان آن را فرا نمىگرفت، و دست انديشه ايشان به آن نمىرسيد از اين رو فرمودهاى: «مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم، و مرا سپاس بگزاريد و كفران مكنيد» و نيز فرمودهاى: «هر آينه اگر شكر كنيد شما را فزونى دهم، و اگر كفران كنيد همانا كه عذاب من سخت است.» و نيز فرمودهاى: «مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم، آنانكه از خواندن من كبر مىورزند زود است كه به خوارى به دوزخ در آيند.».
پس دعاى خود را عبادت و تركش راتكبر ناميدهاى، و بر ترك دعا به دخول دوزخ با خوارى تهديد فرمودهاى. و به اين سبب بندگان ترا به نعمتت ياد كردند، و به فضيلت شكر گزاردند، و بر حسب فرمانت ترا خواندند، و براى افزودن احسانت در راه تو صدقه دادند، و تنها راه نجاتشان از خشم تو و دست يافتنشان بر رضاى تو در آن بود. و اگر مخلوقى مخلوق ديگر را بمانند آنكه تو بندگانت را به خود راهنمائى كردهاى، بسوى خود راهنمائى مىكرد مورد ستايش مىبود. پس ترا سپاس تا آنجا كه راهى در سپاس تو يافت شود، و تا آنجا كه براى سپاس لفظى كه در ستايش تو بكار رود و معنائى كه به سپاس منصرف گردد باقى باشد. اى كسى كه احسان و فضل را بر بندگانت انعام فرمودهاى، و ايشان را به نعمت و عطا فرا گرفتهاى، چه آشكار است در زندگى ما نعمت تو! و چه سرشار است بر ما احسان انعام تو! و چه بسيار ما را به نيكى و احسان خود اختصاص دادهاى ما را به دين برگزيده و آئين پسنديده و راه آسان خود رهبرى فرمودهاى، و به تقرب نزد خويش، و رسيدن به كرامت خويش بينا ساختهاى.
خدايا و تو ماه رمضان را از جمله آن وظائف ممتاز و فرائض مخصوص قرار دادهاى: همان ماه رمضان كه آن را از همه ماهها اختصاص بخشيدهاى، و از همه زمانها و روزگارها برگزيدهاى، و بر همه اوقات سال برترى دادهاى، به سبب قرآن و نورى كه در آن فرو فرستادهاى و به سبب آنكه ايمان را در آن ماه مضاعف ساختهاى، و روزه را در آن ماه واجب كردهاى، و بپا خاستن براى عبادت را در آن ترغيب فرمودهاى، و شب قدر را در آن تجليل نمودهاى: آن شب قدر را كه خود از هزار ماه بهتر است. ما را به سبب آن بر ساير امتها تفضيل دادهاى، و به فضيلت آن بجاى اهل ملتها برگزيدهاى از اين رو روزش را - بفرمان تو - روزه داشتيم. و شبش را - بيارى تو - به عبادت برخاستيم. در حالى كه بوسيله صيام و قيامش خود را در معرض آن رحمتى كه ما را بر آن عرضه كردهاى در آورديم، و آن را وسيله ثواب تو قرار داديم. و تو به عطاى خواستهها قادرى و به آنچه از فضل و احسانت مسئلت شود بخشندهاى و به هر كس كه آهنگ قرب تو كند نزديكى. و اين ماه در ميان ما ستوده زيست، و با ما پسنديده مصاحبت كرد و بهترين سودهاى جهانيان را بهره ما ساخت، و آنگاه به هنگام پايان يافتن وقت و سرآمدن مدت و كامل شدن شمارهاش از ما جدا شد، پس ما آن را مانند كسى وداع مىكنيم كه فراقش بر ما دشوار آمده و روى بر تافتنش ما را به وحشت افكنده، و او را بر ذمه ما پيمانى نگاه داشتنى، و حرمتى رعايت كردنى، و حق گزاردنى لازم شده. از اين رو همگى مىگوئيم: سلام بر تو اى بزرگترين ماه خدا، و اى عيد دوستان خدا - سلام بر تو - اى گرامىترين مصاحب از ميان اوقات، و اى بهترين ماه در ايام و ساعات. سلام بر تو. اى ماهى كه بر آمدن كامها در آن آسان و اعمال نيك در آن منتشر و فراوان است.
سلام بر تو اى همنشينى كه چون پديد آيد احترامش بزرگ، و چون ناپديد شود فقدانش دردناك است. و اى مايه اميدى كه فراقش رنج افزا است. سلام بر تو اى همدمى كه چون رو آورد مايه انس شد، و شادى انگيخت، و چون سپرى شد، وحشت افزود، و متألم ساخت. سلام بر تو اى همسايهاى كه دلها در جوار آن رقت گرفت، و گناهان در آن كم شد.
سلام بر تو اى يارى دهندهاى كه ما را در مبارزه شيطان يارى داد، و اى رفيقى كه راههاى احسان را هموار ساخت.
سلام بر تو، چه بسيارند آزاد شدگان خدا در دوران تو، و چه نيكبخت است به سبب تو كسى كه احترامت را منظور داشته است. سلام بر تو كه چه زداينده بودى گناهان را! و چه پوشنده بودى انواع عيبها را!
سلام بر تو، چه طولانى بودى بر گناهكاران! و چه با هيبت بودى در دلهاى مؤمنان. سلام بر تو اى ماهى كه روزها با تو سر همسرى ندارند، سلام بر تو كه از هر جهت موجب سلامتى. سلام بر تو، كه همنشينيت مكروه، و معاشرتت نكوهيده نيست. سلام بر تو، همچنانكه با ارمغان بركات بر ما وارد شدى، و آلودگى گناهان را از ما فرو شستى. سلام بر تو، كه وداع با تو از روى خستگى، و ترك روزهات از سر ملالت نيست. سلام بر تو، كه پيش از آمدن در آرزوى تو بوديم، و پيش از رفتن از انديشه فراقت محزونيم.
سلام بر تو، چه بسا بديها كه به يمن تو از جانب ما گشته، و چه خوبيها كه به بركت تو بر ما روان شده!
سلام بر تو، و بر شب قدرى كه از هزار ماه بهتر است. سلام بر تو، ديروز چه سخت به تو دل بسته بوديم، و فردا چه بسيار بتو مشتاق خواهيم بود! سلام بر تو، و بر فضيلتت كه از آن محروم شديم، و بركات گذشتهات كه از ما ربوده شد .
خدايا، ما اهل اين ماهيم كه ما را به آن تشريف بخشيدى، و ما را براى حقشناسى آن توفيق دادى. در آن زمان كه بدبختان قيمت وقتش را نشناختند. و به علت بدبختى خود از فضل آن محروم ماندند. و توئى سرپرست ما در شناختن فضيلتش، كه ما را براى آن برگزيدى، و وظائفش كه ما را به آن رهبرى كردى. و ما - با اعتراف به تقصير - به توفيق تو صيام و قيامش را عهدهدار شديم. و اندكى از بسيار را بجا آورديم .
خدايا، پس از سر اعتراف به بدكردارى و به آيين اقرار بر سهل انگارى حمد تو مىگوئيم و پشتيمانى قطعى دلها، و عذر صادقانه زبانهامان را بتو اختصاص مىدهيم پس ما را بر تقصيرى كه بما اصابت كرده، اجرى عطا كن كه به نيروى آن خيرى را كه دلخواه ما است دريابيم و اندوختههائى را كه مورد علاقه شديد ما است به عوض بستانيم. و عذر ما را در تقصير از پرداخت حق خود بپذير، و آينده عمر ما را به ماه رمضان ديگر برسان. و چون ما را به ماه رساندى بر انجام عبادتى كه زيبنده تو باشد يارى ده، و بر قيام به طاعتى كه لايق موجب تدارك حق تو در آن دو ماه كه از ماههاى زمان است، بدست ما جارى كن.
خدايا، هر معصيت صغيره يا كبيرهاى كه در اين ماه پيرامون آن گشتهايم، يا گناهى كه به آن آلوده شدهايم، يا خطائى كه مرتكب گشتهايم: از روى عمد يا فراموشى، به ستم كردن بر خود يا به هتك حرمت ديگرى، پس بر محمد و آلش رحمت فرست، و ما را از آن در پرده ستارى خود بپوشان، و به عفوت از ما در گذر، و ما را در آن ماه نصب العين شماتت كنندگان مساز. و زبان طعنه زنندگان را بر ما مگشاى، و ما را به مهربانى بىپايان و فضل كاستى ناپذيرت به كارى بگمار كه سبب فرو نهادن و پوشاندن آن چيز شود كه در آن ماه بر ما نمىپسندى .
خدايا، بر محمد و آلش رحمت فرست، و مصيبت رفتن ماه ما را جبران كن، و روز عيد و روزه گشودنمان را بر ما مبارك ساز و آن را از بهترين روزهائى قرار ده كه بر ما گذشته است: جالبترين روزها براى عفو، و پاك كنندهترين روزها براى گناه و گناهان پنهان و آشكار ما را بيامرز.
خدايا، با بيرون رفتن اين ماه، ما را از گناهانمان بيرون آور، و همراه خارج شدنش ما را از بديهامان خارج ساز. و ما را از خوشبختترين اهل اين ماه بوسيله اين ماه، و از پرنصيبترين ايشان در اين ماه و از بهرهمندترين ايشان در اين ماه قرار ده .
خدايا، هر كس كه اين ماه را چنانكه شايسته رعايت است رعايت كرده، و حرمتش را چنانكه شرط نگهدارى است نگاه داشته، و به حدودش چنانكه شايسته قيام است بپاخاسته، و از گناهان خود، چنانكه حق پرهيزكارى است، پرهيز كرده، يا بوسيله تقربى بتو نزديكى جسته: كه تو را از خود راضى، و رحمتت را به او معطوف ساخته، پس مانند آنچه به او بخشيدهاى از توانگرى خود بما ببخش، و چندين برابر آن را از فضل خود بما عطا كن. زيرا كه فضل تو كاستى نمىگيرد، و خزانههايت نقصان نمىپذيرد، بلكه افزون مىشود، و كانهاى احسان تو، فانى نمىشود، و همانا كه بخشش گوارا، بخشش تو است.
خدايا بر محمد و آلش رحمت فرست، و مانند ثوابهاى آن كس را براى ما بنويس كه تا روز رستاخيز در آن ماه روزه داشته، يا در عبادت تو كوشيده است .
خدايا، در اين روز كه آن را براى مؤمنان عيد و شادى، و براى اهل ملت خود روز اجتماع و تعاون قرار دادى، پيش تو توبه مىكنيم: از هر گناهى كه مرتكب شدهايم، يا هر كار بدى كه از پيش فرستادهايم، يا انديشه بدى كه در دل داشتهايم: توبه كسى كه خيال بازگشت به گناه در دل ندارد، و پس از توبه به خطا باز نمىگردد: توبه خالصى كه از شك و ريب پيراسته باشد. پس آن را از ما بپذير، و از ما خشنود شو، و ما را بر آن ثابت بدار .
خدايا،ترس از عذاب وعيد، و شوق به ثواب موعود را روزى ما ساز، تا لذت آنچه را كه از تو مسألت مىكنيم و شدت اندوه آنچه را كه از آن بتو پناه مىبريم در يابيم. و ما را نزد خود از توبه كنندگانى قرار ده كه محبتت را بر ايشان لازم ساختهاى، و بازگشتشان را به طاعت خود، پذيرفتهاى. اى عادلترين عادلان.
خدايا، بر محمد پيغمبر ما و آل او رحمت فرست، همچنانكه بر فرشتگان مقرب خود رحمت فرستادى. و بر او و آلش رحمت فرست، همچنانكه بر پيغمبران مرسلت رحمت فرستادى و بر او و آلش رحمت فرست، همچنانكه بر بندگان صالحت رحمت فرستادى، و بهتر از آن اى پروردگار جهانيان: چنان رحمتى كه بركتش بما برسد، و نفعش بما عايد شود و به موجب آن دعايمان مستجاب گردد، زيرا كه تو كريمتر كسى هستى كه بر او توكل كنند و بخشندهتر كسى هستى كه از فضلش مسئلت نمايند. و تو بر هر چيز قدرت بى نهايت دارى.
فرم در حال بارگذاری ...