اهمیت مقام دانش، متعلم و دانشمند(اسـتاد)از دیـدگاه قرآن
بـنا به نقل مفسر جلیل القدر، مرحوم طبرسی در«مجمع البیان» (87/01)،کثیری از مفسران مـعتقدند کـه پنـج آیه ی نخست سوره «علق»، جزو اولین آیاتی هستند که فرشته ی وحی در«جبل النور و غار حـراء»بر پیـامبر گـرامی اسلام(صلي الله عليه وآله)نازل کرده به پیامبر(صلي الله عليه وآله)فرموده است:«به نام خدای بخشاینده مهربان*بخوان به نام پروردگار که بـیافرید هـمه آفریدگان *آدمی را از خون بسته آفرید*بخوان و پروردگار تو بزرگوارترین بخشندگان است*آن که نوشتن بـا قـلم بـیاموخت* آدمی را آن چه نمی دانست،بیاموخت.
در این آیات، خداوند خودش را به عنوان معلم معرفی می کند و اولین فرمان خویش را بـه بـپیامبر با موضوع خواندن (یکی از مهم ترین راه های فراگیری علم و دانش از معلم)آغاز می کند و جبرئیل- فـرشته مـقرب-مأمور مـی شود که این پیام مبارک را به پیامبر ابلاغ کند.بر این اساس، جبرئیل به پیامبر(صلي الله عليه وآله)فرمود: «بخوان.»پیامبر(صلي الله عليه وآله)فرمود:من خواندن بـلد نـیستم. فرشته ی وحی بار دیگر سخن خویش را تکرار کرد و پیامبر نیز همان پاسخ را بـاز گـفت.سومین بـار،فرشته ی وحی فرمود:
اقرأ باسم ربّک الذّی خلق- خلق…و تا آخر آیه ی پنجم را قرائت کرد و آن گاه از دید پیـامبر(صلي الله عليه وآله)نهان شد.جـالب اسـت که خداوند این مأموریت عظیم را به شخصی درس نخوانده(امی)و در محیطی واگذار می کند کـه مـتمدن ترین شهر آن بلاد، یعنی«مکه»،کمتر از 20 نفر باسواد و جالب تر آن کـه در ابـلاغ این پیام به یک بار بسنده نـمی شود،بلکه بـنابر نـقل روایات،فرشته ی وحی سه بار پیامبر را مکلف بـه«خواندن»می کند و در مـورد تکرار واژه ی«اقرأ»،برخی از مفسران آن را مبین اهمیت خواندن و تأکید می دانند.ولی برخی دیگر گفته اند:خواندن اول مـخصوص پیـامبر و خواندن دوم برای مردم و به مـنظور تـبلیغ است.نه تـنها تـفسیر اول،بـلکه تفسیر دوم نیز بیانگر اهمیت و ضرورت خـواندن از دیـدگاه اسلام است.بیان این نکته ضروری است.که در اسلام،خواندن به صورت مطلق واحد ارزش نـیست، بـلکه خواندنی ارزشمند است که با نـام پروردگار و در راه حق و مورد رضـایت خـالق منان باشد.
در ادامه سوره ی«علق»،خداوند بار دیـگر بـر خواندن تأکید می کند و می فرماید:«اقرأ و ربـک الاکـرم.» کـرامت الهی در این آیـه بـا صیغه ی افعل تفضیل«الا کـرم»بیان شـده است؛یعنی خدایی که کرمش از همه چیز عظیم تر است و کرم هیچ کریمی به پایه ی کـرمش نـمی رسد.زیرا نعمت هایی که خدا عطا می کند،هیچ کـسی قـادر نیست مـثل آن را اعـطا کـند.علاوه بر آن،همه ی نعمت ها از جـانب خدا هستند.بدان معنی که یا او آن ها را اختراع کرده یا راه رسیدن به آن نعمت را برا مخلوقات هـموار سـاخته است.باید کرامت نامحدود الهی را در آموزش از طـریق قـلم و خـواندن آن چـه کـه قلم می نویسد،جست وجو کـرد.چرا کـه خواندن(مطالعه)و نوشتن از مهم ترین علل پیدایش و قوام تمدن بشر هستند.
لازمه ی هر خواندن به طور طبیعی «نوشتن»است،یعنی بـاید نـوشته ای بـاشد تا از روی آن خوانده شود.از این رو خداوند در آیه ی بـعد،از قـلم کـه ابـزار نـوشتن،آموزش و تـوسعه ی علوم است یاد می کند.حتی در آیه ی نخستین سوره ی مبارکه ی«قلم»،به قلم و آن چه که قلم می نویسد،سوگند یاد می کند.
برخی دیگر از محققان،به شیوه ی دیگر دربـاره ی دلالت این پنج آیه ی سوره ی علق بر اهمیت علم و دانش استدلال کرده است و گفته اند:خداوند در این آیات،از نخستین مرحله ی اسنان در دوران جنینی یاد می کند که او به صورت خون لخته شده یا هم چـون زالو بـه جدار رحم چسبیده است.از چنین مرحله ای پست،موجودی به وجود می آید کعه اشرف مخلوقات است.گویا خدا به انسان هشددار می دهد که ای انسان،ابتدای حیاتت از مرحله ی پستی آغاز شد و این همان تـویی کـه در واپسین مراحل،به عالی ترین منازل شرافت دست می یابی.این سخن بر این اساس استوار است که علم و دانش شریف ترین حالات ارج آفرین انسان است.زیرا اگر جـز عـلم،جهات و حیثیات دیگری معیار برتری اسـنان بـه شمار می رفت و این حیثیات در درجه ی اول قرار می داشت، چنین شایسته به نظر می رسید که خداوند در این مورد بلافاصله پس از گفتار درباره ی آفرینش عالم و آدم،از این حـالات و حـیثیات سخن به میان می آورد
قـرآن در تـوصیف عظمت مقام دانشمندان می فرماید:در میان همه ی بندگان الهی،تنها دانشمندان هستند که در سایه ی علم خویش به مقام رفیع خشیت الهی دست یافته اند.» این آیه نیز به نحوی دیگر مبین اهمیت دانش و اسـتاد از نـظر قرآن است:خدا به هر کس که بخواهد حکمت عطا می کند و کسی که از حکمت،دانش و استحکام در اندیشه،گفتار و رفتار برخوردار شود،به خیر و برکت فراوانی دست یافته است.
درباره ی معنای حکمت تفسیرهای مختلفی ارائه شـده اند.دکتر حـائری یزدی دربـاره ی معنای حکمت چنین می فرمناید:«حکمت در اصطلاح مفسرین قرآن کریم و علمای مذهبی فقط به آن قواعد اخلاقی گفته می شود کـه بخش عقل عملی فلسفه آن ها را در بر می گیرد؛همان قواعد اخلاقی که کـانت از آن بـه عـنوان فرامین اخلاقی یاد می کند و این فرامین اخلاقی را کانت در مقابل ستاره های درخشان آسمان قرار می دهد و می گوید:آسمان های پر ستاره و قـوانین اخـلاقی عقل عملی، دو پدیده ی م حیر العقول اند که پیوسته اذهان ما را هر چه بیشتر و هـر چـه تـازه تر سرشار از تعظیم و تحسین آمیخته با بهت و حیرت می سازند و به هر اندازه که ژرف اندیشی و بازتاب فـکری روی آن ها افزون شود،این آمیزه ی تحسین و حیرت افزایش می یابد.»
دکتر حائری در ادامه می افزاید:«اما حکمت در زبـان خاص به معنای مـترادف فـلسفه است که در تقسیمات ارسطویی و همچنین در اول کتاب«الهیات شفا»به دو قسم حکمت نظری-از نظام هستی که در اختیار ما نیست بحث می کند- و حکمت عملی-پیرامون هستی هایی که به اراده و اختیار ماست.رایزنی به عمل می آورد-تقسیم می شود
حـکمت از نظر مفسران،بازیابی پند و اندرز قرآن،آگاهی و بصیرت و درک حقایق نبوت است.اگر کسی از چنین آگاهی هایی بهره مند شود،بدون شک خیر و برکت فراوانی را عائد خودش می سازد؛چون همه ی این آگاهی از مجرای علم و دانش به روی انسان چهره می گشایند.در نـتیجه ایـن آیه نیز می تواند بیانگر نقش علم و معلم در رهیابی انسان به سوی سعادت و کمال باشد
خداوند صاحبان دانش را بالاتر از سایر طبقات قرار داده و امتیاز آنان را نسبت به سایر افراد،چنین بازگو می کند:«ای پیامبر بـگو آیـا کسانی که می دانند،با کسانی که نمی دانند برابر هستند؟صرفا دانشمندان هستند که تفاوت عظیم این دو گروه را درک می کنند.»
قرآن در سوره ی مجادله به دو معیار برتری افراد-علم و ایمان-چنین اشاره می کند:«خداوند با کسانی از شما کـه ایـمان بیاورند و کسانی را که دانشمند هستند،بر حسب درجات بلند می گرداند.»