چی شد طلبه شدم؟
29 آبان 1396
با همکلاسی های دانشگاهم حرف میزدم میدیدم چقدر دنیامون با هم فرق داره من از محرم و نامحرم حرف میزنم اونا با تعجب نگاهم میکردند بهم میگفتن چقدر سخت میگیری دنیا راحت تر از این حرفاست خوده خدا اینقدر سخت نمی گیره من نمیدونستم با چه ادبیاتی باهاشون صحبت کنم که بفهمن دارن اشتباه میکنن ….برام سوال بود اونا مادر و مادربزرگشون هم تیپ من بودن پس چرا این تفکر براشون جا افتاده بود پیش خودم میگفتم نکنه منم همینطوری بشم وای آیندم ….بچه هام …یه چند وقتی همینطوری ذهنم مشغول بود با خودم کلنجار میرفتم و دنیایی از سوالات تو ذهنم بود تا روی دیوار مسجد محلمون اطلاعیه ثبت نام رو دیدم یه حسی از درون بهم میگفت حالا وقتشه تمام جواب سوالهایی که تو ذهنت رو پیدا کنی ..حالا وقتشه که خودت رو بسازی برای آیندگان…..
فاطمه پارسائیان پایه اول