چی شد طلبه شدم؟
هیچ وقت فکر نمی کردم خدا برایم طوری رقم بزند که در هوای پاک و روحانی حوزه نفس بکشم!
سالها به دنبال گم شده خود بودم؛ تا در کنارش به آرامش برسم. آرامشی که وجودم را لبریز از سخاوتش کند.
اینجا همان نقطه انسان یابی یست!جایی که اگر پاک باز باشی پرواز می کنی و به اوج می رسی.
اینجا خوب ها غربال می شوند!چرا که در میان این همه دختر شما چند ده نفر انتخاب شده اید. شاید چند نفر تا آخر دوام بیاورندُ تا آخر بمانند و شاید از یک دوره به اندازه انگشتان دست همانی شوند که خدا وبنده صدیقش می خواهند. مثل سی مرغ عطار!
می دانم،خیلی ها خواستند اینجا نباشی با بهانه های مختلف:
-ای بابا خودت یه پا آخوندی می خوای بری چی یاد بگیری؟!
-آخوندی به چه دردت می خوره بیا برو دانشگاه چهار تا چیز یاد بگیر!و…
اما تو بی توجه به تمام این حرف ها و وسوسه ها راهی را انتخاب کردی که به خدا می رسد،این همان راهی است که همیشه شیطان برای نرفتن بندهای خدا جلز ولز می کند!وتو انتخاب شدی تا یار، یار باشی.این راهی است که که انبیا واولیا رفته اند و سلامت به خدا رسیده اند،تو هم می روی که ان شاء الله به خدا برسی.