چی شد طلبه شدم؟
29 آبان 1396
روزی که می خواستم برای حوزه ثبت نام کنم مادرم به شدت عصبانی شد وداد وبی داد که نه!
پدرم در مسیر به من گفت لیلا نمی توانی ونمی شود!
اما من با اعتماد به نفس گفتم: «کاشته امیدوار از نکاشته نا امید بهتر است.»
چهار سال غیر حضوری دبیرستان را با وجود سختی هایش خوانده بودم من عاشق فهمیدن وتشنه یاد گیری بودم،وبا همه سختی هایش کنار می آمدم.اما مادرم خسته شده بود.وعلت مخالفتش این بود.
ثبت نام کردم،پذیرفته شدم
وبا وجود مخالفت ها ی خانواده باتوکل به خدا شروع کردم.
هر روز که می گذشت نسبت به حوزه دلبستگی شدیدی پیدا می کردم وبه این یقین نزدیک تر می شدم که طلبگی وحوزه همان مسیری است که باید بروم.
گاهی با حسرت به در ودیوارش دست می کشیدم وبا خود می گفتم شاید این آخرین روز آمدن من به حوزه باشد.
صفحات: 1· 2