آثار و نقش احسان
اگر از آرامش اخروی (بقره آیه ۱۱۲) که از راه احسان برای انسان حاصل می شود، بگذریم، می توان گفت که آدمی می تواند از راه احسان در زندگی فردی و اجتماعی خود تحولی را ایجاد کند که دست کم زندگی دنیوی وی سرشار از آسایش و آرامش شود .
از جمله آثاری که برای احسان می توان در زندگی دنیوی بر شمرد رهایی و نجات از عذاب های الهی است که به سبب گناهان بر انسان و یا جامعه سرازیر می شود . هر کسی گناهی را مرتکب شود می بایست خود را آماده پیامدهای طبیعی دنیوی آن کند. از این روست که خداوند در قرآن به گناهکاران و نیز خطاکاران می فرماید که برای رهایی از پیامدهای آن می بایست به سرعت دست به دامن استغفار و توبه شد و برای این که سرعت عمل استغفار افزایش یابد بهترین و کوتاه ترین راه پیشگیری و یا حتی رفع و برداشتن بلا و عذابی آن است که شخص به احسان و نیکی روی آورد. (زمر آیه ۵۸ )
...
بنابر این اگر کسی و یا جامعه ای گرفتار عذاب و بلاهای مختلف و لو به ظاهر طبیعی می شوند، باید به احسان و نیکوکاری به عنوان عامل دفع و رفع بنگرند و از آن برای رهایی از عذاب و بلابهره جویند، چنان که استغفار و توبه این کار را انجام می دهد.>خداوند در آیه ۱۴۷ و ۱۴۸ سوره آل عمران، احسان را زمینه ساز استجابت دعا می شمارد. بر این اساس می بایست گفت هرکسی که بخواهد دعایش مستجاب شود باید نیکوکاری را به عنوان یکی از ابزارهای دستیابی به این هدف مورد توجه قرار دهد. خداوند در آیات دیگر توضیح می دهد که گناهانی هستند که راه اجابت دعا را می بندد و امیر مؤمنان علی(ع) از خداوند می خواهد که گناهانی را که راه اجابت دعا و نزول بلا را می گیرند را برمردم ببخشد .
درحقیقت چنان که آیه ۱۱۴ سوره هود و ۱۱ سوره نمل و ۳۴ و ۳۵ سوره زمر بیان می کند احسان از علل و عوامل سبب محو گناهان و بدی ها می شود و با محو و از میان رفتن است که خداوند به انسان عنایت خاص می کند و دعاها و نیایش های او را قبول می کند و برآورده می سازد .
به سخن دیگر، اعمالی هستند که موجب نزول بلا و گرفتاری می شوند و راه صعود دعا را می بندد، از این رو یکی از راه های رهایی از بلا و گرفتاری ها و اجابت دعا این است که با اعمال و کارهای نیک و پسندیده رحمت خداوند را به سوی خود جلب و جذب کرده و از عنایت خاص خداوند بهره مند شد؛ زیرا خداوند در آیه ۱۹۵ سوره بقره و همچنین ۱۳۴ سوره آل عمران و آیات ۱۳ و ۹۳ سوره مائده یکی از راه های دستیابی به محبوبیت و دوستی خداوند را احسان و نیکوکاری می شمارد. این گونه است که احسان سبب جلب رحمت خداوندشده و او به انسان محسن و نیکوکار نزدیک شده و دعا و نیایش های او را می شنود و خواسته های او را اجابت می کند. (اعراف آیه ۵۶ و نیز لقمان آیه۳ )
فرم در حال بارگذاری ...
جایگاه و مفهوم احسان و نیکوکاری
احسان به معنای نیکوکاری از ریشه حسن گرفته شده که به معنای نیک و پسندیده است. در کاربردهای قرآنی به معنای کار نیک و پسندیده است. از آن جایی که احسان، از نظر عرف و عقل و شرع امری پسندیده است، از اهمیت و جایگاه بلندی هم در رفتارهای اجتماعی برخوردار می باشد و هم از نظر قرآن یکی از مهم ترین ابزارهای تکاملی بشر به شمار می رود و موجب می شود تا انسان به جایگاهی برسد که شایسته مقام انسانیت و کرامت و شرافت اوست که به عنوان خداوندی انتخاب و به کائنات معرفی شده است .
...
از آن جایی که بشر دوست می دارد تا به هر شکلی شده برای خود در جامعه احترام کسب کند و از جایگاه و اعتبار اجتماعی خاص و درخوری برخوردار گردد و هم به سبب گرایش طبیعی به کمال و دوری از نقص، احسان را راهی به سوی کمال و دوری از نقص بر می شمارد به احسان به عنوان یکی از آسان ترین و مهم ترین ابزارهای دست یابی به آن می شمارد و بر این اساس به احسان و نیکوکاری وکارهای پسندیده رو می آورد.>با این همه برای ترغیب و تشویق مردم به احسان و نیکوکاری، خداوند در آیات بسیاری با بیان آثار و نقش آن در زندگی دنیوی و اخروی بشر و هم چنین پاداش هایی که بر آن مترتب می شود، می کوشد تا راه و روش مردم را به این سو گرایش دهد .
فرم در حال بارگذاری ...
شهادت دستان
تو را سپاس باید گفت؛ تو را که دلی به پاکی شبنم داری؛ تو را که به نگاه های معصومانه کودکان محروم می اندیشی. فردا بهشت از آنِ توست. قیامت، دست های مهربانت به نیکوکاری تو شهادت می دهند. فردا از آنِ توست ای نیکوکار.
فرم در حال بارگذاری ...
گل های مهربانی
ای مردم رنج دیده، ای مردم محروم، گمان مکنید که بی حضور شما شاد خواهیم بود. تلخی محرومیّت شما را تاب نخواهیم آورد و گرمی آغوش خود را، میهمانِ حضور شما خواهیم کرد. دلِ خود را با شما تقسیم خواهیم کرد و فردا که بهار آمد، گل های مهربانی در باغچه هامان خواهد شکفت و آسمان خانه مان پر از ستاره نیکوکاری خواهد شد.
فرم در حال بارگذاری ...
بنی آدم اعضای یكدیگرند كه در آفرینش ز یك گوهرند
همیشه طراوت میهمان دل های ماست. از آسمان ایران همیشه عطوفت می بارد و درختان عاطفه میوه های ایثار، نثار می کنند. زمینیان ایرانی آسمانی هستند. حكایت ، حكایت از گل و باران سخاوت است. خوب اگر نگاه كنیم خدا در همین نزدیکی ها نعمت سخاوتمندی می پاشد. از اینجا فرشتگان طبق طبق نیکی به آسمان خواهند برد، اگر دست فتاده ایی را بگیریم. اینجا می خواهیم كسی غمگین نباشد، همه به اضافه ما خوشبخت باشند. اینجا آبها آواز مهربانی می خوانند. اینجا همه دوش معرفت گرفته و به یاری درماندگان از مستمری زندگی آسوده و شرمنده از اهل و عیال می روند .اینجا همه می خواهند درآمد سرانه فقرا بالا رود و سود خالص ثروت به حساب فقرا هم ریخته شود. اینجا بال امید شكسته بالان با مرهم دلسوزان مداوا میشود. اینجا فقرایی هستند كه حدیث بی نوایی خود را با كسی بازگو نمی كنند.
...
ما پیرو آن مولاییم این حاکم عدالت پیشه و قدرتمند رئوف، که روز و شب و آشکار و پنهان به یتیمان و فقرا رسیدگی می کرد، حتی در آخرین لحظات عمر گرانمایه اش، درباره آنان سفارش می کند و هنگامی که در بستر آرمیده و در انتظار ملک الموت است در آخرین وصیت های خود به فرزندانش می فرماید: «خدا را! خدا را! درباره یتیمان.>نکند آنان گاهی سیر و گاهی گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع شود»
ما از اهالی محلّه کرامتم. پیشه مان میهمان داری است. دلمان لبریز از عشق و عاطفه است. سال هاست که دغدغه عدالت و انسانیّت و وجدان را به دوش می کشم. مردمانِ فقررا از نزدیک می شناسیم.
ای شما، شما سزاوارِ کرامتید. نگاه های منتظر، به دستان پر مهرتان خیره مانده است.
اینک درروزهای پایانی سال دل های خسته را در میهمانی خود پذیرا خواهیم بود و بدان لبخند را بر لب های خشکیده خواهیم افشاند . فردا که بهار آید دستانِ خود را سبز خواهیم دید.
امروز فرصت آن را داری تا دوستی ندار را در دارایی و نداری ات سهیم كنی . امروز مجال آن یافته ایی تا ستاره درخشان آسمان خوبی ها شوی، امروز دلت را آسمانی كن و آبی شو تا آنجا كه آفتابی شویی.
اینجا باغ عاطفه است. درختانِ احساس، شکوفه کرده اند. بر گلبرگ های ایمان،شبنم محبّت چکیده است. پرنده های نیکوکاری، فضای باغ را از نغمه های توحیدی خود پر کرده اند و باغبان لبخندزنان فریاد می زند:
مژده! مژده! بهار نزدیک است.
رگهایمان از خون انسانیّت لبریز است. نبضمان هر لحظه با یاد دیگران می زند. هوای حیاط دل هایمان لبریز از مهربانی
است. در هر تپش، قلبمان فداکاری را فریاد می زند. از باغچه هامان بوی سیب عاطفه می آید. دریای چشمانمان تا ساحل
غربت محرومان موج می زند. ما اهالی سرزمین نیکوکاری هستیم كه سروده ایم :
بنی آدم اعضای یكدیگرند كه در آفرینش ز یك گوهرند
تو كز محنت دیگران بی غمی نشاید كه نامت نهند آدمی
فرم در حال بارگذاری ...
جای خالی یاس
سنگ ها بر سوگ تو ندبه می خوانند؛ در غروبی که شاخه ات را شکسته بودند.
امشب، جای پای دوست، در خانه خالی است و ترنم مهربانی، بی حدیث حضور او، خاموش است.
… علی، شبانه یاس می کارد! شبانه، داغ دلش را به خاک میگوید؛ اگرچه فردا صبح، از سمت خانه همسایه بوی نان آید.
دوباره بغض حسن با حسین میگیرد.
و جای خالیِ مادر به خانه میپیچد.
کجاست فاطمه امشب؟ کجاست بانوی نور؟
بی مهر رُخت
...
پر کشیدن تو، پایان گریستن هایت در سوگ پدر بود. آرام بخواب، ای شهر! دیگر امشب صدای ناله های زهرا، کسی را نخواهد آزرد.>علی چراغها را خاموش کرده تا شبِ غریبی او، در آغوش طفلانش به سر شود و شب های دیگر، قصه دنباله داری را برای چاه بازگوید و زمزمه کند:
«بی مهر رخت روز مرا نور نمانده است/ وز عمر مرا جز شب دیجور نمانده ست
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم/ دور از رخ تو چشم مرا نور نمانده ست»
چه زود رفتی!
قرآن را بوسیدم، گلبرگ های یاس، از لابه لای ورقها فرو ریخت. یاس ها چقدر شبیه تواند، فاطمه! ای گمگشته بقیع! کدام گمشده به تو پناه آورد و پیدایش نکردی؟!
ای بهشت گمشده پهلو شکسته، کدام شکسته! از تو التیام جست و مرهم نگذاشتی؟! تو، آنسوی خودت بودی و همیشه بهترین را برای دیگران میخواستی و این است شیوه عشق، که از پدر به تو رسیده بود.
بانوی مهربانی و آیینه ها، سلام!… اما چه زود وقت خداحافظی رسید.
رزیتا نعمتی
فرم در حال بارگذاری ...
پهلوی زمان شکسته است
این جماعت را خدا فقط برای گریستن آفریده و این شهر را تنها برای تماشا. آن لحظه که صدایشان کردی، بی پاسخت گذاشتند و اینک که خاموش شده ای، برایت به سر و سینه می کوبند! تنهاترین مرد مدینه، به ابوذر می فرماید: «برو، با صدای بلند، اعلام کن که به خانه هایشان برگردند، تشییع جنازه فاطمه علیهاالسلام به تأخیر افتاده!» کمکم مدینه در سکوت فرو می رود و کودکانت در خویش! چاره ای جز صبر نیست که اینان وارثان زخم غربت تواند!
علی علیه السلام ، تنهاتر شده است.
...
شب، عمیق شده است. وقت آن است که جنازه را به سوی بقیع حرکت دهند. کودکان، غریبانه به دنبال تابوت میدوند. پدر سفارش کرده که بیصدا بگریند. مبادا اهل مدینه ـ همان ها که تو اجازه حضور در تشییع خود را به آنان ندادهای ـ بیدار شوند و…>دشوارترین هنگامه هستی فرا می رسد. علی علیه السلام در قبر داخل میشود. با خاک، با خدا چه می گوید؟! هیچکس نمیفهمد جز تو: «پروردگارا! مردمان از او بریدند. پس تو با او پیوند کن!» اگر کسی علی علیه السلام را پیش از این دیده باشد، اینک که از قبر تو بیرون می آید؛ دیگر او را نخواهد شناخت. اینجاست که تنهایی خود را امضا کرده است!
دیگر برای پشیمانی دیر شده است
خبر در شهر منتشر شده: دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را دیشب به خاک سپردند!
و علی در بقیع، چندین صورت قبر درست کرده تا کسی نتواند مزار واقعیات را پیدا کند.
مردم، به سرزنش هم مشغولند (وای بر ما! پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم یک دختر بیشتر نداشت. آن وقت او را به خاک سپردند. بی آنکه بر او نماز بخوانیم… حتی جای قبرش را نمی دانیم!) چه سرزنش عبثی! چه ملامت بیهوده ای! دیگر برای پشیمانی، دیر شده است، خیلی دیر!
نگاه سبزت را از زمین، دریغ مدار!
علی علیهالسلام به مزار بینشانت خیره مانده و عالم به علی علیه السلام . تو از شرقی ترین زاویه عرش، به تماشای زمین نیم مرده نشسته ای. چشم از این تماشای پرشکوه، آنی و کمتر از آنی برندار که بی رونق نگاه سبزت، زمین دوامی نخواهد داشت.
علی علیه السلام به خانه برمی گردد؛ با غربتی که هیچکس جز تو، ارتفاعش را درک نکرد. ذوالفقار را در نیام فرو میبرد و خود به نیام خانه برمیگردد، اما به راستی، کدام خانه؟! مگر علی علیه السلام بی فاطمه علیهاالسلام خانه دارد؟! این سؤالی است که آفرینش از پاسخ به آن ناتوان است!
پهلوی زمان شکسته است.
محبوبه زارع
فرم در حال بارگذاری ...
چاره ای جز صبر نیست
فاطمه جان! آمدنت را به خاطر می آورم؛ تو را از بهشت آورده بودند. یادت میآید؟!
پدر، چهل روز هجران دید؛ راست میگویم، فاطمه جان! از خلوتِ «حرا» بپرس! و مادر، چقدر رنج کشید از زخم زبان های زنان قریش و بنی هاشم! و «مریم» آمد؛ و «آسیه» و «ساره» هم بودند؛ و همه اینها فقط به خاطر تو بود.
تو آمدی و تا واپسین روزهای زندگیِ مادر، با او بودی. آن روزهای تلخ اسارت را به خاطر داری؟ چشمهای مادر، سنگین شده بود و تو در کنارش بودی. انگار تو مادر بودی و او فرزند! همانسان که «مادر پدر» نیز شدی و مادر فقط چند روز پیش از آزادی، پرواز کرد!
...
چقدر رنج کشیدی، فاطمه جان! پیش از هجرت… و چقدر محجوب بودی، آنگاه که به خانه علی علیه السلام رفتی.>و تو ـ هیچگاه ـ از او چیزی نخواستی.
چقدر مظلوم بودی!
و چقدر مظلوم بودی و علی از تو هم، مظلوم تر.
و آنگاه که پدر، در بسترِ ارتحال افتاد، قلبت شکست.
هیچوقت، تو را چنین غمگین ندیده بودم.
پدر که گریه هایت را دید، در آغوشت کشید؛ هر چند خود نیز می گریست! راستی! نگفتی پدر، برایت چه گفت؟
چه زود او را فراموش کردند و حرفهایش را! چه زود، تو را خشمگین کردند و خدا را.
آمده بودند تا علی را ببَرند. یادت می آید؟ هر چند، به یاد آوردنش نیز قلبم را می آزارد. هر چند، هیچکس نمی خواهد تو را به یاد بیاوَرَد، اما من شهادت میدهم خونِ تو را و کودک نیامدهات را و «فضه» نیز با من همزبانی خواهد کرد آغوشِ گرم و خونینت را.
تمامِ مظلومیت، در چشم های علی علیه السلام جمع شده بود و ریسمان، فریاد را در گلویش می شکست.
دیگر وقتِ نشستن نبود. انگار پیامبر بود که برخاست و از پسِ پرده ـ در مسجد مدینه ـ سخن گفت؛ برآشفت و تو ـ دیگر ـ هیچ نگفتی؛ هر چند کودکانت را در برابر دیدگان اشکبارِ علی علیه السلام در آغوش گرفتی؛ هر چند علی علیه السلام ۳۰ سال، تنها شد؛ هر چند… .
محمد صورت و علی هیبت
زهرا علیهاالسلام ، بهارِ رسالت را در آستین داشت و گلاب ولایت، از دیدگانش فرو میچکید.
مرد آفرین بانویی که طنین فریادش، بتخانه ها را درهم می شکست و دستانِ سبز و مهربانش، بوسه گاه همیشه پدر گشت.
خدایش از گُل و آیینه و لبخند آفرید، تا آفریدگانش، یازده گُلِ سُرخش ببویند. بهشتی سیرتی که محمد صورت بود و علی هیبت.
«اُم ابیها»ی عشق؛ زنده ترین زنان و روح مسیحای زمین و زمان که سکّان شفاعت را در روز حشر، به او سپرده اند. روزی که هر فریادگری، چشم به فریادرسی دوخته و دست التجا به دامنش میزند، تا از هول رستاخیز، رها گردد؛ که ناگهان، آفتاب عشق، تابیدن میگیرد.
ارمغان «هل أتی»
نام بلند و باشکوهت از ازل تا ابد، در فرهنگ آفریدگار ثبت است و القابت تا هماره برای مردان و زنان، نمود وارستگی، ایستادگی، صبر، عفت، نجابت و… همه نیکیها و زیباییهاست.
ای مادر آیینه و لبخند، اسوه وقار، قبله دل ها، ضریح گمشده، شکوه تاریخ، زینت هستی، آبروی عشق، شفیع شفیعان، سرچشمه رحمت، بانوی قیامت، عصمتِ ناب، شکسته استوار، ارمغان «هل اَتی» سرو باغ محمد مصطفی صلی الله علیه و آله ، الفبای امامت، الهه ایثار، زهره زهرا! محبت انفاق در راه خدای مهربان و تلاوت قرآن را نصیب دل هامان گردان و از سر احسان، ما را به کاروانِ شیعیانتان برسان.
چاره ای جز صبر نیست
مهدی خلیلیان
فرم در حال بارگذاری ...
مهربانترين مادر دنيا
نخستین ستاره ای بودی که در عرش به خورشید نبوت رسیدی؛ ستاره ای نیلی به رنگ جراحت آسمان و زخم زمان. ای ام ابیها! ای مهربان ترین مادر، حبیبه حق و شفیعه ی حشر، پدر و مادرم فدای دست های مهربانت باد. تو محور آسمان ایثاری و اولین علت خلقت. ای مادر رسالت و همتای ولایت؛ به روزهایی می اندیشیم که پس از واقعه ی عظیم غدیر، همراه با حسنین به خانه های اهل مدینه می رفتی و با بیان وحیانی خویش حجت الهی را بر غافلان، تمام می کردی و بدین سان از آغاز، حمایت از ولایت، سرلوحه خصایل آسمانی ات بود.
...
غبار غم از سیمای زیبای علی می زدودی و بر زخم های فزون از ستاره ی پیکرش که نشان از رزم با باطل داشت، مرهم می نهادی. فتوحات مولا، رهین مهربانی توست. هنوز خطابه های رسایت سراج راه مجاهدان است و بر آفاق تاریخ می تابد. پاره تن رسول یار بودی و یگانه یاور یکتا ،امیر عاشقان. تلألؤ ذوالفقارعلی، وامدار عزم و عزت تو بود. آنگاه که بر بی بصیرتان و دنیا پرستان غضب می کردی، غضبناکی آفریدگار قادر، آشکار می شد. رضای تو رضای حق بود و با خرسندی ات، تمامت اهل عرش و ساکنان قدس، قرین شعف می شدند. يا زهرا (س) در ايام شهادتت دلهايمان را به سوي بقيع پر داده ايم پذيرايمان باش.
فرم در حال بارگذاری ...
گزيده اي از بيانات آيت الله العظمي وحيد خراساني
روز شهادت صديقه كبري (سلام الله عليها) روزي است، كه امت اسلام بايد دين خودرا به خاتم الانبيا(صلي الله عليه وآله ) در حد مقدور ادا كند.
خداوند متعال به بعثت آن حضرت، چراغ هدايتي روشن كرد كه اشعه فروزان آن به تلاوت آيات خدا و تزكيه نفوس و تعليم كتاب و حكمت، بشريت را از حضيض حيوانيت به اعلي مرتبه كمال انسانيت برساند، و ظلمات جهل و كفر و شرك را به نور علم و ايمان و توحيد از آفاق انفس محو كند.
خداوند رئوف رحيم، اجر اين حيات ابد و سعادت سرمد را كه با تحمل (وما أوذي نبي مثل ماأوذيت) به اين امت عنايت كرد، مودت ذويالقرباي آن حضرت قرار داد(قل لا أسألكم عليه اجرا الا المودة في القربي).
آنچه مفسرين و محدثين برآن متفقند، آن است كه چون اين آيه نازل شد، سؤال شد: ((يا رسول الله قرابت تو كيست كه مودت آنها برما واجب است؟)) فرمود: ((علي و فاطمه و دوفرزند آنان)).
...
ر از تمام قربي به آن حضرت، از جهت نسب فاطمه زهرا(سلام الله عليها) است، و از جهت حسب به اتفاق عامه و خاصه رسول خدا فرمود: (فاطمة بضعة مني)
او پاره اي از عقل كل و خلق عظيم و قلي عالم امكان و تافته بافته از تار و پود وجود سيد الاولين و الآخرين است.
آن سيدة نساء العالمين كه مقامش در راه مباهله، پشت سر خاتم و پيش روي امام امم بود، در مقام عصمت از خطا و هوا به جايي رسيد كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله) فرمود: خداوند به غضب تو غضب مي كند و به رضاي تو راضي مي شود، چنين عصمت كبرائي بايد چشم و چراغ اصحاب كساء هنگام مباهله و دعا، و جمع منحصر به فرد نسائنا در كلام خدا باشد.
آن كسي كه خداوند عليم حكيم به طفيل وجود او عرش و كرسي و لوح و قلم را آفريد.
محدثين عامه، از رسول خدا روايت كرده اند كه فرمود: (اول شخص يدخل الجنة فاطمة) اول كسي كه قبل از تمام انبياء و اوصياء بر بساط قرب خدا قدم مي گذارد فاطمه زهراست.
بربر درآن «بهشتي كه منتهي الآمال عبادالله الصالحين من الاولين والآخرين است، و انبياء و اوصياء بايد برآن باب رحمت وارد شوند نوشته شده است (فاطمة خيرة الله) آن انسيه حورا كسي است كه خدا او را اختيار كرده و خلد برين را به نام او مزين كرده، (و ربك يخلق ما يشاء و يختار).
آنچه از مقامات او گفته شد قليلي بود از كثيري به استناد كتاب الله يا سنة رسول الله (ما آتاكم الرسول فخذوه) كه اختصاص به مذهبي ندارد ، وهر مسلماني بايد در مقابل كلام خدا و رسول تسليم باشد، و وظيفه خود را در اقامه شعائر فاطميه كه اظهار مودت به بضعة الرسول است انجام دهد، و ثمره اش را كه رضاي خدا و خوشنودي خاتم الانبيا اسنت ببيند.
فاطمه (سلام الله عليها) كسي است كه يازده ستاره آسمان امامت از مطلع وجود او پديد آمد، و حكومت توحيد و عدل الهي به ظهور آخرين فرزند معصوم او برپا شود، تا ثمره خلقت عالم و آدم و بعثت انبياء از آدم تا به خاتم محقق شود سزايش جز اين نيست كه جزايش رضاي مطلق حضرت حق باشد.
در مقابل آن عبادتي كه هرگاه با پاي ورم كرده در محراب مي ايستاد خداوند به عبادت و عبوديت او مباهات مي كرد، و در برابر پيكري كه در جهد در راه خدا و ولي خدا هنگام رحلت شبحي از آن باقي مانده بود، و نيمه شب با آه و ناله كودكان دل شكسته رخ در نقاب كشيد و قبر گمشده اش داغي بر دل اولياء خدا گذاشت، شايسته آن است كه روز جزا امين وحي با دستي كه صحف و تورات و انجيل و زبور و قرآن را از خدا گرفت و به نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و داوود و خاتم انبياء (عليهم السلام) داد زمام ناقه او را بگيرد.
شيعيان آن حضرت فرصت را غنيمت شمرند روز شهادتش ذدر اقامه عزا در خانه ها و حسينيه ها و برافراشتن پرچم هاي هيئت ها در خيابان و بازار ها كوتاهي نكنند تا روز قيامت كبري مشگل گشائي جز رضاي (مال يوم الدين) نيست، و رضاي ذات قدوس او هم رضايت حضرت زهرا است به حسرت ابدي مبتلا نشوند كه مي توانستيم براي تسليت اين مصيبت عظمي به پدرش خاتم الانبياء و شوهرش سيد اوصياء و فرزندانش لئمه هدي و در يك كلمه تحصيلرضاي خدايك قدم بيشتر برداريم و بيشتر مورد رحمت شويم.
فرم در حال بارگذاری ...
راه یافته به مرحله استانی آزمون المپیاد سال تحصیلی 95-94 - مدرسه علمیه امام خمینی(ره)
لیلا حیدری 32
سیده زینب دریاباری 37.40
ملیحه زارعی 35.40
فاطمه شفیع نیا 30
خدیجه عسگری 34
معصومه قنبری 36.20
ناهید اردوخانی 32.60
فرم در حال بارگذاری ...
چرا قبر دختر آخرين پيامبر الهي مخفي است؟
سلام به فاطمه(سلام الله علیها)
سلام بر او روزي كه به دنيا آمد… سلام بر او روزي كه در برابر چشمان گريان امير المؤمنین در بستر بيماري با بدني آزرده و پهلويي شكسته و بازويي ورم كرده به شهادت رسيد… سلام بر او هنگامي كه نيمه شب بدن آزرده اش مخفيانه به زير خاك رفت…. سلام بر او روزي كه با تمام جلال و عظمت به صحراي محشر مي آيد و خطاب مي رسد: همگان چشمانشان را ببندند تا فاطمه دختر پيامبر عبور كند و در همان روز محشر با خطاب و اجازه خداوند دوستداران خود را از عرصه هولناك قيامت گلچين مي نمايد.
آري او با كوهي از درد و رنج رفت ولي چراغ هدايتي فروزان تا ابد بر فراز تاريخ روشن نمود.حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از امير المؤمنين (علیه السلام) خواست تا پيكرمطهرش را شبانه غسل و كفن كند و بانه و مخفيانه به خاك سپارد و بر اولاد او تا روز قيامت سلام برساند، وبراي هميشه در تاريخ اين سؤال مطرح باشد كه : چرا قبر دختر آخرين پيامبر الهي مخفي است؟
فرم در حال بارگذاری ...
((راكعه))
اي بانوي عفيفه تقوا و پاكدامنيت زبانزد همگان بود . كلام و رفتارت نيز درسي بود براي يك تاريخ . حجاب تو حتي در برابر مرد نابينا ، تحسين رسول خدا را برانگيخت.
تو حتي بر مراسم تدفين خود نگران بودي كه مبادا حجم بدنت بر نامحرمان آشكار شود.
فاطمه جان عليها السلام …
فرمايشات و كردارت برايمان افسانه هايي بس دور و دراز شده…
چه نيكو ((راكعه)) نام گرفتي …
شب ها تا صبح ، به نماز و عبادت مي پرداختي و پي در پي به ركوع و سجود مي رفتي . در دعايت زنان و مردان با ايمان را نام مي بردي و از خداوند برايشان طلب مغفرت و خير مي كردي…
...
ركوع و سجود و شب زنده داريت ، همه و همه نشان از ايمان راسخت به خداي عزوجل بود. در زهد و تقوا نيز به چنان مقامي رسيدي كه دنيا در نظرت حقير و كوچك مي نمود.pan style="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">زندگيت نيز اسوه يك زندگاني معنوي است . هيچگاه از همسرت چيزي طلب نكردي تا مبادا برآن توان نداشته باشد و در مقابل تو خجل گردد.عبادت در تمامي ابعاد زندگيت جلوه گر بود تا به پيروانت بياموزي كه بزرگترين ارزش ها ، زندگي در سايه عبادات و معنويات است.
با عبادت زندگيت را آغاز كردي ، با بندگيت خدا را از خود راضي نموده و با شهادتت تا ابد به همگاننشان دادي كه با دفاع از امام زمانت بزرگترين عبادت خدا را انجام دادي و از جان خود گذشتي و خود را فداي همسرت كردي.
اي عابدترين بانوي عالم ، چه نيكو افتخاري است كه در زمره شيعيانت باشم و تو را با اين نام ها صدا بزنم: راكعه، زاهده، عابده، مؤمنه، قانعه.
و اكنون اي بانوي مسلمان ، كه تاج افتخار پيروي از پيامبر و امامان معصوم (عليهم السلام) را بر سر داري ، سزاوار است كه با اقتدا به آن مادر فضيلت ها در عبادت خداوند و در آراستگي به زيور حجاب و عفاف و حيا زندگي همراه با بندگي تو رنگ و بويي از حيات بانوي بانوان بهشت را به خود بگيرد.
فرم در حال بارگذاری ...
برگزاري جلسه واحد آموزش و تبليغ در مدرسه علميه امام خميني(ره) رباط كريم
در ايام ثبت نام و پذيرش سراسري حوزه هاي علميه خواهران جلسه اي با حضور مدير مدرسه، معاون آموزش و مسئول تبليغات مدرسه با عنوان تبليغ پذيرش در سطح شهرستان برگزارشد.
در اين جلسه كه مبلغين مدرسه نيز حضور داشتند كميته اي با عنوان كميته پذيرش كه شامل مسئول تبليغات خانم خاني ومبلغين خانم ها هاشم نژاد و پير حسينلو بود تشكيل شد. از وظايف اين افراد شناسايي مدارس و توزيع بروشور ها و دفتر چه ها و نصب تراكت هاي پذيرش و توضيح پيرامون نحوه ثبت نام و تحصيل در حوزه بود. اين افراد موظف هستند با سركشي به مدارس و معرفي مدارس علميه جهت آشنايي دانش آموزان و مسئولين كمك نمايند به اطلاع رساني و افزايش ميزان پذيرش در سال جديد.
تهيه عكس و فيلم و گزارش هاي تبليغي از ديگر وظايف اين گروه مي باشد.
فرم در حال بارگذاری ...
برگزاري نشست فرهنگي در مدرسه علميه امام خميني(ره) رباط كريم
نشست فرهنگي با موضوع نقش زنان در اقتصاد خانواده با سخنراني سركار خانم ارزانش با حضور كليه طلاب و كادر مدرسه برگزار گرديد.
در اين نشست سخنران ضمن بيان توضيحاتي پيرامون اقتصاد مقاومتي و تأكيد مقام معظم رهبري(مد ظله العالي) در اين باره عنوان داشتند: زنان به عنوان يكي از عناصر اصلي خانواده نقشي بسيار در اقتصاد و فرهنگ سازي در خانه ايفا مي كنند يك خانم خانه دار علاوه بر اينكه مي تواند كمك به اقتصاد خانواده كند عامل پيشرفت اقتصادي جامعه هم هست.
...
اگر در زندگي سيره اهل بيت را بررسي كنيم خواهيم ديد كه حضرت صديقه طاهره(سلام الله عليها) علاوه براينكه در منزل كار مي كردند مايه آرامش فرزنداننن و همسر خود نيز بودند پس يك بانوي مسلمان علاوه برايفاي نقش مادري و همسري وظايفي هم در برابر اقتصاد خانواده به عهده دارد كه از آن جمله مي توان به مواردي چون تربيت و پرورش منابع انساني در كشور، مديريت بودجه خانواده با جايگزيني مناسب و كم كردن هزينه هاي زائد، كمك به اقتصاد جامعه با قناعت و مصرف به قدر كفايت، فرهنگ سازي و تقويت فرهنگ ساده زيستي، اصلاح الگوي مصرف و استفاده از كالاي ايراني جهت ايجاد اشتغال و خود كفايي و خود باوري و توانمند سازي جامعه و … اشاره نمود.
پس زن عنصر اصلي در تقويت اقتصاد خانه و جامعه است و مي تواند علاوه بر اينكه سرمايه هاي معنوي و عاطفي و اجتماعي را بالا مي برد روحيه كمك به ديگران و انفاق، قناعت، پرهيز از اسراف را در خانه تقويت نموده و فرزندان را آموزش دهد كه علاوه بر توكل به خداوند قدرت بخشيدن و انفاق را نيز داشته باشند.
فرم در حال بارگذاری ...