آمادگی نظامی برای ظهور امام زمان علیه السلام
به تصریح روایات، آماده کردن سلاح و کسب مهارت نظامی که مناسب با هر عصری باشد، برای شرکت در سپاه حضرت مهدی علیه السلام از وظایف منتظران است .
امام صادق علیه السلام فرمود: «لیعدن احدکم لخروج القائم علیه السلام و لوسهما، فان الله تعالی اذا علم ذلک من نیته رجوت لان ینسئ فی عمره حتی یدرکه (فیکون من اعوانه و انصاره)
...
هر یک از شما باید برای خروج حضرت قائم علیه السلام هر چند به اندازه یک تیر، مهیا کند . هر گاه خدای تعالی چنین نیتی از او ببیند، امیدوارم عمرش را طولانی کند تا آن حضرت را درک کند (و در زمره یاران و همراهانش قرار گیرد) .همچنین امام کاظم علیه السلام فرمود: «من ارتبط دابة متوقعا به امرنا و یغیظ به عدونا و هو منسوب الینا ادر الله رزقه، و شرح صدره و بلغه امله و کان عونا علی حوائجه .
هر کس مرکبی را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آن دشمنان ما را خشمگین سازد در حالی که خودش به ما منسوب باشد، خداوند روزیش را فراخ گرداند، به او شرح صدر عطا کند، او را به آرزویش برساند و در رسیدن به خواسته هایش او را یاری کند .»
فرم در حال بارگذاری ...
انتظار فرج
یکی از وظایف مهم مردم در عصر غیبت، انتظار فرج است . رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «افضل اعمال امتی انتظار الفرج
با فضیلت ترین اعمال امت من، انتظار فرج است .»
امام صادق علیه السلام فرمود: «اقرب ما یکون العباد من الله جل ذکره و ارضی ما یکون عنهم اذا افتقدوا حجة الله جل و عز و لم یظهر لهم و لم یعلموا مکانه و هم فی ذلک یعلمون انه لم تبطل حجة الله جل ذکره و لا میثاقه، فعندها فتوقعوا الفرج صباحا و مساء
زمانی بندگان به خدای بزرگ نزدیک ترند و خدا از ایشان راضی تر است که حجت خدای متعال از میان آنان ناپدید گردد و ظاهر نشود و آنان جایش را [هم] ندانند . با این همه بدانند که حجت و میثاق خدا باطل نشده است . در آن زمان، هر صبح و شام چشم انتظار فرج باشید .»
...
آنچه در روایات مربوط به انتظار فرج حضرت ولی عصر علیه السلام بسیار به آن پرداخته شده، مساله صبر در این انتظار و پاداش صابران در این دوران است . در ذیل به چند نمونه از این روایات اشاره می شود .الف: امام صادق علیه السلام به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «سیاتی قوم من بعدکم، الرجل الواحد منهم له اجر خمسین منکم، قالوا: یا رسول الله! نحن کنامعک ببدر و احد و حنین و نزل فینا القرآن؟ فقال: انکم لو تحملوا لما حملوا لم تصبروا صبرهم
پس از شما کسانی بیایند که یک نفر از ایشان پاداش پنجاه نفر از شما را داشته باشد [ . اصحاب] گفتند: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله! ما در جنگ بدر و احد و حنین با تو بودیم و درباره ما آیه نازل شده است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اگر آنچه [از حوادث ایام] به ایشان می رسد، به شما رسد، صبر آنان را ندارید .»
ب: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «انتظار الفرج بالصبر عبادة (10) ;» انتظار فرج با صبر، عبادت است .»
ج: امام رضا علیه السلام فرمود: «ما احسن الصبر و انتظار فرج ، چه نیکوست شکیبائی و انتظار فرج .»
د: امام حسین علیه السلام فرمود: «له غیبة یرتد فیها اقوام و یثبت فیها علی الدین آخرون، فیؤذون و یقال لهم: «متی هذا الوعد ان کنتم صادقین » اما ان الصابر فی غیبته علی الاذی و التکذیب بمنزلة المجاهد بالسیف بین یدی رسول الله .
برای او [مهدی] غیبتی است که اقوامی در آن از دین خارج شوند و گروهی بر دین ثابت قدم بمانند و آزار و اذیت می کشند و به آن ها گفته می شود: این وعده [ظهور] چه وقت عملی می شود، اگر راست می گویید؟ بی تردید صبر کننده در زمان غیبت در برابر آزار و تکذیب [مخالفان]، به منزله جهاد کننده با شمشیر در رکاب رسول خدا صلی الله علیه و آله است .»
فرم در حال بارگذاری ...
تمسک به ریسمان ولایت اهل بیت علیهم السلام
ولایت اهل بیت علیهم السلام دو گونه است: ا . ولایت تکوینی 2 . ولایت تشریعی .
ولایت تکوینی بدین معناست که حضرات معصومین علیهم السلام به اذن و اراده الهی، می توانند در مقام تکوین و عینیات خارجی، دخل و تصرف کنند، مانند معجزات انبیاء علیهم السلام و کرامات اولیاء علیهم السلام، و ولایت تشریعی، به معنای ولایت و سرپرستی جامعه و مؤمنین است . امامان معصوم علیهم السلام، هر کدام در زمان خود، ولی و سرپرست جامعه بوده و مردم را هدایت تشریعی می کنند .
...
از جمله وظایف مهم منتظران در زمان غیبت، چنگ زدن به ریسمان ولایت اهل بیت علیهم السلام است . امام صادق علیه السلام فرمودند:«طوبی لشیعتنا المتمسکین بحبلنا فی غیبة قائمنا ;
خوشا به حال شیعیان ما! آنان که در زمان غیبت قائم ما به ریسمان [ولایت] ما تمسک می جویند .»
همچنین امام سجاد علیه السلام فرمودند:
«من ثبت علی موالاتنا «ولایتنا» فی غیبة قائمنا اعطاه الله عزوجل اجرالف شهید من شهداء بدر و احد
هر کس در غیبت قائم ما بر دوستی [و عقیده به امامت ما] ثابت قدم باشد، خدای متعال اجر هزارشهید از شهدای بدر و احد به او عطا می کند .»
و نیز امام صادق علیه السلام فرمود:
«یاتی علی الناس زمان یغیب عنهم امامهم;
زمانی بر مردم فرا رسد که پیشوایشان از آنان غایب گردد .»
زراره پرسید: در آن زمان مردم چه کنند؟ امام علیه السلام فرمود:
«یتمسکون بالامر الذی هم علیه حتی یتبین لهم
به همان امر [ولایتی] که برآنند چنگ زنند، تا برایشان آشکار شود .»
فرم در حال بارگذاری ...
چهل ويژگي متقین در بیان امیرالمؤمنین (علیه السلام)
براي ره يابي به ایمان و معرفت اهل تقوي، به نقل روايتي از مولي علي (عليه السلام) در نهج البلاغه اكتفا می کنیم.
همام كه مردي عابد و زاهد بود، روزي به ديدار امام علي (سلام الله عليه) نائل آمد و از امام درخواست كرد كه پارسايان را بر او به گونه اي بيان فرمايد كه گويا آن ها را مي بيند. امام پس از درنگي كوتاه اين گونه لب به سخن گشود: ”… فَاِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِِينَ اتَّقُوا وَ هُمْ مُحْسِنُونَ“1 اي همام تنها خدا پروا باش و نيكي كن كه خداوند با اهل تقوي و نيكوكاران است. گو اينكه بيان امام كوتاه و تمام بود، ليكن همام به اين اندازه قانع نشد و مكرر اصرار ورزيد كه امام بيش از اين براي او درباره اهل تقوي بگويند.2 سپس امام اهل تقوي را داراي فضائلي دانستند، كه به شرح ذيل است:
1. نيكو گفتار: ”مَنْطِقُهُمُ الصَّوََاب“ گفتاري درست و نيكو دارند.
2. ميانه رو در پوشش: ”مَلْبَسُهُمُ الْاِقْتِصََاد“ پوشش آن ها بر مبناي ميانه روي است.
...
در گفتاري ديگر امام علي (عليه السلام) فرمود: ”مََا عََالَ امْرُءٌُ اقْتَصَدَ“3 تنگدست نشد كسي كه ميانه روي را پيشه خود ساخت. در بياني ديگر از مولي علي (عليه السلام) نقل شده: سبكبال و سبكبار باشيد كه اگر سبكبال بوديد به مقصد مي رسيد.43. متواضعانه راه می روند: ”مَشْيُهُمُ التَّوََاضُع“ راه رفتن آنان همراه با تواضع و فروتني است.
در قرآن آمده است: ”در روي زمين با تكبّر راه مرو، تو نمي تواني زمين را بشكافي، و طول قامتت هرگز به كوه ها نمي رسد.“5 امام صادق (عليه السلام) فرمودند: ”در بين سخناني كه خداي عزّوجل به حضرت داوود وحي كرد اين سخن بود: همچنان كه نزديكترين كسان به خداوند افراد متواضع هستند، دورترين مردم هم متكبّرترين آن ها هستند.“ 6
4. از محرمات چشم می پوشانند: ”غَضُّوا اَبْصََارَهُمْ عَمََّا حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِمْ“ چشمان خود را از آن چه خدا بر آن ها حرام كرده فرو مي گيرند و نظر را كوتاه مي كنند.
قرآن مي فرمايد: ”قُل لِلمُؤمِنيِنَ يَغُضُّوا مِن اَبصَارِهِم… “7 به مردان مؤمن بگو كه چشم هاي خود را فرو گيرند و نظر را كوتاه كنند.
5. گوش هایشان وقف به علم نافع شده است: ”وَ وَقَفُوا اَسْمََاعَهُمْ عَلَي الْعِلْمِ النََّافِعِ لَهُمْ“ و گوش هاي خود را تنها وقف علمي كردهاندكه براي آن ها نافع باشد.
6. در گرفتاري و آسايش يكسانند: ”نَزَلَتْ اَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي الْبَلاءِ كَالَّذِِي نَزَلَتْ فِي الرَّخََاءِ“، اهل تقوي در هنگام گرفتاري و دگرگوني ها و حوادث چون هنگام آسودگي هستند.
بنا بر اين، متقي هرگز مانند كساني نيست كه قرآن درباره ي آنان مي فرمايد: ”وَ اِذََا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالضُّلَلِ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصِِينَ لَهُ الدِِّينَ فَلَمََّا نَجََّاهُمْ اِلَي الْبِرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ …“8 و هر گاه كه در دريا طوفاني شود و موجي چون كوهها آنها را فرا گيرد در آن حال خدا را با عقيدة پاك و اخلاص كامل بخوانند و چون به ساحل نجاتشان رسانيم، بعضي بر قصد اطاعت و شكر خدا باقي مانند (و بعضي به كفر شتابند).
7. مشتاق به لقاء پروردگار هستند: ”وَ لَوْ لَا الْاَجَلُ الَّذِِي كَتَبَ اللهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْوََاحَهُمْ فِِي اَجْسََادِهِمْ طَرْفَهَْْ عَيْنٍ شَوْقاً“ و اگر نبود اجل و مدتي كه خدا براي ايشان معين فرموده، از شوق ثواب و بيم عذاب، چشم بر هم زدني روح در بدنشان قرار نمي گرفت.
لقمان خطاب به فرزندش مي گويد: ”اي فرزندم بترس از خدا، چنان ترسي كه اگر وارد شوي روز قيامت در حالي كه نيكويي انس و جن را داري، باز مي ترسي از اين كه خدا ترا عذاب كند، و اميدوار باش، چنان اميدواريی كه اگر روز قيامت با گناه انس و جن محشور شدي باز اميد داري خدا ترا بيامرزد. پسرش به او گفت: اي پدر چگونه طاقت اين دو را دارم در حالي كه فقط يك قلب دارم؟ لقمان گفت: پسرم، اگر قلب مؤمن از بدنش خارج شده و شكافته و دو نيم شود، در آن دو نور يافت مي شود، يكي نور خوف و ديگري نور رجاء. اگر هر دو وزن شوند هيچ كدام بر ديگري حتّي به اندازه ذرّه اي ترجيح ندارد. پس كسي كه ايمان به خدا آورده تصديق مي كند آن چه خدا فرموده، و كسي كه تصديق سخنان او كند هرچه خدا فرموده به كار مي بندد.“ 9
8. خداوند در نزد جان آن ها بزرگ و غير او كوچك است: ”عَظُمَ الْخََالِقُ فِِي اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مََا دُونَهُ فِِي اَعْيُنِهِمْ“ آفريدگار در جانشان بزرگ جلوه كرده، ولي غير او در نظرشان كوچك شمرده ميشود. امام علي (عليه السلام) مي فرمايد: ”به خدا سوگند در چشم من اين دنياي شما خوارتر و پست تر است از استخوان خوكي كه در دست بيماري مبتلا به جذام باشد.“10
9. اهل يقين هستند: ”فَهُمْ وَ الْجَنَّهُْْ كَمَنْ قَدْ رَاََهََا، فَهُمْ فِِيهََا مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النََّارُ كَمَنْ قَدْ رَاََهََا، فَهُمْ مُعَذَّبُون“، آن ها به كسي ميمانند كه بهشت را با چشم ديده و در آن نعمتها غرقاند و هم چون كسي هستند كه آتش دوزخ را عيان مشاهده كرده، و در آن معذّبند.
در محضر مبارك پيامبر اكرم (صلوات الله عليه و آله) سخن از حضرت عيسي بن مريم و اين كه وي بر روي آب راه مي رفت به ميان آمد. حضرت فرمودند: ” اگر يقين او بيشتر بود، بر روي هوا راه مي رفت.“ 11
10. اهل حزن هستند: ”قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌْْ“، دلهايشان پر از حزن و اندوه است.
امام علي ( عليه السلام) مي فرمايند: ”اَلْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِِي قَلْبِهِ“ مؤمن سرورش در صورت و حزن او در قلبش مي باشد.12
11. امين مردم اند: ”وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَهٌْْ“ ( و مردم) از شر آنان در امانند.
12. تن پرور نيستند: ”وَ اَجْسََادَهُمْ نَحِِيفَهٌْْ“ جسم هاي آنان نحيف و لاغر است.
حضرت امام علي (عليه السلام) در نامه اي خطاب به عثمان بن حنيف (كه در آن زمان استاندار بصره بود) چنين مي نويسند: ”اي عثمان، به من خبر رسيده در ميهماني اي رفته اي كه گرسنگان پشت درب و كساني كه سفره هايشان رنگين است دور سفره نشسته اند. من از تو انتظار نداشتم در چنين مجلسي بروي. آگاه باش! كه براي هر پيروي، امامي است كه به او اقتدا ميكند و در ذيل عنايت روشن گري او راه مي يابد. آگاه باش! كه امام شما از دنياي خود به دو كهنه پيراهن، و از خوراكش به دو قرص نان اكتفا كرده است.“13
13. كم خرج اند: ”وَ حََاجََاتُهُمْ خَفِِيفَهٌْْ“ نيازهاي آن ها سبك و اندك است.
امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: ”هيچ فقيري از معاش خود محروم نمانده است مگر اين كه يك غني و توانگري از حق مالي او بهره مند گشته است.“14
14. عفيف هستند: ”وَ اَنْفُسُهُمْ عَفِِيفَهٌْْ“ و ارواحشان عفيف و پاك است.
امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: ”اجر و پاداش جهاد كننده اي كه در راه خدا شهيد شود، بيشتر از كسي كه توانايي بر گناه داشته و عفّت و پاكدامني پيشه كند نيست. نزديك است كه فرد پاكدامن و عفيف فرشته اي از فرشتگان شود.“ 15
15. اهل استقامت اند: ”صَبَرُوا اَيََّاماً قَصِِيرَهًْْ اَعْقَبَتْهُمْ رََاحَهٌْْ طَوِِيلَهٌْْ، تِجََارَهُْْ مُرْبِحَهٌْْ يَسُرُّهََا لَهُمْ رَبَّهُمْ“، براي مدتي كوتاه در اين جهان صبر و استقامت ورزيدند و راحتي بس طولاني را بدست آوردند، تجارتي است پر سود كه پروردگارشان برايشان فراهم ساخته.
در روايتي از پيامبر تفسير صبر چنين آمده: پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از جبرئيل پرسيدند: ”صبر چيست؟“ جبرئيل گفت:” صبر اين است كه استقامت و شكيبايي ورزي در ناراحتي، چنان چه پايداري مي ورزي در شادماني و در بيماري، چنان كه در سلامتي. پس نبايد شكايت كند صابر از كيفيت حال خود نزد خلق به واسطه مصيبت و بلاهايي كه به او رسيده.“16
16. دنيا زده و اسير آن نيستند: ”اَرَادَتْهُمُ الدُّنْيََا، فَلَمْ يُرِِيدُوهََا وَ اَسَرَتْهُمْ فَفَدُوا اَنْفُسَهُمْ مِنْهََا“، دنيا به آن ها روي آورده وآن ها از آن روي گردان شدهاند، دنيا خواست كه آنها را اسيرخود كند اما آنان با فداكاري، خود را از دست او آزاد ساختهاند.
17. شب زنده دار: ”اَمَّا اللَّيْلُ، فَصََافُّونَ اَقْدََامُهُمْ تََالِِينَ لِاَجْزََاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتِِيلاً“، اما شب هنگام، شب زندهداران همواره (به عبادت) به پا ايستاده و قرآن را شمرده شمرده تلاوت مي كنند.
در قرآن آمده: ”اِنَّ نََاشِئَهَْْ اللَّيْلِ هِيَ اَشَدُّ وَطْأً وَ اَقُومُ قِِيلاً“ 17 همانا نماز در شب بهترين شاهد اخلاص قلب و دعوي صدق ايمان است. امام صادق (عليه السلام) فرمودند: ”ترتيل مكث كردن و توقّف در قرائت قرآن است، و اين كه نيكو كني صوت خود را در خواندن قرآن.“ قرآن كريم مي فرمايد: ”يََا اَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ، قُمِ اللَّيْلَ اِلََّا قَلِِيلاً, نِصْفَهُ اَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِِيلاً, اَوْ زِدْعَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِِيلاً“ 18 الا اي رسولي كه در جامه خفته اي، شب را به نماز و طاعت خدا برخيز مگر اندكي، كه نصف يا چيزي كمتر از نصف باشد، ياچيزي بر نصف بيفزا و به تلاوت آيات قرآن با توجه كامل مشغول باش. و در سورهاي ديگر خداوند متعال، رسول گرامي خويش را به نماز شب امر ميفرمايد: ”وَ مِنَ اللَّيْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَيْلاً طَوِِيلاً“19 و پاسي از شب را (در نماز) به سجدة براي خدا بپرداز و همه طول شب را به تسبيح و ثناگويي او مشغول باش.
18. از قرآن درمان مي طلبند: ”وَ يَسْتَثِِيرُونَ بِهِ دَوََاءَ دََائِهِمْ“ و درمان دردهاي خود را از قرآن ميكنند.
قرآن ميفرمايد: ”وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مََا هُوَ شِفََاُء وَ رَحْمَهٌْْ لِلْمُؤْمِنِِينَ“20 موعظه و شفايي براي سينه ها و قلب هاي شما و هدايت و رحمتي براي عالميان از طرف پروردگارتان براي شما آمد.
19. به قرآن پاسخ مي دهند: فَإِذََا مَرُّوا بِآيَهِْْ فِِيهََا تَشْوِِيقٌ رَكَنُوا اِلَيْهََا طَمَعاً وَ تَطْلُعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَيْهََا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهََا نَصْبَ أعْيُنِهِمْ وَ إِذََا مَرُّوا بِآيَهِْْ فِِيهََا تَخْوِِيفٌ أصْغُوا إلَيْهََا مَسََامِعَ قُلُوبِهِمْ وَ ظَنُّوا أنَّ زَفِِيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِِيقَهََا فِِي اُصُولِ آذََانِهِمْ“ پرهيزكاران هر گاه به آيهاي برسند كه در آن تشويق باشد با علاقه فراوان به آن رو آورند و روح جانشان با شوق در آن خيره شود و آن را همواره نصب العين خود مي سازند، و هرگاه به آيه اي برخورد كنند كه در آن بيم باشد، گوش هاي دل خويشتن را براي شنيدن آن باز مي كنند و صداي ناله و بهم خوردن شعله هاي آتش با آن وضع مهيبش در درون گوششان طنين انداز است.
امام سجاد (عليه السلام) مي فرمايند: ”آيات قرآن گنجينه هايي است كه هر گاه گنجينه اي باز شد سزاوار است به آنچه در آن است دقت كني.“21 امام صادق (عليه السلام) فرمودند: ”سزاوار است براي عبدي كه در مقابل مولاي خود به نماز مي ايستد، ترتيل را در قرائت آيات رعايت كند و وقتي آيه اي را مرور كرد كه در آن ذكر بهشت و ذكر آتش است، از خدا بهشت را طلب كند و پناه به خدا برد از آتش؛ و وقتي ”يََا اَيُهَا النََّاسُ وَ يََا اَيُهَا الَّذيِِنَ آمَنُوا“ اي مردم و اي اهل ايمان, را قرائت كرد بگويد:” لَبَّيْكَ رَبُّنََا“بله, گوش به فرمانم اي خداي ما.
20. اهل ركوع و سجود هستند: ”فَهُمْ حََانُونَ عَلََي اَوْسََاطِهِمْ مُفْتَرِشُونَ لِجِبََاهِهِمْ وَ أَكُفَّهُمْ وَ رُكَبَهُمْ وَ أَطْرََافُ أَقْدََامِهِمْ“ متّقين در پيشگاه الهي به ركوع مي روند، جبين، پيشاني و دست و زانوي و قدمهاي پايشان را آنها به هنگام سجده بر خاك مي سايند.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: ”بر شما باد به طولاني كردن ركوع و سجود، زيرا وقتي يكي از شما ركوع و سجده خود را طولاني كند، ابليس ندا دهد از پشت سر او كه: واي بر من! اطاعت كرد و عصيان كردم، سجده كرد و اباء كردم.“22 امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند: ” كسي كه ركوع خود را تماماً به جا آورده و حق آن را اداء كند، وحشت قبر به او راه پيدا نمي كند.“23
21. طالب رهايي از عذاب می کنند: ”يَطْلُبُونَ إِلَي اللهِ تَعالََي فِي فَكََاكِ رِقََابِهِمْ“، از خداوند متعال آزادي خويش را (از عذاب) طلب مي كنند.24
امام علي(عليه السلام) در نامه اي به امام حسن (عليه السلام) چنين نوشته اند: ”وَ لََا تَكُنْ عَبْدَ غَبْرِكَ فَقَدْ جَعَلَكَ اللهُ حُرّاً.“25 و بنده غير خودت نباش، در حالي كه خدا تو را آزاد قرار دادهاست. رسول گرامي اسلام چنين مي فرمايند: ”اي مردم، روان هاي شما و نفس هاي شما در گرو اعمال شماست، پس با استغفار و توبه رهايشان كنيد.“ 26
22. دانشمنداني بردباراند: ”وَ أَمَّا النَّهََارُ فَحُلَمََاءٌ عُلَمََاءٌ،…“ و اما در روز آنها دانشمنداني بردبارند.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:”بر تو باد كه حلم را پيشه ي خود سازي كه ركن علم است.“27 رسول اكرم (صلوات الله عليه و آله) فرمودند: ”خداوند هرگز كسي را به سبب جهل عزيز نكرد و كسي را هم به سبب حلم و بردباري ذليل نكرد.“28 پيامبر گرامي فرمودند: ”علم مايه ي حيات اسلام و ستون ايمان است.“29 امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: ”زمامداران بر مردم حكومت مي كنند و دانشمندان بر زمامداران.“ 30
23. نيكوكار هستند: ”وَ أَمَّا النَّهََارُ… أَبْرََارٌّ أَتْقِيََاءٌ“ و در روزها … اهل تقوا نيكوكاراني خود نگهدار هستند.
24. از خوف خداوند لاغر اندامند: ”قَدْ بَرَأَهُمُ الْخَوْفُ بَرِِيءٌ الْقِدََاحِ“ خوف، بدن هاي آنان را مانند چوبهي تير تراشيده و لاغر ساختهاست.
رسول گرامي فرمودند: ”كسي كه از خدا بترسد، هر چيزي از او مي ترسد و كسي كه از غير خدا بترسد، خدا او را از هر چيزي مي ترساند.“31 قرآن كريم مي فرمايد: ”وَ اَمََّا مَنْ خََافَ مَقََامَ رَبِّهِ وَ نَهَي النَّفْسَ عَنِ الْهَوََي، فَاِنَّ الْجَنَّهُْْ هِيَ الْمَأْوََي“32 و اما كسي كه از مقام پروردگارش ترسيد و نفس را از پيروي هوا باز داشت، همانا جايگاه او بهشت است.
25. ظاهر پرهيزگاران این گونه است: ”يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النََّاظِرُ فَيَحْسَبَهُمْ مَرْضََي وَ مََا بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ وَ يَقُولُ: قَدْ خُولِطُوا وَ قَدْ خََالَطَهُمْ أَمْرٌّ عَظيِِمٌ“ بيننده وقتي به قيافه پرهيزگاران نگاه مي كند، آن ها را مريض مي پندارد، ولي هيچ مرضي در وجود آنها نيست وآن بيننده گويد: آن ها ديوانه شده اند، در حالي كه انديشه اي بس بزرگ آنان را به اين وضع در آورده.“
امام علي (عليه السلام) سيماي شيعه را چنين توصيف كردند: ” زردي صورت از شب زنده داري، كم سويي چشم از شدت گريه، پشت خميدگي از ايستادن، فرو رفتگي شكم از روزه، خشكيدگي لبان از دعا دارند و بر آن ها گرد و غبار خشوع نشسته است و آنان از خاشعين هستند.“ 33
26. به اعمال كم و زياد خود قانع نیستند: ”لََا يَرْضُونَ مِنْ أَعْمََالِهِمُ الْقَليِِل، وَ لََا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثيِِرَ فَهُمْ لِأَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ وَ مِنْ اَعْمََالِهِمْ مُشْفِقُونَ“ پرهيزگاران از اعمال كم خود راضي نيستند و اعمال زياد خود را نيز زياد نمي بينند. آنان خويش را متهم مي سازند و از اعمال خود ترسناكند.
در انجام اعمال يا موفّق به فراواني آن هستند و يا اين كه اهل تقوا عمل كم ولي با خلوص انجام ميدهند. در صورت اوّل آن همه كرده را زياد نميبينند كه هر چه باشد در برابر نعمت فراوان الهي هيچ است واگر به كم بسنده كرد به آن نيز رضايت نميدهند. امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند: ”سه چيز شكننده كمر است: مردي كه عمل خود را كثير شمارد و گناه خود را فراموش كند، و عُجب او را گرفته از عمل خود خوشنود باشد.“34
27. از ستايش مردم ترس دارند: ”اِذََا زُكِيَ أَحَدَهُمْ خََافَ مِمََّا يُقََالْ لَهُ، فَيَقُولُ: أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِِي مِنْ غَيْرِِي وَ رَبِِّي أَعْلَمٌ مِنِِّي بِنَفْسِِي، اَللََّهُمَّ لََاتُؤََاخِذْنِِي بِمََا يَقُولُونَ وَ اجْعَلْنِِي أَفْضَلَ مِمََّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْلِِي مََا لََا يَعْلَمُونَ“ هر گاه يكي از آنان ستوده شود، از آن چه به او گفته مي شود به هراس مي افتد و مي گويد: من از ديگران به خود آگاه ترم و پروردگارم به نفس من از خود من آگاه تر است. خدايا، مرا به آن چه مي گويند مگير و مؤاخذه مكن و مرا بهتر از آن چه گمان مي كنند قرار ده و از آن چه بر من از اعمالم نمي دانند بگذر.
اين كه اين ها مدح ديگران را خوشايند ندارند به خاطر شناخت دقيقي است كه از خود دارند. امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: ”كسي كه خود را شناخت، خدايش را شناخته.“ 35
28. قوّت در دين دارند: ”فَمِنْ عَلََامََاتِ أَحَدِهِمْ إِنَّكَ تَرََي لَهُ قُوَّهٌْْ فِِي ديِِنٍ“ و نشانه هاي هر يك از آن ها اين است كه مي بيني در دين نيرومندند.
در روايتي از امام صادق (عليه السلام) سؤال شد كه منظور از قوّت در آيات مربوط به بني اسرائيل چيست؟ قوّت در بدن يا قوّت در قلب ها؟ حضرت فرمودند: ”هر دو.“ بنابر اين، قوّت در دين شامل قوّت جسماني و روحاني، در عمل به وظايف اعتقادي، شرعي، اخلاقي و عرفاني است.
29. نرم خو و دور انديش اند: ”وَ حَزْماً فِِي ليِِنٍ“ نرم خو و دور انديش اند.
در قرآن آمده: ”(پيروان پيامبر) بر كافران، بسيار قوي دل وسخت؛ و با يكديگر بسيار مشفق و مهربانند.“ 36 در آيه اي ديگر آمده: ”بگوييد به او گفتني نرم“37 خداوند در قرآن پيامبر را چنين مورد خطاب قرار داده: ”لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَليِِظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَرَمِكَ“38 اگر با غلظت و شدت بودي از گرد تو پراكنده مي شدند.
30. ايماني آميخته با يقين دارند: ”وَ ايِِمََاناً فِِي يَقيِِنٍ“ و ايماني كه آميخته با يقين است.
از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) آمده: ” يقين همه ايمان است.“39 امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: ”فردي از شما طعم ايمان را نمي چشد تا اينكه علم و يقين پيدا كند كه آن چه به او مي رسد خطا نبوده و آن چه خطا بوده به او نمي رسد.“ 40
31. علاقه مند به كسب علم هستند: ”وَ حِرْصاً فِِي عِلْمٍ“ و علاقهاي شديد به كسب علم و دانش دارند.
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: ”كسي كه راهي را براي كسب علم برود، خداوند راهي از آن راه را به بهشت باز مي كند.“41 امام علي (عليه السلام) از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) نقل كردند: ” زماني كه قيامت بر پا شود، خون شهداء، با قلم و دست خط دانشمندان سنجيده مي شود و سرانجام قلم علماء بر خون شهداء تقدّم مي يابد.“42 رسول خدا (صلي الله عليه وآله) در بياني فرمودند: ” فضيلت دانشمند بر عابد، مانند ماه شب چهارده بر ستارگان است.“43 و نيز امام صادق (عليه السلام) فرمودند: ”يك ركعت نماز دانشمند بهتر از هفتاد هزار ركعت نماز عابد است.“ 44
32. علمي همراه با حلم دارند: ”وَ عِلْماً فِِي حِلْمٍ“و علمي همراه با حلم.
امام صادق (عليه السلام) در مورد حلم و علم به عنوان بصري فرمود: ”پس كسي كه به تو گفت: اگر يك حرف زدي ده تا مي شنوي، به او بگو: اگر ده تا گفتي يكي نمي شنوي. و كسي كه ترا دشنام داد، به او بگو اگر راست مي گويي و صادقي در آنچه به من نسبت مي دهي، پس از خدا مي خواهم مرا ببخشد، و اگر كاذبي در آن چه مي گويي، پس از خدا مي خواهم ترا ببخشد، و كسي كه به تو وعده ي فحش در كلام داد، پس تو او را به نصيحت و رعايت او وعده ده. پس آنچه به آن جاهلي از علماء سؤال كن، و بپرهيز از آن كه سؤال كني از آن ها از روي اعتراض و آزمايش، و بپرهيز از اين كه به رأي خود عمل كني و احتياط را در جميع راه ها أخذ كن.“ 45
33. ميانه رو هستند: ”وَ قَصْداً فِي الْغِنََاءِ“و ميانه روي در غناء و بي نيازي.
قرآن كريم مي فرمايد: ”اسراف كنندگان اصحاب آتش هستند.“46 و در آيه اي ديگر آمده: “تبذير كنندگان همواره برادر شياطين هستند.“47 امام حسن عسكري (عليه السلام) مي فرمايند: ”براي ميانه روي حد و مقداري است كه اگر شخص زياده بر آن كند، بخيل است.“48 و از امام علي (عليه السلام) آمده است كه: ”اسراف موضع تقليل و فرود و كاستي، و ميانه روي موضع و موجب ازدياد است.“49
34. در عبادت خاشع هستند: ”وَ خُشُوعاً فِِي عِبََادَهِْْ“و خشوع و تواضعي در عبادت.
از رسول اكرم (صلوات الله عليه و آله) پرسيده شد: ”خشوع چيست؟“ فرمودند: ” فروتني در نماز و اينكه بنده با تمام قلب خود به سوي پروردگار عزّ و جل روي آورد.“50 در تفسير مجمع البيان آمده: ”(مؤمنين) خاضع، متواضع و ذليلند، چشم هاي خود را از مواضع سجده ي خود بر نمي دارند و توجه به راست و چپ خود ندارند.“51 امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: ”بر تو باد به تواضع، چرا كه تواضع از بزرگ ترين عبادات است.“ 52
35. آراسته اند در حالی که نادرند: ”وَ تَجَمُّلاً فِِي فََاقَهٍْْ“ و جمالي در حالت فقر و تنگ دستي.
خداوند در قرآن درباره ي اصحاب صفّه چنين مي فرمايد:” از فرط عفاف چنان احوالشان بر مردم متشبه شود كه هر كس بر حال آنان آگاه نباشد آن ها را غني و بي نياز مي پندارد، اما آنان را از سيمايشان مي شناسي، هرگز با اصرار چيزي از مردم نمي خواهند.“ 53
36. در سختي ها شكيبایند: ”وَ صَبْراً فِِي شِدَّهٍْْ“ و صبر كردني در سختي و شدت.
امام صادق ( عليه السلام) مي فرمايند: ”صبر نسبت به ايمان به منزله سر نسبت به بدن است ، پس زماني كه سر مي رود، بدن هم مي رود. و همين طور وقتي صبر مي رود، ايمان هم مي رود.“ پيامبر گرامي مي فرمايند: ”صبر نصف ايمان است.“
37. طالب مال حلال هستند: ”َو طَلَباً فِِي حَلََالٍ“ و طلب كردن مال حلال را.
قرآن كريم مي فرمايد: ”بخوريد حلال و طيب از آن چه در زمين است.“54 پيامبر اكرم (صلوات الله عليه) مي فرمايند: ”عبادت هفتاد جزء دارد و افضل آن طلب روزي حلال است.“55 پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي فرمايند: ”كسي كه چهل روز روزي حلال بخورد، خداوند قلب او را نوراني مي گرداند.“56
38. در مسير حق، نشاط و سرور دارند: ”وَ نِشََاطاً فِِي هُدََي“ و نشاط در مسير هدايت و حق. ”فَبِذََلِكَ فَلْيَفْرَحُوا“57 بيشك، بايد انسان فرح و خوشي او به طاعت خداوند باشد.
39. از طمع دورند: ”وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ“ و دوري و اجتناب از طمع.
امام علي (عليه السلام) مي فرمايند: ”بيش ترين زمين خوردن عقل ها زير برق هاي طمع هاست.“58 و ”ثمره و ميوه طمع، ذلت در دنيا و شقاوت در آخرت است.“59 پيامبر گرامي (صلوات الله عليه و آله) مي فرمايند: ”بپرهيز از اين كه طمع را مثل موي بدن جزء وجودت كني، زيرا شدت حرص قلب را آشفته مي سازد و بر قلب ها مهر دوستي دنيا را مي زند، و آن كليد هر پليدي و منشأ هر گناهي و سبب نابودي هر حسنه و ثوابي است.“
40. با وجود اعمال صالح، خوف دارند: ”يَعْمُلَ الْاَعْمََالُ الصََّالِحَهَْْ وَ هُوَ عَلََي وَجَلٍ“ او اعمال صالح انجام مي دهد در حالي كه خائف و ترس ناك است.
چون پذیرش اعمال صالح به دست خداوند متعال است، شخص متّقی خوف دارد که مبادا او نپذیرند. قرآن كريم مي فرمايد: ”كساني كه اعمال صالح انجام مي دهند و قلوب آنها خائف است.“60 شخصي از امام صادق (عليه السلام) مي پرسد: ”چه چيزي در وصيت لقمان بود؟“ امام فرمودند: ”امور عجيبه اي، و عجيب تر از همه اين كه، به فرزندش گفت: بترس از خداي عزو جل، ترسي كه اگر نيكي انس و جن را آورده باشي، عذابت كند و اميد به خدا داشته باش، اميدي كه اگر گناهان انس و جن را آورده باشي، ترا رحم كند.“ 61
——————–
پی نوشت ها:
1. سوره مباركه نحل، آيه شریفه 128.
2. امام علي، نهج البلاغه، تحقيق از فيض الاسلام، خطبه 184، و نيز صبحي صالح، خطبه 193.
3. امام علي، نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 134.
4. امام علي(عليه السلام) نهج البلاغه، خطبه21 فيض الاسلام.
5. سوره مباركه اسراء، آيه 37.
6. حديث قدسي، منهاج البراعه،خطبه صفحه117 جلد 12.
7. سوره مباركه نور، آيه30.
8. سوره مباركه لقمان, آيه 37.
9. محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، جلد13، ص412.
10. امام علي، نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه228 فيض الاسلام و كلمه 226 صبحي صالح.
11. محمد مهدي، نراقي، جامع السعادات، جلد 1، ص160-159.
12. امام علي، نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 325.
13. امام علي، نهج البلاغه، كلمات قصار، كلمه 325.
14. محمد علي جعفري، شرح نهج البلاغه، جلد10، ص26.
15. آمدي, غرر الحكم و محمدي ريشهري, ميزان الحكمه، ج 6، ص359.
16. مجلسي, بحارالانوار، ج77 ، ص20.
17. سوره مباركه زمر، آيه 6.
18. سوره مباركه مزمل, آيه 4-1.
19. سوره مباركه دهر (انسان)، آيه 26.
20. سوره مباركه إسراء ، آيه82
21. محمد بن يعقوب كليني، كافي، كتاب فضل القرآن باب في قرائته، ج2، ح2.
22. شيخ عباس محدث قمي، سفينهْْ البحار، ج1، ص534، ماده «ركع».
23. قمي, سفينهْْ البحار، ج 1، ص534، ماده «ركع».
24. امام علي (عليه السلام), نهج البلاغه، نامه 31.
25. امام علي (عليه السلام), نهج البلاغه
26. حر عاملي، حسن، وسائل الشيعه، ج4، ص351.
27. مجلسي, بحارالانوار، ج 71، ص414.
28. مهدي نراقي, جامع السعادات، ج 1، ص289.
29. كراجكي، كنز العمال، جلد10، ص181.
30. بحارالانوار، ج 1، ص183.
31. ابن ابي الحديد معتزلي، شرح نهج البلاغه، ج10، ص146، همراه با تلخيص.
32. سوره ي مباركه نازعات، آيه42-41.
33. خوئي، شرح نهج البلاغه، ج10، ص130.
34. خوئي، شرح نهج البلاغه، ج12، ص132-3.
35. آمدي, غرر الحكم و درر الكلم، و نيز محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، جلد6 ، ص142.
36. سوره مباركه فتح، آيه29.
37. سوره مباركه طه، آيه45.
38. سوره مباركه آل عمران، آيه159.
39. محمد مهدي نراقي، جامع السعادات، ج 1، ص119.
40. سيد عبد الله شبر، اخلاق، ص270.
41. كليني, كافي، ج 1، ص34.
42. مجلسي, بحار، ج 2، ص16.
43. مجلسي, بحار، ج 2، ص18.
44. مجلسي, بحار، ج 2، ص19.
45. مجلسي, بحار، ج 1، ص 226-224.
46. سوره مباركه غافر، آيه43.
47. سوره مباركه اسراء، آيه27.
48. مجلسي, بحار، ج 6، ص407.
49. مجلسي, بحار، ج 71، ص347.
50. نوري، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، ج 1، ص10.
51. خوئي، شرح نهج البلاغه، ج 12، ص137.
52. مجلسي, بحار، ج 75، ص119.
53. سوره مباركه بقره، آيه 273.
54. سوره مباركه بقره،آيه 168.
55. قمي، عباس، سفينه البحار، ج1، ماده ي « حلل».
56. سفينه البحار، جلد1، ماده ي « حلل».
57. سوره مباركه یونس، آيه58.
58. مجلسي, بحار، ج 73، ص170.
59. آمدي، غرر الحكم و درر الكلم.
60. سوره مباركه مؤمنون، آيه60.
61. العروسي الحويزي، عبد علي بن جمعه، تفسير نور الثقلين، ج 3، ص176.
فرم در حال بارگذاری ...
حضرت امام سجاد (علیه السلام) و ترویج فرهنگ شیعی با بیان دعا
حضرت امام سجاد (علیه السّلام) پیام آور واقعه عاشورا، طرح و زمینه های فرهنگی شیعه را پس از شهادت مظلومانه حضرت امام حسین (علیه السّلام) به مدت سی و چهار سال چنان با ظرافت و دقتی پی ریزی و تدوین نمودند که نه تنها در آن خفقان آموزه های توحیدی، ایمانی و عاشورایی کمرنگ نشد بلکه روز به روز اهداف حضرت امام حسین (علیه السّلام) بیشتر درخشید و جلوه گر شد.
یکی از بارزترین فرهنگ سازیهایی که در پیوند شیعیان با واقعه عاشورا صورت پذیرفت ساختن مهر از تربت کربلا بود. برای اولین بار حضرت امام سجاد (علیه السّلام) بر تربت کربلا نماز خواندند و به شیعیان دستور دادند که بر تربت کربلا سجده نمایند و بدین ترتیب قلوب شیعیان را در هر نماز متوجه حضرت امام حسین (علیه السّلام) و واقعه عاشورا نمودند.
...
حضرت امام زین العابدین (علیه السّلام) بیان دعا را به عنوان قالبی برای ارتباط بنده و معبود و روزنه ای به سمت معارف وحیانی برای گسترش معارف شیعی در آن برهه انتخاب نمودند. عرصه دعا برای تعلیم مباحث توحیدی و شناخت خداوند متعال، معرفی جایگاه خاندان وحی و در واقع امام شناسی قالب بسیار مناسبی بود. البته توجه به دعا در زمان حیات رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و به کارگیری آن برای تربیت افراد از زمان حضرت امیر المومنین (علیه السّلام) بنیان نهاده شد. پس از شهادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خلیفه اول حدیث را عامل اختلاف معرفی نمود و نقل و نگارش حدیث را منع نمود. عبدالکریم شهرستانی در کتاب الملل و النحل می نویسد: «بزرگترین اختلافی که در بین مسلمانان به وجود آمد اختلاف در مسأله امامت و رهبری بود چرا که در اسلام هیچ شمشیری جهت یک اصل مذهبی - آن هم در هر دوره - از نیام کشیده نشده همانند شمشیری که جهت اصل امامت بیرون شده است.»(1)به این علت که مسلمانان درباره جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دچار اختلاف شدند و احادیث زیادی درباره فضایل حضرت امیرالمومنین و خاندان وحی (علیهم السّلام) و جانشینی بلافصل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود داشت؛ غرض ورزان حدیث را عامل تشدید اختلاف معرفی کردند و در مدت حکومت خلفای سه گانه و پس از آن در زمان معاویه به شدت سیاست منع حدیث پیگیری شد و از نشر سخنان و احادیث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت عصمت (علیهم السّلام) جلوگیری به عمل آمد.
با توجه به جایگاه ویژه دعا در تعالیم نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت امیرالمومنین و حضرت امام سجاد (علیهما السّلام) در دوران اختناق این قالب را برای عرضه معارف وحیانی انتخاب نمودند.
همان گونه که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در صحنه های سخت نبرد علیه کفار مانند جنگهای احد، احزاب، حنین، خیبر و وادی القری دعاهایی را ایراد فرمودند؛(2) حضرت مولی الموحدین امیرالمومنین (علیه السّلام) نیز دعا را برای تعلیم و تربیت شاگردان ممتاز مکتب اهل بیت (علیهم السّلام) برگزیدند. از معروفترین این دعاها دعای کمیل است با مضامین والای تربیتی و دینی که حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) به کمیل نخعی آموختند. همچنین دو دعای گرانقدری حضرت که به اویس قرنی آموختند که یکی به دعای یمانی شهرت دارد.(3)
مناجات شعبانیه با مضامین والای آن نیز از جمله ادعیه ای است که از حضرت امام علی (علیه السّلام) به یادگار مانده است. دعای حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) در یوم الهریر جنگ صفین و دعایی دیگر در جنگ صفین را نیز می توان نام برد.(4) در بحبوحه جنگ زمانی که توجه و قلوب یاران حضرت علی (علیه السّلام) متوجه ایشان بود، حضرت بیان دعا را برگزیدند تا به یاران خاص خویش و شیعیان پس از ایشان هم درس توحید دهند و هم با توجه به مضامین والای دعاها اهمیت و ارزش دعا را آموزش دهند.
البته در این جا اهمیت و ارزش دعای مأثور که واژگان آن را معصومی با شناخت بی مانند از پروردگار و احاطه به معارف وحیانی و الهی برگزیده و مفاهیم را در قالب دعا عرضه نموده است قابل تأمل است. ادعیه مأثور در واقع صفحاتی است از علوم نبوی و وحیانی که با لطف و کرم پروردگار به دست ما رسیده است.
این طرز تعلیم و ترویج فرهنگ شیعی در فرزندان حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) ادامه یافت و از آن جمله می توان دعای عرفه حضرت سید الشهدا (علیه السّلام) و دعای سمات از حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) را یاد کرد و نمود کامل آن در ادعیه های مأثور از حضرت امام سجاد (علیه السّلام) در صحیفه سجادیه و برخی دعاهای دیگر حضرت امام زین العابدین (علیه السّلام) مانند دعای قنوت حضرت امام زين العابدين (علیه السّلام) برای برطرف شدن ظلم و ستم از جهان(5)، دعای ابوحمزه ثمالی و خمس عشر دیده می شود.
بعد از واقعه عاشورا و بر ملا شدن چهره بنی امیه برای مردم، به دستور حاکمان آن زمان، حضرت امام سجاد و نزدیکان ایشان (علیهم السّلام) را در تنگنا قرار دادند تا از افشاگریهای بیشتر ظلم و ستمهای آنان بر خاندان رسالت (صلی الله علیه و آله و سلم) در واقعه عاشورا و در نتیجه فروپاشی حکومت خود جلوگیری کنند. در این شرایط حضرت امام سجاد (علیه السّلام) بیان دعا را برای ظلم ستیزی و گسترش فرهنگ و اعتقاد شیعی انتخاب کردند. صحیفه سجادیه با پنجاه و چهار دعا سبب نهادینه شدن فرهنگ دعا در بین شیعیان گردید. سیر تعلیم و رواج فرهنگ شیعی به صورت دعا و زیارت بین سلاله پاک پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ادامه یافت. در هر دوره ای که اختناق حاکمان بر امامان معصوم شیعیان (علیهم السّلام) بیشتر گردید؛ ادعیه و زیارتهای پر معنا و حاوی نکات تعلیمی توسط ائمه هدی (علیهم السّلام) ایراد شده است. یکی از بهترین نمونه این ادعیه از زیارت جامعه کبیره می توان یاد کرد که از حضرت امام هادی (علیه السّلام) در دوره اختناق حاکمیت متوکل عباسی (لعنه الله) نقل شده است.
آموزه های وحیانی حضرت امام سجاد (علیه السّلام) در صحیفه سجادیه با هدف تعلیم و گسترش فرهنگ شیعی به بخشها مختلفی قابل تقسیم است که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
چگونگی نیایش و ایجاد ارتباط بنده با خداوند: دعای اول، دعای ششم، دعای دهم، دعای سی و هفتم.
وصف فضایل حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان مطهر ایشان: دعای دوم.
دعاهایی برای زندگی روزمره: دعای هفتم در کارهای مهم، دعای پانزدهم در هنگام بیماری، دعای نوزدهم در طلب باران، دعای بیست و نهم در تنگ شدن روزی، دعای سیام در یاری خواستن برای پرداخت وام.
دعاهایی در تعلیم بندگی و خاکساری در برابر خداوند: دعای پنجاه و یکم در تضرع و خاکساری، دعای سی و یکم در توبه، دعای سی و پنجم در مقام رضا به قضای الهی.
دعاهای حضرت با توجه به ایام یا مناسبتهای خاص: دعای چهل و سوم در دیدن هلال ماه، دعای چهل و چهارم هنگام ورود به ماه رمضان، دعای چهل و پنجم برای پایان ماه رمضان، دعای چهل و هفتم دعای حضرت در روز عرفه، دعای چهل و هشتم دعای حضرت در روز عید قربان و جمعه، دعای چهل و ششم دعای حضرت در روز فطر و جمعه.
دعاهای مأثور حضرت زین العابدین و دیگر ائمه معصومین (علیهم السّلام) برای مناسبتها و ایام خاصی که دارای پیام ویژه و فضیلتهای خاصی هستند؛ سبب گردید تا این ایام برای شیعیان متمایز شود و بزرگترین آسیبی که ممکن است در جوامع بشری گریبانگیر افراد شود یعنی غفلت و بی توجهی به مسایل دینی برطرف گردد و با اهتمام به خواندن این دعاها و توجه به مضامین والای آن در سالیان متمادی مفاهیم ناب مباحث توحیدی، عبادی و امام شناسی نسل به نسل منتقل گردد. بدین ترتیب ائمه هدی (علیهم السّلام) با انتخاب بیان دعا نه تنها فرهنگ شیعی را به شیعیان همعصر خویش تعلیم دادند بلکه این گنجینه را برای شیعیان پس از خویش نیز به یادگار گذاشتند.
پانوشت
(1) شهرستانی، جلد1، صفحه 30 به نقل از تاریخ عمومی حدیث، صفحه 93 - 92
(2) ر.ک. مهج الدعوات و منهج العبادات ، صفحات 75 – 69
(3) ر.ک. مهج الدعوات و منهج العبادات ، صفحات 103 - 111
(4)ر.ک. مهج الدعوات و منهج العبادات ، صفحات 102 – 97
(5)ر.ک. مهج الدعوات و منهج العبادات، صفحه 49 – 50 - صحیفه مهدیه، صفحات 146 - 148
منابع
- تاریخ عمومی حدیث، مجید معارف، تهران، کویر، 1388
- صحیفه سجادیه، حضرت امام علی بن الحسین (علیه السّلام)
- صحیفه مهدیه، سید مرتضی مجتهدی سیستانی، مصحح و ترجمه محمد ظریف، محمد حسین رحیمیان، بی جا، الماس، 1386
- مهج الدعوات و منهج العبادات، على بن موسى ابن طاووس، محقق و مصحح: ابوطالب كرمانى و محمد حسن محرر، قم، دار الذخائر، 1411 ق.
فرم در حال بارگذاری ...
نقش حضرت امام سجاد در تسلای خاطر خاندان عصمت و طهارت (علیهم السّلام) پس از واقعه عاشورا
یکی از مباحثی که اغلب از نظر برخی نویسندگان و مرثیه سرایان دور مانده است نقش ارشادی حضرت امام سجاد (علیه السّلام) و کفالت اهل بیت (علیهم السلام) در وقایع پس از عاشورا است. اگر چه مصایب روز عاشورا طاقت فرسا بود و تحمل آن برای بازماندگان عاشورا به خصوص حضرت زینب (سلام الله علیها) بسیار سخت و دشوار بوده است اما قطعا حضور امام زین العابدین (علیه السّلام) در کنار ایشان تسلی دهنده و آرامشبخش وجود مبارک حضرت زینب و دیگر مخدرات حرم و خاندان عصمت (علیهم السّلام) بوده است.
در این مجال در دو بخش به تشریح این مطلب خواهیم پرداخت: بخش اول؛ نقش حضور امام معصوم در آرامش و تسلای خاطر خاندان نبوت (علیهم السّلام) و بخش دوم؛ نقش حضرت امام سجاد (ع) در تسلای خاطر خاندان عصمت (علیهم السلام) در حوادث پس از عاشورا.
...
1.حضور امام معصوم سبب آرامش و تسلای خاطر اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام)حضور امام معصوم در کاروان اهل بیت (علیهم السّلام) از کربلا به کوفه و از کوفه به شام و از شام تا مدینه قطعا تاثیرات بسیاری در روحیه و تسلای خاطر مخدرات این خاندان (علیهم السّلام) داشته است که شناخت امام معصوم می تواند به درک این مطلب کمک کند.
برای روشن شدن مطلب به چند حدیث درباره شناخت امام معصوم اشاره می کنیم:
در کتاب الاختصاص آمده است حضرت امام علی بن موسی الرضا (عليه السّلام) نقل كردند که حضرت امام صادق (عليه السّلام) فرمودند: حجت خدا بر مردم تمام نمي شود مگر به وسيله امام زندهاى كه شناخته شود. (1)
با استناد به این حدیث می توان دریافت که حضرت زین العابدین (عليه السّلام) حجت خدا بر خلق، در میان خاندان عصمت (علیهم السّلام) چون نقطه ثقل و تکیه گاهی محکم حضور داشتند.
حَدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (علیه السّلام) فِي قَوْلِ اللَّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) الْمُنْذِرُ وَ فِي كُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هاديا [هَادٍ] يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ نَبِيُّ اللَّهِ ثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِ عَلِيٍّ ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ.
در کتاب البصائر نقل شده است حضرت امام محمد باقر (عليه السّلام) در مورد تفسير آيه «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ) (سوره مبارکه رعد، آیه 7) فرمودند: «پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) منذر است و در هر زمانى يك هادى و راهنما از خانواده ما هست كه آنها را به دستورات پيامبر راهنمایى مي كند، هاديان بعد از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) عبارتند از علي بن ابى طالب (عليه السّلام) سپس جانشينان ایشان يكى پس از ديگرى.» (2)
وَ عَنْهُ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ وَ فَضَالَةَ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ قَالَ كُلُّ إِمَامٍ هَادٍ لِلْقَرْنِ الَّذِي هُوَ فِيهِمْ.
از همان منبع نقل شده است فضيل گفت: از حضرت امام صادق (عليه السّلام) در مورد آيه «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» پرسيدم؛ فرمودند: «هر امامى هادى و راهنماى قرن خويش است براى مردمى كه در آن قرن زندگى مي كنند.» (3)
بنابر این احادیث حضرت امام سجاد (عليه السّلام) شخصیتی که هادی و راهنمای شیعیان و تمامی مردمان روی زمین در عصر خویش است، در کاروان بازماندگان عاشورا حضور دارند و واضح و مبرهن است که چه نقش مهم و موثری در کفالت، هدایت و راهنمایی خاندان نبوت (علیهم السّلام) در این وقایع سخت بر عهده داشتند.
أَخْبَرَنَا أَبُو عُمَرَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ نَجِيحٍ الْكِنْدِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا حَسَنُ بْنُ حُسَيْنٍ، قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَفْصٍ الصَّائِغُ، قَالَ أَبُو الْعَبَّاسِ هُوَ عُمَرُ بْنُ رَاشِدٍ، أَبُو سُلَيْمَانَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) فِي قَوْلِهِ «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ» قَالَ: نَحْنُ مِنَ النَّعِيمِ. وَ فِي قَوْلِهِ: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً» قَالَ: نَحْنُ الْحَبْلُ.
در امالى ابو حفص صائغ نقل کرده است حضرت امام صادق (عليه السّلام) درباره آیه «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ: پس در آن روز شما از نعمتهاى دنيوى بازخواست مىشوید.» (سوره مبارکه تکاثر، آیه 8) فرمودند: ما جزء آن نعمتها هستیم و درباره این قول خداوند متعال «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً» (سوره آل عمران، آیه 103) فرمودند: «ما آن ریسمان هستيم.» (4)
به روشنی حدیث گویای نقش کلیدی و بی همتای حضرت امام سجاد (علیه السّلام) در بین خاندان عصمت (علیهم السلام) می باشد. حضرت زین العابدین(علیه السّلام) امام معصومی است که حبل الله و ریسمان محکم الهی است و وجود ایشان در کاروان راهی کوفه و شام بسیار مغتنم، تسلا بخش و هدایتگر بوده است.
قال محمّد بن العبّاس (رحمه اللَّه) حدّثنا عبد الله بن همام عن عبد الله بن جعفر عن إبراهيم بن هاشم عن محمّد بن خالد عن الحسن بن محبوب عن الأحول عن سلام بن المستنير قال: سألت أبا جعفر(عليه السّلام) عن قول اللَّه عزّ و جلّ كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ. قال: نحن و اللَّه وجهه الّذي قال و لن يهلك إلى يوم القيامة، بما أمر اللَّه به من طاعتنا و موالاتنا. فذلك وجه اللَّه الّذي قال: كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ و ليس منّا ميّت يموت، إلّا و خلفه عاقبة منه إلى يوم القيامة.
سلام بن مستنير گفت از حضرت امام محمد باقر (عليه السّلام) درباره آیه «كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» پرسيدم فرمودند: به خدا قسم ما وجه الله هستيم كه گفته شده تا روز قيامت پايدار است امرى كه خداوند در مورد فرمانبردارى و ولايت از ما نموده است. پس این معنى وجه اللهى كه فرمود كُلُّ شَيْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ تا روز قيامت هر كدام از ما از دنیا برود يك نفر از فرزندان او جانشين او مى شود.(5)
در این حدیث به وجه الله بودن امام اشاره شده است. پس باید تامل کرد حضور وجه الله در کاروان داغدیدگان عاشورا قطعا نقشی تسلّا دهنده و ارشاد کننده در بین اهل کاروان دارد.
در توحيد صدوق مروان بن صباح از حضرت امام صادق (عليه السّلام) نقل کرده است که فرمودند: خداوند ما را به بهترين وجه آفريد و بهترين صورت را مىبخشيد ما را نماينده خود ميان مردم قرار داد و زبان گويا ميان خلق و دست گشاده به رأفت و رحمت و وجهى كه از آن جانب به خدا نزديك شوند و بابى كه به سوى خدا است و گنجينهها در آسمان و زمين به بركت ما درخت ميوه مي دهد و ميوهها قابل استفاده مىشود و جويها جارى مي گردد و به بركت ما باران از آسمان مىبارد روئيدنيها مي رويد به وسيله عبادت و پرستش ما مردم خداپرست شدند اگر ما نبوديم مردم خدا پرست نمى شدند.(6)
با استناد به این حدیث حضرت امام زین العابدین (علیه السّلام) در میان کاروان خاندان عصمت وجودی است که همه رحمتها و رأفتها، همه برکتها و شوکتها از ایشان ساطع شده و در میان مردم روی زمین قسمت می گردد. بنابراین حضور حضرت و وجود کفیلی چون ایشان قطعا نقش یگانه و تعیین کننده ای در آرامش و هدایت خاندان نبوت (علیهم السّلام) نسبت به وظیفه ای که در آن زمان عهده دار بوده اند؛ داشته است.
در دعای جامعه کبیره حضرت امام هادی (علیه السّلام) درباره صفات امام معصوم فرموده اند:
السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلاَئِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ: سلام بر شما اى خاندان نبوت و موضع ودايع رسالت و محل نزول ملايك و هبوط انوار وحى خدا و معدن رحمت حق.
ائمه معصومین (علیهم السلام) معدن رحمت و پیامبر(صلی الله علیه و آله) رحمه للعالمین هستند و بسیار بدیهی است وجود امام زین العابدین (علیه السلام)، معدن رحمت و رأفت، در کنار اهل بیت داغدار عصمت و طهارت (علیهم السّلام) سبب آرامش وجود ایشان میگردد.
السَّلاَمُ عَلَى أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ مَصَابِيحِ الدُّجَى وَ أَعْلاَمِ التُّقَى وَ ذَوِي النُّهَى وَ أُولِي الْحِجَى وَ كَهْفِ الْوَرَى وَ وَرَثَةِ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَى وَ الدَّعْوَةِ الْحُسْنَى: سلام بر شما امامان و راهنمايان طريق هدايت و چراغهاى تاريكيهاى امت و پرچمداران علم و تقوى و خردمندان بزرگ و صاحبان عقل كامل و پناه خلق عالم و وارثان پيغمبران حق و مثل اعلاى الهى و صاحب دعوت به بهترين كمال و نيكوترين اعمال.
از مهمترین صفات امام معصوم و پیرو آن صفت حضرت امام سجاد (علیه السّلام) که در بین کاروان عصمت و طهارت (علیهم السّلام) می تواند تسلی بخش باشد این صفت است که امام معصوم چراغ امت در تاریکیها و پناه خلق عالم است. بنابراین قابل تصور است وجود کهف حصین و پناهگاه امین تمام مخلوقات عالم تا چه اندازه نقش موثری در کاروان مصیبت دیده عصمت و طهارت (علیهم السّلام) داشته است. کاروانی که با این معانی و جایگاهها ناآشنا نیستند و سالها در سایه سار امام معصوم زیسته اند.
2.نقش حضرت امام سجاد (ع) در تسلای خاطر خاندان عصمت (علیهم السلام) حوادث پس از عاشورا
مقتل نویسان اهتمامی درباره نقش حضرت امام سجاد (علیه السّلام) در رهبری و تسلا بخشی کاروان بازماندگان واقعه عاشورا (علیهم السّلام) نداشتند و گزارشهای زیادی در این باره نقل نشده است و نقش تسلابخشی و ارشادی حضرت امام سجاد (علیه السّلام) و بر عهده داشتن کفالت خاندان عصمت و طهارت (علیهم السّلام) بارز و مشخص نگردیده است. یکی از مهمترین دلیلها این است که بسیاری از راویان شیعه و معتقد به امامت حضرت امام سجاد (علیه السّلام) نبودند. بدین دلیل گزارههای اندکی درباره نقش کلیدی حضرت در این برهه زمانی به دست ما رسیده است.
اولین نقش مهم و کلیدی حضرت امام سجاد (علیه السّلام) در واقعه به آتش کشیدن خیمهها مشخص میگردد، در اولین ساعاتی که ایشان به عنوان امام اهل زمین در خیمههای در حال سوختن با حالت نزار و بیمار حضور دارند. طبق نقل برخی از مقاتل پس از اینکه خیمه ها را به آتش کشیدند حضرت زینب (علیها السّلام) به خدمت حضرت امام زین العابدین (علیه السّلام) میرسد و از ایشان چارهجویی مینماید. حضرت امام سجاد (علیه السّلام) میفرماید: «علیکنّ بالفرار» اهل بیت (علیهم السّلام) همگی از خیمه بیرون می روند اما حضرت زینب (سلام الله علیها) درون خیمه در حال سوختن کنار حضرت امام سجاد (علیه السلام) می ماند تا جان ایشان را نجات دهد.(7)
از این واقعه واضح و آشکار می گردد که در حادثه رعب آور به آتش کشیدن خیمه ها عقیله بنی هاشم (علیها السلام) به اول کسی که رجوع کرده و تعیین تکلیف می نماید، امام سجاد (علیه السّلام) امام حی زمان خویش است.
به گزارش مقاتل پس از ورود خاندان حضرت سید الشهدا (علیهم السّلام) از کربلا به کوفه حضرت زینب (سلام الله علیها) خطبه ای خواندند و کوفیان را نکوهش و سرزنش کردند و از خون به دل نمودنها و داغ به جگر کردنهای کوفیان به اتفاق ابن زیاد و یزید بر دل اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) سخن گفتند. در این هنگام حضرت امام سجاد (علیه السّلام) عمه خویش را به آرامش و سکوت فرا خواندند و حضرت زینب (سلام الله علیها) نیز سکوت اختیار کردند و حضرت سجاد (علیه السّلام) چادری بنا کردند و زنان را از شتران و چارپایان پیاده نمودند.
«پس علي بن الحسين (عليه السلام) فرمود: اي عمه خاموش باش! باقيماندگان را بايد از گذشتگان عبرت گيرند و تو به حمد الله ناخوانده دانايي و نياموخته خردمند و گريه و ناله رفتگان را باز نميگرداند. آن گاه آن حضرت از مرکب فرود آمد و چادري زدند؛ او زنان را فرود آورد و داخل چادر شد.» (8)
گزارش دیگری که در مقاتل آمده است در زمانی است که خاندان وحی (علیهم السّلام) را به مجلس یزید (لعنه الله) بردند.
« وَ رُوِيَ [ِفي كِتَابِ الْأَحْمَرِ] أَنَّهُ قَالَ لِزَيْنَبَ تَكَلَّمِي فَقَالَتْ هُوَ الْمُتَكَلِّمُ فَأَنْشَدَ السَّجَّادُ
لَا تَطْمَعُوا أَنْ تُهِينُونَا فَنُكْرِمَكُمْ وَ أَنْ نَكُفَّ الْأَذَى عَنْكُمْ وَ تُؤْذُونَا
وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَنَّا لَا نُحِبُّكُمْ وَ لَا نَلُومُكُمُ أَنْ لَا تُحِبُّونَا»
ترجمه: در کتاب احمر روايت شده است: يزيد(لعنه الله علیه) به حضرت زينب كبری (سلام الله علیها) گفت: سخن بگو! فرمودند: سخن گفتن وظيفه على بن الحسين (علیه السّلام) است. امام سجاد (عليه السّلام) اين شعر را انشاد كرد:
شما اين طمع را نداشته باشيد كه به ما اهانت كنيد و ما شما را گرامى بداريم ولو این که ما از اذيت شما خوددارى كنيم و شما ما را اذيت كنيد.
خدا ميداند كه ما شما را دوست نداريم و شما را بدين جهت كه ما را دوست نداريد ملامت نمىكنيم.(9)
اگرچه حضرت زینب (سلام الله علیها) در مجلس یزید (لعنه الله) ساکت نماندند و خطبه خواندند و بیعدالتی و بی دینی او را بر ملا کردند اما از گزارش اخیر به خوبی نقش ارشادی و حمایتی حضرت امام سجاد (علیه السّلام) از کاروان مصیبت دیده عاشورا (علیهم السّلام) مشخص می گردد.
پانویسها
(1)ترجمه بحار الانوار بخش امامت، جلد اول، صفحه 4
(2) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد اول، صفحه 29 - ترجمه بحار الانوار بخش امامت، جلد اول، صفحه 4
(3) بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، جلد اول، صفحه30 - ترجمه بحار الانوار بخش امامت، جلد اول، صفحه 4
(4) الأمالي طوسی، ص272 - ترجمه بحار الانوار بخش امامت، جلد دوم، صفحه 73
(5) تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، جلد دهم، صفحه113 - ترجمه بحار الانوار بخش امامت، جلد دوم، صفحه 165
(6) ترجمه بحار الانوار بخش امامت، جلد دوم، صفحه 169
(7)موسوعة الامام الحسين(عليهالسلام)، جلد پنجم، صفحه 213 – 214 - المازندراني، معالي السّبطين، جلد دوم، صفحات 87، 88- 89 - مثله الزّنجاني، وسيلة الدّارين، صفحات 337، 343- 344
(8) دمع السجوم ، صفحه 440
(9)بحار الأنوار ، جلد45، صفحه 175
منابع
- الأمالي، محمد بن الحسن طوسى، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق.
- بحار الأنوارالجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، بیروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، 1403 ق.
- بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد(ص)، محمد بن حسن صفار، قم، مكتبة آية الله المرعشي النجفي، چاپ دوم، 1404 ق.
- ترجمه بحار الانوار بخش امامت، محمد باقر مجلسى، موسی خسروى، تهران، اسلاميه، 1363
- تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، محمد بن محمدرضا قمي مشهدي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ اول، 1368 ش.
- دمع السجوم ، عباس قمی، ابوالحسن شعرانی، قم، هجرت، 1381
فرم در حال بارگذاری ...
حضرت عباس علیه السلام
عباس بن علی بی ابیطالب (۲۶ - ۶۱ق)، مشهور به ابوالفضل پنجمین پسر امام علی(ع) و اولین فرزند ام البنین است. مهمترین فراز زندگی او حضور در واقعه کربلا و شهادت در روز عاشورا است. در مورد زندگی و احوالاتش تا قبل از محرم سال ۶۱ق اطلاعات چندانی وجود ندارد. جز اینکه بر اساس برخی گزارشها در جنگ صفین حضور داشته است.
او در واقعه کربلا فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین(ع) بود و برای همراهان امام حسین از فرات آب آورد. او به همراه برادرانش دو اماننامه از طرف عبیدالله بن زیاد را رد کردند و جزو سپاه امام حسین(ع) جنگیدند و شهید شدند. به گفته برخی از کتابهای مقتل در روز عاشورا در حالی که دو دستش بریده شده بود و گرز آهنین بر سرش فرود آمده بود شهید شد. برخی گریه امام حسین(ع) بر بالین او را گزارش کردهاند.
...
برخی منابع او را دارای قدی بسیار بلند و چهرهای زیبا توصیف کردهاند. امامان شیعه در احادیثی مقام بالایی برای حضرت عباس در بهشت بیان کردهاند. و نیز کرامات فراوانی از او با مضمون برآورده کردن حاجات مردم حتی غیر شیعیان و غیر مسلمانان نقل شده است.شیعیان برای حضرت عباس جایگاه معنوی بالایی قائلند. او را باب الحوائج میخوانند و به او متوسل میشوند. حرم حضرت عباس در نزدیکی حرم امام حسین(ع) یکی از مهمترین مکانهای زیارتی شیعیان است. همچنین شیعیان از او با تعبیر سقای کربلا یاد میکنند و روز تاسوعا، نهم محرم را به یاد حضرت عباس عزاداری میکنند این روز در ایران تعطیل عمومی است. همچنین در ایران روز تولد حضرت عباس با عنوان روز جانباز نامگذاری شده است. مکانهای متعددی همچون سقاخانه، عباسیه و سقانفار به نام حضرت عباس ساخته شده است.
نام و نسب
نمودار نیاکان مادری حضرت عباس[۳]
عباس بن علی بن ابیطالب که با کنیه بسیار مشهور ابوالفضل شناخته میشود، پنجمین پسر امام علی (ع) و حاصل ازدواج ایشان با فاطمه بنت حزام معروف به ام البنین است. عباس نخستین فرزند ام البنین است[۴]
مادر
مادر عباس، فاطمه بنت حزام توسط عقیل که نسبشناس بود به امام علی(ع) معرفی شده بود. امام از عقیل خواسته بود همسری برای او پیدا کند که بتواند فرزندان دلیر و شجاعی به دنیا بیاورد.[۵] برخی نقل کردهاند در شب عاشورا زهیر بن قین بعد از اطلاع از اماننامه شمر به عباس(ع) گفت ای پسر امیرالمومنین، زمانی که پدرت خواست ازدواج کند به عمویت عقیل گفت که برایش زنی از تبار دلاوران اختیار کند تا برای او فرزندی دلیر و شجاع به دنیا بیاورد، فرزندی که یاور حسین(ع) در کربلا باشد.[۶] اردوبادی تصریح میکند که ماجرای گفتگوی زهیر با عباس را به جز اسرار الشهاده در کتاب دیگری ندیده است.[۷]
کنیهها
«ابوالفضل» مشهورترین کنیه عباس است.[۸] برخی عنوان کردهاند چون در خاندان بنی هاشم هر کس عباس نام داشت، ابوالفضل میگفتند، به عباس(ع) نیز حتی در کودکی ابوالفضل گفته میشد.[۹]
«ابوالقاسم» به دلیل اینکه عباس(ع) فرزندی به نام قاسم داشت به او ابوالقاسم نیز گفته میشد. این کنیه در زیارت اربعین نیز آمده است.[۱۰]
«ابوالقِربَة» قِربـَـة به معنای مشک آب است[۱۱] . برخی معتقدند که این کنیه به این دلیل به او داده شده است که در واقعه کربلا چندین بار مشک آب به خیمهها برد. این کنیه در چند منبع ذکر شده است.[۱۲]
«ابوالفَرجَة» فرجه به معنای گشایش و برطرف کردن اندوه است.[۱۳] دلیل این کنیه این است که عباس(ع) در کار کسانی که به او متوسل میشوند گشایش ایجاد میکند.[۱۴]
القاب
برای عباس(ع) القاب متعددی ذکر شده که برخی از این القاب قدیمی هستند و برخی جدید که مردم بر اساس صفات و فضایلش به او نسبت دادهاند.[۱۵] برخی از القاب او عبارتند از:
قمر بنیهاشم[۱۶]
باب الحوائج[۱۷] برخی معتقدند که این لقب مشهورترین لقب حضرت عباس میان مردم است. بسیاری از مردم معتقدند که در صورت توسل به حضرت عباس خداوند حاجت آنها را برآورده میکند.[۱۸]
سقّا: برخی معتقدند این لقب بین مورخین و نسبشناسان مشهور است[۱۹] عباس(ع) سه بار در کربلا برای اهل حرم آب آورد.[۲۰]
الشهید[۲۱]
پرچمدار و علمدار[۲۲]
زندگینامه
به گفته برخی پژوهشگران درباره زندگی عباس تا قبل از واقعه کربلا اطلاعات تاریخی چندانی در دسترس نیست.[۲۳] تنها ماجرایی که از زندگی او نقل شده حضور در جنگ صفین است و باقی آنچه وجود دارد مربوط به واقعه کربلاست.[نیازمند منبع]
تولد
در سال تولد عباس(ع) اختلاف است.[۲۴] این اختلافات احتمالاً ناشی از نقل سن عباس(ع) در زمان شهادت پدرش امام علی(ع) است که برخی آن را بین ۱۶ تا ۱۸ سال میدانند.[۲۵] و برخی دیگر سن او را ۱۴ سال و قبل از تکلیف عنوان کردهاند.[۲۶]
قول مشهور این است که او در ۲۶ق در مدینه به دنیا آمد.[۲۷] به گفته اردوبادی درباره روز و ماه تولد او نیز در منابع قدیمی چیزی یافت نمیشود و فقط کتابی به نام انیس الشیعه که در قرن ۱۳ قمری نوشته شده روز تولد او را ۴ شعبان دانسته است.[۲۸] نویسنده خصائص العباسیه بدون ذکر منبع نوشته است زمانی که این پسر به دنیا آمد، امام علی او را در آغوش گرفت و عباس نامید. در گوشهایش اذان و اقامه گفت، سپس بازوهایش را بوسید و گریه کرد. ام البنین دلیل گریه او را جویا شد، امام فرمود دو بازوی فرزندت در راه کمک به حسین(ع) جدا میشود و خداوند در ازای دو دوست بریدهاش، دو بال در آخرت به او عطا میکند.[۲۹] کتابهای دیگر نیز با تکیه بر همین نقل، گریه امام برای قطع شدن دو دست عباس(ع) را مطرح کردهاند.[۳۰]
همسر و فرزندان
نمودار تصویری فرزندان حضرت عباس[۳۱]
عباس(ع) با لبابه دختر عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب بین سالهای ۴۰ تا ۴۵ قمری ازدواج کرد[۳۲] که حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای فضل و عبیدالله بود.[۳۳] فرزندش عبیدالله با دختر امام سجاد ازدواج کرد.[۳۴] برخی نویسندگان فرزندان دیگری به نامهای حسن، قاسم، محمد و یک دختر برای حضرت عباس نام بردهاند و گفتهاند قاسم و محمد در روز عاشورا پس از پدرشان به شهادت رسیدند.[۳۵]
گزارش شده است که نسل حضرت عباس از پسرش عبیدالله و پسرش حسن ادامه پیدا کرده است. فرزندان حضرت عباس از مشهورترین تبار علویان بودند و بسیاری از آنها عالم، شاعر، قاضی و حاکم بودند.[۳۶] مثلا یکی از فرزندان حسن به نام عبیدالله و پسرش عبدالله قاضی مکه و مدینه بودند.[۳۷] گستردگی نسل حضرت عباس از شمال آفریقا تا ایران گزارش شده است.[۳۸] برخی دلیل این گستردگی را مهاجرت فرزندان حضرت عباس به دلیل ظلم حکومتها عنوان کردهاند.[۳۹]
جنگ صفین
حضور عباس(ع) در جنگ صفین در برخی از کتابهای متأخر نقل شده است. او در این جنگ از جمله افرادی بود که به فرماندهی مالک اشتر در جنگ صفین به فرات حمله کردند و برای لشگریان امام علی(ع) آب آوردند.[۴۰] در همین کتابهای متأخر کشته شدن ابن شعثاء از شام و ۷ تن از پسرانش به دست عباس نیز جزو حوادث جنگ صفین نقل شده است.[۴۱] به گفته برخی از نویسندگان مردم شام قدرت ابن شعثاء را برابر با هزار سوار میدانستهاند.[۴۲] درباره زندگی عباس بن علی پس از جنگ صفین تا زمان وقوع واقعه کربلا چیزی در منابع تاریخی نقل نشده است.
بنابر آنچه اردوبادی در کتاب خود آورده، داستان وصیت امام علی(ع) به عباس و توصیه به او درباره امام حسین(ع)، گرچه مشهور است، اما سندی ندارد.[۴۳]
در واقعه کربلا
حضور در واقعه کربلا مهمترین فراز زندگی عباس بن علی است و اهمیت او نزد شیعیان ناشی از نقش او در این واقعه است. عباس را یکی از برجستهترین شخصیتهای قیام امام حسین(ع) عنوان کردهاند.[۴۴] با این حال در بیشتر کتابهایی که به صورت مجزا در مورد عباس(ع) نوشته شده است، گزارشی تاریخی یا روایی درباره عباس(ع) از زمان حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و سپس از مکه به کوفه تا قبل از محرم سال ۶۱ق وجود ندارد.[۴۵]
خطبه خواندن در مکه
نویسنده کتاب «خطیب کعبه»، خطبهای به عباس(ع) نسبت داده است.[۴۶] او این خطبه را به استناد یک یادداشت، به کتاب «مناقب سادة الکرام» مستند میکند و خود تصریح دارد که کتاب را ندیده است.[۴۷] بر اساس این گزارش حضرت عباس در روز هشتم ذی الحجه خطبهای را بر فراز بام کعبه ایراد کرد و در آن با اشاره به جایگاه امام حسین(ع) و معرفی یزید به عنوان شرابخوار، به بیعت مردم با یزید انتقاد کرد. او در ضمن خطبه عنوان کرد که تا زمانی که او زنده است اجازه نخواهد داد کسی امام حسین(ع) را به شهادت برساند و تنها راه شهادت امام، کشتن عباس است.[۴۸] جویا جهانبخش در مقالهای با تکیه بر نقد ادبی متن خطبه و ناشناس بودن نویسنده و اصل کتاب، آن را رد میکند و تصریح میکند که این ماجرا در منابع دیگر یافت نمیشود.[۴۹]
پرچمداری در روز عاشورا
بر اساس تحقیق اردوبادی، اصفهانی در مقاتل الطالبیین [۵۰] و مفید در الارشاد [۵۱] تصریح کردهاند که امام حسین در صبح روز عاشورا پرچم سپاه خود را به دست عباس داده است. [۵۲] بلاذری در انساب الاشراف،[۵۳] و ابونصر بخاری در سر السلسلة العلویة [۵۴] نیز بر پرچمداری حضرت عباس تصریح کردهاند.
سقایی و آوردن آب
بنابر منابع تاریخی، وقتی عبیدالله بن زیاد، هفتم محرم به عمر سعد دستور داد که به حسین(ع) و یارانش اجازه استفاده از آب فرات ندهد، امام حسین، عباس(ع) را فرا خواند و ۳۰ سوار و ۲۰ پیاده را با او همراه کرد تا مشکها را پر از آب نمایند و به اردوگاه بیاورند. عباس(ع) توانست محاصره دشمن را بشکند و آب را به اردوگاه برساند. در این حمله هیچ کس از اصحاب و یاران امام حسین شهید نشد، اما افرادی از لشگر عمر بن سعد کشته شدند.[۵۵]
نپذیرفتن اماننامهها
بر اساس گزارشهای تاریخی دو نفر برای عباس(ع) و برادران او در کربلا اماننامه فرستادند که عباس(ع) و برادرانش هر دو را رد کردند؛ اماننامه نخست را عبدالله بن ابی المحل بن حزام عامری آورد. او برادرزاده ام البنین، مادر عباس(ع) بود. او توانست از عبیدالله بن زیاد اماننامهای برای پسران عمه خود بگیرد و آن را توسط غلام خود برای آنها بفرستد. وقتی عباس(ع) و برادرانش این اماننامه را خواندند، گفتند که ما در امان خداوند هستیم و هیچ نیازی به چنین اماننامه ننگینی نداریم.[۵۶]
اماننامه دوم را شمر بن ذی الجوشن در ظهر عاشورا به عباس و برادرانش پیشنهاد کرد و او را با عنوان «پسر عمه» صدا زد اما جوابی نشنید. امام حسین(ع) به آنها گفت درست است که فاسق است اما جوابش را بدهید. شمر به آنها به شرط تسلیم شدن و اطاعت از یزید مژده امان داد. حضرت عباس، او و اماننامهاش را لعنت کرد و گفت: «ای دشمن خدا مرگ بر تو که ما را به اطاعت از کفر و ترک همراهی برادرم حسین(ع) فرا میخوانی.»[۵۷]
شهادت برادران عباس
بر اساس گزارشهای تاریخی، حاصل ازدواج امام علی(ع) با امالبنین، چهار پسر به نامهای ابوالفضل (عباس)، ابو عبدالله (جعفر)، ابو محمد (عبدالله) و ابو عمر (عثمان) بود. عباس(ع) در روز عاشورا برادرانش را پیش از خودش به نبرد فرستاد و این سه برادر پیش از او به شهادت رسیدند.[۵۸] عباس در ۳۶ سالگی، جعفر در ۲۹ سالگی، عبدالله در ۲۵ سالگی و عثمان در ۲۱ سالگی شهید شدند.[۵۹]
به گفته ابن اثیر در کتاب الکامل، عباس(ع) به برادرانش گفت:«تقدّموا حتى أرثكم»؛ یعنی زودتر از من به جنگ بروید تا من از شما ارث ببرم.[۶۰] برخی از محققین این نقل را نادرست و موهوم دانستهاند. چرا که در آن وضعیت عباس میدانست که کشته میشود و ارث خواستن معنا ندارد.[۶۱] در مقابل، از طبرسی و دینوری نقل کردهاند که عباس به برادران خود گفت بروید و از سید و مولای خود دفاع کنید تا کشته شوید و او کشته نشود.[۶۲] اردوبادی احتمال میدهد که عباس به این دلیل برادرانش را زودتر به میدان فرستاد که اجر تجهیز آنان برای جهاد و همچنین اجر صابران بر شهادت برادر را ببرد.[۶۳]
رجزها در روز عاشورا
در جریان واقعه کربلا رجزهای مختلفی از عباس(ع) نقل شده است؛ از جمله:[۶۴]
أقسمت باللّه الأعزّ الأعظم
و بالحَجون صادقاً و زمزم
و بالحَطيم و الفنا المحرم
ليخضبنّ اليوم جسمي بِدَمی
دون الحسين ذی الفخار الأقدم
إمام أهل الفضل و التكرّم[۶۵]
و الله إن قَطعتُم یَمینی
إنّی اُحامی أبداً عن دینی
عن إمامٍ صادقِ الیقین
نجلِ النّبیِّ الطاهرِ الأمین[۶۶]
شهادت
بنابر نوشته محمدحسن مظفر نظر اکثریت مورخان آن است که عباس(ع) قطعا در روز ۱۰ محرم شهید شده است. مظفر دو قول دیگر هم مبنی بر شهادت در روزهای هفتم محرم، و نهم محرم ذکر کرده و آنها را را ضعیف و بسیار نادر دانسته است.[۶۷]
گزارشهای مختلفی از نبردهای عباس(ع) در روز کربلا و چگونگی شهادت او نقل شده است.[۶۸] بر اساس نقل چندین کتاب، عباس تا شهادت آخرین نفر از اصحاب و بنیهاشم، به میدان نرفته است.[۶۹]
به گفته شیخ مفید امام حسین و عباس بن علی با هم به میدان رفتند ولی سپاه عمر سعد بین این دو حائل شدند. امام حسین زخمی شد و به خیمه برگشت و عباس به تنهایی جنگید تا جایی که به شدت زخمی شد و دیگر توان رزم نداشت. در این حال زید بن ورقاء حنفی و حٌکَیم بن طٌفَیل سِنبِسی او را کشتند. [۷۰] مفید جزئیات دیگری نقل نکرده است. در مقتل ابیمخنف نیز چگونگی شهادت حضرت عباس نقل نشده است. [۷۱]
بر اساس برخی دیگر از منابع پس از شهادت همه اصحاب و خاندان بنی هاشم، عباس قصد کرد تا برای خیمهها آب بیاورد. او به سمت شریعه فرات حمله کرد و توانست از بین نگهبانان شریعه خود را به آب برساند. در راه برگشت دشمن به او حمله ور شد. او در نخلستان با دشمن نبرد میکرد و به سمت خیمهها میرفت که زید بن ورقاء جهنی از پشت نخلی بیرون پرید و ضربهای به دست راستش وارد کرد. عباس شمشیر را به دست چپش گرفت و به نبرد با دشمن ادامه داد. حکیم بن طفیل طائی که پشت درختی خود را پنهان کرده بود ضربهای به دست چپش وارد کرد و بعد از آن نیز عمودی بر سر عباس وارد کرد و او را به شهادت رساند.[۷۲]
بر اساس گزارش خوارزمی که وقتی عباس(ع) شهید شد امام حسین(ع) بر نعش برادر حاضر شد، به شدت گریه کرد و فرمود: اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهری وَ قَلَّت حیلَتی: اکنون کمرم شکست و چارهام اندک شد.[۷۳] البته خوارزمی او را آخرین کسی که به میدان رفته نمیداند.[۷۴]
آب نخوردن به احترام امام حسین(ع)
به گفته طریحی (متوفی قرن ۱۱ق) در کتاب المنتخب عباس وقتی وارد شریعه فرات شد، دو دستش را پر از آب کرد تا بنوشد اما وقتی آن را به صورت نزدیک کرد به یاد تشنگی حسین افتاد و آب را رها کرد و با لب تشنه به همراه مشکی پر از آب از فرات بیرون آمد. [۷۵] مجلسی نیز در بحار الانوار همین مطلب را بدون ذکر نام منبع اصلی آورده است. [۷۶] اردوبادی با تحلیل چند شعر و بخشی از متن زیارت ناحیه مقدسه تلاش کرده است ثابت کند که این واقعه اتفاق افتاده است. [۷۷]
فضائل و ویژگیها
برخی یکی از مهمترین فضائل و ویژگیهای عباس(ع) را همراهی و زندگی کردن با امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) میدانند.[۷۸] عبدالرزاق مقرم در کتاب العباس، جملهای را از کتاب اسرار الشهادة به عنوان حدیث از معصومان نقل کرده است که عباس بهرهای از علم برده است.[۷۹] برخی معتقدند اگر چه عباس(ع) در درجه معصومین نیست اما او اولین فرد در طبقه دوم انسانیت بعد از طبقه معصومین(ع) و نزدیکترین فرد به معصومین(ع) میباشد.[۸۰]
نویسندگان متأخر نوشتهاند عباس(ع) خود را همسان دو برادر بزرگترش یعنی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) نمیدانست و همیشه آنان را امام خود میدانست و در مقابل آنها مطیع و فرمانبردار بود[۸۱] و همواره ایشان را با «یابن رسول الله»، «یا سیدی» و شبیه اینها خطاب میکرد.[۸۲]
ویژگیهای ظاهری
کلباسی در کتاب «خصائص العباسیه» معتقد است که حضرت عباس(ع) صورت خوش و مقبولی داشت و از همین رو بود که او را ماه بنی هاشم میگفتند.[۸۳] بر اساس گزارشهای تاریخی او از مردهای خاص بنیهاشم به شمار میرفت که بدنی قوی و قدی بلند داشت تا حدی که وقتی روی اسب مینشست پاهایش روی زمین کشیده میشد.[۸۴]
یکی از فضائل عباس(ع) که به ادعای کلباسی دوست و دشمن آن را ستودهاند و هیچ کس نمیتواند آن را انکار کند شجاعت اوست.[۸۵] برخی کرم و بخشش عباس(ع) را یکی دیگر از فضائل او عنوان کردهاند به نحوی که میان مردم این رفتار پسندیده او ضرب المثل بوده است.[۸۶]
جایگاه عباس(ع) در بهشت و غبطهی شهدا به او
عباس را از شاخصترین و برجستهترین اصحاب امام حسین در روز عاشورا دانستهاند[۸۷] او پرچمدار لشگر امام حسین(ع) در واقعه کربلا بوده است.[۸۸] امام حسین(ع) در مورد حضرت عباس تعبیر «جانم به فدایت برادر» را به کار برده است[۸۹] و همچنین بر نعش عباس گریسته است[۹۰] برخی این سخنان و حرکات را نشانگر جایگاه او نزد امام سوم شیعیان دانستهاند.
در احادیث همچنین بر جایگاه خاص حضرت عباس در بهشت تأکید شده است. بر اساس روایتی از امام سجاد(ع) ایشان وقتی عبیدالله فرزند عباس(ع) را دید اشکهایش جاری شد و فرمود عمویم عباس نزد خداوند منزلت و جایگاه بالایی دارد که همه شهدا در روز قیامت به او غبطه میخورند.[۹۱] در ادامه همین روایت آمده است که خداوند عمویم عباس را رحمت کند که خود را فدای برادرش امام حسین(ع) کرد و در این راه دو دستش قطع شد که خداوند عوض دو دست قطع شده او دو بال در آخرت به او عطا خواهد کرد تا با آن دو بال پرواز کند.[۹۲]
همچنین ابونصر بخاری روایتی از امام صادق نقل کرده است که در آن عباس را با تعبیر نافذ البصیرة (دارای بینش عمیق) توصیف کرده و او را صاحب ایمانی قوی معرفی کرده است که در کنار امام حسین(ع) جهاد کرد و به شهادت رسید. [۹۳] این روایت در منابع بعدی هم آمده است[۹۴]
مقرم در کتاب مقتل الحسین خود میگوید بعد از واقعه عاشورا امام سجاد(ع) برای دفن اجساد همه شهدای کربلا از بنی اسد کمک گرفت ولی برای دفن امام حسین(ع) و عباس(ع) از آنها کمکی نگرفت و گفت برای دفن این دو شهید کسانی مرا کمک میکنند و به کمک شما نیازی نیست.[۹۵]
زیارتنامهها
بر اساس گزارش کتاب «پژوهشی در سیره و سیمای عباس بن علی»، یازده زیارتنامه در کتابهای مختلف برای حضرت عباس نقل شده است[۹۶] که تعدادی از آنها، خلاصهٔ زیارتنامههای دیگر دانسته شدهاند.[۹۷] از یازده زیارتنامه مذکور، سه زیارت از امام صادق(ع) نقل شده[۹۸] و در انتساب برخی از موارد به معصومان هم تشکیک شده است.[۹۹]
در این زیارتنامهها، تعابیر تمجیدآمیزی برای حضرت عباس ذکر شده است. عبارتهایی مثل عبد صالح، کسی که در مقابل جانشین پیامبر تسلیم است و او را تصدیق کرده و به او وفادار بوده است، مطیع خدا و رسول و ائمه، و کسی که همانند بدریون و مجاهدان در راه خدا عمل کرده است.[۱۰۰] همچنین برخی با تکیه بر فرازهایی از زیارت ناحیه مقدسه که در مورد حضرت عباس است این جملات را نشان دهنده جایگاه والای او از زبان امام زمان(عج) میدانند.[۱۰۱]
کرامات حضرت عباس
کرامات حضرت عباس در بین شیعیان معروف است و داستانهای متعددی درباره شفای بیماران یا حل سایر مشکلات با توسل به حضرت عباس بین مردم جاری است. کتاب در کنار علقمه کرامات العباسیه، ۷۲ قصه از این کرامات را گردآوری کرده است.[۱۰۲] ربانی خلخالی نیز در کتاب «چهره درخشان قمر بنیهاشم» حدود ۸۰۰ کرامت از عباس(ع) جمع آوری کرده است. او در هر جلد بیش از ۲۵۰ داستان نقل کرده است. (برخی از این داستانها تکراری نقل شدهاند). به نوشته این منابع کرامتهای حضرت عباس اختصاص به شیعیان ندارد و کرامتهایی نیز از حضرت عباس نسبت به معتقدان سایر ادیان و مذاهب مثل اهل سنت، مسیحیان، کلیمیان و زرتشتیان نقل شده است.[۱۰۳]
عباس(ع) در فرهنگ شیعه
مشهور است که شیعیان ارتباط عاطفی و عقیدهای زیادی با حضرت عباس(ع) دارند و بعد از ۱۴ معصوم برای او بالاترین مقام را قائل هستند.[۱۰۴] محمد بغدادی یک فصل از کتابش را به ارتباط شیعیان و ابوالفضل(ع) اختصاص داده است و شدت علاقه و محبت شیعیان به عباس(ع) را بسیار روشن و واضح میداند،[۱۰۵]این ارتباط باعث شده است که در فرهنگ شیعه حضرت عباس جایگاه مهمی در توسلات و عزارادیها و نمادسازیها داشته باشد.
توسل به حضرت عباس
به دلیل جایگاه ویژه حضرت عباس در بین شیعیان، مردم برای رسیدن به حاجات خود بیشتر به حضرت عباس متوسل میشوند و برای او نذر میکنند.[۱۰۶] برخی نیز کراماتی را از حضرت عباس نسبت به اهلسنت، مسیحیان، کلیمیان و ارمنیها نقل کردهاند.[۱۰۷]
عزاداری روز تاسوعا
در مراسم مذهبی دهه محرم، ۹ محرم به عنوان روز تاسوعا به عزاداری برای حضرت عباس (ع) اختصاص دارد که پس از روز عاشورا مهمترین زمان برگزاری عزاداری شیعیان در مساجد، هیئتها و تکیهها به حساب میآید. این روز در ایران و برخی از کشورهای اسلامی تعطیل میباشد.[۱۰۸] یکی از برنامههایی که همواره در این مراسم برگزار میشود خواندن دو دمه معروف زیر میباشد که در آن عزاداران حسینی به دو دسته تقسیم میشوند و یک دسته مصراع اول و دسته دیگر مصراع دوم را میخوانند.
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ، علمدار نیامد
سقای حسین(س) سید و سالار نیامد ، علمدار نیامد [۱۰۹]
یوم العباس زنجان: هر ساله در غروب روز هشتم محرم، جمعیت زیادی از عزاداران در فاصله حسینیه اعظم زنجان تا امامزاده سید ابراهیم این شهر جمع میشوند و نوحهخوانی و عزاداری میکنند. بر اساس برخی از گزارشها در سال ۹۶ بیش از ۹۷۰۰ و در سال ۹۵ حدود ۱۲ هزار راس گوسفند در این مراسم به واسطه نذر مردم قربانی شده است. در سالهای اخیر، هر ساله حدود ۵۰۰ هزار نفر در این مراسم شرکت میکنند. این مراسم به عنوان یکی از میراثهای معنوی ایران ثبت شده است.[۱۱۰]
ذکر یا کاشف الکرب
ذکر «یا کاشفَ الکَرْبِ عنْ وَجهِ الْحُسَین اِکْشِفْ کَرْبی بِحَقِّ أَخیکَ الحُسَین» به عنوانی یک از ذکرهای توسل به حضرت عباس مشهور شده است. و گاه توصیه میشود که این ذکر به تعداد ۱۳۳ مرتبه گفته شود.[۱۱۱] این ذکر در کتابهای حدیثی شیعه نقل نشده است.
آیینها و نمادهای دیگر
عَلَم گردانی: علم یکی از نمادهایی است که در مراسم عزاداری امام حسین(ع) برای یادآوری حضرت عباس یا علمدار کربلا استفاده میشود.[۱۱۲]
سقایی: یکی از آیینهای منقبت خوانی است که در ایام عزاداری به ویژه تاسوعا و عاشورا در ایران برگزار میشود. این آیین گاهی به صورت نوحه خوانی جمعی و گاهی به صورت سیراب کردن تشنگان در مسیر عزاداریها و در هیئتهای مذهبی برگزار میشود.این آیین در صورت اول اشعار و نوحههای مخصوصی دارد و در صورت دوم نیز سقاها لباس مخصوصی میپوشند و با کوزه یا مشک، عزادران را سیراب میکنند.[۱۱۳] برخی گزارش کردهاند که فرهنگ سقایی در بسیاری از شهرهای شیعه نشین عراق و ایران رایج است.[۱۱۴] تاثیر فرهنگ سقایی در سقاخانههای متعددی که به نام حضرت عباس ساخته شده قابل اثبات است.[۱۱۵]
قسم خوردن به حضرت عباس(ع): قسم خوردن به حضرت عباس در میان شیعیان و حتی اهل سنت امری رایج است به طوری که به نقل برخی، بسیاری از شیعیان برای پایان دادن به نزاعهای خود به حضرت عباس قسم میخورند. برخی از اقوام شیعه عهدها، پیمانها، معاملات و قراردادهای خود را با قسم خوردن به حضرت عباس(ع) تثبیت و تحکیم میکنند. برخی دلیل توجه ویژه به قسم حضرت عباس(ع) را شجاعت، وفاداری، غیرت، ادب و جوانمردی ایشان عنوان کردهاند.[۱۱۶] البته برخی نقلها در مورد اعتماد به قسم حضرت عباس از طرف اهل سنت و مخصوصا اهل سنت عراق نقل شده است. حردان تکریتی وزیر دفاع پیشین عراق نقل کرده است که به همراه احمد حسن البکر(یکی از روسای جمهور قبلی عراق) و صدام و چند نفر دیگر میخواستند پیمانی ببندند. آنها برای تحکیم پیمان خود و برای اینکه به همدیگر خیانت نکنند تصمیم گرفتند که قسم بخورند. با وجود اینکه برخی محل دفن ابوحنیفه را برای قسم خوردن پیشنهاد دادند اما در نهایت تصمیم گرفتند برای قسم خوردن به حرم حضرت عباس بروند و آنجا قسم بخورند.[۱۱۷]
سُفْره ابوالفضل: سفره یا سفره نذری گونهای از نذرهای شیعیان است که در آن، با گستراندن سفره خوراکی و اجرای آداب و خواندن اذکار خاص برگزار میشود. یکی از مهمترین و رایجترین سفرهها سفره «ابوالفضل» است.[۱۱۸]
عباسیهها یا بیت العباس: به مکانهایی گفته میشود که به نام حضرت عباس(ع) و برای عزاداری ساخته میشوند. البته برخی عنوان کردهاند که در این مکانها برنامههای متعدد دیگری نیز انجام میشود و کارکرد آنها شبیه حسینهها میباشد.[۱۱۹]
روز جانباز: در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران روز چهارم شعبان به مناسبت تولد حضرت عباس(ع) به عنوان روز جانباز نامگذاری شده است.[۱۲۰]
پنجه دست: یا نماد خمسه که در برخی از مناطق شیعه نشین مورد استفاده قرار میگیرد و بر روی علم یا پرچم نصب میشود نماد دستهای بریده حضرت عباس است. البته برخی دیگر از شیعیان آن را نماد ۵ تن آل عبا میدانند.[۱۲۱]
اماکن و بناهای مربوط به عباس(ع)
در ایران و عراق مکانهایی وجود داراد که در طول زمان مورد احترام مردم واقع شدهاند و مردم برای ادای نذورات و هدایای خود به آن مکان رفت و آمد میکنند و معتقدند که در صورت توسل و نذر، حاجت آنها روا میشود.
حرم حضرت عباس
نوشتار اصلی: حرم حضرت عباس (ع)
محل دفن حضرت عباس در شهر کربلا در ۳۷۸ متری شمال شرقی حرم امام حسین(ع) قرار دارد و یکی از مهمترین زیارتگاههای شیعیان است. حد فاصل حرم حضرت عباس و حرم امام حسین (ع) را بین الحرمین مینامند.[۱۲۲]
به نظر بسیاری از مورخان، عباس(ع) در محل شهادتش کنار نهر علقمه دفن شده است.[۱۲۳] زیرا امام حسین(ع) بر خلاف دیگر شهدا، او را از محل شهادتش جابهجا نکرد و نزد پیکر سایر شهدا نبرد.
برخی نویسندگان مثل مقرم معتقدند دلیل اینکه امام بدن حضرت عباس را به خیمهها نبرد، درخواست خود حضرت عباس و یا عدم توانایی امام در جابجا کردن بدن حضرت عباس به دلیل جراحات وارد شده به بدنش نبود، بلکه امام میخواست که برادرش صاحب مرقد و حرمی جداگانه باشد.[۱۲۴] مقرم برای سخن خود مستندی ذکر نکرده است.
مقام کف العباس
نوشتار اصلی: کفالعباس
مقام کفالعباس نام دو مکان است که گفته میشود دستهای حضرت عباس (ع) در این دو نقطه از تن جدا شد و به زمین افتاد. این دو مکان، در قسمت شمال شرقی و جنوب شرقی بیرونِ حرم حضرت عباس(ع) و در ورودی دو کوچه بازار مانند قرار دارند. در این دو مکان نمادهایی درست شده و زائران آنجا را زیارت میکنند.[۱۲۵]
قدمگاه، سقاخانه و سقانفار
به گزارش خلخالی قدمگاههای مختلفی در کشور به نام حضرت عباس وجود دارد که مردم همواره برای ادای نذورات و برآورده شدن حاجتهای خود به این مکانها میروند و اعمال عبادی خود را در آنجا انجام میدهند.[۱۲۶] از جمله این قدمگاهها میتوان به قدمگاه سمنان، هویزه، بوشهر و شیراز اشاره کرد.[۱۲۷] به گفته خلخالی در شهر لار نظرگاهی وجود دارد که اهل سنت آن منطقه در سه شنبه هر هفته به همراه خانواده به قصد حاجت و ادای نذر به آنجا میروند.[۱۲۸]
سقاخانه: یکی از نمادهای مذهبی شیعیان است. سقاخانهها فضاهای کوچکیاند که در معابر عمومی برای آبدادن به رهگذران به انگیزۀ کسب ثواب ساخته میشوند. در فرهنگ شیعی سقاخانه یادآور سقایت حضرت عباس(ع) در واقعه کربلا است از این رو سقاخانه به نام امام حسین(ع) و حضرت عباس (ع) مزین میشوند. برخی برای برآورده شدن حاجت خود در آنجا شمع روشن میکنند یا دخیل میببندند.[۱۲۹] سقاخانههای فروانی به نام حضرت عباس در نقاط مختلف جهان ساخته شده است.[۱۳۰]
سَقَّانِفار: یا ساقینِفار یا سقّاتالار نام بناهای سنتی در منطقه مازندران در ایران است که برای برگزاری مراسم عزاداری مذهبی و ادای نذر استفاده میشود. این بناها عموما در مجاورت یک مکان مذهبی مانند مسجد، تکیه و حسینیه ساخته میشوند. سقانفارها به حضرت عباس(ع) منتسب هستند و برخی به آنها «ابوالفضلی» میگویند.[۱۳۱]
نمایش چهره حضرت عباس
در فرهگ عمومی شیعیان نقاشیهایی وجود دارد که با عنوان چهره عباس بن علی شناخته میشوند. این تصاویر در هیئتهای مذهبی و تکیهها نیز مورد استفاده قرار میگیرد. به نظر بسیاری از مراجع تقلید نسبت دادن این تصاویر به او را نمیتوان به آسانی پذیرفت. آنها با وجود اینکه عنوان کردهاند نصب این تصاویر در هیئتهای مذهبی و تکیهها، در صورتی که موجب عمل حرامی یا بی احترامی نشود، اشکال شرعی ندارد اما توصیه کردهاند که از نصب این تصاویر خودداری شود.[۱۳۲]
در سالهای اخیر دو فیلم با محوریت واقعه عاشورا به نام «مختارنامه» و «رستاخیز» ساخته شد. فیلم مختارنامه به دلیل مخالفت برخی از مراجع با نمایش چهره حضرت عباس سانسور شد[۱۳۳] و فیلم رستاخیز نیز تاکنون با وجود اصلاحات، اجازه نمایش دریافت نکرد».[۱۳۴]
کتابشناسی
درباره شخصیت حضرت عباس تا کنون کتابهایی نوشته شده که برخی از آنها عبارت است از:
زندگانی قمر بنی هاشم، ظهور عشق اعلی، حسین بدرالدین، تهران ، مهتاب، ۱۳۸۲ش.
ساقی خوبان، شرح زندگانی حضرت ابوالفضل العباس، محمد چقایی اراکی، قم، نشر مرتضی،۱۳۷۶ش.
زندگانی حضرت ابوالفضل العباس علمدار کربلا، رضا دشتی، تهران ، موسسه پازینه، ۱۳۸۲ش.
چهره درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس، علی ربانی خلخالی، قم، مکتب الحسین، ۱۳۷۸ش.(۳جلد)
ابوالقربه، شرح زندگانی حضرت ابوالفضل(ع)، مجید زجاجی مجرد کاشانی، تهران ، سبحان، ۱۳۷۹ش.
عباس(ع) سپهسالار کربلا، زندگینامه، عباس شبگاهی شبستری، تهران، حروفیه، ۱۳۸۱ش.
جستارهای وابسته
روز شمار واقعه عاشورا
واقعه عاشورا (از نگاه آمار)
وقایع ماه محرم الحرام
پیوند به بیرون
سایت حرم حضرت عباس (ع)
فرزندان و نوادگان حضرت عباس (ع)
شخصیت معنوی حضرت عباس(ع)
نگاهی به شخصیت و عملکرد حضرت عباس (ع) پیش از واقعه کربلا
کنیهها و لقبهای حضرت عباس علیهالسلام
نقش آفرینی حضرت عباس (ع) در حماسه عاشورا
پانویس
بغدادی، العباس، ۱۴۳۳ق، ۷۳-۷۵؛ محمودی، ماه بی غروب، ۱۳۷۹ش، ص۳۸.
مهدوی، اعلام اصفهان، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۱۱۰.
خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۲۵.
امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۴۲۹؛ قمی، نفس المهموم، ۱۳۷۶ش، ص۲۸۵.
بخاری، سر السلسلة العلویة، ص۸۸، ابن عنبه، عمدة الطالب، ۱۳۸۱ق، ص۳۵۷؛ المظفر، موسوعة بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۱، ص۱۰۵.
الموسوي المُقرّم، العبّاس (عليه السلام)، ۱۴۲۷ق، ص۱۷۷؛ الاوردبادی، حیاة ابی الفضل العباس، ۱۴۳۶ق، ص۵۲-۵۳؛ خراسانی قاینی بیرجندی، کبریت الاحمر، ۱۳۸۶ق، ص۳۸۶.
الاوردبادی، حیاة ابی الفضل العباس، ۱۴۳۶ق، ص۵۲-۵۳.
المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۱۲؛ ابن نمای حلی، مثیر الاحزان، ۱۳۸۰ش، ص۲۵۴؛ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبین، ۱۴۰۸ق، ص۸۹.
المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۱۲.
بهشتی، قهرمان علقمه، ۱۳۷۴ش، ص۴۳؛ المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۱۲.
دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۳۷۷ش، ج ۱۱، ص۱۷۴۹۷.
بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۴ق، ج۲، ص۱۹۱؛ طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۳۹۰ق، ص۲۰۳؛ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبین، ۱۳۵۸ق، ص۵۵؛ بهشتی، قهرمان علقمه، ۱۳۷۴ش، ص۴۳.
دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱۳۷۷ش، ج ۱۱، ص۱۷۰۳۷.
المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۱۲.
نگاه کنید به: المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۱۴- ۲۰؛ بهشتی، قهرمان علقمه، ۱۳۷۴ش، ص۴۵-۵۰؛ هادیمنش، «کنیهها و لقبهای حضرت عباس(ع)»، ص۱۰۶.
ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۸ق، ص۹۰؛ ابن نمای حلی، مثیر الاحزان، ۱۳۸۰ش، ص۲۵۴.
الناصری، مولد العباس بن علی(ع)، ۱۳۷۲ش، ص۳۰.
بهشتی، قهرمان علقمه، ۱۳۷۴ش، ص۴۸؛ شریف قرشی، زندگانی حضرت عباس، ۱۳۸۶ش، ص۳۶-۳۷.
المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۱۴؛ امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۴۲۹؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۲-۴۱۳؛ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۱۴۰۸ق، ص۱۱۷-۱۱۸ .
طعمه، تاريخ مرقد الحسين و العباس، ١۴١۶ق، ص۲۳۸.
المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۱۰۸-۱۰۹ .
ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، مطبعه العلمیه، ج۴، ص۱۰۸؛ علامه مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۴۰.
بغدادی، العباس، ۱۴۳۳ق، ص۷۳-۷۵؛ محمودی، ماه بی غروب، ۱۳۷۹ش، ص۳۸.
الاوردبادی، حیاة ابیالفضل العباس، ۱۴۳۶ق، ص۶۱؛ محمودی، ماه بی غروب، ۱۳۷۹ش، ص۳۱.
محمودی، ماه بی غروب، ۱۳۷۹ش، ص۳۱ و ۵۰.
الناصری، مولد العباس بن علی، ۱۳۷۲ش، ص۶۲؛ طعمه، تاريخ مرقد الحسين و العباس، ١۴١۶ق، ص۲۴۲.
زجاجی کاشانی، سقای کربلا، ۱۳۷۹ش، ص۸۹-۹۰؛ امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۴۲۹.
الاوردبادی، حیاة ابیالفضل العباس، ۱۴۳۶ق، ص۶۴.
کلباسی، الخصائص العباسیه، ۱۴۲۰ق، ص۶۴-۷۱.
نگاه کنید به ناصری، مولد العباس بن علی، ۱۳۷۲ق، ص۶۱-۶۲؛ خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، ۱۳۷۸ش، ص۱۴۰.
خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶، ص۴۵.
الزبیری، نسب قریش، ۱۹۵۳م، ج۱، ص۷۹؛ زجاجی کاشانی، سقای کربلا، ۱۳۷۹ش، ص۹۸.
الحائری الشیرازی، ذخیرة الدارین، ۱۳۴۵ق، ج۱، ص۱۴۵.
المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۳، ص۴۲۹.
ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۲۳.
ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۱۸؛ محمودی، ماه بی غروب، ۱۳۷۹ش، ص۸۹.
هادیمنش، «فرزندان و نوادگان حضرت عباس».
ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۱۸.
ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۱۲۶.
حائری مازندرانی، معالی السبطین، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۴۳۷؛ الموسوي المقرم، العبّاس (عليه السلام)، ۱۴۲۷ق، ص۲۴۲؛ خراسانی قاینی بیرجندی، کبریت الاحمر، ۱۳۸۶ق، ص۳۸۵.
الموسوي المقرم، العبّاس (عليه السلام)، ۱۴۲۷ق، ص۲۴۲؛ خراسانی قاینی بیرجندی، کبریت الاحمر، ۱۳۸۶ق، ص۳۸۵.
الموسوي المقرم، العبّاس (عليه السلام)، ۱۴۲۷ق، ص۲۴۲؛ خراسانی قاینی بیرجندی، کبریت الاحمر، ۱۳۸۶ق، ص۳۸۵.
الاوردبادی، حیاة ابیالفضل العباس، ۱۴۳۶ق، ص۵۵.
شریف قرشی، زندگانی حضرت عباس، ۱۳۸۶ش، ص۱۲۴.
بغدادی، العباس، ۱۴۳۳ق، ص۷۳-۷۵؛ همچنین نگاه کنید به: مظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۱و۲ و۳؛ الموسوي المُقرّم، العبّاس (عليه السلام)، ۱۴۲۷ق؛ حائری مازندرانی، معالی السبطین، ۱۴۱۲ق؛ خراسانی قاینی بیرجندی، کبریت الاحمر، ۱۳۸۶ق؛ طعمه، تاريخ مرقد الحسين و العباس، ١۴١۶ق؛ ابنجوزی، تذكرة الخواص، ۱۴۱۸ق؛ الاوردبادی، موسوعه العلامه الاوردبادی، ۱۴۳۶ق؛ شریف قرشی، زندگانی حضرت ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش؛ الخوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۱؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴ و ۵.
یونسیان، خطیب کعبه، ۱۳۸۶ش، ص۴۶.
یونسیان، خطیب کعبه، ۱۳۸۶ش، ص۴۶.
یونسیان، خطیب کعبه، ۱۳۸۶ش، ص۴۶-۴۸.
جهانبخش، «گنجى نويافته يا وهمى بربافته؟»، ص۲۸-۵۶.
ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۹۰
مفید، الارشاد، کنگره شیخ مفید، ج۲، ص۹۵
اردوبادی، حیاة ابیالفضل العباس، ص۱۸۸-۱۸۹
بلاذری، انساب الاشراف، دار الفکر، بیروت، ج۳، ص۱۸۷
بخاری، سر السلسلة العلویة، ص۸۸-۸۹
طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ۱۹۶۷م، ج۵، ص۴۱۲؛ امین، اعیان الشیعه، ۱۴۰۶ق، ج۷، ص۴۳۰؛ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبین، ۱۴۰۸ق، ص۷۸؛ الخوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۳۴۷؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۹۲.
الخوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۳۴۸-۳۴۹؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۹۳.
ابن اثیر، الکامل، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ۱۶۲؛ الخوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۳۴۹؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۵، ص۹۴.
الاوردبادی، موسوعه العلامه الاوردبادی، ۱۴۳۶ق، ج۹، ص۶۹-۷۱.
الاوردبادی، موسوعه العلامه الاوردبادی، ۱۴۳۶ق، ج۹، ص۷۳-۸۴.
ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۶ق، ج۴، ص۷۶.
الموسوي المُقرّم، العبّاس (عليه السلام)، ۱۴۲۷ق، ص۱۸۴-۱۸۶؛ شریف قرشی، زندگانی حضرت عباس، ۱۳۸۶ش، ص۲۲۱-۲۲؛ میردریکوندی، دریای تشنه؛ تشنه دریا، ۱۳۸۲ش، ص۵۴-۵۶.
الموسوي المُقرّم، العبّاس (عليه السلام)، ۱۴۲۷ق، ص۱۸۵؛ بغدادی، العباس، ۱۴۳۳ق، ص۹۶.
الاوردبادی، موسوعه العلامه الاوردبادی، ۱۴۳۶ق، ج۹، ص۱۰۶.
نگاه کنید به:کلباسی، خصائص عباسیه، ۱۳۸۷ش، ص۱۸۱-۱۸۸؛ خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۶-۱۱۲؛ الاوردبادی، موسوعه العلامه الاوردبادی، ۱۴۳۶ق، ج۹، ص۲۱۹-۲۲۰؛ المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۳، ص۱۷۵-۱۷۶.
الخوارزمی، مقتل الحسین (ع)، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۳۴؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج ۵، ص۱۱۴؛ المظفر، موسوعة بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۳، ص۱۷۵-۱۷۶.
المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۳، ص۱۷۵؛ کلباسی، خصائص عباسیه، ۱۳۸۷ش، ص۱۸۷؛ الاوردبادی،موسوعه العلامه الاوردبادی، ۱۴۳۶ق، ج۹، ص۲۲۰؛ خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۱۱۰.
المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۳، ص۱۷۲.
خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۶- ۱۱۲؛ نگاه کنید به: بغدادی، العباس، ۱۴۳۳ق، ۷۳-۷۵؛ مظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۱و۲ و۳؛ الموسوي المُقرّم، العبّاس (عليه السلام)، ۱۴۲۷ق؛ حائری مازندرانی، معالی السبطین، ۱۴۱۲ق؛ خراسانی قاینی بیرجندی، کبریت الاحمر، ۱۳۸۶ق؛ طعمه، تاريخ مرقد الحسين و العباس، ١۴١۶ق؛ ابنجوزی، تذكرة الخواص، ۱۴۱۸ق؛ الاوردبادی، موسوعه العلامه الاوردبادی، ۱۴۳۶ق؛ شریف قرشی، زندگانی حضرت ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش؛ الخوارزمی، مقتل الحسین، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۳۴۵-۳۵۸؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج ۵، ص۸۴-۱۲۰؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۲۸ق، ص۳۳۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۴؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۶۱؛ طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۴۵۷.
الاوردبادی، حیاة ابیالفضل العباس، ۱۴۳۶ق، ص۱۹۲-۱۹۴.
مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۰۹-۱۱۰
رک: ابیمخنف، وقعة الطف، تحقیق: یوسفی غروی، ص۲۴۵
رک: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۶ق، ج۳، ص۲۵۶؛ المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۳، ص۱۷۴- ۱۷۸؛ الاوردبادی، حیاة ابی الفضل العباس، ۱۴۳۶ق، ص۲۱۹-۲۲۰؛ مقرم، حادثه کربلا در مقتل مقرم، ص۲۶۲؛ خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۱۰۶- ۱۱۴.
الخوارزمی، مقتل الحسین (ع)، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۳۴؛ المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۳، ص۱۷۸؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج ۵، ص۹۸؛ ؛ خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۱۱۳.
الخوارزمی، مقتل الحسین (ع)، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۳۴
طریحی، المنتخب، ص۳۰۷
مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۴۱
الاوردبادی، حیاة ابی الفضل العباس، ۱۴۳۶ق، ص۲۲۲-۲۲۵
المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۱۱-۱۲؛ کلباسی، خصائص العباسیه، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۷-۱۰۸؛ همان، ۱۲۳؛ همان، ۲۰۳؛ الموسوي المقرم، العبّاس(ع)، ۱۴۲۷ق، ص۱۳۰.
الموسوی المقرم، العباس، ۱۴۲۷ق، ص۱۵۸.
نگاه کنید به: کلباسی، خصائص العباسیه، ۱۳۸۷ش، ص۱۲۳؛ بهشتی، قهرمان علقمه،۱۳۷۴ش، ص۱۰۳؛ همان، ۱۰۷.
مظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۳۵۵-۳۵۶؛ محمودی، ماه بی غروب، ۱۳۷۹ش، ص۹۷.
مظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۳۵۵-۳۵۶؛ بغدادی، العباس، ۱۴۳۳ق، ۷۱-۷۳.
کلباسی، خصائص العباسیه، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۷-۱۰۹؛ المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۹۴.
طعمه، تاريخ مرقد الحسين و العباس،١۴١۶ق، ص۲۳۶؛ المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۹۴.
کلباسی، خصائص العباسیه، ۱۳۸۷ش، ص۱۰۹.
طعمه، تاريخ مرقد الحسين و العباس،١۴١۶ق، ص۲۳۶.
خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۱۵۹.
نگاه کنید به: خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۱۲۳- ۱۲۶.
شیخ مفید، الارشاد، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۹۰.
المظفر، موسوعه بطل العلقمی، ۱۴۲۹ق، ج۳، ص۱۷۸؛ ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج ۵، ص۹۸؛ الخوارزمی، مقتل الحسین (ع)، ۱۳۷۴ش، ج۲، ص۳۴.
شیخ صدوق، خصال، ۱۴۱۰ق، ص۶۸.
شیخ صدوق، خصال، ۱۴۱۰ق، ص۶۸
بخاری، سر السلسلة العلویة، ص۸۹
ابن عنبه، عمده الطالب ۱۳۸۱ق، ص ۳۵۶.
الموسوی المقرم، مقتل الحسین، مؤسسة الخرسان للمطبوعات، ص۳۳۷.
نگاه کنید به: خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۱۸۱-۳۲۱.
نگاه کنید به: خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۳۲۱.
نگاه کنید به: خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۲۸۲، ۳۰۴، ۳۰۵.
نگاه کنید به: خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۳۱۷.
نگاه کنید به: خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۲۸۳.
نگاه کنید به: خرمیان، ابوالفضل العباس، ۱۳۸۶ش، ص۱۲۳- ۱۲۶.
نگاه کنید به: محمودی، در کنار علقمه، ۱۳۷۹ش.
نگاه کنید به: ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنیهاشم، ۱۳۸۰ش.
بغدادی، العباس، ۱۴۳۳ق، ص۱۴۹.
بغدادی، العباس، ۱۴۳۳ق، ص۱۴۹.
بغدادی، العباس، ۱۴۳۳ق، ص۱۵۱؛ کلباسی، خصائص العباسیه، ۱۳۸۷ش، ص۲۱۳-۲۱۴.
ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۲۶۷؛ کلباسی، خصائص العباسیه، ۱۳۸۷ش، ص۲۱۴.
مظاهری، فرهنگ سوگ شیعی، ۱۳۹۵ش، ص۱۱۰-۱۱۱.
روزنامه صبح نو. خدا تو این مداحیها نیست
باشگاه خبرنگاران جوان، ۱۳۹۶/۷/۷، خبر شماره ۶۲۵۸۱۱۷.
ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنیهاشم، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۳۲۶.
مظاهری، فرهنگ سوگ شیعی، ۱۳۹۵ش، ص۳۵۴-۳۵۶.
مظاهری، فرهنگ سوگ شیعی، ۱۳۹۵ش، ص۲۸۱-۲۸۳؛ ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۱۸۲-۲۱۳.
ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، ۱۳۸۶ش، ج۳، ص۱۸۲-۲۱۳.
کلباسی، خصائص العباسیه، ۱۳۸۷ش، ص۲۱۳-۲۱۴.
میردریکوندی، دریای تشنه؛ تشنه دریا، ۱۳۸۲ش، ص۱۱۱-۱۱۳.
التكريتي، مذكرات حردان التكريتي، ۱۹۷۱م، ص۵.
مظاهری، فرهنگ سوگ شیعی، ۱۳۹۵ش، ص۲۷۴-۲۷۵.
ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۲۴۳-۲۵۸.
«نامگذاری روزها و هفتههای خاص».
بلوکباشی، «مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری»، ص۱۰۰.
«حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع)».
زجاجی کاشانی، سقای کربلا، ۱۳۷۹ش، ص۱۳۵.
الموسوي المقرم، العبّاس(ع)، ۱۴۲۷ق، ص۲۶۲-۲۶۳؛ زجاجی کاشانی، سقای کربلا، ۱۳۷۹ش، ص۱۳۵-۱۳۷.
علوی، راهنمای مصور سفر زیارتی عراق، ۱۳۹۱ش، ص۳۰۰.
ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۲۶۷-۲۷۴.
ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۲۶۷-۲۷۴.
ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۲۶۷.
اطیابی، «سقاخانههای اصفهان»، ص۵۵-۵۹.
ربانی خلخالی، چهره درخشان قمر بنی هاشم، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۲۴۰-۲۴۱.
مظاهری، فرهنگ سوگ شیعی، ۱۳۹۵ش، ص۲۸۰.
محمودی، مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع، ۱۳۸۸ش، ۴، ص ۱۰۵-۱۰۷.
«۱۸ دقیقه از “مختارنامه” سانسور شد».
«اظهارات احمدرضا درویش پس از توقف اکران رستاخیز».
فرم در حال بارگذاری ...
حضور در منزل خير مدرسه
مسئولين مدرسه در منزل مرحوم پاوند پدر يكي از طلاب فارغ التحصيل و خير مدرسه حضور يافته وضمن عرض تسليت به خانواده مرحوم براي ايشان علو درجات را از خداوند منان مسئلت نمودند.
فرم در حال بارگذاری ...
ديدار با امام جمعه شهرستان رباط كريم
طي هماهنگي با دفتر امام جمعه محترم شهرستان مسئولين مدرسه علميه امام خميني(ره) اعم از مدير و معاونين ايشان جهت عرض تبريك سال جديد و بهره مندي از بيانات امام جمعه محترم حجت الاسلام والمسلمين ترابي در دفترايشان حضور يافتند.
در اين نشست ضمن تبريك حلول ماه شعبان و سال جديد براي ايشان توفيق خدمت در سايه الطاف الهي را از خداوند منان مسئلت نمودند.
فرم در حال بارگذاری ...
معرفی کتاب امام حسین علیه السلام
در این نوشته کوتاه 40 کتاب مربوط به امام حسین علیه السلام معرفی می شود. این کتابها توسط انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم منتشر شده است. برخی از آنها برای خود مبلغان و بعضی دیگر برای معرفی به مخاطبان مفید هستند. کتابها را به صورت: ردیف، نام کتاب، نویسنده، نوبت چاپ، قیمت به تومان، معرفی می کنیم.
1. آلبوم عاشورا/ محبوبه زارع/ 1/ 1000
مجموعه ای است از حماسه عاشورا که با نثری روان و ادبی به تصویر کشیده شده است.
2. بانوی کربلا/ دکتر عایشه بنت الشاطی/ 4/ 800
مترجم با شیوه ترجمه محدود، به توضیحاتی درباره برخی اشتباهات تاریخی کتاب، پرداخته است.
...
3. پیشوای شهیدان/ سیدرضا صدر/ 3/ 2000این دفتر، روایت لحظه لحظه هجرت امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه و از عرفات به قربانگاه نینواست.
4. جابر بن عبداللّه الانصاری حیاته و مسنده/ حسین واثقی/ 1/ 2200
جابر، صحابی جلیل القدر از برگزیدگان گران قدر است. وی هنگام بیعت با رسول خدا کم سن و سال ترین صحابی بود.
5. چهره ها در حماسه عاشورا/ محمدباقر پورامینی/ 1/ 2200
این اثر با استفاده از منابع معتبر، شرح مفصلی است از حادثه سترگ عاشورا و چهره های نیک و بدی که آن را خلق کردند.
6. حبیب بن مظاهر/ جواد محدثی/ 3/ 230
«حبیب ابن مظاهر» از بزرگان شیعه از «طایفه بنی اسد» بود. در نهضت کربلا در رکاب امام حسین علیه السلام جنگید و به شهادت رسید.
7. حیات پاکان، جلد2/ مهدی محدثی/ 1/ 600
مجموعه داستانی است از زندگانی و سیره امام حسن مجتبی و امام حسین و امام سجاد علیهم السلام
8. خلاصه خوبیها/ محسن ربانی/ 1/ 230
امام حسین علیه السلام خلاصه خوبیهای همه پیامبران است. و این مجموعه به این شباهتها پرداخته است.
9. در کوی جانان/ حسین واثقی/ 1/ 1100
اثر، دو سفر نامه به عراق و عتبات مقدس شش تن از امامان است.
10. دستهای تنهای من/ احمد پهلوانیان/ 2/ 300
این کتاب، روایت ایثار قهرمانی کوچک در نینوا است که با دستهای کودکانه به دفاع از حریم امامت می پردازد.
11. دو چشم ناتمام/ محبوبه زارع/ 1/ 400
حضرت قاسم و عبداللّه علیهماالسلام چشمان امام حسن علیه السلام
12. ریزشها و رویشها/ سیدفضل اللّه میرشفیعی/ 1/ 330
داستان عاقبت چند تن است که در زمان ائمه علیهم السلام زندگی می کردند اما بعضی توانستند خوب بمانند و بعضی بد.
13. زخم آفتاب/ حسن جلالی عزیزیان/ 1/ 450
به واقعه حرّه، یکی از رقت انگیزترین حوادث تاریخ اسلام، با زبان داستان می پردازد.
14. ستاره غربت/ محبوبه زارع/ 1/ 400
محمدبن علی علیه السلام تنها ستاره امامت که در کودکی در عاشورا درخشید.
15. ستاره های فردا/ محسن ربانی/ 1/ 400
مجموعه داستانهای کوتاه از کودکی چهارده معصوم علیهم السلام
16. سخنان حسین بن علی علیه السلام / محمدصادق نجمی/ 9/ 2000
این کتاب، در چهاربخش مارا با فلسفه قیام عاشورا و شخصیتهای مثبت و منفی آن و… از زبان مبارک آن حضرت آشنا می سازد.
17. سرشک خون/ عبدالرحیم موگهی/ 3/ 350
این اثر، 128 نکته را به مرثیه گویان و مبلغان گوشزد می کند که هر یک در شورانگیزی و دل نشینی مرثیه نقشی درخور دارد.
18. عاشورا در فقه/ سیدضیاء مرتضوی/ 1/ 380
پژوهشی نو و ابتکاری است که به بررسی قیام عاشورا به عنوان یک مستند فقهی می پردازد.
19. عباس بن علی علیهماالسلام / جواد محدثی/ 2/ 400
در نگاه به قله های رفیع ایمان و شجاعت، وارسته مردی بزرگ و بی بدیل ایستاده است، به نام عباس بن علی علیه السلام .
20. فلسفه و عوامل جاودانگی نهضت عاشورا/ ابوالفضل بهشتی/ 1/ 1700
اثر حاضر در پی آن است که با استمداد از آموزه های دینی و عقلی، «فلسفه و عوامل جاودانگی عاشورا» را بیان نماید.
21. قاصدک کربلا/ محبوبه زارع/ 1/ 500
حضرت رقیه علیه السلام قاصدکی در دشت کربلا
22. قطعات/ جواد محدثی/ 1/ 450
مجموعه ای است از جملات و متون ادبی، درباره مناسبتهای دینی و انقلابی که در ماه های شمسی و قمری با آنها مواجهیم.
23. کودکان گم شده/ محمود پوروهاب/ 1/ 700
داستانهایی است آموزنده از زندگانی امام حسین علیه السلام .
24. گهواره طوفان/ محبوبه زارع/ 1/ 400
حضرت علی اصغر علیه السلام طوفانی در گهواره عاشورا.
25. مسلم بن عقیل/ جواد محدثی/ 2/ 160
وی از چهره های برجسته اهل بیت است و امام حسین علیه السلام او را به نمایندگی از خود به کوفه فرستاد.
26. نگاهی کوتاه به زندگانی زینب کبری علیهاالسلام / هاشم رسولی محلاتی/ 6/ 550
این کتاب تک نگاری مفید و مختصری است درباره حضرت زینب کبری علیهاالسلام ، عقیله بنی هاشم.
27. یک بال و دو پرنده/ محبوبه زارع/ 1/ 500
طفلان مسلم علیه السلام مثل دو پرنده با بال شهادت.
28. جابربن عبداللّه انصاری، زندگی نامه و…/ حسین واثقی/1/ 1250
کتاب حاضر، شامل بیان لحظاتی از زندگانی و آثار جاودانه در منابع روایی از این شخصیت اسلامی است.
29. جام عبرت/ سیدحسین اسحاقی/ 3/ 1400
به بررسی نقش و عملکرد خواص و عوام در عاشورا می پردازد.
30. رسالت خواص/ سیداحمد خاتمی/ 9/ 360
اثر، با استفاده از سخنان رهبری، و قرآن، نهج البلاغه و نقلهای تاریخی به شرح و تفصیل عوامل حادثه عاشورا پرداخته است.
31. عبرتهای عاشورا/ سیداحمد خاتمی/ 2/ 850
کتاب، با استفاده از سخنرانی مقام معظم رهبری (مدظله) درباره نقش خواص در حادثه عاشورا، نگاشته شده است.
32. ماهیت قیام شهید فخ/ فاضل رضوی اردکانی/ 2/ 560
کتاب، تلاشی در زدودن اتهامات از چهره شهید فخ، یکی از نوادگان امام مجتبی علیه السلام است.
33. ماهیت قیام مختار/ ابوفاضل رضوی اردکانی/ 4/ موجود نیست
این کتاب، به بازشناسی قیام مختار پرداخته و سعی در اثبات و روشن کردن اصالت و ماهیت این قیام و شخصیت مختار دارد.
34. با من حرف بزن/ احمد پهلوانیان/ 2/ 450
نوشتاری ادبی، داستانی است که با عنایت به معتبرترین مقاتل، به بیان وقایع عصر عاشورا تا شام، از زبان شاهدان آن می پردازد.
35. بغض گل/ حسن پورمنصوری/ 1/ 300
در این داستان عباس و رقیه برای شفای مادر مهربان خود در پی راه چاره ای هستند که… .
36. توهم بیا…!/ مرتضی دانشمند/ 2/ 300
داستان سرداری است از تبار حسینیان که در هنگامه نبرد با دژخیم قادسیه، چون علمدار کربلا حماسه می آفریند.
37. ثروتمندی که گدا شد/ مرتضی دانشمند/ 1/ 350
داستانهای شیرین و خواندنی و کوتاهی است از پیامبر و حضرت فاطمه و حضرت علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام
38. کودکی که با پیامبر صلی الله علیه و آله سخن گفت/ مرتضی دانشمند/ 1/ 350
این کتاب، داستانهای کوتاهی است از پیامبر و حضرت فاطمه و حضرت علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام .
39. کتابنامه ائمه اطهار علیهم السلام / ناصرالدین انصاری/ 1/ 1000
این اثر، مشخصات کتاب شناسی آثاری را که در باره ائمه اطهار علیهم السلام به زبانهای مختلف، گردآوری شده، معرفی کرده است.
40. یک نفر به اندازه همه/ مرتضی دانشمند/ 1/ 300
داستانهای شیرین و خواندنی و کوتاهی است از پیامبر و حضرت فاطمه و حضرت علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام
فرم در حال بارگذاری ...
شخصیت شناسی امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام ، امام سوم شیعیان، شهید کربلا و ملقب به ثاراللّه است که نهضت عاشورا بر محور فداکاری و جان فشانی آن حضرت شکل گرفت. حسین علیه السلام ، تاریخ بشری را از حماسه و ایثار کرد و درس آزادگی و عزت به انسان ها آموخت. او با تقدیم خون خویش در کربلا، درخت اسلام را آبیاری کرد و مسلمانان را بیدار ساخت. پرداختن به شخصیت والا و الهی آن رادمرد جهان اسلام و بررسی جنبه های گوناگون حیات آسمانی آن سپهر ایمان، شناختی درخور و مجالی فراتر می طلبد. در این بخش برآنیم در حد توان با گزینشی از مکارم اخلاق آن امام همام و سیره و سخن آن پیشوای بزرگ، ره توشه ای برای رهروان راه ولایت فراهم کنیم.
مراحل زندگانی امام حسین علیه السلام پیش از واقعه عاشورا
دوران کودکی
امام حسین علیه السلام ، ثمره پیوند حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام ، دختر پیامبراعظم صلی الله علیه و آله بود. وی شش سال از دوران کودکی خود را در زمان جد بزرگوارش رسول اللّه صلی الله علیه و آله سپری کرد و در مکتب جدش تربیت یافت. او بسیار فروتن، خاشع، بخشنده، با گذشت، مهربان و شجاع بود.
...
پیامبر زمانی که امام حسین و امام حسن علیهماالسلام ، هفت سال بیشتر نداشتند، فرمود: «اینها سرور جوانان بهشتند».دوره 25 ساله پس از رحلت پیامبر تا حکومت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
در این دوره، روح لطیف او رحلت پیامبر بعد از آن، شهادت جان گداز مادر و خانه نشینی پدر و غصب فدک و… را دیده بود. در این دوران، امام حسین علیه السلام همیشه در کنار پدر بود و در جنگ ها شرکت می کرد.
در واقعه حکمیت جنگ نهروان و [دیگر] جریان های پس از جنگ صفین نیز همه جا در رکاب پدر بود و آن همه بی وفایی ها و سست عنصری های مردم را نسبت به پدر بزرگوار خود از نزدیک می دید، با مرارت و تلخ کامی آن مصایب را تحمل می کرد.
همه او را به عظمت و بزرگی می شناختند. شجاعت او زبانزد عام و خاص بود. همه برای او احترام قائل بودند و در مقابل او تعظیم و تجلیل می کردند».
پس از شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام : دوره غربت اهل بیت علیهم السلام
امام حسین علیه السلام پس از شهادت امام علی علیه السلام در کنار برادرش، امام حسن علیه السلام ، رهبر و پیشوای وقت بود و هنگام حرکت نیروهای امام مجتبی علیه السلام به سمت شام، همراه آن حضرت در صحنه نظامی و پیشروی به سوی سپاه شام حضور داشت. هنگامی که معاویه، به امام حسن علیه السلام پیشنهاد صلح کرد، امام حسن علیه السلام ، او و عبداللّه بن جعفر را فراخواند و درباره این پیشنهاد با آن دو به گفت وگو پرداخت و بالاخره پس از متارکه جنگ و انعقاد پیمان صلح، همراه برادرش به شهر مدینه بازگشت و همان جا اقامت گزید.
امام حسین علیه السلام در زمان معاویه و آن شرایط خفقان بار که کسی جرئت اعتراض نداشت، در برابر مظالم معاویه به مبارزه و مخالفت برخاست. نامه های متعددی بین او و معاویه رد و بدل شد که نشانه موضع گیری سخت و انقلابی امام حسین علیه السلام در برابر معاویه است.
معاویه به دنبال فعالیت های دامنه دار خود به منظور تثبیت ولی عهدی یزید، به مدینه سفر کرد تا از مردم به ویژه شخصیت های بزرگ این شهر که در رأس آنان امام حسین علیه السلام قرار داشت، بیعت بگیرد، ولی امام پاسخ کوبنده ای به او داد که همین پاسخ، سرآغاز مخالفت امام با یزید شد.
مکارم اخلاق امام حسین علیه السلام
شجاعت
دلاوری و بی باکی برای مقابله با دشمن و هراسیدن از خطرها و اقدام های دشوار یکی از مهم ترین ملکات اخلاقی است که در حسین بن علی علیه السلام و یاران شهیدش و آزادگان اهل بیت علیهم السلام جلوه گر بود. روح حماسی در میدان های نبرد در خصلت های فردی و زمینه های تربیتی آن امام ریشه داشت. قیام کربلا از نخستین مراحل تا پایان آن، تجلی گاه شجاعت امام بود. صلابت و قاطعیت امام حسین علیه السلام در مخالفت کردن با یزید و خودداری ورزیدن از بیعت با وی، تصمیم گرفتن برای حرکت به سوی کوفه و مبارزه با یزیدیان، متزلزل نشدن روحیه از شنیدن اخبار داخل کوفه، اعلام آمادگی برای نثار خون در راه احیای دین، نهراسیدن از انبوهیِ سپاه گرد آمده در کربلا، رزم آوری های سلحشورانه و بی نظیر امام حسین علیه السلام و سربازان و خاندانش، جنگ نمایان عباس، علی اکبر و قاسم و… و صدها صحنه حماسی دیگر، همه جلوه هایی از شجاعت حسین بن علی علیه السلام و یارانش و بخشی از الفبای «فرهنگ عاشورا» است.
«خاندان پیامبر در شجاعت و قوت قلب و دلیری، نمونه بودند و آنچه در دلشان نبود، هراس از دشمن بود».
جوان مردی و بزرگواری
«عنایت ویژه محمد صلی الله علیه و آله ، آغوش زهرا علیهاالسلام ، پرورش علی علیه السلام و شایستگی های شخصی، در حسین علیه السلام جمع شد و از او، نمونه ای از بزرگواری، جوان مردی و فضیلت ساخت.
مکتب حسین علیه السلام ، پاداش نیکی را نیکیِ برتر می داند. آری مکتب انسانیت چنین است. آنان که نیکی را پاداش نمی دهند انسان نخواهند بود و آنان که سزای نیکی را بدی می دهند، بویی از انسانیت نبرده اند.
این حسین علیه السلام است که در همه احوال و حکایات، مشت را با بوسه پاسخ می دهد و با دشمن مهر می ورزد، جوان مردی و بزرگواری دارد و راهنمایی می کند.»
نمونه ای از جوانمردی امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در مسیر خود به کوفه، از سرزمین اشراف گذشت و به اصحابش دستور داد آب فراوانی بردارند و همه مشک ها را پر کنند. یاران حسین علیه السلام نیز به دستور امام، آب زیادی برداشتند و حرکت کردند. در منزل گاه بعدی به نام ذوحسم، به سپاه حرّبن یزید ریاحی برخوردند که مأمور بودند امام حسین علیه السلام را نزد ابن زیاد ببرند. در آن گرمای شدید، فریاد العطش سربازان حرّ که سخت تشنه شده بودند، بلند بود.
حسین علیه السلام ، آن یکه تاز میدان جوانمردی و انسانیت، به یاران خویش دستور داد تا نه تنها سپاهیان دشمن، بلکه اسب ها و مرکب هایشان را نیز سیراب کنند. علی بن طعان محارمی می گوید: «من آخرین نفر از سپاه حر بودم که امام حسین علیه السلام با دست خود، من و اسبم را سیراب کرد. چون فشار آب از دهانه مشک زیاد بود، آن حضرت لبه مشک را به عقب برگرداند تا فشار آب کم شود و من به راحتی آب بخورم».
تواضع
امام حسین علیه السلام با مسکینان و مستمندان می نشست و می گفت: «خداوند، اهل کبر و مستکبران را دوست ندارد». یک روز بر چند کودک گذر کرد که سرگرم خوردن یک قطعه نان بودند. بچه ها از امام خواستند تا با آنها هم غذا شود. امام با لطف و مهربانی، دعوت اطفال را پذیرفت و با آنها هم غذا شد. آن گاه بچه ها را با خود به خانه برد و آنها را از غذا سیر کرد و به آنها لباس پوشانید. سپس فرمود:
اِنَّهُمْ اَسْخی مِنّی لاِءَنَّهُمْ بَذَلوا جَمیعَ ما قَدَروا علیه و اَنَا بَذَلْتُ بَعْضَ ما اَقدَرُ عَلیهِ.
این کودکان، از من سخاوتمندترند؛ زیرا آنها هرچه داشتند، بذل کردند، ولی من بخشی از مال خویش را بخشیدم.
خداترسی
«اولیاءاللّه به خاطر شناخت و معرفتی که به ذات مقدس الهی دارند، بیش از دیگران ترسانند. حسین علیه السلام نیز چنین بود. ابن شهر آشوب در مناقب آورده است که از حسین علیه السلام پرسیدند:«ما أَعظَمَ خوفُکَ مِنْ رَبِّک؛ چه زیاد از خدا می ترسی؟» فرمود: «یَأْمَنُ یومَ القیامَةِ إِلاّ مَنْ خافَ اللّه َ فِی الدنیا؛ از عذاب خدا در قیامت ایمن نیست، مگر کسی که در دنیا از خدا بترسد».
از دعای آن حضرت در روز عرفه، میزان شناخت و ترس او را از خدا درمی یابیم که با چشمی گریان پس از بیان اوصاف باری تعالی و کیفیت آفرینش جهان هستی و شخصیت شخیص خود، آن چنان خدا را در همه احوال، حاضر و ناظر اعمال خویش می داند که گویی او را به چشم بصیرت می بیند، آنجا که می گوید: «کور باد چشمی که تو را مراقب خود نبیند و در زیان و خسران باد و بنده ای که نصیب و بهره ای از عشق و محبت خود در او قرار نداده ای!»
علم حسین علیه السلام
«چنانکه می دانیم دانش این بزرگواران، موهبت الهی بوده است. علم حسین علیه السلام و دیگر امامان علیهم السلام نیز به افاضه ربانی و بخشش الهی و تعلیم خاص شخص پیغمبر اعظم صلی الله علیه و آله بود. وگرنه کدام مدرسه در کل دنیای پر از جهل و نادانی می توانست چنین فارغ التحصیلانی تحویل دهد که در علوم و فنون متعدد و گوناگون، استاد و از زمان کودکی، مرجع مردم و علما در مسائل علمی باشند و تا امروز کلماتشان برای رجال علم و فلسفه، حلال مشکلات گردد.
هرچه انسان در حالات سید الشهدا علیه السلام دقیق تر شود، بیشتر به این نکته دست می یابد که یک بصیرت خارق العاده و بینش غیبی در امر دین، راهنمای آن حضرت بوده است. دانش آن حضرت از احتجاجات او با دشمنان اهل بیت علیهم السلام به ویژه معاویه و مروان و نامه هایی که به معاویه مرقوم فرموده و خطبه هایی که به مناسبت هایی ایراد کرده و از دعای عرفه و دعاهای دیگر که از آن حضرت در کتاب های شیعه و سنی نقل شده، ظاهر و آشکار است.
مطلب دیگری که از احادیث به دست می آید، این است که حسین علیه السلام ، کثیر الحدیث و الروایة بوده که در آن زمان با اینکه اصحاب پیغمبر کم نبودند و نقل حدیث می کردند، مردم، همه آنها را ترک [می کردند] و به مجلس حسین علیه السلام می آمدند.
اخباری که از حسین علیه السلام در این باب نقل شده (که حاکی از علم و ذوق سرشار، قوت فطانت، استعداد و قریحه و استحکام منطق است) بیشتر از این است که احصا شده است. آن حضرت به نوعی در مسائل علمیه (باجودت ذهن و حدّت خاطر) اظهار نظر می کرد و فتوا می داد که موجب تحیّر مردم می شد، تا حدی که عبداللّه بن عمر در حق او گفت: اَنَّهُ یَغُرُّ الْعِلْمَ غَرّا؛ همانا حسین علیه السلام ، علم را می نوشید».
جود و سخای حسین علیه السلام
درباره کرامت و جود و بخشش حسین علیه السلام داستان های زیادی نقل شده است که به عنوان نمونه به دو مورد اشاره می کنیم:
1. عمرو بن دینار روایت می کند که امام حسین علیه السلام به عیادت اسامة بن زید رفت و او بیمار بود. وی را اندوهناک دید. علتش را جویا شد. اسامه گفت: شصت هزار درهم بدهکارم. امام فرمود: بر عهده من که آن را بپردازم. اسامه عرض کرد: می ترسم قبل از ادای دین بمیرم. امام حسین علیه السلام فرمود: نخواهی مُرد تا من قرض تو را بپردازم و حضرت پیش از فوت اسامه، دینش را پرداخت کرد.
2. انس می گوید: من خدمت امام حسین علیه السلام بودم که کنیزش یک شاخه گل آورد و به امام علیه السلام تقدیم کرد. حضرت فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم. انس می گوید: به حضرتش عرض کردم: یک شاخه گل ارزشی ندارد که به خاطر آن او را آزاد کردی! امام حسین علیه السلام فرمود: «خدا ما را چنین ادب آموخته است که می فرماید: «و چون شما را تحیت گویند، شما بهتر از آن تحیت گویید یا مثل آن» و آزاد کردن کنیز تحیت بهتر بود».
زهد امام حسین علیه السلام
بهترین نشانه زهد کامل و خوار شمردن دنیا، فداکاری و گذشت آن حضرت از جان خود و جوانان و برادران و اصحاب و یاران و تن دادن به آن همه مصیبت و بلا بود.
اگر دنیا و مال و نعمت آن، در نظر کسی بی قدر و ارزش نباشد، نمی تواند این گونه در راه حق و یاری دین خدا و بزرگداشت هدف عالی خود، پایداری و استقامت ورزد تا به حدی که بدن قطعه قطعه عزیزانش را ببیند و صدای ناله زنان و کودکان را بشنود، ولی در راه یاری دین خدا، ثابت و پابرجا بماند و در مقابل باطل، نرمش نشان ندهد.
حسین علیه السلام کسی نبود که به خاطر زندگی دنیا و خوش گذرانی، مصالح عالی اسلامی را نادیده بگیرد و با گرفتن حق السکوت، برقراریِ چنان دستگاه فاسدِ ظلم و کفر را امضا کند و در ادای تکلیف و وظیفه مهمی که از طرف خدا به عهده دارد، مسامحه و کوتاهی ورزد.
علائلی می گوید: «حسین علیه السلام در این ناحیه، بزرگ و یگانه بود. زندگی دنیا را خوار می شمرد و از مرگ بیم و هراس نداشت و به جز برهان پروردگارش که همه چیز را فدای آن می کرد، به هیچ چیز نظر ندوخت».
نماز در سیره امام حسین علیه السلام
نماز از عالی ترین نمونه های معنوی پیوند با خدا و برترین جلوه های ذکر خدا است. این ارتباط معنوی در مبارزه و جهاد نیز، به مجاهد راه خدا روحیه می بخشد، چنان که حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین به یکی از یاران خود گفت: «برای نماز با این قوم می جنگم». امام حسین علیه السلام نیز از اقامه کنندگان نماز است، هم چنان که در زیارت نامه های ایشان آمده است:
اَشهدُ أَنَّکَ قَداَقَمتَ الصَّلاة و آتَیتَ الزَّکاة.
گواهی می دهم که تو برپادارنده نماز و دهنده زکات هستی.
نماز امام حسین علیه السلام در راه کربلا همراه با سپاه حر
یکی دیگر از جلوه های آسمانی امام حسین علیه السلام در توجه به امر نماز، آنجا تجلی یافت که در مسیر کربلا و هنگام اقامه نماز فرمود:
فَهوَ یَعلَمُ أنّی قدکنتُ أُحِبُّ الصَّلاة.
پروردگار جهانیان به اشتیاق (وصف ناشدنی) من به نماز آگاه است.
نماز امام حسین علیه السلام در شب عاشورا
نقل شده است امام حسین و یارانش، شب عاشورا را با زمزمه نماز و نیایش و تضرع و در حال رکوع و سجود، ایستاده و نشسته به صبح رساندند… .»
نماز امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا
ظهر عاشورا نیز وقت نماز، ابوثمامه صائدی به حضرت یادآور شد که وقت نماز است. دوست دارم خدا را در حالی ملاقات کنم که این نماز را که وقتش رسیده است، بخوانم. امام نگاهی به آسمان کرد و فرمود: نماز را یاد آوردی، خدا تو را از نمازگزاران و ذاکران قرار دهد. آری! اکنون اول وقت نماز است.
از آنان بخواهید دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانیم.»
نماز خون و شهید نماز
از دیگر جلوه های شکوهمند عاشورا، شهادت یاران امام حسین علیه السلام به هنگام نماز است. نقل است که سعید بن عبداللّه حنفی در روز عاشورا، شهید نماز شد. وی پیشاپیش امام حسین علیه السلام ایستاد تا تیرهایی که از چپ و راست به سمت امام رها می شد، به آن حضرت نخورد. آن قدر تیر به او خورد که وقتی نماز امام حسین علیه السلام تمام شد، سعید بن عبداللّه حنفی، به زمین افتاد و به مقام والای شهات رسید.
پیروان نهضت اباعبداللّه علیه السلام نیز باید به نماز اهتمام ورزند و آن را در رأس امور خویش قرار دهند، به ویژه عزاداران حسینی علیه السلام نباید نماز را که واجب دینی است، فدای مراسم سینه زنی و عزاداری مستحب کنند و توجه داشته باشند که نماز، مایه برخورداری از شفاعت حسین علیه السلام است.
مهربانی با خانواده
امام حسین علیه السلام با همسران و فرزندان خویش در نهایت ادب و محبت و مهربانی معاشرت می کرد. عقّاد می نویسد: «حسین علیه السلام از آن کسانی بود که به فرزندان خویش، محکم ترین علایق را داشت و نیز نسبت به همسرانش بهترین عواطف را دارا بود. گفته شده است امام درباره همسر باوفایش، رباب و دختر شیرین زبانش، سکینه چنین می گفت: به جان خود سوگند، خانه ای را دوست می دارم که سکینه و رباب را میزبانی کند. من این دو را دوست می دارم و مالم را در راه آنان می دهم و کسی نمی تواند مرا بر این علاقه و دوستی ملامت کند.
همین دوستی و صمیمیت است که بنای خانواده را محکم و استوار می گرداند و از تزلزل و فروپاشی آن جلوگیری می کند. ثمره این وفاداری و انس امام با همسرش را در رفتار همسر آن حضرت پس از شهادتش می بینیم.
رباب، یکی از همسران باوفای حسین علیه السلام بود که تا واپسین دم، از امام حسین علیه السلام جدا نشد و بار شهادت شوهر والا مقام خود را بر دوش کشید و به منزل رسانید. رباب بیش از یک سال پس از امام حسین علیه السلام زنده بود و در تمام این مدت به سوگ شوهر نشست ؛ زیر سقفی نرفت و از گرما و سرما پرهیز نکرد تا اینکه در غم حسین علیه السلام جان داد.
احترام به برادر
امام حسین علیه السلام به برادرش امام مجتبی علیه السلام بسیار احترام می گذاشت و همواره با او، هم گام و همراه بود و هیچ گاه میان دو برادر شکافی رخ نداد. آنچه یکی انجام می داد، دیگری می پسندید و می پذیرفت.
از امام باقر علیه السلام نقل شده است که امام حسین علیه السلام به قدری، برادرش امام مجتبی علیه السلام را گرامی می داشت و بزرگ می شمرد که در حضور او هیچ وقت سخن نمی گفت.
وحدت کلمه و اتفاق نظر، پیوسته در میان دو برادر برقرار بود. چون امام مجتبی علیه السلام با معاویه پیمان صلح بست، امام حسین علیه السلام پیمان برادرش را اجرا کرد. هنگامی نیز که برادرش به شهادت رسیده عراقیان برای امام حسین علیه السلام نامه های فراوانی نوشتند تا با رهبری آن حضرت، معاویه را از خلافت، خلع و با ایشان بیعت کنند. با این حال، امام حسین علیه السلام در پاسخ به نامه ها، پیمان صلح برادرش را پیمان خود می خواند و به آنها پاسخ منفی می داد.
برگ هایی زرین از سخنان امام حسین علیه السلام
سخنان والای مولایمان امام حسین علیه السلام چونان اقیانوسی است که در این بخش به اندازه انگشت دانه ای از این اقیانوس بهره برده ایم.
1. در مواردی که حق تو را ملزم می سازد، بر آنچه نمی پسندی، شکیبا باش و در مواردی که هوای نفس، تو را فرا می خواند، خود را از آنچه ناحق است و دوستش می داری، نگه دار.
پیام:
ـ همیشه پای بند حق باش، حتی اگر به زیانت باشد.
ـ در مقابل هوای نفس، خود نگه دار باش!
2. کسی که تو را دوست دارد، از زشتی ها بازت می دارد و کسی که دشمن توست، مغرورت می کند.
پیام:
ـ یکی از موانع رسیدن به کمال، داشتن دوست بد است.
ـ در انتخاب دوست، نهایت تلاشت را بکن!
3. کسی که از راه نافرمانی خدا درصدد به دست آوردن چیزی باشد، آنچه را امید دارد، زودتر از دست می دهد و آنچه بیم دارد، زودتر سر می رسد.
پیام:
ـ شاید در ظاهر، با انجام گناه به سودی برسی، ولی اثر گناه به زودی دامن گیرت خواهد شد.
4. بدانید که زشت و زیبای دنیا، چونان رؤیایی است که زود می گذرد و البته بیداری و هوشیاری در روز قیامت است. کسی که در آخرت رستگار شد، جاودانه است و هر که در روز قیامت به عذاب الهی افتاد، گرفتاری اش جاودانه خواهد بود.
پیام:
ـ فریفته ظاهر زیبای دنیا مشو!
ـ لذت های دنیا زودگذر است.
5. ای فرزند آدم! تو روزگاری بیش زنده نیستی، هر روز که بگذرد، بخشی از وجود تو از دست رفته است.
پیام:
ـ به گذر عمرت توجه کن!
ـ از خواب غفلت بیدار شو!
ـ تا فرصت داری، از عمرت، شایسته بهره برداری کن!
6. هیچ گاه فریفته دنیا نشوید، زیرا امیدِ تکیه کننده هایش را قطع می کند و طمع طمع کارانش را ناکام می گذارد.
پیام:
ـ دل بسته دنیا مشو.
ـ دنیا را بر خواسته خدا ترجیح مده!
ـ زیبایی های فریبنده دنیا، تو را از معنویات دور نکند.
7. خود را در کار بیهوده به سختی انداختن، نشانه کم خردی و نادانی است.
پیام:
ـ عاقبت اندیش باش!
ـ پیش از آغاز هر کار، به فکر سود دنیا و آخرتش باش.
8. با ارزش های اخلاقی زندگی کنید و برای به دست آوردن سرمایه های نیک بختی بشتابید. کاری را که برای آن شتاب نکردید، به حساب نیاورید.
پیام:
ـ برای رسیدن به لحظه های خوش بختی شتاب کن.
9. نشستن با صاحبان خرد و اندیشه از نشانه های پذیرفتن حق است و بگو و مگو با غیر اهل فکر از نشانه های نادانی است.
10. آنچه را طاقت نداری به اجبار بر خود مبند
پیام:
ـ پیش از پذیرش کار، جنبه های گوناگون آن را در نظر بگیر.
ـ متناسب با استعداد و توانایی ات، شغل انتخاب کن!
11. به خدا سوگند! بلاها، فقر، تهی دستی و کشتارها، بسیار زود و همچون دویدن اسبان سواری در مسابقه یا حرکت تند سیلاب ها به سوی زمین های پست، دامن گیر دوستان ما می شود.
پیام:
ـ یکی از راه های آزمایش مؤمنان، گرفتاری و بلاست.
ـ گرفتاری، گاهی از سر لطف خداوند به بندگانش است.
ـ انسان های مقرّب، بلاهای بیشتری خواهند داشت.
12. کسی که لباس شهرت بپوشد، خدا در روز قیامت از او روی می گرداند.
پیام:
ـ پوشش باید متناسب با شأن و موقعیت اجتماعی باشد.
ـ پوشیدن لباس نامعمول، تو را به خودنمایی متهم می کند.
ـ مطابق با هویت اجتماعی ات لباس بپوش.
منشور رفتاری امام حسین در عرصه مدیریت
این گفتار، نگاهی دارد به بررسی جنبه های رفتاری امام حسین علیه السلام در حیطه مدیریت واقعه عاشورا و انطباق آن با اصول مدیریت امروز.
امام حسین علیه السلام با توجه به برخورداری از شایستگی های ضروری برای رهبری، نهضت عاشورا را به بهترین صورت، از آغاز تا پایان و پس از آن و با در نظر داشتن همه مهارت های مدیریتی، رهبری کرد.
با مروری بر نهضت عاشورا درمی یابیم که امام حسین علیه السلام در رهبری نهضت عاشورا تمام وظایف یک مدیر، مانند تصمیم گیری، برنامه ریزی، سازمان دهی، هدایت، نظارت و هماهنگی را به خوبی به نمایش گذارد که به طور مختصر به آن اشاره می شود:
1. تصمیم گیری
امام برای اقامه اصل امر به معروف و نهی از منکر، از بیعت با یزید، خودداری و با صراحت تمام و قاطعیت وصف ناپذیری، آن را رد کرد. آن گاه نیز که عوامل یزید، بر وی فشار آوردند، تصمیم گرفت از مدینه خارج شود و با استقرار در مکه، حرم امن الهی، صدای اعتراض خود را به گوش مسلمانان برساند و پس از آن، دعوت عمومی مردم کوفه را اجابت کند. به عبارت دیگر، با رفتن به قتل گاه و با هدیه خون خود و فرزندان و یارانش، اصل امر به معروف را احیا و چهره مصداق عینی منکر؛ یعنی سلطنت یزید را آشکار سازد.
از آنجا که امام علیه السلام از نتیجه نهایی تصمیمش (قیام) آگاهی داشت، از ابتدای حرکت و در مسیر خود، هرگونه مخالفت و پیشنهادی مبنی بر دست کشیدن از حرکت و ارائه راه حل های دیگر را با بیان منطقی رد می کرد و با قاطعیت تمام، تصمیم اولیه خود را عملی ساخت؛ تصمیمی که با آگاهی و پیش بینی لازم از نتایج، گرفته بود. اکنون نیز با گذشت قرن ها از آن دوران، درمی یابیم که تمام پیشنهادها و راه حل های دیگر نظیر بیعت با یزید، قیام در مدینه، پناه گرفتن در مکه، گرفتن امان از والی مکه، فرار به نقاط دوردست و مانند آن، نه تنها آثار گران بها و ارزشمند آن حماسه را در پی نداشت، بلکه پی آمدهای ناگواری برای جامعه اسلامی ایجاد می کرد. وجه تمایز تصمیم امام حسین علیه السلام با تصمیم دیگران در این بود که پیشنهاد دهندگان راه های دیگر، ظاهر را می دیدند و شکست و پیروزی را با معادله ها و محاسبه های عادی و ظاهری ارزیابی می کردند. آنان ساقط کردن حکومت یزید و تشکیل حکومت را هدف نهضت امام فرض کرده بودند و از پشت پرده و واقعیت امر آگاهی نداشتند.
2. برنامه ریزی
برنامه ریزی صحیح و اساسی بر دو اصل استوار است.
الف) دقت در هدف گذاری
امام حسین علیه السلام روزی که از مدینه خارج شد، اهداف نهضت را در قالب وصیت نامه ای به برادرش محمد حنفیّه چنین تبیین فرمود:
[مردم دنیا بدانند] که من یک فرد جاه طلب، اخلال گر، مفسد و ظالم نیستم (من چنین هدف هایی ندارم، قیام من قیام اصلاح طلبی است) و خروج کردم برای اینکه امت جدم را اصلاح کنم، امر به معروف و نهی از منکر کنم و شیوه جدم و پدرم را عملی سازم.
خلاصه، پایان این مرحله از نهضت را با عبارت های متعددی از شهادت بر می شمارد. از جمله آنها: «اگر دین جدم جز به کشته شدن من استوار نمی ماند، پس ای شمشیرها مرا فراگیرید.»
و نیز فرمود: هر کس خون قلبش را در راه ما نثار می کند و خود را برای شهادت و دیدار حق آماده کرده، با ما حرکت کند.
همان گونه که از گفته های امام علیه السلام مشهود است، هدف نهایی از نهضت در یک کلمه خلاصه می شود و آن حیات و حفظ اسلام است.
ب) پیش بینی و زمان بندی
امام حسین علیه السلام به دنبال خواسته یزید برای بیعت، به خوبی اوضاع را پیش بینی کرده بود و از آغاز تا پایان حرکت، مسئله بیداری جامعه اسلامی و افشای عملکرد حاکمان اموی به ویژه یزید، عنایت داشت. بی گمان، حرکت دادن خانواده پیامبر به همراه زنان و کودکان از کوره راه ها و بیابان ها، از مدینه تا مکه و از آنجا تا کربلا، برای این بود که عاطفه آن مردم را برانگیزاند و سؤال هایی در اذهان عمومی به وجود آورد که ثمره آن بعدها آشکار شد. ازاین رو، امام در آستانه حرکت از مدینه به سوی کربلا، به دو بخش از مبارزه خود اشاره می کند؛ یکی بخش شهادت (عملیات نظامی) و دیگری بخش اسارت (عملیات فرهنگی). ایشان به فرمایش جدش نیز اشاره دارد که فرمود: «پس خداوند خواسته است که تو را کشته ببیند…. و زنان (دیگر همراهان) را اسیر».
بر این اساس، امام حسین علیه السلام برای رسیدن به اهداف نهضتش، حساب شده و با برنامه پیش رفت و تمامی برنامه هایش، سنجیده و عاقبت اندیشانه بود.
3. سازمان دهی
نهضت امام حسین علیه السلام در دو بخش شهادت (عملیات نظامی) و اسارت (عملیات فرهنگی) سازمان دهی شد. فرآیند نهضت به دو برنامه کوتاه مدت (شامل اقدام ها و پیش بینی حوادث احتمالی در منازل پیموده با اهداف و نتایج ارزشمند) و برنامه بلندمدت (در قالب به اسارت رفتن فرزندان و خاندان امام) و در میانه این دو برنامه، به برنامه اصلی؛ یعنی حماسه خونین روز عاشورا تقسیم می شد.
برنامه کوتاه مدت با این اهداف آغاز شد:
ـ تبیین اصول، مبانی و ماهیت نهضت، برای الگو قرار دادن آن برای آیندگان
ـ تبیین اهداف و درستی نهضت؛
ـ مستندسازی نهضت عاشورا در تاریخ؛
ـ دریافت خبرهایی از دشمن و اضاع منطقه عملیاتی؛
ـ جذب و آماده سازی نیروهای عملیاتی در روز عاشورا.
باوجود دشواری های حضور زنان و کودکان، برنامه بلندمدت امام برای تبیین و گسترش حماسه حسینی بسیار مؤثر بود. امام این بار سنگین را پس از خود بر دوش سیدالساجدین علیه السلام و خواهر گرامی اش، زینب کبرا علیهاالسلام نهاد که آن دو بزرگوار نیز این رسالت را به زیبایی تمام انجام دادند. بدین گونه بود که فساد و خون ریزی بنی امیه و یزید، افشا و نهضت حسینی تثبیت شد.
4. هماهنگی
در نهضت عاشورا، میان امام حسین علیه السلام و اصحاب و یارانش هماهنگی و هم دلی بود و همه آنان برای دست یابی به وصال حق و ادای تکلیف امر به معروف و نهی از منکر در کنار امام حسین علیه السلام قرار گرفته بودند.
همه اصحاب در پیروی از رهبر نهضت، فعالیت های یکسانی انجام می دادند. آنان در روز عاشورا در صف های به هم پیوسته، یک رنگی و همراهی و وحدت خود را تا پای جان به نمایش گذاشتند و هیچ گونه تعارضی در عملکردهای آنان دیده نشد.
5. رهبری
هدایت و رهبری در نهضت امام حسین علیه السلام بر پایه اصول و ارزش های دینی قرار داشت که امام سجاد علیه السلام در خطبه آتشین خود در شهر شام و کاخ یزید به بعضی از این اصول اشاره فرمود. ایشان بدین گونه هم به معرفی خاندان عصمت علیهم السلام به ویژه رهبر نهضت، اباعبداللّه الحسین علیه السلام پرداخت و هم چهره ناپاک و ناشایست بنی امیه، به ویژه یزید را افشا کرد.
امام سجاد علیه السلام در بخشی از این خطبه به بعضی شرایط و ویژگی های رهبری پرداخته است که در زیر به آن می پردازیم:
ای مردم! خداوند به ما شش چیز عنایت فرموده است: دانش، بردباری، جوان مردی، فصاحت بیان، شجاعت و محبت در دل های اهل ایمان.
خداوند، این ویژگی ها را تنها به افراد خاصی که مأمور هدایت بشر هستند، عطا می فرماید. با بررسی زندگانی امام حسین علیه السلام و نهضتش درمی یابیم که آن حضرت تمام شرایط یک رهبر شایسته را دارا بود.
6. نظارت
امام حسین علیه السلام در شب عاشورا از محیط خیمه ها تا نزدیکی لشکر دشمن بیرون رفت. فردی از امام پرسید: دلیل نزدیک شدن شما به لشکر دشمن در این وقت شب چیست؟ امام در پاسخ وی فرمود: آمده ام تا پستی و بلندی اطراف خیمه ها را بررسی کنم که مبادا برای دشمن مخفی گاهی باشد و از آنجا برای حمله خود یا دفع حمله شما استفاده کند.
همچنین یکی دیگر از فعالیت های سپاه امام در شب عاشورا این بود که سلاح های خود را برای فردا آماده سازند.
بدین ترتیب می بینیم که امام بر تمامی مراحل عملیات، نظارت داشت. آن حضرت با به کارگیری صحیح ترین اصول مدیریتی، نهضت را رهبری و اداره کرد و برای بهره برداری از آن نیز برنامه های دقیق و حساب شده ای را به اجرا گذاشت که جلو هرگونه تحریف احتمالی از سوی امویان برای خاموش کردن آن نهضت را بگیرد.
منابع پیشنهادی در زمینه شخصیت و سخنان امام حسین علیه السلام
1. امام حسین علیه السلام
صاحبی، محمد جواد، تهران، رشد همگان، چاپ اول، 1376، 80 صفحه.
2. امام حسین علیه السلام در آیینه تاریخ
تقی زاده انصاری، بدر، تهران، علوم روز، چاپ اول، 1380، 804 صفحه.
3. امام اصلاحگر
معزی، سعید، تهران، نذیر، چاپ اول، 1380، 80 صفحه
4. بررسی کوتاهی در زندگی رهبر آزادگان حسین علیه السلام
حکیمی، محمود، قم، نسل جوان، 1354، 111 صفحه.
5. تاریخ سیدالشهدا علیه السلام
صفایی حائری، عباس، با تحقیق و ویرایش واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران، قم، مسجد مقدس جمکران، چاپ اول، 1379، 669 صفحه.
6. تحقیق و پژوهش در تاریخ زندگانی امام حسین علیه السلام
اخلاقی، محمد اسحاق، قم، ثقلین، چاپ اول، 1378، 972 صفحه.
7. ثاراللّه ، خون حسین علیه السلام در رگ های اسلام
عندلیب همدانی، حسین، قم، انتشارات در راه حق، چاپ اول، 1376، 335 صفحه.
8. خورشید شهادت (نقش خواص در تحولات جامعه اسلامی)
مجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی ابعاد زندگی امام حسین علیه السلام ، تهران دانشگاه امام حسین علیه السلام ، مؤسسه چاپ و انتشارات، چاپ اول، 1378، 580 صفحه.
9. رجعت خونین
ابراهیم پور، ابراهیم، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، 1378، 66 صفحه
10. شخصیت شناسی عاشورا
علوی، سید رسول، قم، مرکز پژوهش های اسلامی و صدا و سیما، چاپ اول 1380، 254 صفحه
11. شناخت عوامل بنی امیه در واقعه عاشورا
یدائی، حیدرعلی، تهران، برهان، چاپ اول، 1379، 84 صفحه .
12. چهل حدیث از امام حسین علیه السلام (گوهرهای حسینی)
شریفی، محمود، قم، معروف، چاپ اول، 1376، 80 صفحه
13. چلچراغ حسینی (چهل حدیث برگزیده از سخنان گهربار حضرت حسین بن علی علیه السلام ) رهبر، محمدتقی، تهران، بنیاد بعثت، مؤسسة الحسین، چاپ اول، 1376، 40صفحه.
14. بازتاب وحی (سخنان امام حسین علیه السلام )
حسینیان، سعید، با مقدمه: مهدی حائری طهرانی، تهران، امام مهدی(عج)، چاپ اول 1379، 180صفحه.
15. سخنان حسین بن علی علیه السلام از مدینه تا کربلا
نجمی، محمد صادق، قم، دفتر انتشارات اسلامی (جامعه مدرسین)، 1373، 360 صفحه.
16. توفان خطبه ها (خطبه امام حسین علیه السلام ، خطبه امام سجاد علیه السلام ، خطبه حضرت زینب علیهاالسلام ، خطبه حضرت ام کلثوم علیهاالسلام
ده بزرگی، احد، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، 1379، 120 صفحه.
17. فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام
دشتی، محمد، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین، چاپ اول، 1379، 751صفحه.
18. فرهنگ عاشورا
محدثی، جواد، قم، معروف، چاپ چهارم، 1387، 512 صفحه.
فرم در حال بارگذاری ...
گزیده هایی از دعا و مناجات امام حسین علیه السلام
دعا، کلید ارتباط انسان با خداست و آن گاه که این ارتباط، از سوی بهترین بنده خدا ـ امام معصوم علیهم السلام ـ برقرار شود، زیباترین ارتباط هاست. یکی از راه ها و شیوه های مؤثر تبلیغی امامان معصوم علیهم السلام ، مناجات و دعاست. ایشان برای تبلیغ مضامین و القای مفاهیم ارزشمند دینی، از شیوه و قالب دعا استفاده می کردند. به همین دلیل، غنی ترین و عمیق ترین معارف دینی را در دعاهای پرفیض کمیل، ندبه، ابوحمزه و… می یابیم. اکنون فرازهایی از مناجات ها و دعاهای امام حسین علیه السلام را با هم زمزمه کنیم:
مناجات امام حسین علیه السلام
ای مولایم! تویی که منت نهادی، تویی که نعمت دادی، تویی که احسان کردی، تویی که نیکویی کردی، تویی که فضل و کرامت دادی، تویی که لطفت را کامل کردی، تویی که روزی بخشیدی، تویی آن که توفیق دادی، تویی آنکه به خلق عطا کردی، تویی آن که فقیر را غنی ساختی، تویی که پناه دادی، تویی که امور بندگانت را کفایت کردی…
...
خدایا! تویی که هدایت کردی؛ تویی که خوبان را عصمت از گناه کرامت کردی؛ تویی که گناهان را مستور ساختی؛ تویی که گناهان را آمرزیدی؛ تویی که عذر گناهان را پذیرفتی؛ تویی که تمکین و جاه بخشیدی؛ تویی که عزت و جلال دادی؛ تویی که کمک دادی؛ تویی که مدد فرمودی؛ تویی که تأیید و توانایی دادی؛ تویی که یاوری فرمودی؛ تویی که بیماران را شفا دادی؛ تویی که عافیتم بخشیدی؛ تویی که گرامی ام داشتی؛ تویی که برتری دادی؛ پس حمد و ستایش برای توست، و شکر و ستایش دایم تو را سزاست.معبودا!
منم معترف به گناهان خود؛ بیامرز برایم آنها را. من هستم که بد کردم و منم که خطا کردم. منم که همت گماردم و منم که نادانی کردم. منم که غافلم و منم که فراموش کارم، منم که اعتماد دارم. منم که تعهد می کنم. منم که وعده می دهم و منم که خلف وعده می کنم. منم که پیمان شکنم. منم که اقرار دارم. منم که معترفم به نعمت تو بر من و نزد من و سنگین بارم به گناهانم. بیامرز آنها را ای که زیانش ندارد گناهان بندگانش و اوست بی نیاز از طاعت آنها و توفیق ده هر که عمل صالح انجام دهد) به کمک و رحمتش. پس برای توست، سپاس خدای من و آقای من!
معبودا!
فرمانم دادی و نافرمانی ات کردم، نهی ام کردی و مرتکب شدم ممنوع تو را. اکنون به حالی درآمده ام که نه اسباب تبرئه دارم تا معذرت خواهم و نه توانایی تا پیروز گردم. با چه رویی برابرت آیم.
ای آقایم!
حق با توست و مسئولیت با من؛ ای که پرده پوشم کردی، از نظر پدران و مادران تا مرا نرانند و از خویشان و برادران تا سرزنشم نکردند و از پادشاهان، تا شکنجه ام ندهند و اگر مطلع شده بودند… ای آقایم! بر آنچه تو آگاهی بر آن از من، به من مهلت نمی دادند و رهایم می کردند و از من قطع می کردند.
ای آقایم!
با حال خضوع و خواری و درماندگی و کوچکی، نه وسیله تبرئه جویی دارم تا عذر خواهم و نه توانایی، تا پیروز گردم و نه دلیلی دارم که بیاورم و نه توانم گفت که بد نکردم و مرتکب کار بد شدم که منکر شوم و اگر منکر شوم، ای مولایم! سود می برم، ولی چگونه و کجا؟
منزهی تو! منم از ترسندگان. نیست معبود حقی جز تو. منزهی تو. منم از شمار هراسناکان. نیست معبود حقی جز تو. منزهی تو. منم از امیدواران. نیست معبود حقی جز تو. من از مشتاقانم، من از تسبیح گویانم. من از تکبیرگویانم!
بار خدایا!
این است ثنای من بر تو؛ برای تمجید و اخلاص من بیاد تو، برای توحید و اقرارم به مهربانی هایت برای شمارش و گرچه معترفم که نتوانم آنها را شمرد برای آنکه بسیارند و فراوانند و آشکار.
خدایا!
تو اجابت کنی بیچاره را و برطرف کنی بدی را و به داد رسی گرفتار را و شفا دهی بیمار را و بی نیاز کنی درویش را و ببندی شکسته را و ترحم کنی خردسال را و یاری کنی سالخورده را. جز تو پشتیبانی نیست و نه بالای دست تو توانایی و تویی والا و بزرگ.
خدایا!
تو نزدیک تر کسی هستی که بخوانند و اجابت کنی و کریم تر کسی هستی که بگذری و پر عطاتر از هر که عطا کند و شنواتر از هر کسی که از او بخواهند، ای بخشاینده دنیا و آخرت و مهربان هر دو.
خداوندا!
مرا از توجه و عنایت خویش دور مدار و مرا از دایره سرپرستی خود بیرون مفرما و مرا از جنبش و نیروی خویش، محروم مدار و از آن مقصود و هدفی که اراده ات به آن تعلق گرفته است، مرا خارج مساز. پیشرفت و ترقیات مرا بر بصیرت قرار ده و روحم را بر صراط هدایت، ثابت فرما. روش مرا بر راه درست قرار ده تا مرا به آرزوهایم موفق بداری و آمالم را به من برسانی و آنچه را برای من اراده فرموده ای و مرا برای آن آفریده ای و به سوی آن، یعنی بهشت، آشیانم داده ای، بر من ارزانی دار.
پروردگارا!
دوستانت را از امتحان کردن به وسیله من، در پناه خودت، حفظ کن و در مصیبت هایت با رحمت خودت، آنان را امتحان کن؛ امتحانی که آن را در نتیجه، برگزینی و با پیروی از برنامه و سلوک و راه و روش من نجاتشان دهی. خداوندگارا! مرا به نیاکان شایسته ام و بستگانم پیوند ده.
خدایا! من از تو، موفقیت هدایت شدگان و اعمال پرهیزکاران و نصیحت کردن توبه کنندگان و عزم و اراده صابران و ترس و پرهیز آنان که از تو می هراسند و تلاش و کوشش علم خواهان و زینت پرهیزکنندگان را درخواست می کنم.
و ترس زاری کنندگان را تا آنکه از تو بترسم، خدایا ترسی که مرا از ارتکاب گناهان بازدارد، ترسی که مرا به انجام اطاعت تو وادار کند، اعمالی که با آن کرامت تو را به دست آورم، و پندپذیر در توجه کردن باشم، ترسی که تنها برای تو نصیحت کنم و دوستی تو را بخواهم. ترسی که در تمام کارها، به تو توکل کنم و به تو خوش بین باشم. ستایش توراست، ای آفریننده نور، ستایش توراست ای خدای بزرگ و ستایش از آن تو است. پروردگارا! مرا نعمت دادی، ولی مرا شاکر نیافتی و دچار مصیبتم کردی، ولی صبورم ندیدی. پس با ترک شکر، نعمتت را سلب نکردی و با ناشکیبایی من، بر شدت آن نیفزودی. پروردگارا! از بزرگوار، جز بزرگواری نیاید. ای آقا و مولایم! آیا برای گرزهای آتشین، اعضای بدنم را خلق کرده ای؟ یا اندام درونی مرا برای نوشیدن آب های گرم دوزخ خلق کرده ای؟ خداوندا! اگر مرا به گناهانم بازخواست کنی، من تو را به کرم و بخششت می خوانم. اگر مرا با خطاکاران قراردهی، دوستی ام نسبت به تو را به اطلاع آنان می رسانم. ای آقای من! طاعتم، تو را بهره ای نداده است و گناهم به تو ضرری نمی رساند. پس آنچه را به تو سود و بهره ای نمی رساند، به من عنایت کن و آنچه را به تو زیان نمی رساند، به من ببخشای. به درستی که تو مهربان ترین مهربانانی.
منابع پیشنهادی در زمینه دعاهای امام حسین علیه السلام
1. برکات دعای عرفه (دعای امام حسین علیه السلام در روز عرفه)
عزیزی، عباس، قم، سلسله، چاپ اول، 1379، 96 صفحه.
2. شرح دعای عرفه
فاضل، محمد علی، مقدمه: جلال الدین آشتیانی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، چاپ اول، 1378، 296 صفحه.
3. نیایش امام حسین علیه السلام در صحرای عرفات
جعفری، محمد تقی، مشهد، به نشر، چاپ اول، 1380، 168 صفحه.
فرم در حال بارگذاری ...
زندگانی امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام ، امام سوم شیعیان، شهید کربلا و ملقب به ثاراللّه است که نهضت عاشورا بر محور فداکاری و جان فشانی آن حضرت شکل گرفت. حسین علیه السلام ، تاریخ بشری را از حماسه و ایثار کرد و درس آزادگی و عزت به انسان ها آموخت. او با تقدیم خون خویش در کربلا، درخت اسلام را آبیاری کرد و مسلمانان را بیدار ساخت. پرداختن به شخصیت والا و الهی آن رادمرد جهان اسلام و بررسی جنبه های گوناگون حیات آسمانی آن سپهر ایمان، شناختی درخور و مجالی فراتر می طلبد. در این بخش برآنیم در حد توان با گزینشی از مکارم اخلاق آن امام همام و سیره و سخن آن پیشوای بزرگ، ره توشه ای برای رهروان راه ولایت فراهم کنیم.
مراحل زندگانی امام حسین علیه السلام پیش از واقعه عاشورا
دوران کودکی
امام حسین علیه السلام ، ثمره پیوند حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام ، دختر پیامبراعظم صلی الله علیه و آله بود. وی شش سال از دوران کودکی خود را در زمان جد بزرگوارش رسول اللّه صلی الله علیه و آله سپری کرد و در مکتب جدش تربیت یافت. او بسیار فروتن، خاشع، بخشنده، با گذشت، مهربان و شجاع بود.
...
پیامبر زمانی که امام حسین و امام حسن علیهماالسلام ، هفت سال بیشتر نداشتند، فرمود: «اینها سرور جوانان بهشتند».دوره 25 ساله پس از رحلت پیامبر تا حکومت امیرالمؤمنین علی علیه السلام
در این دوره، روح لطیف او رحلت پیامبر بعد از آن، شهادت جان گداز مادر و خانه نشینی پدر و غصب فدک و… را دیده بود. در این دوران، امام حسین علیه السلام همیشه در کنار پدر بود و در جنگ ها شرکت می کرد.
در واقعه حکمیت جنگ نهروان و [دیگر] جریان های پس از جنگ صفین نیز همه جا در رکاب پدر بود و آن همه بی وفایی ها و سست عنصری های مردم را نسبت به پدر بزرگوار خود از نزدیک می دید، با مرارت و تلخ کامی آن مصایب را تحمل می کرد.
همه او را به عظمت و بزرگی می شناختند. شجاعت او زبانزد عام و خاص بود. همه برای او احترام قائل بودند و در مقابل او تعظیم و تجلیل می کردند».
پس از شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام : دوره غربت اهل بیت علیهم السلام
امام حسین علیه السلام پس از شهادت امام علی علیه السلام در کنار برادرش، امام حسن علیه السلام ، رهبر و پیشوای وقت بود و هنگام حرکت نیروهای امام مجتبی علیه السلام به سمت شام، همراه آن حضرت در صحنه نظامی و پیشروی به سوی سپاه شام حضور داشت. هنگامی که معاویه، به امام حسن علیه السلام پیشنهاد صلح کرد، امام حسن علیه السلام ، او و عبداللّه بن جعفر را فراخواند و درباره این پیشنهاد با آن دو به گفت وگو پرداخت و بالاخره پس از متارکه جنگ و انعقاد پیمان صلح، همراه برادرش به شهر مدینه بازگشت و همان جا اقامت گزید.
امام حسین علیه السلام در زمان معاویه و آن شرایط خفقان بار که کسی جرئت اعتراض نداشت، در برابر مظالم معاویه به مبارزه و مخالفت برخاست. نامه های متعددی بین او و معاویه رد و بدل شد که نشانه موضع گیری سخت و انقلابی امام حسین علیه السلام در برابر معاویه است.
معاویه به دنبال فعالیت های دامنه دار خود به منظور تثبیت ولی عهدی یزید، به مدینه سفر کرد تا از مردم به ویژه شخصیت های بزرگ این شهر که در رأس آنان امام حسین علیه السلام قرار داشت، بیعت بگیرد، ولی امام پاسخ کوبنده ای به او داد که همین پاسخ، سرآغاز مخالفت امام با یزید شد.
مکارم اخلاق امام حسین علیه السلام
شجاعت
دلاوری و بی باکی برای مقابله با دشمن و هراسیدن از خطرها و اقدام های دشوار یکی از مهم ترین ملکات اخلاقی است که در حسین بن علی علیه السلام و یاران شهیدش و آزادگان اهل بیت علیهم السلام جلوه گر بود. روح حماسی در میدان های نبرد در خصلت های فردی و زمینه های تربیتی آن امام ریشه داشت. قیام کربلا از نخستین مراحل تا پایان آن، تجلی گاه شجاعت امام بود. صلابت و قاطعیت امام حسین علیه السلام در مخالفت کردن با یزید و خودداری ورزیدن از بیعت با وی، تصمیم گرفتن برای حرکت به سوی کوفه و مبارزه با یزیدیان، متزلزل نشدن روحیه از شنیدن اخبار داخل کوفه، اعلام آمادگی برای نثار خون در راه احیای دین، نهراسیدن از انبوهیِ سپاه گرد آمده در کربلا، رزم آوری های سلحشورانه و بی نظیر امام حسین علیه السلام و سربازان و خاندانش، جنگ نمایان عباس، علی اکبر و قاسم و… و صدها صحنه حماسی دیگر، همه جلوه هایی از شجاعت حسین بن علی علیه السلام و یارانش و بخشی از الفبای «فرهنگ عاشورا» است.
«خاندان پیامبر در شجاعت و قوت قلب و دلیری، نمونه بودند و آنچه در دلشان نبود، هراس از دشمن بود».
جوان مردی و بزرگواری
«عنایت ویژه محمد صلی الله علیه و آله ، آغوش زهرا علیهاالسلام ، پرورش علی علیه السلام و شایستگی های شخصی، در حسین علیه السلام جمع شد و از او، نمونه ای از بزرگواری، جوان مردی و فضیلت ساخت.
مکتب حسین علیه السلام ، پاداش نیکی را نیکیِ برتر می داند. آری مکتب انسانیت چنین است. آنان که نیکی را پاداش نمی دهند انسان نخواهند بود و آنان که سزای نیکی را بدی می دهند، بویی از انسانیت نبرده اند.
این حسین علیه السلام است که در همه احوال و حکایات، مشت را با بوسه پاسخ می دهد و با دشمن مهر می ورزد، جوان مردی و بزرگواری دارد و راهنمایی می کند.»
نمونه ای از جوانمردی امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در مسیر خود به کوفه، از سرزمین اشراف گذشت و به اصحابش دستور داد آب فراوانی بردارند و همه مشک ها را پر کنند. یاران حسین علیه السلام نیز به دستور امام، آب زیادی برداشتند و حرکت کردند. در منزل گاه بعدی به نام ذوحسم، به سپاه حرّبن یزید ریاحی برخوردند که مأمور بودند امام حسین علیه السلام را نزد ابن زیاد ببرند. در آن گرمای شدید، فریاد العطش سربازان حرّ که سخت تشنه شده بودند، بلند بود.
حسین علیه السلام ، آن یکه تاز میدان جوانمردی و انسانیت، به یاران خویش دستور داد تا نه تنها سپاهیان دشمن، بلکه اسب ها و مرکب هایشان را نیز سیراب کنند. علی بن طعان محارمی می گوید: «من آخرین نفر از سپاه حر بودم که امام حسین علیه السلام با دست خود، من و اسبم را سیراب کرد. چون فشار آب از دهانه مشک زیاد بود، آن حضرت لبه مشک را به عقب برگرداند تا فشار آب کم شود و من به راحتی آب بخورم».
تواضع
امام حسین علیه السلام با مسکینان و مستمندان می نشست و می گفت: «خداوند، اهل کبر و مستکبران را دوست ندارد». یک روز بر چند کودک گذر کرد که سرگرم خوردن یک قطعه نان بودند. بچه ها از امام خواستند تا با آنها هم غذا شود. امام با لطف و مهربانی، دعوت اطفال را پذیرفت و با آنها هم غذا شد. آن گاه بچه ها را با خود به خانه برد و آنها را از غذا سیر کرد و به آنها لباس پوشانید. سپس فرمود:
اِنَّهُمْ اَسْخی مِنّی لاِءَنَّهُمْ بَذَلوا جَمیعَ ما قَدَروا علیه و اَنَا بَذَلْتُ بَعْضَ ما اَقدَرُ عَلیهِ.
این کودکان، از من سخاوتمندترند؛ زیرا آنها هرچه داشتند، بذل کردند، ولی من بخشی از مال خویش را بخشیدم.
خداترسی
«اولیاءاللّه به خاطر شناخت و معرفتی که به ذات مقدس الهی دارند، بیش از دیگران ترسانند. حسین علیه السلام نیز چنین بود. ابن شهر آشوب در مناقب آورده است که از حسین علیه السلام پرسیدند:«ما أَعظَمَ خوفُکَ مِنْ رَبِّک؛ چه زیاد از خدا می ترسی؟» فرمود: «یَأْمَنُ یومَ القیامَةِ إِلاّ مَنْ خافَ اللّه َ فِی الدنیا؛ از عذاب خدا در قیامت ایمن نیست، مگر کسی که در دنیا از خدا بترسد».
از دعای آن حضرت در روز عرفه، میزان شناخت و ترس او را از خدا درمی یابیم که با چشمی گریان پس از بیان اوصاف باری تعالی و کیفیت آفرینش جهان هستی و شخصیت شخیص خود، آن چنان خدا را در همه احوال، حاضر و ناظر اعمال خویش می داند که گویی او را به چشم بصیرت می بیند، آنجا که می گوید: «کور باد چشمی که تو را مراقب خود نبیند و در زیان و خسران باد و بنده ای که نصیب و بهره ای از عشق و محبت خود در او قرار نداده ای!»
علم حسین علیه السلام
«چنانکه می دانیم دانش این بزرگواران، موهبت الهی بوده است. علم حسین علیه السلام و دیگر امامان علیهم السلام نیز به افاضه ربانی و بخشش الهی و تعلیم خاص شخص پیغمبر اعظم صلی الله علیه و آله بود. وگرنه کدام مدرسه در کل دنیای پر از جهل و نادانی می توانست چنین فارغ التحصیلانی تحویل دهد که در علوم و فنون متعدد و گوناگون، استاد و از زمان کودکی، مرجع مردم و علما در مسائل علمی باشند و تا امروز کلماتشان برای رجال علم و فلسفه، حلال مشکلات گردد.
هرچه انسان در حالات سید الشهدا علیه السلام دقیق تر شود، بیشتر به این نکته دست می یابد که یک بصیرت خارق العاده و بینش غیبی در امر دین، راهنمای آن حضرت بوده است. دانش آن حضرت از احتجاجات او با دشمنان اهل بیت علیهم السلام به ویژه معاویه و مروان و نامه هایی که به معاویه مرقوم فرموده و خطبه هایی که به مناسبت هایی ایراد کرده و از دعای عرفه و دعاهای دیگر که از آن حضرت در کتاب های شیعه و سنی نقل شده، ظاهر و آشکار است.
مطلب دیگری که از احادیث به دست می آید، این است که حسین علیه السلام ، کثیر الحدیث و الروایة بوده که در آن زمان با اینکه اصحاب پیغمبر کم نبودند و نقل حدیث می کردند، مردم، همه آنها را ترک [می کردند] و به مجلس حسین علیه السلام می آمدند.
اخباری که از حسین علیه السلام در این باب نقل شده (که حاکی از علم و ذوق سرشار، قوت فطانت، استعداد و قریحه و استحکام منطق است) بیشتر از این است که احصا شده است. آن حضرت به نوعی در مسائل علمیه (باجودت ذهن و حدّت خاطر) اظهار نظر می کرد و فتوا می داد که موجب تحیّر مردم می شد، تا حدی که عبداللّه بن عمر در حق او گفت: اَنَّهُ یَغُرُّ الْعِلْمَ غَرّا؛ همانا حسین علیه السلام ، علم را می نوشید».
جود و سخای حسین علیه السلام
درباره کرامت و جود و بخشش حسین علیه السلام داستان های زیادی نقل شده است که به عنوان نمونه به دو مورد اشاره می کنیم:
1. عمرو بن دینار روایت می کند که امام حسین علیه السلام به عیادت اسامة بن زید رفت و او بیمار بود. وی را اندوهناک دید. علتش را جویا شد. اسامه گفت: شصت هزار درهم بدهکارم. امام فرمود: بر عهده من که آن را بپردازم. اسامه عرض کرد: می ترسم قبل از ادای دین بمیرم. امام حسین علیه السلام فرمود: نخواهی مُرد تا من قرض تو را بپردازم و حضرت پیش از فوت اسامه، دینش را پرداخت کرد.
2. انس می گوید: من خدمت امام حسین علیه السلام بودم که کنیزش یک شاخه گل آورد و به امام علیه السلام تقدیم کرد. حضرت فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم. انس می گوید: به حضرتش عرض کردم: یک شاخه گل ارزشی ندارد که به خاطر آن او را آزاد کردی! امام حسین علیه السلام فرمود: «خدا ما را چنین ادب آموخته است که می فرماید: «و چون شما را تحیت گویند، شما بهتر از آن تحیت گویید یا مثل آن» و آزاد کردن کنیز تحیت بهتر بود».
زهد امام حسین علیه السلام
بهترین نشانه زهد کامل و خوار شمردن دنیا، فداکاری و گذشت آن حضرت از جان خود و جوانان و برادران و اصحاب و یاران و تن دادن به آن همه مصیبت و بلا بود.
اگر دنیا و مال و نعمت آن، در نظر کسی بی قدر و ارزش نباشد، نمی تواند این گونه در راه حق و یاری دین خدا و بزرگداشت هدف عالی خود، پایداری و استقامت ورزد تا به حدی که بدن قطعه قطعه عزیزانش را ببیند و صدای ناله زنان و کودکان را بشنود، ولی در راه یاری دین خدا، ثابت و پابرجا بماند و در مقابل باطل، نرمش نشان ندهد.
حسین علیه السلام کسی نبود که به خاطر زندگی دنیا و خوش گذرانی، مصالح عالی اسلامی را نادیده بگیرد و با گرفتن حق السکوت، برقراریِ چنان دستگاه فاسدِ ظلم و کفر را امضا کند و در ادای تکلیف و وظیفه مهمی که از طرف خدا به عهده دارد، مسامحه و کوتاهی ورزد.
علائلی می گوید: «حسین علیه السلام در این ناحیه، بزرگ و یگانه بود. زندگی دنیا را خوار می شمرد و از مرگ بیم و هراس نداشت و به جز برهان پروردگارش که همه چیز را فدای آن می کرد، به هیچ چیز نظر ندوخت».
نماز در سیره امام حسین علیه السلام
نماز از عالی ترین نمونه های معنوی پیوند با خدا و برترین جلوه های ذکر خدا است. این ارتباط معنوی در مبارزه و جهاد نیز، به مجاهد راه خدا روحیه می بخشد، چنان که حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین به یکی از یاران خود گفت: «برای نماز با این قوم می جنگم». امام حسین علیه السلام نیز از اقامه کنندگان نماز است، هم چنان که در زیارت نامه های ایشان آمده است:
اَشهدُ أَنَّکَ قَداَقَمتَ الصَّلاة و آتَیتَ الزَّکاة.
گواهی می دهم که تو برپادارنده نماز و دهنده زکات هستی.
نماز امام حسین علیه السلام در راه کربلا همراه با سپاه حر
یکی دیگر از جلوه های آسمانی امام حسین علیه السلام در توجه به امر نماز، آنجا تجلی یافت که در مسیر کربلا و هنگام اقامه نماز فرمود:
فَهوَ یَعلَمُ أنّی قدکنتُ أُحِبُّ الصَّلاة.
پروردگار جهانیان به اشتیاق (وصف ناشدنی) من به نماز آگاه است.
نماز امام حسین علیه السلام در شب عاشورا
نقل شده است امام حسین و یارانش، شب عاشورا را با زمزمه نماز و نیایش و تضرع و در حال رکوع و سجود، ایستاده و نشسته به صبح رساندند… .»
نماز امام حسین علیه السلام در ظهر عاشورا
ظهر عاشورا نیز وقت نماز، ابوثمامه صائدی به حضرت یادآور شد که وقت نماز است. دوست دارم خدا را در حالی ملاقات کنم که این نماز را که وقتش رسیده است، بخوانم. امام نگاهی به آسمان کرد و فرمود: نماز را یاد آوردی، خدا تو را از نمازگزاران و ذاکران قرار دهد. آری! اکنون اول وقت نماز است.
از آنان بخواهید دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانیم.»
نماز خون و شهید نماز
از دیگر جلوه های شکوهمند عاشورا، شهادت یاران امام حسین علیه السلام به هنگام نماز است. نقل است که سعید بن عبداللّه حنفی در روز عاشورا، شهید نماز شد. وی پیشاپیش امام حسین علیه السلام ایستاد تا تیرهایی که از چپ و راست به سمت امام رها می شد، به آن حضرت نخورد. آن قدر تیر به او خورد که وقتی نماز امام حسین علیه السلام تمام شد، سعید بن عبداللّه حنفی، به زمین افتاد و به مقام والای شهات رسید.
پیروان نهضت اباعبداللّه علیه السلام نیز باید به نماز اهتمام ورزند و آن را در رأس امور خویش قرار دهند، به ویژه عزاداران حسینی علیه السلام نباید نماز را که واجب دینی است، فدای مراسم سینه زنی و عزاداری مستحب کنند و توجه داشته باشند که نماز، مایه برخورداری از شفاعت حسین علیه السلام است.
مهربانی با خانواده
امام حسین علیه السلام با همسران و فرزندان خویش در نهایت ادب و محبت و مهربانی معاشرت می کرد. عقّاد می نویسد: «حسین علیه السلام از آن کسانی بود که به فرزندان خویش، محکم ترین علایق را داشت و نیز نسبت به همسرانش بهترین عواطف را دارا بود. گفته شده است امام درباره همسر باوفایش، رباب و دختر شیرین زبانش، سکینه چنین می گفت: به جان خود سوگند، خانه ای را دوست می دارم که سکینه و رباب را میزبانی کند. من این دو را دوست می دارم و مالم را در راه آنان می دهم و کسی نمی تواند مرا بر این علاقه و دوستی ملامت کند.
همین دوستی و صمیمیت است که بنای خانواده را محکم و استوار می گرداند و از تزلزل و فروپاشی آن جلوگیری می کند. ثمره این وفاداری و انس امام با همسرش را در رفتار همسر آن حضرت پس از شهادتش می بینیم.
رباب، یکی از همسران باوفای حسین علیه السلام بود که تا واپسین دم، از امام حسین علیه السلام جدا نشد و بار شهادت شوهر والا مقام خود را بر دوش کشید و به منزل رسانید. رباب بیش از یک سال پس از امام حسین علیه السلام زنده بود و در تمام این مدت به سوگ شوهر نشست ؛ زیر سقفی نرفت و از گرما و سرما پرهیز نکرد تا اینکه در غم حسین علیه السلام جان داد.
احترام به برادر
امام حسین علیه السلام به برادرش امام مجتبی علیه السلام بسیار احترام می گذاشت و همواره با او، هم گام و همراه بود و هیچ گاه میان دو برادر شکافی رخ نداد. آنچه یکی انجام می داد، دیگری می پسندید و می پذیرفت.
از امام باقر علیه السلام نقل شده است که امام حسین علیه السلام به قدری، برادرش امام مجتبی علیه السلام را گرامی می داشت و بزرگ می شمرد که در حضور او هیچ وقت سخن نمی گفت.
وحدت کلمه و اتفاق نظر، پیوسته در میان دو برادر برقرار بود. چون امام مجتبی علیه السلام با معاویه پیمان صلح بست، امام حسین علیه السلام پیمان برادرش را اجرا کرد. هنگامی نیز که برادرش به شهادت رسیده عراقیان برای امام حسین علیه السلام نامه های فراوانی نوشتند تا با رهبری آن حضرت، معاویه را از خلافت، خلع و با ایشان بیعت کنند. با این حال، امام حسین علیه السلام در پاسخ به نامه ها، پیمان صلح برادرش را پیمان خود می خواند و به آنها پاسخ منفی می داد.
برگ هایی زرین از سخنان امام حسین علیه السلام
سخنان والای مولایمان امام حسین علیه السلام چونان اقیانوسی است که در این بخش به اندازه انگشت دانه ای از این اقیانوس بهره برده ایم.
1. در مواردی که حق تو را ملزم می سازد، بر آنچه نمی پسندی، شکیبا باش و در مواردی که هوای نفس، تو را فرا می خواند، خود را از آنچه ناحق است و دوستش می داری، نگه دار.
پیام:
ـ همیشه پای بند حق باش، حتی اگر به زیانت باشد.
ـ در مقابل هوای نفس، خود نگه دار باش!
2. کسی که تو را دوست دارد، از زشتی ها بازت می دارد و کسی که دشمن توست، مغرورت می کند.
پیام:
ـ یکی از موانع رسیدن به کمال، داشتن دوست بد است.
ـ در انتخاب دوست، نهایت تلاشت را بکن!
3. کسی که از راه نافرمانی خدا درصدد به دست آوردن چیزی باشد، آنچه را امید دارد، زودتر از دست می دهد و آنچه بیم دارد، زودتر سر می رسد.
پیام:
ـ شاید در ظاهر، با انجام گناه به سودی برسی، ولی اثر گناه به زودی دامن گیرت خواهد شد.
4. بدانید که زشت و زیبای دنیا، چونان رؤیایی است که زود می گذرد و البته بیداری و هوشیاری در روز قیامت است. کسی که در آخرت رستگار شد، جاودانه است و هر که در روز قیامت به عذاب الهی افتاد، گرفتاری اش جاودانه خواهد بود.
پیام:
ـ فریفته ظاهر زیبای دنیا مشو!
ـ لذت های دنیا زودگذر است.
5. ای فرزند آدم! تو روزگاری بیش زنده نیستی، هر روز که بگذرد، بخشی از وجود تو از دست رفته است.
پیام:
ـ به گذر عمرت توجه کن!
ـ از خواب غفلت بیدار شو!
ـ تا فرصت داری، از عمرت، شایسته بهره برداری کن!
6. هیچ گاه فریفته دنیا نشوید، زیرا امیدِ تکیه کننده هایش را قطع می کند و طمع طمع کارانش را ناکام می گذارد.
پیام:
ـ دل بسته دنیا مشو.
ـ دنیا را بر خواسته خدا ترجیح مده!
ـ زیبایی های فریبنده دنیا، تو را از معنویات دور نکند.
7. خود را در کار بیهوده به سختی انداختن، نشانه کم خردی و نادانی است.
پیام:
ـ عاقبت اندیش باش!
ـ پیش از آغاز هر کار، به فکر سود دنیا و آخرتش باش.
8. با ارزش های اخلاقی زندگی کنید و برای به دست آوردن سرمایه های نیک بختی بشتابید. کاری را که برای آن شتاب نکردید، به حساب نیاورید.
پیام:
ـ برای رسیدن به لحظه های خوش بختی شتاب کن.
9. نشستن با صاحبان خرد و اندیشه از نشانه های پذیرفتن حق است و بگو و مگو با غیر اهل فکر از نشانه های نادانی است.
10. آنچه را طاقت نداری به اجبار بر خود مبند
پیام:
ـ پیش از پذیرش کار، جنبه های گوناگون آن را در نظر بگیر.
ـ متناسب با استعداد و توانایی ات، شغل انتخاب کن!
11. به خدا سوگند! بلاها، فقر، تهی دستی و کشتارها، بسیار زود و همچون دویدن اسبان سواری در مسابقه یا حرکت تند سیلاب ها به سوی زمین های پست، دامن گیر دوستان ما می شود.
پیام:
ـ یکی از راه های آزمایش مؤمنان، گرفتاری و بلاست.
ـ گرفتاری، گاهی از سر لطف خداوند به بندگانش است.
ـ انسان های مقرّب، بلاهای بیشتری خواهند داشت.
12. کسی که لباس شهرت بپوشد، خدا در روز قیامت از او روی می گرداند.
پیام:
ـ پوشش باید متناسب با شأن و موقعیت اجتماعی باشد.
ـ پوشیدن لباس نامعمول، تو را به خودنمایی متهم می کند.
ـ مطابق با هویت اجتماعی ات لباس بپوش.
منشور رفتاری امام حسین در عرصه مدیریت
این گفتار، نگاهی دارد به بررسی جنبه های رفتاری امام حسین علیه السلام در حیطه مدیریت واقعه عاشورا و انطباق آن با اصول مدیریت امروز.
امام حسین علیه السلام با توجه به برخورداری از شایستگی های ضروری برای رهبری، نهضت عاشورا را به بهترین صورت، از آغاز تا پایان و پس از آن و با در نظر داشتن همه مهارت های مدیریتی، رهبری کرد.
با مروری بر نهضت عاشورا درمی یابیم که امام حسین علیه السلام در رهبری نهضت عاشورا تمام وظایف یک مدیر، مانند تصمیم گیری، برنامه ریزی، سازمان دهی، هدایت، نظارت و هماهنگی را به خوبی به نمایش گذارد که به طور مختصر به آن اشاره می شود:
1. تصمیم گیری
امام برای اقامه اصل امر به معروف و نهی از منکر، از بیعت با یزید، خودداری و با صراحت تمام و قاطعیت وصف ناپذیری، آن را رد کرد. آن گاه نیز که عوامل یزید، بر وی فشار آوردند، تصمیم گرفت از مدینه خارج شود و با استقرار در مکه، حرم امن الهی، صدای اعتراض خود را به گوش مسلمانان برساند و پس از آن، دعوت عمومی مردم کوفه را اجابت کند. به عبارت دیگر، با رفتن به قتل گاه و با هدیه خون خود و فرزندان و یارانش، اصل امر به معروف را احیا و چهره مصداق عینی منکر؛ یعنی سلطنت یزید را آشکار سازد.
از آنجا که امام علیه السلام از نتیجه نهایی تصمیمش (قیام) آگاهی داشت، از ابتدای حرکت و در مسیر خود، هرگونه مخالفت و پیشنهادی مبنی بر دست کشیدن از حرکت و ارائه راه حل های دیگر را با بیان منطقی رد می کرد و با قاطعیت تمام، تصمیم اولیه خود را عملی ساخت؛ تصمیمی که با آگاهی و پیش بینی لازم از نتایج، گرفته بود. اکنون نیز با گذشت قرن ها از آن دوران، درمی یابیم که تمام پیشنهادها و راه حل های دیگر نظیر بیعت با یزید، قیام در مدینه، پناه گرفتن در مکه، گرفتن امان از والی مکه، فرار به نقاط دوردست و مانند آن، نه تنها آثار گران بها و ارزشمند آن حماسه را در پی نداشت، بلکه پی آمدهای ناگواری برای جامعه اسلامی ایجاد می کرد. وجه تمایز تصمیم امام حسین علیه السلام با تصمیم دیگران در این بود که پیشنهاد دهندگان راه های دیگر، ظاهر را می دیدند و شکست و پیروزی را با معادله ها و محاسبه های عادی و ظاهری ارزیابی می کردند. آنان ساقط کردن حکومت یزید و تشکیل حکومت را هدف نهضت امام فرض کرده بودند و از پشت پرده و واقعیت امر آگاهی نداشتند.
2. برنامه ریزی
برنامه ریزی صحیح و اساسی بر دو اصل استوار است.
الف) دقت در هدف گذاری
امام حسین علیه السلام روزی که از مدینه خارج شد، اهداف نهضت را در قالب وصیت نامه ای به برادرش محمد حنفیّه چنین تبیین فرمود:
[مردم دنیا بدانند] که من یک فرد جاه طلب، اخلال گر، مفسد و ظالم نیستم (من چنین هدف هایی ندارم، قیام من قیام اصلاح طلبی است) و خروج کردم برای اینکه امت جدم را اصلاح کنم، امر به معروف و نهی از منکر کنم و شیوه جدم و پدرم را عملی سازم.
خلاصه، پایان این مرحله از نهضت را با عبارت های متعددی از شهادت بر می شمارد. از جمله آنها: «اگر دین جدم جز به کشته شدن من استوار نمی ماند، پس ای شمشیرها مرا فراگیرید.»
و نیز فرمود: هر کس خون قلبش را در راه ما نثار می کند و خود را برای شهادت و دیدار حق آماده کرده، با ما حرکت کند.
همان گونه که از گفته های امام علیه السلام مشهود است، هدف نهایی از نهضت در یک کلمه خلاصه می شود و آن حیات و حفظ اسلام است.
ب) پیش بینی و زمان بندی
امام حسین علیه السلام به دنبال خواسته یزید برای بیعت، به خوبی اوضاع را پیش بینی کرده بود و از آغاز تا پایان حرکت، مسئله بیداری جامعه اسلامی و افشای عملکرد حاکمان اموی به ویژه یزید، عنایت داشت. بی گمان، حرکت دادن خانواده پیامبر به همراه زنان و کودکان از کوره راه ها و بیابان ها، از مدینه تا مکه و از آنجا تا کربلا، برای این بود که عاطفه آن مردم را برانگیزاند و سؤال هایی در اذهان عمومی به وجود آورد که ثمره آن بعدها آشکار شد. ازاین رو، امام در آستانه حرکت از مدینه به سوی کربلا، به دو بخش از مبارزه خود اشاره می کند؛ یکی بخش شهادت (عملیات نظامی) و دیگری بخش اسارت (عملیات فرهنگی). ایشان به فرمایش جدش نیز اشاره دارد که فرمود: «پس خداوند خواسته است که تو را کشته ببیند…. و زنان (دیگر همراهان) را اسیر».
بر این اساس، امام حسین علیه السلام برای رسیدن به اهداف نهضتش، حساب شده و با برنامه پیش رفت و تمامی برنامه هایش، سنجیده و عاقبت اندیشانه بود.
3. سازمان دهی
نهضت امام حسین علیه السلام در دو بخش شهادت (عملیات نظامی) و اسارت (عملیات فرهنگی) سازمان دهی شد. فرآیند نهضت به دو برنامه کوتاه مدت (شامل اقدام ها و پیش بینی حوادث احتمالی در منازل پیموده با اهداف و نتایج ارزشمند) و برنامه بلندمدت (در قالب به اسارت رفتن فرزندان و خاندان امام) و در میانه این دو برنامه، به برنامه اصلی؛ یعنی حماسه خونین روز عاشورا تقسیم می شد.
برنامه کوتاه مدت با این اهداف آغاز شد:
ـ تبیین اصول، مبانی و ماهیت نهضت، برای الگو قرار دادن آن برای آیندگان
ـ تبیین اهداف و درستی نهضت؛
ـ مستندسازی نهضت عاشورا در تاریخ؛
ـ دریافت خبرهایی از دشمن و اضاع منطقه عملیاتی؛
ـ جذب و آماده سازی نیروهای عملیاتی در روز عاشورا.
باوجود دشواری های حضور زنان و کودکان، برنامه بلندمدت امام برای تبیین و گسترش حماسه حسینی بسیار مؤثر بود. امام این بار سنگین را پس از خود بر دوش سیدالساجدین علیه السلام و خواهر گرامی اش، زینب کبرا علیهاالسلام نهاد که آن دو بزرگوار نیز این رسالت را به زیبایی تمام انجام دادند. بدین گونه بود که فساد و خون ریزی بنی امیه و یزید، افشا و نهضت حسینی تثبیت شد.
4. هماهنگی
در نهضت عاشورا، میان امام حسین علیه السلام و اصحاب و یارانش هماهنگی و هم دلی بود و همه آنان برای دست یابی به وصال حق و ادای تکلیف امر به معروف و نهی از منکر در کنار امام حسین علیه السلام قرار گرفته بودند.
همه اصحاب در پیروی از رهبر نهضت، فعالیت های یکسانی انجام می دادند. آنان در روز عاشورا در صف های به هم پیوسته، یک رنگی و همراهی و وحدت خود را تا پای جان به نمایش گذاشتند و هیچ گونه تعارضی در عملکردهای آنان دیده نشد.
5. رهبری
هدایت و رهبری در نهضت امام حسین علیه السلام بر پایه اصول و ارزش های دینی قرار داشت که امام سجاد علیه السلام در خطبه آتشین خود در شهر شام و کاخ یزید به بعضی از این اصول اشاره فرمود. ایشان بدین گونه هم به معرفی خاندان عصمت علیهم السلام به ویژه رهبر نهضت، اباعبداللّه الحسین علیه السلام پرداخت و هم چهره ناپاک و ناشایست بنی امیه، به ویژه یزید را افشا کرد.
امام سجاد علیه السلام در بخشی از این خطبه به بعضی شرایط و ویژگی های رهبری پرداخته است که در زیر به آن می پردازیم:
ای مردم! خداوند به ما شش چیز عنایت فرموده است: دانش، بردباری، جوان مردی، فصاحت بیان، شجاعت و محبت در دل های اهل ایمان.
خداوند، این ویژگی ها را تنها به افراد خاصی که مأمور هدایت بشر هستند، عطا می فرماید. با بررسی زندگانی امام حسین علیه السلام و نهضتش درمی یابیم که آن حضرت تمام شرایط یک رهبر شایسته را دارا بود.
6. نظارت
امام حسین علیه السلام در شب عاشورا از محیط خیمه ها تا نزدیکی لشکر دشمن بیرون رفت. فردی از امام پرسید: دلیل نزدیک شدن شما به لشکر دشمن در این وقت شب چیست؟ امام در پاسخ وی فرمود: آمده ام تا پستی و بلندی اطراف خیمه ها را بررسی کنم که مبادا برای دشمن مخفی گاهی باشد و از آنجا برای حمله خود یا دفع حمله شما استفاده کند.
همچنین یکی دیگر از فعالیت های سپاه امام در شب عاشورا این بود که سلاح های خود را برای فردا آماده سازند.
بدین ترتیب می بینیم که امام بر تمامی مراحل عملیات، نظارت داشت. آن حضرت با به کارگیری صحیح ترین اصول مدیریتی، نهضت را رهبری و اداره کرد و برای بهره برداری از آن نیز برنامه های دقیق و حساب شده ای را به اجرا گذاشت که جلو هرگونه تحریف احتمالی از سوی امویان برای خاموش کردن آن نهضت را بگیرد.
منابع پیشنهادی در زمینه شخصیت و سخنان امام حسین علیه السلام
1. امام حسین علیه السلام
صاحبی، محمد جواد، تهران، رشد همگان، چاپ اول، 1376، 80 صفحه.
2. امام حسین علیه السلام در آیینه تاریخ
تقی زاده انصاری، بدر، تهران، علوم روز، چاپ اول، 1380، 804 صفحه.
3. امام اصلاحگر
معزی، سعید، تهران، نذیر، چاپ اول، 1380، 80 صفحه
4. بررسی کوتاهی در زندگی رهبر آزادگان حسین علیه السلام
حکیمی، محمود، قم، نسل جوان، 1354، 111 صفحه.
5. تاریخ سیدالشهدا علیه السلام
صفایی حائری، عباس، با تحقیق و ویرایش واحد تحقیقات مسجد مقدس جمکران، قم، مسجد مقدس جمکران، چاپ اول، 1379، 669 صفحه.
6. تحقیق و پژوهش در تاریخ زندگانی امام حسین علیه السلام
اخلاقی، محمد اسحاق، قم، ثقلین، چاپ اول، 1378، 972 صفحه.
7. ثاراللّه ، خون حسین علیه السلام در رگ های اسلام
عندلیب همدانی، حسین، قم، انتشارات در راه حق، چاپ اول، 1376، 335 صفحه.
8. خورشید شهادت (نقش خواص در تحولات جامعه اسلامی)
مجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی ابعاد زندگی امام حسین علیه السلام ، تهران دانشگاه امام حسین علیه السلام ، مؤسسه چاپ و انتشارات، چاپ اول، 1378، 580 صفحه.
9. رجعت خونین
ابراهیم پور، ابراهیم، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، 1378، 66 صفحه
10. شخصیت شناسی عاشورا
علوی، سید رسول، قم، مرکز پژوهش های اسلامی و صدا و سیما، چاپ اول 1380، 254 صفحه
11. شناخت عوامل بنی امیه در واقعه عاشورا
یدائی، حیدرعلی، تهران، برهان، چاپ اول، 1379، 84 صفحه .
12. چهل حدیث از امام حسین علیه السلام (گوهرهای حسینی)
شریفی، محمود، قم، معروف، چاپ اول، 1376، 80 صفحه
13. چلچراغ حسینی (چهل حدیث برگزیده از سخنان گهربار حضرت حسین بن علی علیه السلام ) رهبر، محمدتقی، تهران، بنیاد بعثت، مؤسسة الحسین، چاپ اول، 1376، 40صفحه.
14. بازتاب وحی (سخنان امام حسین علیه السلام )
حسینیان، سعید، با مقدمه: مهدی حائری طهرانی، تهران، امام مهدی(عج)، چاپ اول 1379، 180صفحه.
15. سخنان حسین بن علی علیه السلام از مدینه تا کربلا
نجمی، محمد صادق، قم، دفتر انتشارات اسلامی (جامعه مدرسین)، 1373، 360 صفحه.
16. توفان خطبه ها (خطبه امام حسین علیه السلام ، خطبه امام سجاد علیه السلام ، خطبه حضرت زینب علیهاالسلام ، خطبه حضرت ام کلثوم علیهاالسلام
ده بزرگی، احد، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، 1379، 120 صفحه.
17. فرهنگ سخنان امام حسین علیه السلام
دشتی، محمد، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین، چاپ اول، 1379، 751صفحه.
18. فرهنگ عاشورا
محدثی، جواد، قم، معروف، چاپ چهارم، 1387، 512 صفحه.
فرم در حال بارگذاری ...
رونق تولید
فرم در حال بارگذاری ...
آغاز قیام روحانی مبارز شهید شیخ محمد خیابانی در تبریز
17 فروردین 1299
شیخ محمد خیابانی از جوانی به فراگیری علوم دینی روی آورد و به سرعت مدارج علمی را طی نمود. پس از نهضت مشروطه، زندگی او وارد مرحله جدیدی شد. و با تشکیل جمعیتی مبارز، در راه پیروزی مشروطه، گام های مهمی در تبریز برداشت. وی در این میان روزنامه تجدد را منتشر کرد و خواهان اجرای قوانین مشروطه و احیای آن گردید. خیابانی سپس به رهبری فرقه دموکرات آذربایجان برگزیده شد و همگام با انتشار روزنامه تجدد، به کارهای سازنده دیگری در جهت پیشبرد اهداف و تامین آسایش مردم دست زد. همچنین نقش وی پس از محاصره تبریز در دوره استبداد صغیر بسیار حساس بود.
...
پس از راه یابی شیخ محمد خیابانی و پنج تن از دوستانش به مجلس شورای ملی، وثوق الدوله صدر اعظم قاجار تصمیم گرفت که شیخ را از سر راه خود بردارد. لذا عده ای از صاحب منصبان نظامی را با افراد تعلیم دیده به تبریز فرستاد. با ورود متجاوزان به شهر تبریز، خیابانی بر ضد دولت قیام کرد و در کمتر از دو روز تمام ادارات شهر را به تصرف درآورد. این پیروزی و نهضتِ خیابانی، بیش از پنج ماه ادامه داشت. شیخ در حیاط ساختمان تجدد به ایراد نطق هایی می پرداخت و مردم با اشتیاق تمام، پای صحبتش می نشستند. این سخنان به زبان آذری بود و ترجمه فارسی اش هر روز در روزنامه تجدد چاپ می شد. در این پنج ماه، خیابانی و جنبش او با خطرهای فراوانی مواجه بودند، اما بر همه پیروز شدند و آتش توطئه ها را خاموش کردند.شیخ محمد خیابانی در نهضت خویش بر ارشاد افکار عمومی و ارتقای میزان آگاهی آنان به منظور نیل به اهداف خویش تأکید داشت، به همین دلیل، در صدد تجهیز قوای مسلح خویش برای دفاع از نهضت برنیامد. وی همچنین در جریان جنگ جهانی اول، در برابر فشار روس ها مقاومت نمود و در عین حال از نفوذ کمونیسم نیز جلوگیری می کرد. عاقبت با ورود مخبرالسلطنه، والی جدید تبریز و شکست محاصره این مبارز انقلابی، در 21 شهریور 1299 ش برابر با 29 ذیحجه 1338 ق توسط نیروهای دولتی بازداشت شد و به شهادت رسید.
فرم در حال بارگذاری ...