مراتب امر به معروف و نهي از منكر
با توجه به فلسفه خلقت انسان كه طبق بيان قرآن كريم عبوديت و بندگي است و از طرفي وجه تمايز انسان با ساير موجودات به ناطق و عاقل بودن انسان و حركت او به سوي كمال مي باشد، اهميت و جايگاه اين دو فريضه الهي، يعني امر به معروف و نهي از منكر بيشتر تبيين و روشن مي گردد. از آنجاييكه انسان غافل است و به دليل عارض شدن نسيان بسياري از مواردي كه مفيد براي اوست فراموش ميكند بنابراين امر به معروف و نهي از منكر جزء ضرورياتي است كه در جهت نيل به كمال براي هر انساني ضرورت پيدا مي كند. به اين جهت است كه حضرت امام محمد( باقرعليه السلام) مي فرمايد: «ان الامر بالمعروف و النهي عن المنكر فريضه عظيم بها تقام الفرائض …» يعني امر به معروف و نهي از منكر واجب عظيم و بزرگي است كه پابرجايي ساير واجبات به آن بستگي دارد.
...
از تعبير “بها تقام الفرائض” چنين استفاده مي شود كه امر به معروف و نهي از منكر از لوازم حكومت اسلامي به شمار مي رود.ه- مراتب امر به معروف و نهي از منكر
1- مرحله انزجار قلبي: علماي اسلام براي امر به معروف و نهي از منكر مراتب و درجات و همچنين اقسامي قائل شدهاند. اولين درجه و مرتبه نهي از منكر، هجر و اعراض يا انكار قلبي است و اين در مواردي است كه ما با شخصي كه با او صميميت داريم قطع رابطه كنيم و نسبت به او سردي نشان دهيم و اين برخورد، براي او تنبه تلقي شود، يعني تحت يك زجر و شكنجه روحي قرار گيرد و اين عمل ما در جلوگيري از كار بد او تأثير داشته باشد؛ در غير اين صورت چه بسا فردي كه از قطع رابطه ما استقبال كرده و او هم قطع رابطه كند و آزادتر دنبال منكرات و كارهاي زشت برود در چنين مواردي اين كار درست نيست.
2- مرحله زباني: درجه دومي كه علما و دانشمندان براي نهي از منكر ذكر كرده اند، مرحلة زبان است. چه بسا آن بيماري كه دچار منكري است، به دليل جهالت و ناداني و تحت تأثير يك سلسله تبليغات قرار گرفته است، احتياج به مربي، هادي، راهنما و معلم دارد تا با او تماس بگيرد و با كمال مهرباني با او صحبت كند، موضوع را با او در ميان بگذارد تا معايب و مفاسد را برايش تشريح كند تا آگاه شود و بازگردد.
3- مرحله عمل: مرحله سوم عمل است. گاهي طرف در درجه و حالي است كه نه اعراض و هجران و نه زبان و بيان بر او تأثير نميگذارد. در اينجا بايد از راه عمل وارد شد. وارد عمل شدن نه تنها به زور گفتن نيست، كتك زدن و مجروح كردن نيست، البته مواردي هم هست كه جاي تنبيه عملي است كه آن هم از شئون حكومت اسلامي است و شهروندان جامعه اسلامي از پيش خود حق اعمال اين تنبيهات را ندارند. امر به معروف عملي اين است كه نبايد تنها به گفتن قناعت كند و فكر كنيم همه چيز را گفتن درست مي شود. گفتن، شرط لازم است ولي كافي نيست. بايد عمل كرد و آنچه مربوط به شهروندان است برخورد عملي غيرمستقيم است. (22)
فرم در حال بارگذاری ...
مفهوم امر به معروف و نهي از منکر
واژه «معروف» از ريشه «عرف» به معناي کار خوب و پسنديده است، و خداپرستان از آن «پسنديده نزد خدا» را اراده ميکنند. «منکر» نيز از ماده «نکر»، و معناي آن برخلاف معناي معروف بوده، در عرف دينداران، به معناي کاري است که خداوند از آن راضي نباشد. بدينترتيب، امر به معروف، يعني دستور دادن به کارهاي خير، و نهي از منکر يعني باز داشتن از کارهاي زشت و ناپسند.
در مسير تحول واژهها، معناي آنها گاه توسعه و گاه تضييق مييابد. در برخي نمونهها، استعمال يک واژه سبب ميشود مفهوم آن از مقتضاي اصلي خود، وسعت بيشتري یابد. درباره مفهوم امر به معروف و نهي از منکر نيز چنين است. فقها و بزرگان وقتي درباره موضوع امر به معروف و نهي از منکر بحث ميکنند، مي گويند در کلمه امر، مفهوم «علو» يا «استعلا» نهفته است؛ يعني کسي که امر ميکند، يا بايد بر مأمور برتري داشته باشد، يا خود را در چنين مقامي قرار دهد و از موضع بالاتر امرکند.
...
خواهش و استدعا کردن «امر» نيست. اينکه کسي بگويد «خواهش ميکنم اين کار را بکنيد» امر نيست. مقتضاي کلمه امر اين است که بايد بهصورت استعلا باشد. حتي برخي فقها احتياط کرده، ميگويند تکليف امر به معروف و نهي از منکر زماني تحقق مييابد که امرکننده به معروف، با لحاظ (استعلا)امر کند مقام معظم رهبري نيز مراد از استعلا را اينچنين مشخص کردهاند:طرف امر به معروف و نهي از منکر فقط طبقه عامه مردم نيستند. حتي اگر در سطوح بالا هم هستند شما بايد به او امر کنيد نه اينکه از او خواهش کنيد. بايد بگوييد آقا! نکن؛ اين کار يا اين حرف درست نيست. امرونهي بايد با حالت استعلا باشد. البته اين استعلا معنايش اين نيست که آمران حتماً بايد بالاتر از مأموران و ناهيان بالاتر از منهيان باشند؛ نه، روح و مدل امر به معروف، مدل امرونهي است؛ مدل خواهش و تقاضا و تضرع نيست. نميشود گفت که خواهش ميکنم شما اين اشتباه را نکنيد؛ نه، بايد گفت: آقا! اين اشتباه را نکن؛ چرا اشتباه ميکني؟ طرف هر کسي است؛ بنده که طلبه حقيري هستم؛ از بنده مهمتر هم باشد، او هم مخاطب امر به معروف و نهي از منکر قرار ميگيرد.
با توجه به توضيحاتي که در زمينه مفهوم امر به معروف و نهي از منکر ذکر گرديد، ميتوان گفت که امر به معروف و نهي از منکر در نگاهي کليتر عبارت است از هرگونه تلاشي که بهمنظور اثر گذاشتن بر ديگري صورت ميگيرد تا وي را به انجام کار واجبي وادارد، يا از کار حرامي باز دارد.
فرم در حال بارگذاری ...
جهاد علمی امام باقر علیه السلام
حضرت باقر علیه السلام از فرصت هاي پیش آمده بیشترین بهره را برد و جهاد علمی خویش را آغاز کرد. جهاد علمی حضرت در سه بخش قابل تبیین است:
الف. تشویق به فراگیری علوم
پایه و اساس هر عمل و فعالیت و کاری، اندیشه سازی و سالم سازی فکر است. اگر بخواهد در جامعه، علم رواج پیدا کند، در گام اول باید درباره اهمیت فراگیری دانش، ارزش و عظمت علما، مراد از فراگیری علم، و آفات آن و… اندیشه سازی شود.
حضرت باقر علیه السلام این گام اول را به خوبی با بیان احادیث برداشته و سخنان گهر بار و نورانی فراوانی در این زمینه بیان کرده است.
در مورد تشویق به فراگیری علم فرمود: «اَلْکَمالُ کُلُّ الْکَمالِ التَّفَقُّهُ فِی الدّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی النّائِبَةِ وَ تَقْدیرُ الْمَعیشَةِ؛ کمال تمام کمال [در سه چیز]: فهمیدن دین، بردباری بر سختیها و اندازه گیری معیشت است.»
...
آن حضرت درباره روش فراگیری علوم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل فرمود: «اَلْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مِفْتاحُهَا السُّؤالُ فَاسْئَلُوا یَرْحَمُکُمُ اللّه ُ فَاِنَّهُ یُؤْجَرُ فیهِ اَرْبَعَةٌ السّائِلُ وَ الْمُعَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَالْمُجیبُ لَهُمْ؛ علم گنجینه هایی است و کلید آن پرسش است. پس سؤال کنید! خدا شما را مورد رحمتش قرار دهد؛ زیرا پرسش باعث می شود چهار کس اجر برد: پرسشگر، معلم، شنونده و کسی که جواب می دهد.»و در مورد جایگاه با ارزش علما و دانشمندان فرمود: «عالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ اَفْضَلُ مِنْ اَلْفِ عابِدٍ؛ عالمی که از علمش بهره برده شود، برتر از هزار عابد است.»
و فرمود: «وَاللّه ِ لَمَوْتُ عالِمٍ اَحَبُّ اِلی اِبْلیسَ مِنْ مَوْتِ سَبْعینَ عابِداً؛ به خدا سوگند! مرگ یک عالم در نزد شیطان، محبوب تر از مرگ هفتاد عابد است.»
و درباره شرایط فراگیری علم و اخلاص و دنیاگریزی عالم فرمود: «اِنَّ الْفَقیهَ حَقَّ الْفَقیهِ الزّاهِدُ فِی الدُّنْیا الرّاغِبُ فِی الْآخِرَةِ الْمُتَمَسِّکُ بِسُنَّةِ النَّبِیِّ؛ فقیه حقیقی، فقیهی است که زاهد [و گریزان از] دنیا باشد و مشتاق آخرت، و پیرو سنت نبی صلی الله علیه و آله .»
و نیز فرمود: «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیُباهِیَ بِهِ الْعُلْماءَ اَوْ یُمارِیَ بِهِ السُّفَهاءَ اَوْ یَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النّاسِ اِلَیْهِ فَلْیَتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ، اِنَّ الرِّئاسَةَ لا تَصْلُحُ اِلاّ لاَِهْلِها؛ کسی که علم را برای مباهات و بالیدن نزد علما یا مجادله نزد سفها و یا [راهیابی در دل مردم و] جلب توجه مردم به سوی او، فراگیرد، پس نشیمنگاه خود را آتش قرار دهد. به راستی ریاست جز برای اهلش شایسته نیست.»
و درباره احتیاط و توقف در شبهات فرمود: «اَلْوُقُوفُ عِنْدَ الشُّبْهَةِ خَیْرٌ مِنَ الْاِقْتِحامِ فِی الْهَلَکَةِ وَ تَرْکُکَ حَدیثاً لَمْ تُرْوِهِ خَیْرٌ مِنْ رِوایَتِکَ حَدِیثاً لَمْ تُحْصَهُ؛ توقف در نزد شبهه بهتر از فرو رفتن در هلاکت است. رها کردن حدیثی که روایت آن برایت ثابت نیست [و از همه جهت روشن نیست]، بهتر است از آنکه حدیثی را که بر آن احاطه نداری، روایت کنی.»
و فرمود: «ما عَلِمْتُمْ فَقُولُوا، وَمالَمْ تَعْلَمُوا فَقُولُوا: اللّه ُ اَعْلَمُ اِنَّ الرَّجُلَ لَیَنْتَزِعُ الآْیَةَ الْقُرْآنَ یَخِرُّ فیها اَبْعَدَ ما بَیْنَ السَّماءِ وَالْاَرْضِ؛ آنچه می دانید، بگویید و درباره آنچه نمی دانید، بگویید: خدا اعلم است. به راستی مرد آیه ای از قرآن را بیرون می کشد [و به دلخواه معنی می کند و بر اثر آن]، به فاصله دورتر از میان آسمان و زمین [سرنگون می گردد و یا] از معنای حقیقی دور می افتد.»
اینها هر کدام شاه کلیدی است برای راهنمایی علما که چگونه در نقل روایات و علوم دقت داشته باشند.
آن حضرت درباره لزوم احتیاط کامل فرمود: «حَقُّ اللّه ِ عَلَی الْعِبادِ اَنْ یَقُولُوا ما یَعْلَمُونَ وَیَقِفُوا عِنْدَ ما لا یَعْلَمُونَ؛ حق خدا بر بندگان [عالم] آن است که هر چه می دانند، بگویند و در آنچه نمی دانند، دست نگه دارند.»
ب. نشر علوم
از نکاتی که حضرت باقر علیه السلام در مرحله اندیشه سازی بدان توجه داشته، توجه به نشر علوم و توسعه آن است. فقط فراگیری علوم کافی نیست؛ باید در راه نشر آن نیز سعی کرد. در این زمینه، حضرت سخنان نغز و دلکشی دارد که فقط به نمونه هایی اشاره می شود:
1. «مَنْ عَلَّمَ بابَ هُدیً فَلَهُ اَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَلا یَنْقُصُ اُولئِکَ مِنْ اُجُورِهِمْ شَیْئاً؛ کسی که باب هدایتی را تعلیم دهد، مانند اجر کسی را دارد که به آن عمل کرده است و از پاداش عمل کنندگان کاسته نمی شود.»
2. در جای دیگر فرمود: «تَذاکُرُ الْعِلْمِ دِراسَةٌ وَالدِّراسَةُ صَلاةٌ حَسَنَةٌ؛ مذاکره علمی، درس [و تعلیم] است و درس، نمازی است نیکو (پذیرفته شده).»
3. و فرمود: «زَکاةُ الْعِلْمِ اَنْ تُعَلِّمَهُ عِبادَ اللّه ِ؛ زکات علم آن است که آن را به بندگان خدا تعلیم دهی.»
4. و فرمود: «رَحِمَ اللّهُ عَبْداً اَحْیا الْعِلْمَ… اَنْ یُذاکِرَ بِهِ اَهْلَ الدِّینِ وَ اَهْلَ الْوَرَعِ؛ خدا رحمت کند بنده ای را که علم را زنده کند… و زنده کردن علم به این است که با اهل دین و افراد با ورع مذاکره کنی.»
به راستی هر یک از نکات پیش گفته، درهای زیادی را بر روی انسان در فراگیری علم و ارائه آن باز می کند. حال اساسی ترین پرسش رخ می نماید و آن اینکه حالا که متوجه شدیم علم پاداش فراوان و عالم منزلت والایی دارد، علم را از چه کسانی باید بگیریم؟ و برای فراگیری علوم اسلامی درِ خانه چه کسانی برویم؟ و زانوی ادب در خدمت چه کسانی بزنیم؟ در این بخش نیز امام باقر علیه السلام اندیشه سازی و راهنماییهایی دارد.
اولاً، علوم قرآن را تماماً مختص به اهل بیت علیهم السلام می داند و می فرماید: «لَیْسَ عِنْدَ اَحَدٍ مِنَ النّاسِ حَقٌّ وَلا صَوابٌ وَلا اَحَدٌ مِنَ النّاسِ یَقْضی بِقَضاءِ حَقٍّ اِلاّ ما خَرَجَ مِنّا اَهْلَ الْبَیْتِ؛ در نزد هیچ کسی از مردم حق وجود ندارد، و [سخن] صواب و راست پیدا نمی شود و هیچ کسی از مردم به حق قضاوت نمی کند، مگر از ما اهل بیت باشد.»
و در جای دیگر فرمود: «ما یَسْتَطیعُ اَحَدٌ اَنْ یَدَّعِیَ اَنَّ عِنْدَهُ جَمیعُ الْقُرْآنِ کُلِّهِ ظاهِرِهِ وَ باطِنِهِ غَیْرُ الْاَوْصِیاءِ؛ هیچ کس توان ندارد ادعا کند که جمیع [علوم[ قرآن، ظاهر و باطنش در نزد اوست، جز اوصیاء [پیامبر و امامان معصوم علیه السلام ].»
و آن گاه صریحاً فرمود که اصل قرآن در نزد اهل بیت علیهم السلام است: «اِنَّ الْعِلْمَ الَّذی نَزَلَ مَعَ آدَمَ علیه السلام لَمْ یُرْفَعْ، وَالْعِلْمُ یُتَوارَثُ وَ کانَ عَلِیٌّ علیه السلام عالِمَ هذِهِ الْاُمَّةِ وَ اِنَّهُ لَمْ یُهْلَکْ مِنّا عالِمٌ قَطُّ اِلّا خَلَفَهُ مِنْ اَهْلِهِ مِنْ مِثْلِ عِلْمِهِ اَوْ ما شاءَ اللّهُ؛ به راستی علمی که با آدم علیه السلام نازل شد، برنگشته [و از بین نرفته]، بلکه به ارث گذاشته می شود و [آن علوم به علی علیه السلام رسیده اند و[ علی علیه السلام عالم این امّت است و به راستی عالمی از ما از دنیا نمی رود، مگر اینکه کسی جانشین او می شود که مثل علم او را دارد و یا آنچه که خداوند بخواهد.»
متأسفانه در جامعه اسلامی این اندیشه صحیح جا نیفتاد و الاّ مردم درِ خانه علی علیه السلام را رها نمی کردند تا جای دیگر روند و امام صادق علیه السلام را ترک نمی گفتند تا به دنبال امثال ابوحنیفه بروند.
امام باقر علیه السلام در کنار این اندیشه سازی، مذاهب منحرفی همچون: غلات و مرجئه و… را به شدت مورد انتقاد قرار داد و آنان را به مردم معرفی کرد که جای تفصیل آن فرصت دیگری می طلبد.
ج. تدوین کتب
حضرت در کنار فرهنگ سازی به تدوین کتب پرداخته اند که مواردی ذیلاً ذکر می شود:
1. تفسیر القرآن، چنان که محمد بن اسحاق بن ندیم در «الفهرست» به آن تصریح نموده، می گوید: «تفسیر القرآن، کتاب محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام است که ابی الجارود زیاد بن منذر رئیس جارودیّة از آن حضرت نقل کرده است» و سید حسن صدر می گوید: «جمعی از ثقات شیعه همچون ابو بصیر، یحیی بن القاسم الاسدی نیز نقل نموده اند و علی بن ابراهیم بن هاشم قمی در تفسیر خود آن را از طریق ابی بصیر نقل کرده است.»
2. نسخة احادیث؛ 3. صحیفة احادیث؛ 4. الرسالة الی سعد الاسکاف؛ 5. کتابی که زراره روایت کرده؛ و کتابی دیگر که عبدالمؤمن بن القاسم آن را نقل کرده است.
د. تربیت شاگردان
از مهم ترین انواع جهاد علمی حضرت باقر علیه السلام ، تأسیس دانشگاه علوم اسلامی و تربیت شاگردان فراوان در عرصه های مختلف است. تعداد شاگردان آن حضرت را 465 نفر شمرده اند. هنگام صدور دستور عمر بن عبدالعزیز مبنی بر جمع آوری و تدوین حدیث، هر کدام از یاران و شاگردان برجسته حضرت باقر علیه السلام ، هزاران حدیث را حفظ داشتند و با فرصت پیش آمده، به تدوین و جمع آوری احادیث نیز پرداختند که به چند نمونه اشاره می شود:
1. «محمد بن مسلم» از شاگردان برجسته حضرت باقر علیه السلام در فقه و حدیث است. او اهل کوفه بود و طی چهار سال اقامت در شهر مدینه پیوسته به محضر امام باقر علیه السلام و بعد از او خدمت فرزندش حضرت صادق علیه السلام شرفیاب می شد و از محضر آن دو امام همام بهره می برد و خود گفته است: «هر موضوعی که به نظرم می رسید، از امام باقر علیه السلام می پرسیدم و جواب می شنیدم؛ به طوری که سی هزار حدیث از امام پنجم و شانزده هزار حدیث از امام ششم فرا گرفتم.»
علاوه بر حفظ حدیث، محمد بن مسلم کتابی دارد به نام «اربعمأة مسئلة» (چهار صد مسئله) که مجموع پاسخهایی که درباره چهار صد پرسش از امامین همامین علیهماالسلام گرفته است، در آن گرد آورده است.
2. «جابر بن یزید جعفی». او نیز اهل کوفه بود که برای استفاده از محضر حضرت باقر علیه السلام به مدینه هجرت کرد و بهره های فراوان برد و اندوخته های خود را در قالب کتابهای ذیل به جامعه اسلامی و بشری عرضه کرد:
1. کتاب تفسیر؛ 2. کتاب نوادر؛ 3. کتاب جَمَلْ؛ 4. کتاب صفین؛ 5. کتاب نهروان؛ 6. کتاب مَقْتل امیرالمؤمنین علیه السلام ؛ 7. کتاب مقتل الحسین علیه السلام .
3. برد الاسکاف که شاگرد حضرت سجاد و باقر و صادق علیهم السلام بوده است و کتابی دارد.
4. ثابت بن ابی صفیة، معروف به ابوحمزه ثمالی اَزَدی، متوفای 950 که کتابی در تفسیر و امثال آن دارد.
5. بسام بن عبداللّه صیرفی که دارای کتاب است.
6. حجر بن زائده حضرمی که از محضر امام باقر و صادق علیهماالسلام بهره برده و دارای کتاب است.
7. عبدالمؤمن بن قاسم بن قیس انصاری متوفای 147 که کتابی دارد.
8. ابان بن تَغلب بن رباح، معروف به ابوسعید البکری الجریری، متوفای 141 ق که کتابی دارد به نام فضائل.
9. زرارة بن اعین.
و از دیگر شاگردان آن حضرت که دارای کتاب بوده اند: سلام بن ابی عمرة الخراسانی، مسعدة بن صدقة، مسمع بن عبدالملک، نضر بن مزاحم المنقری، عمرو بن ابی المقدام، ظریف بن ناصح، محمد بن الحسن بن ابی سارة، معاذ بن مسلم الهراء الانصاری، وهب بن عبد ربه، کرد بن مسمع، ابی بصیر، ابی عبیده، سلیمان بن داود منقری، هیثم بن مسروق، عمرو بن خالد، حجاج بن دینار، اسحاق قمی و… .
و چنان که اشاره شد، مجموع شاگردان آن حضرت 465 نفر بوده اند که نام بردن از همه آنها از حوصله یک مقاله خارج است.
ه . مناظرات حضرت باقر علیه السلام
نوع دیگر از جهاد علمی امامان ما، از جمله باقر العلوم علیه السلام مناظراتی است که با افراد مختلف از مذاهب گوناگون داشته اند و مجموع این مناظرات را مرحوم طبرسی در احتجاج گرد آورده است. به نمونه ای از آنها اشاره می شود:
ابوبصیر نقل کرده که حضرت باقر علیه السلام به همراه فرزندش امام صادق علیه السلام هنگام خارج شدن از قصر هشام در مقابل قصر با جمعیتی انبوه روبه رو می شوند. وقتی از وضع آنها می پرسد، می گویند: اینها کشیشان و راهبان مسیحی هستند که در مجمع بزرگ سالیانه خود منتظر آمدن اسقف اعظم هستند تا مشکلات علمی آنان را حل کند.
حضرت باقر علیه السلام می فرماید: همراه فرزندم به صورت ناشناس در آن مجمع شرکت کردم. طولی نکشید اسقف اعظم وارد شد، در حالی که خیلی سال خورده و پیر شده بود. با شکوه و احترام در صدر مجلس نشست. نگاهی به جمعیت انداخت و سیمای باقر العلوم علیه السلام او را جذب کرد. گفت: از ما مسیحیان هستی یا از امت مرحومه [و از مسلمانان] هستی؟ فرمود: از امت مرحومه [و از مسلمانان] هستم. گفت: از دانشمندان آنانی یا افراد نادان؟
فرمود: از افراد نادان آنها نیستم. گفت: اول من سؤال کنم یا شما؟ فرمود: اگر مایلید، شما سؤال کنید.
گفت: شما به چه دلیلی ادعا می کنید که اهل بهشت غذا می خورند و می آشامند، ولی مدفوعی ندارند؟ آیا دلیل و برهانی و نمونه ای برای آن دارید؟ فرمود: بلی، نمونه آن جنین در رحم مادر است که غذا می خورد و می نوشد، ولی مدفوعی ندارد. گفت: [عجب] شما گفتی از دانشمندان نیستی!
فرمود: گفتم از نادانها نیستم [و نگفتم از دانشمندان نیستم]. گفت: خبر بده مرا از لحظه ای که نه از شب است و نه از روز. حضرت فرمود: ساعتی از از مهم ترین امتیازات امام باقر علیه السلام که زمان، زمینه آن را فراهم کرد، این است که حضرت بنیانگذار انقلاب فرهنگی و نهضت علمی شیعه و بلکه اسلام شمرده می شود. هر چند معارف اسلامی و تشیع به دست فرزندش امام صادق علیه السلام انتشار و توسعه یافت و به اوج خود رسید؛ ولی پایه گذاری و تأسیس آن با دست با کفایت امام باقر علیه السلام بود.
طلوع شمس که نه از شب است و نه از روز و در آن لحظه، بیماران شفا می گیرند. کشیش با عصبانیت گفت: مگر نگفتنی از دانشمندان نیستم!
فرمود: من فقط گفتم از جهال آنان نیستم. گفت: به خدا! پرسش می کنم که در جواب آن در بمانی.
فرمود: هر چه داری، بپرس! گفت: خبر بده از دو مردی که با هم متولد شدند و با هم از دنیا رفتند. یکی پنجاه سال و دیگری 150 سال داشت. فرمود: عزیز و عزیر (یا عزیر و غرره)… .
گفت: به چه دلیل عقیده دارید که نعمتهای بهشتی بر اثر مصرف کم نمی شود؟ نمونه ای برای آن دارید؟
فرمود: بلی، نمونه روشن آن آتش است که اگر صد چراغ را با آن روشن کنیم، آتش اول به حال خود باقی است… .
بعد از همه سؤالات، با عصبانیت و ناراحتی فریاد کشید: «مردم! دانشمند والامقامی را آورده اید تا مرا رسوا سازید! به خدا سوگند! تا دوازده ماه مرا در میان خود نمی بینید و این را گفت و از مجلس بیرون رفت.
فرم در حال بارگذاری ...
پایه گذاری نهضت علمی امام باقر علیه السلام
از مهم ترین امتیازات امام باقر علیه السلام که زمان، زمینه آن را فراهم کرد، این است که حضرت بنیانگذار انقلاب فرهنگی و نهضت علمی شیعه و بلکه اسلام شمرده می شود. هر چند معارف اسلامی و تشیع به دست فرزندش امام صادق علیه السلام انتشار و توسعه یافت و به اوج خود رسید؛ ولی پایه گذاری و تأسیس آن با دست با کفایت امام باقر علیه السلام بود.
در دوران امام باقر علیه السلام دولت بنی امیه رو به زوال بود و مردم نیز به شدت از آنها تنفر پیدا کرده بودند و وجود فردی همچون عمر بن عبدالعزیز (که خدمت بزرگی به علم و تشیع نمود و ضربه کاری را به پیکر بنی امیه وارد کرد) و اختلاف شدیدی که در مملکت اسلامی به وجود آمده بود و در هر گوشه و کناری انقلابی به وقوع پیوسته بود و خلفا به سرعت تغییر می کردند ـ به گونه ای که در نوزده سال امامت حضرت باقر علیه السلام پنج خلیفه روی کار آمدند: ولید بن عبد الملک، سلیمان بن عبد الملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبد الملک، هشام بن عبدالملک ـ عواملی بود که زمینه و فرصت مناسبی برای نهضت علمی آن حضرت فراهم ساخت.
...
همچنان که می دانیم تا زمان عمر بن عبدالعزیز نقل حدیث ممنوع بود و این سنّت سیّئه توسط خلفای قبلی بنیانگذاری شده بود که بر اساس آن، گنجینه های علمی به یاد مانده از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سوزانده شد و یا زیر خاک از بین رفت و یا در سینه های راویان باقی ماند و نقل آنها به عنوان آرزویی به گور برده شد و ضرر و زیانهای جبران ناپذیری بر پیکر احادیث اسلامی وارد آمد و از آن زمان بود که کم کم بازار جعل و تحریف احادیث نیز گرم شد.این وضع تا اواخر قرن اول هجری ادامه یافت؛ یعنی تا زمان به خلافت رسیدن عمربن عبدالعزیز (99 ـ 101). وی با یک اقدام خردمندانه این بدعت شوم را برداشت و مردم را به نقل و تدوین حدیث تشویق کرد و طی بخشنامه ای چنین نوشت: «اُنْظُرُوا حَدیثَ رَسُولِ اللّه ِ فَاکْتُبُوهُ فَاِنّی خِفْتُ دُرُوسَ الْعِلْمِ وَذِهابَ اَهْلِهِ؛ احادیث رسول خدا صلی الله علیه و آله را مورد توجه قرار داده [و جمع آوری کرده]، بنویسید؛ زیرا بیم آن دارم که دانشمندان و اهل حدیث از دنیا بروند و علم مندرس [و چراغ آن خاموش] گردد.»
فرم در حال بارگذاری ...
مقام علمی حضرت باقر علیه السلام از دیدگاه دیگران
مقام علمی حضرت باقر علیه السلام آن قدر عظیم و بلند مرتبه است که خیلی از مخالفان او نیز به این امر اعتراف و اقرار دارند و دانشمندان فراوانی نیز به این امر اعتراف کرده اند که به نمونه هایی اشاره می شود:
1. ابن حجر هیثمی می گوید: «محمد باقر علیه السلام به اندازه ای گنجهای پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته، حقایق و حکمتها و لطایف دانشها را بیان کرده که جز بر عناصر بی بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جا است که وی را شکافنده و جامع علوم و برافرازنده پرچم دانش خوانده اند.»
2. ابرش کلبی به هشام با اشاره به امام باقر علیه السلام گفت: «اِنَّ هَذا اَعْلَمُ اَهْلِ الْاَرْضِ بِما فِی السَّماءِ وَالْاَرْضِ فَهَذا وَلَدُ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله ؛ به راستی این مرد (محمد باقر علیه السلام ) داناترین مرد روی زمین است نسبت به آنچه در آسمانها و زمین می باشد. این فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله است.»
...
3. عبداللّه بن عطاء مکی می گوید: من هرگز دانشمندان [اسلامی] را نزد هیچ کس به اندازه مجلس محمد بن علی علیهماالسلام ، [از نظر علمی] حقیر و کوچک ندیدم. من «حکم بن عتیبه» را که در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم که در خدمت امام باقر علیه السلام مانند کودکی در برابر استادش [زانوی ادب بر زمین زده، شیفته او گردیده] بود.و خود حکم بن عتیبه درباره قول خداوند که می فرماید: «اِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمینَ» می گوید: «وَاللّه ِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِّیٍ مِنْهُمْ؛ به خدا سوگند! محمد بن علی (امام باقر علیه السلام ) جزء آنهاست.»
4. هشام بن عبدالملک با آنکه از دشمنان سرسخت حضرت بود، خطاب به آن حضرت گفت: ((لا تَزالُ الْعَرَبُ وَ الْعَجَمُ یَسُودُها قُرَیْشٌ مادامَ فیهِمْ مِثْلُکَ؛ تا زمانی که مثل تو [در علم و مقام] وجود داشته باشد، قریش بر عرب و عجم آقایی می کند.))
5. قتادة بن دعامه بصری، یکی از علمای عامه، خطاب به آن حضرت چنین گفت: «من در محضر فقها و در محضر ابن عباس زیاد نشسته ام؛ ولی هیچ جا قلبم مضطرب نشد، جز زمانی که در محضر شما نشستم.»
6. شمس الدین محمد بن طولون می گوید: ابو جعفر محمد بن زین العابدین …، ملقب به باقر علیه السلام … عالم و آقا و بزرگوار بود. او را باقر نامیده اند، چون در علم توسعه ایجاد کرد.»
7. محمد بن طلحه شافعی می گوید: «او باقر العلم و شکافنده علوم است و جامع و نشر دهنده و بلند کننده پرچم آن است.»
8. ابن ابی الحدید می گوید: «کانَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ … سَیِّدُ فُقَهاءِ الْحِجازِ وَ مِنْ اِبْنِهِ جَعْفَرٍ تَعَلَّمَ النّاسُ الْفِقْهَ؛ محمد بن علی علیهماالسلام آقای فقهای حجاز بود، و از او و فرزندش، مردم علم فقه را آموختند.»
9. احمد بن یوسف دمشقی می گوید: «منبع فضائل و افتخارات، امام محمد بن علی باقر علیه السلام است. او را باقر نامیده اند، چون علم را می شکافد و گفته شده این لقب از کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله گرفته شده که جابر بن عبداللّه انصاری می گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: در آینده، فرزندی از فرزندان حسنم را می بینی که همنام من است و علم را می شکافد، شکافتنی. هر گاه او را دیدی، سلام مرا به او برسان!»
10. ابن خلکان می گوید: ابو جعفر محمد بن علی… یکی از امامان دوازده گانه است و «کانَ الْباقِرُ عالِما سَیِّدا کَبیرا؛ امام باقر علیه السلام دانشمند و سرور و بزرگوار بوده است.»
فرم در حال بارگذاری ...
چگونگی شهادت امام باقر( علیه السلام)
هشام، خلیفه و حاکم زمانِ امام باقر( علیه السلام) ، یکی از نزدیکانش را مامور کرد تا امام باقر( علیه السلام) را شهید کند، آن مرد بدکار هم حضرت باقر علیه السلام را مسموم کرد و باعث شد تا امام، در روز دوشنبه هفتم ذی حجه سال 114 هجری، در شهر مدینه به شهادت رسید. آن حضرت 57 سال در این جهان زیست. از این مدت چهار سال با جدش امام حسین علیه السلام و پس از وی 35 سال با پدرش زندگی کرد و 18 سال بقیه عمرش را به تنهایی به سر برد.
فرم در حال بارگذاری ...
امام باقر (عليه السلام) از دیدگاه دانشمندان
آوازه ی وسعت علوم پیشوای پنجم (عليه السلام) آنچنان اقطار کشور اسلامی را پر کرده بود که لقب «باقرالعلوم» که از جانب پیامبر (صلي الله عليه وآله) به وی داده شده بود تحقق عینی پیدا کرد؛ به گونه ای که دانشمندان بزرگ او را با همین ویژگی یاد می کردند.
«عبدالله بن عطا» یکی از شخصیتهای برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام (عليه السلام) می گوید:
من هرگز دانشمندان اسلامی را در هیچ محفل و مجمعی کوچکتر و زبونتر از محفل محمد بن علی (عليه السلام) ندیدم. من «حکم بن عیینه» را با همه ی شخصیت و مقام علمی اش در محضر امام محمد باقر (عليه السلام) همچون کودکی دیدم که در برابر استادی عالی مقام، زانوی ادب بر زمین زده و شیفته و مجذوب کلام و شخصیت او گردیده است.
...
جابربن یزید جعفی هر گاه از امام باقر (عليه السلام) حدیثی نقل می کرد می گفت:خبر داد مرا وصی اوصیا و وارث علوم انبیاء، محمد بن علی الحسین (عليه السلام).
محمد بن مسلم می گوید:
هرگز مطلبی به ذهنم خطور نکرد مگر اینکه از امام باقر (عليه السلام) سؤال کردم و پاسخ سؤالات من از آن حضرت بالغ بر سی هزار حدیث شد.
ابن حجر عسقلانی، یکی از دانشمندان عامه، می نویسد:
محمد باقر (عليه السلام) به اندازه ای رموز و اسرار علوم را آشکار ساخت و حقایق و احکام و حکمتها و لطایف را بیان نمود که جز کوردلان و یا منحرفان، کسی نمی تواند آن را انکار کند، از اینرو، به شکافنده و جمع آورنده علوم بر فرازنده ی پرچم دانش لقب یافته است.
منبع:کتاب تاریخ اسلام در عصر امامت امام سجاد (علیه سلام) و امام باقر( علیه السلام )
فرم در حال بارگذاری ...
ویژگی های اخلاقی امام محمد باقر (عليه السلام)
امام محمد باقر( (عليه السلام) از نظر رفتار و ویژگیهای اخلاقی – همانگونه که در کلام جابر آمده بود – آیینه تمام نمای رسول گرامی اسلام (صلي الله عليه وآله) بود. اینک به شمه ای از شیوه زندگی و ویژگیهای اخلاقی آن بزرگوار اشاره می کنیم.
نیایش و ارتباط با خدا
امام باقر( (عليه السلام) در عبادت و یاد خدا همچون پدرش امام سجاد (عليه السلام) بود. امام صادق (عليه السلام) در این مورد می فرماید:
پدرم همواره به یاد خدا بود، در حال راه رفتن، غذا خوردن، و حتی هنگام سخن گفتن با مردم ذکر خدا می گفت. (بدون اینکه لبهایش به هم بخورد) می دیدم که زبانش به ذکر «لا الله الا الله» در حرکت است. ما را جمع می کرد و دستور می داد (پس از نماز صبح) تا هنگام طلوع خورشید به ذکر خدا بپردازیم؛ هر کدام از ما که می توانست قرآن بخواند او را به خواندن قرآن دستور می داد و بقیه را به ذکر خدا وا می داشت.
هنگامی که چشمش به کعبه می افتاد رنگ چهره اش دگرگون می گشت و اشکش جاری می شد.
...
خادم امام باقر (عليه السلام) نقل می کند:با امام (عليه السلام) عازم حج شدیم. هنگامی که امام (عليه السلام) داخل مسجدالحرام شد نگاهی به خانه ی خدا کرد و گریست چندانکه صدایش به گریه بلند شد.
… سپس به طواف پرداخت و نزد مقام به نماز ایستاد. (در سجده به اندازه ای گریسته بود که ) چون سر از سجده برداشت جای سجده اش تر شده بود.
تلاش برای امرار معاش
محمد بن منکدر (10) می گوید:
فکر نمی کردم علی بن الحسین ((عليه السلام) دارای جانشینی باشد که از نظر فضل و دانش به پایه ی او برسد، تا اینکه فرزندش محمد بن علی ((عليه السلام) را ملاقات کردم، خواستم او را موعظه کنم ولی او مرا موعظه کرد. اطرافیانش پرسیدند: چگونه تو را موعظه کرد؟ گفت: من در موقعی که هوا خیلی گرم بود به یکی از نقاط اطراف مدینه رفتم. محمد بن علی را که مردی تنومند بود – به همین جهت به دو تن از غلامان خود تکیه داده بود – دیدم.
با خود گفتم، بروم و این مرد را که گویا از بزرگان قریش است و در این هوای گرم و با این حال در جستجوی دنیاست، موعظه کنم. نزدیک او رفتم و سلام کردم؛ او با زحمت و در حالی که به شدت عرق می ریخت جواب سلامم را داد.
گفتم: خدا تو را صالح گرداند، مردی از بزرگان قریش (همچون شما) در چنین هوای گرمی در طلب دنیا می کوشد! اگر در این حالت، مرگ فرا رسد چه می کنی؟ امام( (عليه السلام) فرمود: «به خدا سوگند، اگر مرگ در این حال فرا رسد، درست در هنگامی فرا رسیده است که من به طاعت خدا مشغولم تا بدین وسیله از تو و دیگران بی نیاز گردم، از مرگ در آن هنگام بیمناکم که در حال سرپیچی از فرمان خدا برسد.
گفتم: رحمت خدا بر تو باد من خواستم تو را موعظه کنم ولی تو مرا پند دادی.
جود و بخشش
امام باقر ((عليه السلام) با داشتن عائله ی سنگین، و برخورداری از زندگی ساده و متوسط در بذل و بخشش از همگان پیشتازتر بود.
امام صادق (عليه السلام) می فرماید:
ثروت پدرم از تمام خاندانش کمتر و مخارجش از همه افزونتر بود؛ با این حال هر جمعه یک دینار صدقه می داد.
حسن بن کثیر می گوید:
از نیازمندی خود و بی توجهی دوستانم، به امام باقر( (عليه السلام) شکوه نمودم. امام( (عليه السلام) فرمود: «بد برادری است آنکه در زمان بی نیازی ات تو را مراعات کند ولی در هنگامه ی فقر و تهیدستی با تو قطع رابطه نماید». سپس به غلام خود دستور داد کیسه ای که حاوی هفتصد درهم بود آورد و به ابن کثیر داد و فرمود: این مبلغ را مصرف کن و هنگامی که به پایان رسید مرا در جریان بگذار.
عمرو بن دینار و عبدالله بن عبید نقل کرده اند:
هرگاه با امام باقر( (عليه السلام) ملاقات می کردیم به ما لباس و هزینه زندگی می داد و می فرمود: اینها را پیش از این برایتان آماده کرده ایم.
روش امام باقر((عليه السلام) این بود که هرگاه برادرانش به منزل وی می رفتند، تا به آنان طعام و لباس نیکو و مبلغی پول نمی داد، نمی گذاشت خانه اش را ترک کنند.
بردباری
مردی نصرانی خطاب به امام باقر ((عليه السلام) گفت: تو بقر هستی. امام ((عليه السلام) با ملایمت و خونسردی فرمود: من باقر هستم. مرد (که همچنان بر اسائه ی ادب مصر بود) گفت: تو پسر زنی آشپز هستی. امام (عليه السلام) بار دیگر با ملایمت و نرمی به وی فرمود: آشپزی حرفه ی او بود (و این ننگ نیست). نصرانی همچنان به گفتار ناهنجار خود ادامه داد و مادر امام ((عليه السلام) را به نسبتی ناروا متهم ساخت. امام( (عليه السلام) با ملاطفت به وی فرمود: اگر راست می گویی، خدا او را بیامرزد و گر نه خدا تو را بیامرزد.
مرد نصرانی از دیدن این برخورد امام( (عليه السلام) به اشتباه خود پی برد و اسلام آورد.
صبر و شکیبایی
گروهی نزد امام باقر ((عليه السلام) رفتند. در همان هنگام یکی از فرزندان آن حضرت مریض بود و آثار حزن و اندوه در سیمای مبارک امام ((عليه السلام) نمودار بود ولی چیزی نمی گفت. مهمانان از دیدن این حالت، با یکدیگر به گفتگو پرداختند و از نگرانی شدید امام ((عليه السلام) درباره ی فرزندش، سخن گفتند. مدتی نگذشت که کودک فوت کرد و صدای گریه از درون خانه بلند شد. در این هنگام امام ((عليه السلام) با چهره ای گشاده از اتاق بیرون آمد. هنگامی که آنان از علت پدید آمدن آن حالت غیر منتظره از امام( (عليه السلام) پرسیدند، فرمود: «ما دوست داریم نسبت به کسی که مورد علاقه ی ماست در عافیت و سلامت باشیم ولی چون فرمان خدا رسد آنچه او دوست می دارد تسلیم هستیم.»
فرم در حال بارگذاری ...
زندگینامه امام باقر(عليه السلام)
پیشوای پنجم شیعیان، روز جمعه اول ما رجب، سال 57 هجری در مدینه دیده به جهان گشود. امام باقر علیه السلام ، فرزندِ امام سجاد علیه السلام است. نام مادر ایشان، «فاطمه» است که دختر امام حسن مجتبی علیه السلام است. امام باقر علیه السلام ، در روز سوم ماه صفر، در شهر مدینه به دنیا آمد و چون در علم و دانش، از همه مردم زمان خودشان، داناتر بود و رازهای بزرگ علمی و مسایل پیچیده دانش را کشف می کرد، به ایشان لقب «باقرالعلوم»، یعنی کسی که علمها رامی شکافد، دادند. امام باقر علیه السلام ، در جریان کربلا حضور داشتند و سن مبارک ایشان، چهار سال بود.
در زمان امام باقر (عليه السلام) ولید بن عبدالملک و سلیمان بن عبدالملک و عمر بن عبد العزیز و یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک خلافت داشته اند. …
...
ولادتدهها سال پیش از تولد وی، نیای بزرگوارش پیامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) نام خود «محمد» را برای وی برگزیده و او را به لقب «باقر» ملقب فرمود.
امام باقر( (عليه السلام)، در میان خانندان پیامبر (صلي الله عليه وآله)نخستین کسی بود که هم پدر و هم مادر وی فاطمی و علوی بودند؛ زیرا پدر او امام زین العابدین (عليه السلام) فرزند امام حسین (عليه السلام) و مادرش فاطمه (مکنی به ام عبدالله) دختر امام حسن مجتبی( (عليه السلام) بود که از زنان با فضیلت و دانشمند بنی هاشم به حساب می آمد و امام صادق (عليه السلام) او را «صدیقه» لقب داده بود و می فرمود: در خاندان حضرت مجتبی ((عليه السلام) هیچ زنی به پایه ی فضیلت او نمی رسید.
امام باقر (عليه السلام) و پیشگویی پیامبر (صلي الله عليه وآله)
جابربن عبدالله انصاری، از یاران پارسای رسول خدا (صلي الله عليه وآله) بود. روزی پیامبر (صلي الله عليه وآله) به وی فرمود:
ای جابر تو زنده می مانی تا آنکه فرزندم «محمد بن علی بن الحسین علیهم السلام» را که در تورات به «باقر» معروف است ملاقات کنی، چون وی را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان.
جابر پس از رحلت رسول خدا (صلي الله عليه وآله) – در حالی که از شدت علاقمندی و عشق به خاندان نبوت از همه گسسته و به اهل بیت علیهم السلام پیوسته بود در مسجد پیغمبر (صلي الله عليه وآله) می-نشست و به امید دیدار پیشوای پنجم (عليه السلام) و در انتظار رسیدن آن لحظه ی موعود برای رساندن سلام رسول اکرم (صلي الله عليه وآله)فریاد بر می آورد: «یا باقر العلم» «یا باقر العلم» ای شکافنده ی علم، ای شکافندهی دانش.
مردم مدینه – که به این راز آگاه نبودند – می گفتند: جابر (بر اثر پیری و ضعف نیروی اندیشه) هذیان می گوید.
جابر در پاسخ آنان می گفت:
نه به خدا هذیان نمی گویم و لیکن از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) شنیدم که می فرمود: «تو به زودی مردی از خاندان مرا درک خواهی کرد که نام او نام من و شمایل او شمایل من است، علم و دانش را می شکافد» من بر اساس پیشگویی پیامبر (صلي الله عليه وآله) این سخن را بر زبان می آورم.
جابر عمری دراز یافت تا اینکه – طبق نقل امام صادق( (عليه السلام) – روزی امام باقر (عليه السلام) به نزد وی رفت و بر او سلام کرد. جابر جواب سلام را داد و چون نابینا بود پرسید: چه کسی هستی؟ فرمود: محمد بن علی بن الحسین. جابر گفت: فرزندم پیش بیا، امام (عليه السلام) نزدیک رفت. جابر دست امام ((عليه السلام) را بوسید و خود را روی پای وی انداخت، می بوسید و می گفت: رسول خدا (صلي الله عليه وآله) تو را سلام رسانده است…
و از آن پس جابر پیوسته خدمت امام( (عليه السلام) می رسید و از محضر پر فیضش استفاده می کرد.
فرم در حال بارگذاری ...
شهادت مظلومانه زائران خانه خدا
در روز نهم مردادماه 1366 شمسی برابر با ششم ذیحجّه سال 1407 قمری، هزاران زائر ایرانی و تعدادی از زائران دیگر کشورهای اسلامی در مکه معظّمه و خانه خدا، در حال انجام فریضه الهی برائت از مشرکین بودند که به دست ماموران دولت وهابی عربستان سعودی مورد تهاجم وحشیانه قرار گرفته و به شهادت رسیدند. زائران خانه خدا، مراسم برائت را همه ساله با الهام از تعالیم اسلام و قرآن برگزار میکنند و در آن، ضمن دعوت مسلمانان به اتحاد، بیزاری خود را از دشمنان اسلام به ویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی اعلام میدارند. بر اثر این یورش بیرحمانه در خانه امن الهی، چهارصد نفر از حُجّاج ایرانی به شهادت رسیده و بیش از هزار نفر نیز زخمی شدند.
...
حمله به زائران خانه خدا نشان داد که سردمداران وهابی عربستان، نه تنها لیاقت خدمت به حرمین شرفین در این کشور را ندارند، بلکه برای اثبات سرسپردگی خویش حاضرند احکام مُحکم الهی را نیز زیر پا بگذارند. برگزاری مراسم برائت از مشرکین در جریان اجتماع بزرگ و پرشکوه حجّ، تاثیر آن را دوچندان میکند. با توجه به این اهمیت، رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، حضرت آیتاللَّه خامنهای، همه ساله بر انجام هرچه باشکوهتر مراسم برائت از مشرکین تاکید داشته و دارند.روز ششم ذیحجه سال 1366 (ه . ش ) ، حاجیان ایرانی به همراه برخی از حجاج سایر کشورها که به صف ایرانیان پیوسته بودند ، راهپیمایی عظیم برائت از مشرکین را در مکه معظمه آغاز کردند .حجاج بیت الله الحرام در این راهپیمایی باشکوه ضمن اظهار تنفر از آمریکا و اسرائیل ، از همه کافران و مشرکان اعلام برائت نموده ، مسلمانان سراسر جهان اسلام را به اتحاد ویکپارچگی ، جهت مبارزه بی امان با سلطه قدرتهای شیطانی ، در راس آنان شیطان بزرگ آمریکای جنایتکار ، دعوت نمودند. گویی در و دیوار شهر مکه و ملائکه آسمان ، همصدا با حجاج شعار می دادند . عرب و عجم ، مبهوت و مسحور این طنین الهی شده بودند . راهپیمایان ، پس از استماع پیام تاریخی رهبرانقلاب اسلامی حضرت امام خمینی ( ره) ، با شعار الله اکبر ، لا اله الا الله و مرگ بر آمریکا برای ادای نمازمغرب روانه حرم شدند . پس از طی مسافتی ، در حالی که جلوی جمعیت عظیم راهپیمایان ، زنان و گروهی جانبازان در حرکت بودند ، ناگهان ستون هایی از نظامیان آل سعود هویدا شد . آنان لحظه ای بعد ، به طرف صفوف حمله کردند و با باطوم بر سرو روی زائران بی گناه کوبیدند .
این گروه ازیک سو ، و گروه دیگری نیز از بالای پله ها و ساختمانها ، سنگ و آجر ، آهن ، شیشه و بلوک سیمانی بر سر و روی مردم می ریختند . پس از آن ، شلیک گازهای سمی و خفه کننده آغاز شد و به دنبال آن رگبار گلوله ها به قصد کشتن راهپیمایان برائت ازمشرکین به سوی آنان سرازیر گردید و پیکرهای پاک آسمانی که جرمشان اعلام برائت و بیزاری از آمریکا ، اسرائیل و ایادی ناپاک آنها بود ، درخاک و خون غلتیدند . چادرها از سر زنان افتاد ، افراد زیادی به زیر دست و پا له شدند و عده ای به وسیله گازهای خفه کننده و رگبار گلوله ها، به شهادت رسیدند . این جنایتکاران حتی به آمبولانسهای حامل مجروحان نیز یورش می بردند و مانع از جمع آوری آنان می شدند .
این جنایت در جمعه خونین مکه ، به قدری فجیع بود که برای مرتکبان و بانیان آن ، جز لکه های ننگ ابدی در صفحات تاریخ و فضاحت و رسوایی نزد ملتها ، اثری باقی نگذاشت . این حادثه جانسوز ، که وصف و شرح آن در کلام نمی گنجد ، نه تنها قلب مسلمانان جهان ، که دل آزادگان دنیا را نیز به درد آورد و همه را در عزا و ماتمی بزرگ فرو برد . لیکن به قول امام عزیزمان ، خمینی کبیر : ما در عین حال که شدیداً متأثر و عزادار از این قتل عام بی سابقه امت محمد صلی الله علیه و آله و پیروان ابراهیم حنیف و عاملین به قرآن کریم گردیده ایم ، ولی خداوند بزرگ را سپاس می گزاریم که دشمنان ما و مخالفین سیاست اسلامی ما را از کم عقلان و بی خردان قرار داده است . چرا که خودشان هم درک نمی کنند که حرکتهای کورشان ، سبب قوت و تبلیغ انقلاب و معرفی مظلومیت ملت ما گردیده است و درهر مرحله ای سبب ارتقای مکتب و کشورمان را فراهم کرده اند… »
امام خميني (ره) فرمودند:
ما در عين حال که شديداً متأثر و عزادار از اين قتل عام بي سابقه امت محمد صلي الله عليه و آله و پيروان ابراهيم حنيف و عاملين به قرآن کريم گرديده ايم ، ولي خداوند بزرگ را سپاس مي گزاريم که دشمنان ما و مخالفين سياست اسلامي ما را از کم عقلان و بي خردان قرار داده است . چرا که خودشان هم درک نمي کنند که حرکتهاي کورشان ، سبب قوت و تبليغ انقلاب و معرفي مظلوميت ملت ما گرديده است و درهر مرحله اي سبب ارتقاي مکتب و کشورمان را فراهم کرده اند… »
از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي(مدظله العالي)
از جمله اين توطئه ها فاجعه جمعه 6 ذيحجه 1407 ه.ق. است كه ضمن آن حضرت امام خميني (ره) پيامي در خصوص شهداي بيت الله الحرام بيان فرموده اند كه به فرازهايي از آن اشار مي كنيم:
« زائران شريف ايراني امسال پيام انقلاب و برائت خود را به جهان و به امت اسلام ابلاغ نمودند و با تقديم شهداي بزرگ به پيشگاه مقدس حق از سازندگان و بانيان سياست نه شرقي و نه غربي كعبه خداوند گشتند…
ملت بزرگ ايران نيز با تجليل گسترده خود از شهدا و شركت ميليوني خود در راهپيمايي و اعلان برائت از كفر به وظيفه انقلابي و الهي خود عمل نموده اند كه در اينجا لازم است از حضور گسترده آنان و همه اقشار و خواهران و برادران تشكر كنم….
اكنون نوبت زائران ديگر كشورها و خصوصا علما و روشنفكران و گويندگان است كه پيام مظلوميت ما را به جهان ابلاغ كنند. انشاء الله زائران محترم ايراني با گامهاي محكم و دلي آرام و قلبي سرشار از رضا و لبي خندان، شادي پيروزي خون بر شمشير و شهادت در كنار خانه خدا را جشن بگيرند و افرادي كه به مدينه منوره مشرف مي شوند سلام شهيدان به خون خفته كعبه و مجروحين خانه امن را به رسول خدا و ائمه هدي عليهم السلام ابلاغ كنند و اين توفيق بزرگ را به محضرشان تبريك بگويند و به راه خود با صلابت و اطمينان ادامه بدهند……
از اينكه خداوند هديه ها و قربانيان هاجر وار و اسماعيل گونه اين ملت بزرگ را در كنار خانه خود پذيرفته است سپاسگزار و شاكر باشند كه انشاء الله خداوند شهداي بزرگ ما را با شهداي صدر اسلام محشور و به بازماندگان آنان صبر و اجر و به مصدومين و مجروحان شفا عنايت فرمايد و شر متجاوزان را به خودشان بازگرداند و آنان را به عقوبت خود كيفر دهد.
از خداوند مسئلت مي كنم كه در اين زمان كه همه كفر و همه شرك دست به دست هم داده اند و تصميم و عزم خود را براي شكست امت اسلام جزم كرده اند و همه ضربه ها را عليه ما به كار گرفته اند ما را در حصار محكم خود و در لواي مرحمت و لطف خود حفاظت فرمايد. »
عالم گران قدر، آيت الله جوادى آملى كه در سال 1407، عازم مكه مكرمه شده بودند و از نزديك فجايع خونبار آل سعود را مشاهده كرده بودند، در كتاب «قداست و امنيتحرم» چنين نوشتهاند: «بعد از ظهر جمعه ششم ذى الحجه 1407، هنوز راهپيمايى برائت از مشركين در مكه به پايان نرسيده، در حالى كه پيشاپيش راهپيمايان، زنان و سالمندان و معلولين جنگ تحميلى و . . . بودند، ماموران آل سعود كه به دستور مستقيم سلطان طاغى حجاز كه خود را خادم الحرمين مىنامد و به فرمان قطعى آمريكا، شروع به سركوب زائران غريب و بى پناه نمودند; به طورى كه صدها نفر از زن و مرد مسلمان كشته و صدها نفر ديگر زخمى و مجروح و خفه شدند . . . . اين كشتار بى رحمانه با سلاح گرم و سرد و گاز انجام شد و صفير مسلسل آل سعود در فضاى حرم امن الهى پيچيد و در ماه حرام و در بلد امين، زائران محرم را به جرم تبرى از مشركان اينچنين كشتند. . . .»
فرم در حال بارگذاری ...
17 شهريور روز حماسه
هفده شهریور، روز حماسه ملت ایران بود؛ روزی که در آن، خون های بسیاری بر زمین ریخته شد و از ثمره آن، درخت تنومند جمهوری اسلامی به بار نشست. مردم دلیر و شجاع، جوانان غیور و با ایمان، مرد و زن، و پیر و جوان، همه و همه در این روز چون سیلی خروشان به خیابان ها جاری گشته و بر ضد رژیم پهلوی شعار دادند و مخالفت آشکار خود را اعلام داشتند. آنان در حمایت از امام، از جان شان گذشتند تا مردم ایران پیروز و سربلند باشند. به جاست این روز را گرامی بداریم و در پاس داشت خون پاک شهیدان والا مقام آن بکوشیم.
مَسلخ ژاله
به تعبیر امام رحمه الله ، هفدهم شهریور از ایام اللّه است؛ روزی که حق بی پرده و بی نقاب، بی ترس و بی پروا به مقابله باطل آمد؛ روزی که امت در پیروی از فرمان امام، کفن شهادت پوشید و به مَسلخ ژاله آمد تا از خون خویش، میدان ژاله را میدان لاله های سرخ ایران زمین، شهیدان والا مقام کرده اند و میدان شهدا لقب بگیرد.
...
هفده شهریور،
ترسیم دوشادوشی شیعیان امام حسین ع و پیروان حضرت زینب س، در یک انقلاب اسلامی و حرکت آگاهانه اجتماعی بود.le="text-align: justify;">هفده شهریور، تکرار سر نهادن پسران بر زانوی پدران بود.هفده شهریور، روز پیام رسانی خواهران زینب گونه، از خون علی اکبرها به گوش خفتگان بود.
هفده شهریور، تابلوی سرخ و خونین از شهادت طلبی بود.
هفده شهریور، یک نمایشگاه مجّسم بود از ارزش های انسانی و فداکاری در راه اسلام.
این واقعه خونین دارای پیامدهایی نیز بود که اینک به آنها خواهیم پرداخت.
1ـ تردید و تزلزل در اراده رژیم در رویارویی با ملت:
به دنبال کشتار 17شهریور اراده و عزم رژیم در رویارویی با ملت سخت به تردید و تزلزل افتاد. چرا که شیوه های موسوم اعم از سرکوب و سازش در عمل شکست خورده بود، اجرای طرح حکومت نظامی که بر اساس نظریه مشاوران امنیتی و ساواک، بهترین سیاست ممکن جهت برقراری امنیت تلقی می شد، نتیجه عکس بخشید. و لذا شاه برای یافتن یک راه حل فوری و ضربتی برای پایان دادن به اوضاع آشفته و انقلابی کشور با صاحب نظران امور ایران و کارشناسان داخلی ،رایزنی نمود. حاصل این گفت و گوها شاه را به این نتیجه رساند که ریشه همه نارضایتی ها در توسعه فساد و سوء استفاده های کلان مادی نهفته است. اما وضعیت کشور به حدی آشفته بود که رژیم سخت سر در گم شده بود و سرانجام آمریکا با پیام شفاهی برانسکی از طریق اردشیر زاهدی ـ سفیر ایران در آمریکا ـ شاه را بار دیگر به سوی سیاست مشت آهنین متمایل ساخت که نتیجه آن تشکیل کابینه نظامی به رهبری ارتشبد ازهاری بود.
فرمانداری نظامی تهران آمار 87 کشته و 250 مجروح را تأیید نمود. اما مخالفان حکومت، اعلان داشتند که در این روز بیش از 4000 نفر کشته شده اند و تعداد کسانی که تنها در میدان ژاله جان باختهاند 500 نفر است. سالها بعد عماد الدین باقی طی تحقیقی با توجه به دسترسی اش به آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی و منابع دیگر تعداد کشته شدگان 17 شهریور را 88 نفر ذکر میکند که 64 نفر آنها در میدان ژاله کشته شدند
2ـ تزلزل ارتش:
حوادث 17شهریورو ادامه حکومت نظامی،انسجام ارتش را متزلزل و اراده آن را با تردید مواجه ساخت.استقرار طولانی مدت ارتش در میدان ها و مراکز مهم شهر که می بایست همانند نیروهای انتظامی با انقلابیون مقابله کند،از کارآمدی ارتش و توان آن کاست.چرا که ارتش اساسا به منظور حفظ امنیت مرزها و پاسداری از کشور در برابر تهدیدات خارجی به وجود آمده بود.اما اکنون ارتش می بایست تحت فرمان فرمانداری های نظامی شورای امنیت استان عمل کند که خواه ناخواه با هیات دولت و سایر مراکز قدرت در نحوه و اجرای فرامین حکومت نظامی اختلاف نظر می یافت. این واقعیت با توجه به ساختار ارتش شاهنشاهی که شکاف عمیقی میان کادر فرماندهی با نیروهای مسلح از نقطه نظر گرایش های سیاسی و تمایلات ملی و مذهبی وجود داشت موضع ارتش را به عنوان سرکوبگر مخالفان سخت تضعیف می کرد.
3-تعمیق شکاف بین مردم و حکومت پهلوی :
17شهریور 1357 جدایی میان ملت و حکومت را عمیق تر کرد و امکان هر نوع پیوستگی یا سازش را از بین برد. همچنین مشی مبارزه مسالمت آمیز در چار چوب قانون اساسی به منظور احیای نظام مشروطه به شدت زیر سوال رفت و روحیه تندروی و افراط گرایی در میان طیف های گوناگون مبارز و مخالف فرا گیر شد و تلاش ها برای سرنگونی رژیم پهلوی به شکلی قهر آمیز و انقلابی مورد حمایت قرار گرفت.
4-تشدید سر در گمی آمریکا در برابر مسائل ایران :
هم زمان با بحرانی شدن اوضاع و واقعه 17 شهریور، روسای جمهور مصر، اسرائیل و آمریکا روز 19 شهریور با شاه گفت و گو کردند. شاه در گفت و گو با کارتر واقعه 17 شهریور را یک طرح شیطانی از سوی کسانی دانست که از برنامه ایجاد فضای باز سازی کشور بهره مند شده و از آزادی های اعطا شده علیه وی سوءاستفاده کردند. او خواستار ادامه حمایت های آمریکا شد .کارتر نیز در پاسخ به در خواست های شاه او را از جهات گوناگون مطمئن ساخت و حمایت صریح خود را از اقدامات سرکوب گرانه شاه اعلام کرد.دو روز پس از حادثه 17 شهریور اردشیر زاهدی – سفیر ایران در آمریکا – با وارن کریستوفر – معاون وزارت امور خارجه آمریکا – در واشنگتن دیدار نمود. کریستوفر ضمن تاکید بر حمایت دولت آمریکا از ایران، خواستار رعایت اعتدال در اجرای حکومت نظامی شد. اما زاهدی اعلام کرد، کمونیست های سازمان یافته تظاهرات را ترتیب می دهند و دولت آمریکا همراه با نیروهای اپوزیسیون توطئه براندازی شاه را تدارک دیده است. کریستوفر این اتهام را ناروا خواند و اظهار داشت تضعیف اعتماد به نفس شاه در این زمان مهم ترین عامل بروز و گسترش شورش هاست. به هر حال، حقیقت این است که تا وقوع حادثه 17 شهریور هیچ یک از سران کاخ سفید در ریاست جمهوری، وزارت خارجه و سازمان سیا، بحران ایران را جدی و نگران کننده نمی دانستند.
دعوت کننده اصلی راهپیمایی روز هفده شهریور روحانیای به نام علامه یحیی نوری بود. این فرد از مبارزین برضد نظام شاهنشاهی بود که به صورت انفرادی عمل مینمود و ساکن اطراف میدان ژاله بود. از اولین ساعات صبح روز جمعه، مردم برای شرکت در راهپیمایی و نماز جمعه به امامت علامه یحیی نوری راهی میدان ژاله گردیدند
از همین زمان گروهی از سران آمریکا به بررسی دقیق تر و بازنگری کارشناسانه در حوزه مسائل ایران ترغیب شدند که ماحصل این بررسی ها چیزی جز سردرگمی هر چه بیشتر آمریکا در امور ایران نبود.
بی تردید، قیام 17شهریور را می توان به عنوان یکی از نقاط عطف مبارزات ملت مسلمان ایران علیه رژیم پهلوی دانست. ابعاد عظیم کشتار و سرکوب مردم بی گناه در این روز باعث شد تا انقلابیون و رهبران آن ها در حرکت خود مصمم تر گردند و در این بین رهبری مدبرانه حضرت امام خمینی(ره) نقشی به سزا داشت. حمایت های سران به اصطلاح دموکرات آمریکا از رژیم پهلوی در سرکوب مبارزین نیز باعث گردید تا ادعاهای به اصطلاح حقوق بشری و دموکراتیک آن ها در بین مردم رنگ ببازد و ماهیت اصلی آنان برای مردم ایران هرچه بیشتر نمایان گردد. در مجموع باید گفت قیام خونین 17 شهریور عاملی موثر در تشدید مبارزات مردمی و تسریع در سقوط رژیم پهلوی به شمار می رود.
فرم در حال بارگذاری ...
مهمترین معیارهای ازدواج
1) مذهب و ایمان : ایمان همسر، تاثیر بسزایی در التزام به دستورات دینی مانند رعایت حجاب، پرهیز از معاشرت های آلوده، خودداری از مصرف مال حرام و … دارد .روشن است زندگی خانوادگی دو فرد که از نظر دینداری در دو قطب مخالف قرار گیرند، چه وضعی پیدا می کند؛ از کوچکترین مسائل زندگی تا مهمترین آن، کشمکش و درگیری مستمر و پایان ناپذیری وجود خواهد داشت. پیامبر اسلام (ص) فرمودند: در ” علیکم بذات الدّین” بر شما باد به ازدواج با زنان دیندار( بحار الانوار ج103، ص 235).
2) اخلاق: محیط خانواده بیشتر بر مبنای خصوصیات اخلاقی اعضای آن شکل می گیرد. اگر اعضای خانواده از اخلاقی نیکو بهرمند باشند محیط خانواده تبدیل به بهشتی سرورانگیز می شود و چنانچه بد اخلاقی خو گرفته باشند همواره خود را در جهنمی سوزان گرفتار خواهند دید. امام علی (ع) فرمودند: < الاخلاق َیطیبُ الَعیش> با خوش اخلاقی، زندگی نیکو و مطلوب می گردد( شرح غررالحکم و در الکلم ج3، ص 328)
...
3) هماهنگی فکری و فرهنگی: در موارد زیادی ، اختلافات زن و شوهر ناشی از اختلاف روحیه ها و ناهماهنگی فکری است از این رو توجه به هماهنگی فرهنگی بین زن و مرد یکی از معیار های انتخاب همسر قلمداد می شود. امام صادق (ع) فرمودند: “انَّ العارفَةَ لاتُوضَعُ الَّا عِندَ عارِفٌ” زن آگاه و با معرفت، باید همسر مرد آگاه و با معرفت گردد. ( فروع کافی ج5 ص 350)
4) اصالت خانوادگی: برای شناخت همسر باید از خانواده او آگاهی کافی داشت بر این اساس، توجه به نجابت، ایمان، عفاف و دیگر صفات خانواده همسر که در شکل گیری شخصیت او موثر هستند ضرورت پیدا می کند در روایات یکی از ویژگی های همسر خوب، عزیز و سربلند بودن زن در میان بستگانش است. (فروع کافی ج 5 ص 324)
5) معیارهای دیگر: الف) شرایط اختصاصی انتخاب همسر برای مردان
پیامبر فرمودند” انَّ مِن خَیرِ سائکم الوَلُوَدَ، الوَلُوَدَ السَّیَرَهَ العزیزه فی اهلِها الذلیلَهَ مَعَ بَعلِها” بی شک از بهترین زنهایتان، کسی است که زایا، مهربان، پاکدامن در نزد خانواده اش عزیز و در نزد شوهرش فروتن باشد .(بحار الانوار ج3 ص 235).
ب) شرایط اختصاصی انتخاب شوهر برای زنان
1. توصیه شده است که شوهر بیماریهای مزمن بدنی نداشته، قادر به انجام وظیفه همسری باشد( وسایل الشیعه ج14 ص 607)
2. از لحاظ سنی بهتر است تفاوت های سنی در حد تفاوت دو بلوغ (شرعی) و جنسی یعنی حدود 3 تا 6 سال باشد. ( بحار الانوار ، ج16 ص 234 )
3. از لحاظ اقتصادی با مردی ازدواج کند که بتواند کار شرافتمندانه برای خود انتخاب کرده، چرخ زندگی را بچرخاند . (وسایل الشیعه ج 14 ص 18و15)
![](https://imam-robatkarim.kowsarblog.ir/media/users/11091m/profile_pictures/_evocache/img_20200219_121852_422.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1582102173)
سلام .
انشاءالله روزی برسد که این معیارها ، معیارهای تمامی جوانان باشد .
فرم در حال بارگذاری ...
آغاز سفر و احرام
بنا به روایت مفصّل معاویة بن عمار از امام جعفر صادق( (عليه السلام)پیامبر (صلي الله عليه وآله) ده سال در مدینه زندگی کرد و به حج نرفت؛ هنگامی که آیه( وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ (و در میان مردم ندای حج سر ده نازل شد، رسول خدا(صلي الله عليه وآله) اعلام کرد که امسال به حج میرود. ساکنان مدینه و روستاها و بادیه نشینان، در مدینه گرد آمدند تا با پیامبر (صلي الله عليه وآله) راهی حج شوند. چهار شب از ذیقعده سال دهم مانده بود که پیامبر (صلي الله عليه وآله) از مدینه به سوی مکه حرکت کرد.
در منابع اهل سنت آمده است که حضرت یک شب را در میقات ذوالْحُلَیفه گذراند و سپس به سوی مکه حرکت کرد. اما طبق حدیث امام صادق(عليه السلام)، آن حضرت در همان روزی که به میقات رسید، مُحرم شد و شب را در میقات نماند
...
در میقات، پیامبر (صلي الله عليه وآله) آداب احرام را به مردم آموخت. ابتدا غسل کرد و برای حج قِران مُحرم شد. جامه احرامش دو تکه پارچه پنبهای ندوخته بافت یمن بود که به هنگام مرگ، کفن وی شد، سپس نماز ظهر را در مسجد شجره به جا آورد و بر کوهان شترانی که برای قربانی به همراه داشت، علامت زد.بعدها مسلمانان در مسیر پیامبر (صلي الله عليه وآله)، در جاهایی که آن حضرت نماز خوانده یا استراحت کرده بود، چند مسجد ساختند
پیامبر(صلي الله عليه وآله) در ذی طُوی، نزدیک مکه، یک شب را گذراند و در آخر روز چهارم ذیحجه به مکه رسید
انجام مناسک
طواف و نماز
روز بعد، پیامبر(صلي الله عليه وآله) با یارانش از درِ بنی شیبه وارد مسجدالحرام شد و به سوی کعبه رفت و بر حجرالاسود دست کشید (اصطلاحاً: استلام حَجَر) و سپس به طواف کعبه پرداخت پیامبر(صلي الله عليه وآله) سوار بر شتر طواف نمود و در پایان، یک بار دیگر بر حجرالأسود دست مالید و بر آن بوسه زد و گریهای طولانی سرداد، سپس پشت مقام ابراهیم علیهالسلام دو رکعت نماز طواف گزارد.
سعی
بعد از نماز، از آب چاه زمزم نوشید و دعا کرد و پس از آن به سوی کوه صفا رفت و فرمود چون خدا اول از صفا نام برده سعی بین صفا و مروه را از صفا آغاز میکنیم چون بر صفا مستقر شد، رو به سوی رکن یمانی کعبه کرد و مدتی طولانی به ذکر و ثنای الهی پرداخت،سپس از صفا به سوی مروه حرکت کرد و مقداری از راه را لُکه رفت. چون به مروه رسید، درنگ کرد و دعا خواند. ظاهراً حضرت این مسیر را سواره پیموده است.
حرکت به منی و عرفات
روز هشتم ذیحجه هنگام غروب آفتاب، پیامبراکرم(صلي الله عليه وآله) و مسلمانان به سوی منا حرکت کردند و شب را در آنجا گذراندند و صبح نهم ذیحجه، پس از طلوع آفتاب، به سوی عرفات رفتند. چون کاروان به نَمِرَه (وادی عُرَنه) در جوار عرفات رسید، توقف کرد و پیامبر(صلي الله عليه وآله) و مسلمانان در آنجا خیمه زدند و رسول خدا(صلي الله عليه وآله) خطابه تاریخی خود را در آنجا ایراد کرد. آنگاه به عرفات رفت و در آنجا توقف کرد و تا غروب آفتاب به دعا و ذکر الهی پرداخت.
بنابه روایتی از امام صادق(عليه السلام)عید غدیر، یعنی هجدهم ذیحجه، روز جمعه بود. بنا بر این روایت، روز وقوف در عرفات چهارشنبه نهم ذیحجه بوده است؛ اما به گفته سیوطی، از مورخان اهل سنّت، از خلیفه دوم نقل شده که وقوف در عرفات در حجةالوداع مصادف با روز جمعه بوده است.
وقوف در مشعر
هنگام غروب خورشید، پیامبر(صلي الله عليه وآله) بر شتر سوار شد و به سوی مُزْدَلِفَه(مشعرالحرام) حرکت نمود و به مسلمانان توصیه کرد که به آرامی، مسیر را بپیمایند. حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) در مکان مناسبی در مشعرالحرام، نماز مغرب و عشا را باهم به جاآورد و مدتی استراحت کرد. سحرگاه به عبادت و ذکر الهی ــکه دستور اکید در موسم حج است ــ پرداخت
رمی جمرات
با طلوع خورشید، به سوی منا حرکت کرد و مستقیم به سوی جمره عقبه رفت و هفت ریگ به آن پرتاب کرد.
قربانی
سپس به سوی قربانگاه رفت و از یکصد شتری که برای قربانی از مدینه به همراه آورده بود ، سی و چند شتر را به حضرت علي(عليه السلام) داد تا برای خود قربانی کند و شصت و چند شتر را خود قربانی کرد. آن دو، اندکی از گوشت قربانی خوردند و باقی را صدقه دادند. [۴۲]
آنگاه معمربن عبداللّه بن حراثه (یا حارثه) موی سر پیامبر(صلي الله عليه وآله) را، به دستور خود ایشان، تراشید و حضرت پس از انجام دادن تکالیف شخصی و پاسخ دادن به برخی پرسشهای مردم درباره مناسک حج، به مکه رفت و کعبه را طواف کرد و نماز ظهر را در مسجدالحرام به جا آورد، سپس به منا برگشت و تا روز سوم ایام تشریق را در آنجا گذراند و سپس رمی جمره کرد و از منا بیرون رفت.
پیامبر(صلي الله عليه وآله)، در پایان سعی به مسلمانان چگونگی حج تمتع را ــ که شامل عمره و حج است ــ آموخت. تا آن زمان، در موسم حج، فقط حج اِفراد و حج قِران را میشناختند و انجام دادن عمره در موسم حج را ناروا میدانستند، به همین جهت برخی مسلمانان با سختی، این حکم را پذیرا شدند.
ویژگیهای این سفر
پیامبر(صلي الله عليه وآله) از زمان ورود به مکه تا هشتم ذیحجه در خانهای منزل نکرد، بلکه در خیمهای در بیرون مکه، در اَبْطَح (بَطحاء)، به سر برد.
در این سفر، پیامبر(صلي الله عليه وآله) با پارچه هایی که بافت یمن بود، کعبه را پوشاند.
حضرت به اهل مکه و مجاوران آنجا توصیه کرد که مَطاف، حجرالاسود، مقام ابراهیم(عليه السلام)،و نیز صف اول نماز جماعت را از دهم ذیقعده تا برگشت حجاج، به آنان اختصاص دهند.
آن حضرت، مانند پیشینیان، حجاج را اطعام کرد.
خطابه کوتاهی از آن حضرت روایت شده که در مسجد خیف در منا ایراد كرد.
امام علی ((عليه السلام)که با گروهی از یمن آمده بود، در مکه به پیامبر(صلي الله عليه وآله) پیوست.
اعلام ولایت امیرالمؤمنین در غدیر خم هنگام بازگشت از این سفر و گرفتن بیعت از اصحاب، نیز در این سفر صورت گرفت.
بازگشت از حج
چون مراسم حج به پایان رسید و رسول خدا(صلي الله عليه وآله) پیش از ظهر سیزدهم ذیحجه از منا به سوی مکه رفت، در ابطح خیمه زد و به مسلمانان دستور داد پس از انجام دادن مناسک حج، در بازگشت به خانه و وطن خود شتاب کنند وخود سحرگاه شب چهاردهم ذیحجه، پیش از دمیدن سپیده، از مکه به سوی مدینه حرکت کرد.
اعلام ولایت در غدیر خم
حاجیان روز هجدهم ذیحجه، در نزدیکی جُحْفه به جایی به نام غدیر خُم رسیدند. در آنجا پیامبر (صلي الله عليه وآله) به فرمان الهی در آیه تبلیغ حضرت علی علیهالسلام را به جانشینی خود منصوب کرد. پیامبر (صلي الله عليه وآله) پس از ادای نماز ظهر، خطبهای خواند که به خطبه غدیر مشهور شد. بنابر نظر مشهور شیعه آیه اکمال در همین روز نازل شده است که میفرماید: امروز دین شما را کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم.
پس از آن، کاروان به سوی مدینه به راه افتاد و احتمالا در ۲۴ ذیحجه به مدینه رسید روزهای آخر ذیحجه پیامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) در مدینه بود سفر حج پیامبر (صلي الله عليه وآله) بین ۲۸ تا ۳۰ روز طول کشید.
فرم در حال بارگذاری ...
سرهنگ هوشنگ وحید دستجردی
سرهنگ هوشنگ وحید دستجردی رئیس وقت شهربانی ایران در سال ۱۳۵۹ بود که در اثر انفجار دفتر نخست وزیری در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰شهریور ترور شد.
زندگینامه
هوشنگ وحید دستجردی در سال۱۳۰۴ در اصفهان متولد شد و پس از پشتسر گذاشتن دروس ابتدایی و متوسطه، در سال ۱۳۲۸ وارد آموزشگاه شهربانی شد و بعد از گذشت ۳۲ سال خدمت در پستهای مختلف باز نشسته شد.
دستجردی از طرفداران جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله خمینی به شمار میرفت و پس از پیروزی انقلاب، در اسفند ۱۳۵۷ به خدمت دعوت گردید و در ۲۴ اسفند ۱۳۵۹ به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد.
...
سرهنگ وحید دستجردی در واقعه انفجار دفتر نخست وزیری در ۸ شهریور ۱۳۶۰ به شدت زخمی شد و شش روز بعد بر اثر جراحات وارده، درگذشت. و در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.محمد مهدی کتیبه به عنوان شاهد عینی ماجرا میگوید:
تیمسار “وحید دستجردی” در این حادثه کنار دست آقای باهنر نشسته بود… آقای دستجردی در این حادثه سوختگی زیادی داشت به روی بالکن رفته و از آنجا بیاختیار خودش را به پائین میاندازد
همچنین امام خميني(ره) ، در مورد ترور دستجردی میگوید:
… اینجانب شهادت دادستان کل انقلاب و سرهنگ وحید دستجردی که در رأس شهربانی و قوای انتظامی در حال انجام وظیفه بودند و به این تحفه الهی (شهادت) نائل شدند را به ملت ایران و به حوزه علمیه قم و قوای مسلح تبریک و تسلیت عرض میکنم و از خدای متعال رحمت برای آنان و صبر و شکیبایی برای خانواده محترمشان خواستارم…
فرم در حال بارگذاری ...
زندگینامه شهید آیت الله علی قدوسی
آیت الله شهید علی قدوسی در پنجم رجب سال 1306 خورشیدی در شهرستان نهاوند در یک خانواده روحانی تولد یافت پدر وی مرحوم آیت الله ملا احمد قدوسی بود که از علمای معروف زمان خود و به علم و تقوی شهرت خاصی داشت و تحصیلات خود را در نجف اشرف گذرانیده بود و پس از آخرین استقاصه از محضر مرحوم آیت الله میرزا محمد حسین شیرازی و مرحوم آیت الله میرزا حبیب الله رشتی و مرحوم آیت الله آخوند ملا کاظم خراسانی با مقام اجتهاد به نهاوند مراجعت و مرجعیت عام داشتند مرحوم شهید قدوسی آخرین فرزند این خانواده بود که از همان کودکی نبوغ و استعداد وی مشهود بود و دوران تحصیلات ابتدایی و دوران متوسطه را در نهاوند می گذراند وچون در نهاوند در آن موقع مدارس بالاتری نبود از پدرش می خواهد که برای ادامه تحصیلات به سایر شهرستانها برود در آن موقع وضع دبیرستانها چندان رضایت بخش نبود و احتمال انحراف نوجوانها زیاد بود با مخالفت پدرش روبرو میشود و پیشنهاد می شود که برای ادامه تحصیل قم آمده به فرا گرفتن دروس اسلامی بپردازد مرحوم شهید قدوسی به این پیشنهاد چندان تمایلی نداشت ولی جریان دفعتاً پیش می آید که مرحوم شهید قدوسی را عوض می کند و راهی قم می نماید خلاصه جریان این است :
...
یکی از مبلغین که برای تبلیغ به نهاوند آمده بود و مردی مبارز و متدین بود و سالها در زندان رضا خان پدر شاه مخلوع شکنجه و آزار دیده و تازه آزاد شده بود و شناخت چندانی به خانواده آیت الله قدوسی پدر مرحوم شهید قدوسی نداشت پس از اقامه نماز هر روز منبر می رود و یک روز در ضمن صحبت اظهار می دارد دیشب خواب دیدم پیغمبر اکرم (صلي الله عليه وآله) را که به دست مبارک خود عمامه بر سر پسر کوچک حضرت آقا ( اشاره به پدر مرحوم شهید قدوسی ) گذاشت اگر چنین پسری ایشان دارد و در مسجد می باشد او را به من نشان دهید ، که از طرف حاضرین در مسجد مرحوم شهید قدوسی به او معرفی می گردد و او پس از ختم و پایین آمدن او را بغل کرد و مصافحه می کند و می گوید بگو که مقامی عالی در انتظار توست و مردم مسجد همه به او تبریک می گویند از آن شب دفعتاً تحول عجیبی در مرحوم شهید قدوسی پیدا می شود و بلافاصله از پدرش می خواهد که او را برای تحصیل قم بفرستد .مقدمات حرکت او به قم فراهم می شود و در سال 1321 که مرحوم شهید قدوسی بیش از پانزده سال نداشت قم آمده و ابتدا مورد توجه مرحوم آیت الله صدر که یکی از گردانندگان حوزه علمیه قم بود و شناختی از پدر مرحوم شهید قدوسی داشتند قرار می گیرد ولی چون امکان حجره و محل سکونت طلاب در آن موقع خیلی کم بود در ابتدای دوران تحصیل با سختی و مشکلات زیادی روبرو می گردد ولی با کوششی خستگی ناپذیر به تحصیل مشغول می شود و دروس مقدماتی را طی چندین سال تمام و وارد درس خارج می شود .
ایشان در امور سیاسی نیز کاملاً مداخله داشت و در جریان نهضت دکتر مصدق و فداییان اسلام با نواب صفوی همکاری می نمود و با او همفکری داشت و همچنین در مخالفت با حزب توده که در آن موقع اوج گرفته بود فعالیتهای زیادی داشت بعد از کودتای 28 مرداد وی به تحصیل خود ادامه می دهد و درس خارج را در محضر آیت الله بروجردی و امام خمینی و سایر علمای حاضر در حوزه فرا می گیرد و همچنین درس فلسفه و تفسیر را نزد علامه طباطبایی ادامه می دهد و از جمله شاگردان ممتاز استاد علامه بود و از هم حوزه های مرحوم شهید دکتر بهشتی و مطهری می باشد شهید قدوسی بعد از سالها تلمذ نزد علامه طباطبایی چنان مورد توجه ایشان قرار گرفت که استاد او را به دامادی خود پذیرفت .
شهید قدوسی قبل از خرداد 1341 به درجه اجتهاد نائل و از آن سال به بعد همراه دیگر روحانیون متعهد حوزه به مبارزه می پردازد و از جمله کسانی بود که اعتقاد به تحرک حوزه داشتند و معتقد بود که از لحاظ حرکت اجتماعی و نوع تشکیلات و دروس و مسائل مطرح شده باید حوزه تحرک جدیدی داشته باشد وکلاً در آن زمان نهضتی شروع شده بود که بتواند هرچه بیشتر حوزه را برای دنیای امروز و رهبری یک جامعه در این زمان آماده نماید .
شهید قدوسی و عده دیگر از روحانیون حوزه مخصوصاً آیت الله منتظری مخفی در فکر تشکیل جمعیتی بودند که هدف آنها همان تحرک و نهضت و اصلاح هرچه بیشتر حوزه علمیه بود و جالب که در آن زمان حتی روشنفکران مسلمان آشنایی کمی با حرکتهای تشکیلاتی و سازمان مبارزاتی داشتند . این جمعیت دارای شاخه های تشکیلات کاملاً جدید و بی سابقه در بین روحانیون بود و ایشان در این کار سهم بسزایی داشتند . مدتی بعد و در حدود سال 1344 این جمعیت توسط ساواک شناسایی شد و تمام روحانیونی که در آن شرکت داشتند از جمله خود شهید قدوسی دستگیر و زندانی شدند بعد از مدتی وی از زندان آزاد گردید و باز به طور بسیار مخفیانه به کارهای قبلی خود ادامه می داد شهید قدوسی از جمله کسانی بود که اهمیت زیادی برای روشنفکران مسلمان قائل بود و ارتباط فکری و تماس زیادی با دانشگاهیان مبارز داشت و نیز برخوردهای فکری بسیاری با بعضی از جوانانی که بعداً جزء موسسین سازمانهای مبارزه مسلحانه شدند داشت و سعی بسیار در ایجاد ارتباط و تماس ایدئولوژیکی بین این روشنفکران و روحانیت مبارز نمود و اهداف خود را در مورد اصلاح حوزه علمیه دنبال نمود و مدیریت مدرسه حقانی را پذیرفت .
شهید قدوسی مردی متواضع و متین و پرکار و خلیق بود و در عین حال در کارها قاطعیت بسیار داشت و با بی نظمی بسیار مخالف بود و برای اولین بار شروع به امتحان گرفتن از طلاب نمود وی بسیار سعی نمود که طلاب علاوه بر خواندن دروس اسلامی از دروس جدید مثل ریاضیات و طبیعی و زبان خارج کاملاً استفاده نمایند و در تمام سطوح ، دروس کلاسیک دبیرستانی را جزء دروس اسلامی قرار می داد و همچنین دروس اقتصاد و جامعه شناسی و روانشناسی که در آن زمان در حوزه معمول نبود جزء برنامه طلاب مدرسه حقانی قرار داد و برنامه های مدرسه مذکور با همفکری شهید مظلوم آیت الله بهشتی و عده ای دیگر از دوستان ایشان انجام می شد در طول این مدت مدرسه حقانی به عنوان مرکزی برای مبارزه با رژیم نبود و بسیار از شاگردان وی به زندان افتاده و یا فراری و در تبعید بودند و ساواک به طور مرتب برای دستگیری مبارزین به این مدرسه حمله می نمود و در این مدت مرحوم شهید قدوسی کاملاً تحت نظر ساواک و چند بار بازداشت گردید و گاه و بیگاه به منزل ایشان می ریختند و مزاحمت ایجاد می کردند و به تعبیر ساواکیها مدرسه حقانی را یک پایگاه مبارزاتی با رژیم می دانستند ، از جمله برنامه های دیگر شهید قدوسی ایجاد مدرسه طلبگی برای خواهران بود و قبل از ایجاد این مدرسه تقریباً هیچ گونه محلی برای این که خواهران مانند برادران بتوانند دروس اسلامی را فراگیرند وجود نداشت و ایشان برای این کار مکتب توحید را ایجاد کردند که با استقبال بی نظیر روبرو شد و بسیاری از خواهران که مایل بودند بتوانند ایدئولوژی اسلامی را فراگیرند به این محل روی آوردند و بعداز مدتی بسیاری دیگر از این نوع مدارس به وسیله افراد دیگر تأسیس گردید از جمله درس شهید قدوسی درس اخلاق ایشان بود که بسیار جالب و درخور خواستار بسیار داشت و در سالهای آخر قبل از انقلاب شهید قدوسی برای ایجاد ارتباط و اتحاد بیشتر طلاب و دانشجویان کلاسهای مرتبی برای دانشجویان ایجاد کرد که بسیاری از دانشجویان برای یادگیری دروس اسلامی به این کلاسها آمدند و باعث ایجاد ارتباط بیشتر طلاب و دانشجویان گردید . بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ابتدا ایشان برای پیاده کردن برنامه هایی که هیئت مدرسین در مورد حوزه و مسائل دیگر داشتند در قم فعالیت داشت و سپس به فرمان رهبر انقلاب مسئولیت دادستانی کل انقلاب را پذیرفت بعد از پذیرفتن این مسئولیت بسیاری از شاگردان ایشان در دادگاههای انقلاب مسئولیتهای مختلف را عهده دار شدند و سهم مهمی در گرداندن و نظم دادن دادگاهها داشتند شهید قدوسی با این که مریض و از ناراحتی کبدی فوق العاده زجر میبرد ولی هیچ گاه از کار کوتاه نیامده و می توان گفت کار ایشان شبانه روزی بود .
حاصل زندگی شهید قدوسی شش فرزند بود که پسر بزرگ ایشان دانشجوی دانشگاه مشهد و از دانشجویان پیرو خط امام بود و فعالیتهای زیاد قبل و بعد از انقلاب داشت و یکبار هم به زندان افتاد ودر روز 17 شهریور 57 در جریان یک درگیری مسلحانه در مشهد زخمی شد ولی موفق به فرار گردید و بعد از انقلاب از مسئولین انجمن اسلامی دانشگاه مشهد بود و سپس در قسمت تحقیقات دفتر تحکیم وحدت فعالیت می کرد و بعد از شروع جنگ تحمیلی عراق به جبهه رفت و در روز 28 صفر در هویزه با 160 نفر دیگر از همرزمان در محاصره قوای بعثی قرار گرفته و تماماً شهید می گردند . شهید قدوسی در شهادت این فرزند لایق و ممتاز آنچنان استقامت و بردباری و صبر نمود که از حد توصیف خارج است سرانجام خود نیز در روز شنبه 14 شهریور 1360 در جریان توطئه یک بمب گذاری در دادستانی شربت شهادت نوشید جالب این که یکی از دوستانش می گفت که همواره ایشان نگران بود و گریه می کرد که نکند مرا کسالت و مرض از پا درآورد و شهادت نصیبم نشود خداوند منان انشاالله درجات عالیش را متعالی گرداند و به بازماندگانش صبر و استقامت عطا فرماید .
فرم در حال بارگذاری ...