صدقه مستحب است و حجاب... واجب!
کنار دکه ی روزنامه فروشی سر کوچه، مادر دست در جیبش کرد و پانصد تومان به دخترش داد و گفت: بنداز تو صندوق صدقه!
دختر رفت و تا برگشت پسری جلوی او و مادرش ظاهر شد.
با لحنی آرام گفت:
خدا خیرتون بده که صدقه دادید؛ ولی کاش حجابتون رو هم درست کنید! میشه لطفا؟
مادر که توقع چنین برخورد منطقی ای را نداشت، گفت: بله… حتما!
دستش را برد و روسری اش را جلو کشید…
دختر هم به تبعیت از مادرش همین کار ار تکرار کرد.
پسر تشکر کرد و رفت…
مادر با خودش فکر می کرد، تا به حال به این مسئله توجه نکرده بود که
صدقه مستحب است و حجاب…
واجب!
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
غيرتمند بودن مؤمن
در غيرتمند بودن مؤمن همين بس كه هرگاه كار زشت و ناپسندى مشاهده كرد خداى متعال از نيّتش در مورد ناخوش داشتن آن منكر آگاه باشد.
امام صادق عليه السلام
وسائل الشیعه،ج 11، ص409
از این نوارا خوشم نمیاد
توی خوابگاه، هم اتاقی جدیدمان یه نوار خواننده زن گذاشت. اصلا خوشم نیومد. تو این فکر بودم که چی کار کنم، که دیدم از اتاق رفت بیرون. چند لحظه ای گذشت و نیامد. با خودم گفتم: اوه! برای بنده نوار گذاشتید. بابا ای ول! خیلی ممنون. من میل ندارم. رفتم و ضبط رو خاموش کردم. چند دقیقه بعد اومد. چند ثانیه بعد، با تعجب و حیرت پرسید: تو نوار و خاموش کردی؟ گفتم: بله!
گفت (پسر مودب و خوبی بود. نماز می خوند ولی خوب اهل این چیزا هم بود دیگه…) برای چی؟!
گفتم: از این نوارا خوشم نمیاد.
گفت : مهم نیست از چی خوشت نمیاد. از چی خوشت میاد؟
گفتم: فلانی و فلانی . (دو خواننده ای که حرام نمی خونن) و خلاصه بحث ادامه پیدا کرد. طرف اصلا از اون آدما نبود که بخواد لج کنه یا توهین کنه. ولی علاقمند بود بحث کنه. منم سعی کردم منطقی جواب بدم. بحث خیلی به مباحث مختلف دینی کشید.
یادمه یه جایی حتی می گفت ما به صراحت تو قرآن نداریم که شراب نخوریم یا حجاب لازمه! و من هم خیلی آرام آیات مربوطه رو می خوندم. خلاصه آخرش یه جوابی داد که از بحث با او احساس رضایت کردم. گفت: شما مذهبی ها یه آرامشی(در پرتو تقوا) تو وجودتون هست که نیازی به این چیزا(نوار و. . .) ندارید…
هنوز هم احساس می کنم گفتگوی سالم و به قصد تبیین حقایق حقه ی اسلام (نه محکوم کردن گناهکار یا جلوگیری مستبدانه از فعل او)می تونه افراد زیادی به راه راست بکشونه.
کاش دلمون برای گناهکار بسوزه و اونو به عنوان بیماری ببینیم که باید درمان بشه.
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
خدا از دهنت بشنوه!
با یکی از دوستانم در حال عبور از یک خیابان بودیم که متوجه ظاهر بسیار بد چند خانم شدیم که همراه یک مرد حدودا چهل ساله بودند که چهره ی جدی و هیبت تنومندی داشت. اول فکر کردیم شاید دچار درگیری بشیم اما بعد با توسل به ائمه اطهار علیهم السلام جلو رفتیم و اون آقایی که با اونها بود رو به کناری کشیدیم و بهش گفتیم که وضع ظاهری خانم های همراه شما بسیار جلب توجه می کنه و تو این جامعه افرادی وجود دارند که بیمار دل هستند و… در حالیکه منتظر هر نوع برخورد تند از طرف اون مرد هیکلی بلند قد بودیم ، داشتیم همین طور ادامه می دادیم که ناگهان گفت: خودم هم هم خسته شدم ! خودم بارها به خانمم گفتم که این
وضع مناسبی برای بیرون رفتن نیست و باید با وضع بهتری بیاد بیرون! در آخر هم از ما به خاطر تذکرمان تشکر کرد و گفت که من رو از خودتون بدونید!
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
دختر! تو ناموس خدایی...
یکی دوسالی می شه که دست و پاشکسته و با خوف و رجا دارم امر به معروف و نهی از منکر می کنم. امروز توی مترو یه خانمی رو دیدم بسیار بسیار چیتال پیتال…
داشتم می رفتم طرفش که توی ازدحام گم شد. دست و پام لرزید و گفتم تقصیر خودت بود که هی این پا و اون پا کردی… اما توی یکی از ایستگاهها دوباره به طرز عجیبی دوباره جلوم سبز شد! به خودم گفتم: خجالت بکش! خدا حجت رو بر تو تمام کرده. رفتم کنارش. بسم الله گفتم… با دست زدم به شونش و سلام کردم. گفتم: می تونی دو دقیقه وقتت رو بهم بدی؟ دستم رو از بازوش بر نداشتم و به عمق چشماش خیره شدم. روش رو کرد اون ور و به همراهش لبخند زد! انگار دوزاریش افتاده بود… بعد پرسیدم کدوم ایستگاه پیاده میشی؟ گفت: هفت تیر. گفتم: خب منم طالقانی پیاده می شم، پس وقت داریم!!! بعد بهش گفتم: یه سوال دیگه بپرسم؟ گفت: بپرس، با دست به صورت و موهای فشن و رنگ کردش اشاره کردم و گفتم: تا حالا فکر کردی توی این چیدمانی که واسه خودت انتخاب کردی، رضایت خدا کجا قرار می گیره؟؟! خندید و سرش رو تکون داد وگفت: نه! تا حالا فکر نکردم. بعد گفتم تو راه که داشتم کنارت میومدم خیلی دلم شکست. آخه همه ی مردا داشتند با یه نگاه بدی، خواهرم رو، یعنی تو رو دید می زدند! دختر تو ناموس خدایی! بعد گفتم: به دینمون معتقدی؟ گفت: آره
گفتم: تو دین ما، من خواهر تو ام. دوست دارم هوای هم رو داشته باشیم. تشکر کرد و گفت که از حرف های من اصلا ناراحت نشده. رسیدیم طالقانی. دوباره دست گذاشتم به بازوش. گفتم: من رسیدم، خداحافظ!
برام دست تکون داد…
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
اکثرا چادری بودند!
رفته بودیم پارک سرخه حصار. یکی از خانواده هایی که مقداری با ما فاصله داشتند درب ماشینشون رو بازکرده بودند و با صدای خیلی بلند آهنگ گوش می دادند. بعد از مدتی هم چند تا از آقایونشون شروع به رقیصدن کردند.
من و همسرم داشتیم وسایلمون رو جمع می کردیم که بریم؛ تصمیم گرفتیم یه تذکری هم به اونها بدیم. همسرم با مردها صحبت کرد و من هم به یکی از خانوم ها که اکثرا چادری بودند گفتم: ما از این رفتار شما ناراضی هستیم. اومدیم اینجا که آرامش داشته باشیم و از طبیعت لذت ببریم. اون خانم به بقیه اشاره کرد و ازشون خواست صدای نوار رو کم کنند.
موقعی که داشتیم بر می گشتیم طرف ماشینمون، شنیدم همون خانم داشت میگفت: یعنی این ها تلویزیون هم نگاه نمی کنند؟!
متاسفانه رقص مرد با آهنگ های تند در برخی فیلم های سینمایی و حتی تلویزیون نشان داده می شود. نشان دادن چنین چیزهایی قبح گناه رو از بین می برد. شاید در تلویزیون آهنگ ساده تر، رقص ساده تر، زمان کوتاهتر و… پخش شود و ما هم نادیده بگیریم، ولی همین مجوز می شود برای این قبیل رفتار ها.
فقط می تونم بگم الحمدلله .
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
داداش، مردونه ش رو نداری؟
با یکی از دوستانم سوار تاکسی بودیم که راننده یه موسیقی با صدای ” زن ” گذاشته بود.
با لحن شوخی- جدی گفتم: داداش مردونه ش رو نداری؟
راننده یه کم آهنگ ها رو عقب جلو کرد و دید که انگار خبری نیست.
به کنایه گفت می خوای اصلا قرآن بذارم؟
گفتم : تو که نمیذاری.گفت : تو سی دی قرآن بده، من می ذارم.
دست بر قضا چند روز پیش از اون برای یکی از دوستانم سی دی قرائات استاد شحات انور رو گرفته بودم و مونده بود تو کیفم.
دادمش به راننده.
بنده خدا مونده بود الان سی دی قرآن از کجا آوردیم ما !؟
خلاصه جاتون خالی تا مقصد قرآن گوش کردیم!
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
موسيقی غنا
كسی كه با رانندگانی مواجه می شود كه از نوارهای موسيقی غنا و حرام استفاده می كنند وظيفه دارد با تحقق شرايط نهی از منكر، نهی از منكر كند، منتها بر او بيشتر از نهی از منكر زبانی واجب نيست و در صورتی كه مؤثر واقع نشود واجب است كه از گوش دادن به غنا و موسيقی حرام اجتناب كند و اگر به طورغير ارادی صدای موسيقی حرام و غنا به گوش او برسد چيزی بر او نيست.
اجوبة الاستفتاءات مقام معظم رهبری، س1065
سود انسان ها
شما بهترين امتی بوديد كه به سود انسان ها آفريده شديد كه امر به معروف و نهی از منكر می كنيد و به خدا ايمان داريد.
سوره مباركه آل عمران / آيه110
بفرمایید گوجه سبز...
بعد از ظهر بود و من از کوچه ای نسبتا خلوت رد می شدم. یک کیسه گوجه سبز که از صبح با خودم آورده بودم دستم بود و داشتم می خوردم. یک دفعه صدای آهنگی با خواننده ی زن به گوشم خورد. جلو تر رفتم. دیدم یک جوان تو ماشین لم داده و در را باز گذاشته و صدا را بلند کرده. اول از کنارش رد شدم. بعد با خودم فکر کردم که باید تذکر بدم. به ذهنم رسید که با تعارف گوجه سبز شروع کنم. گوجه ای که تو دستم بود رو کامل خوردم و بعد جلو رفتم و گفتم: “بفرمایید” . بعد که برداشت و تشکر کرد، گفتم:"داداش می تونم خواهش کنم کمش کنی!؟”
اون بنده خدا هم کمش کرد و من رفتم…
بعد با خودم فکر کردم که چقدر خوبه با تعارف کردن، امر به معروف و نهی از منکر را شروع کنیم. هم ترس خودمون می ریزه، هم مقاومت طرف مقابل را کم می کنه. بعد سر راه یک بسته لواشک پذیرایی به نیت امر به معروف و نهی از منکر خریدم و گذاشتم تو کیفم تا این واجب فراموش شده را با تعارف شروع کنم.
به شما هم پیشنهاد می کنم این روش را امتحان کنید…
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
سرچشمه ى اسلام
ما بايد خود را به سرچشمه ى اسلام برسانيم تا زندگى به تمامى شيرين شود. قرآن كريم مى فرمايد : « الّذين ان مكّناهم فی الارض اقاموا الصّلاة و آتوا الزّكاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر»
من مى خواهم اين واجب فراموش شده ى اسلام را به ياد شما و ملت ايران بياورم: امر به معروف و نهى از منكر. همه ى آحاد مردم بايد وظيفه ى امر كردن به كار خوب و نهى كردن از كار بد را براى خود قائل باشند. اين، تضمين كننده ى حيات طيبه در نظام اسلامى خواهد بود. عمل كنيم تا آثارش را ببينيم.
1368/10/19- مقام معظم رهبری ، ديدار با اقشار مختلف مردم قم
دروغ شاخ و دم نداره!
یه روز سر کلاس، موقع حضور و غیاب، یکی از بچه ها به جای یکی دیگه حاضر زد!
من وقتی متوجه شدم که اون طرف اصلا سر کلاس نبوده به رفیقش که مثلا در حقش مرام گذاشته بود.
گفتم: فلانی امروز نیومد اصلا ؟
گفت: نه!
گفتم: یعنی دروغ گفتی!؟
سکوت کرد…
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
تخمه
الحمدلله امسال یه بار بیشتر روزه خوری ندیدم؛ اونم روز اول ماه مبارک بود تو دانشگاه یه جمع 5-4 نفره ایستاده بودن و با بگو بخند با هم حرف میزدن.
یکیشونم داشت تخمه میشکست. وسط دانشگاه!
بعد رفیقش میخندید میگفت روزه ای؟ میگفت آره!!!
البته برداشتم این بود که شهرستانی هستن و اصلا نباید روزه میگرفتن.
یکی دوتاشون هم قیافه های خیلی موجهی داشتن.
من پشت به اونا تو پارک نشسته بودم.
گفتم باید یه چیزی بگم!
برگشتم گفتم: بیزحمت این وسط چیزی نخورین.
اول همه با هم با تعجب یه نگاهی بهم کردن! بعد یکیشون که قیافه ی موجهی داشت گفت: چشم… چشم! یکیشون هم یه غرغری کرد اما اصلا بلند نگفت.
چند ثانیه بعد برگشتم دیدم کلا رفتن.
خیلی ها از بغل این بندگان خدا رد می شدن. هیشکی نمی گفت بابا روزه نیستی، خب اقلا جلو بقیه چیزی نخور!
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
امربه معروف و نهی از منکر آسون
می خوام دو تا طرح امربه معروف و نهی از منکر رو که خیلی هم سخت نیستن معرفی کنم :
-1 تو فامیل ما غیبت خیلی رایجه. یعنی حرف های عادی هم گاهی اوقات تبدیل به غیبت میشه. بخاطر همین همیشه دغدغه داشتیم که چه جوری جلوی این گناه رو بگیریم، تا این که یه ایده به ذهنمون رسید. قبلا شنیده بودم که بچه های جبهه، وقتی کسی می خواست غیبت کنه برای این که جلوش رو بگیرن شروع می کردن بلند صلوات فرستادن! ما از این ایده برای جلوگیری از غیبت تو فامیلمون استفاده کردیم، که خدا رو شکر 90 درصد جواب داده. به این صورت که هر کسی غیبت می کنه یا می بینیم می خواد غیبت کنه بلند صلوات می فرستیم، و طرف خودش می فهمه که کارش اشتباهه. البته این کار رو با لبخند انجام می دیم و معمولا هم بعدش همه جمع می خندن…
۲- یکی از راحت ترین راه های امربه معروف و نهی از منکر اینه که آدم نسبت به برنامه های خوب یا بد تلویزیون و رادیو بی تفاوت نباشه و به سازمان صداو سیما (شمماره 162) زنگ بزنه و برای هر برنامه آموزنده و خوبی تشکر، و برای برنامه های نامناسب هم انتقاد کنه. بنظرم این حداقل کاریه که میشه در رابطه با برنامه های تلویزیون انجام داد! اگر به دید امر به معروف و نهی از منکر نگاه کنیم، شرعا واجب هم هست!! در مورد نهاد های دیگه مثل نیروی انتظامی(شماره 197) و شهرداری ها و… هم همین طور. فکرش رو بکنید که اگه چندین نفر این کار را بکنن چقدر تاثیرگزار است…
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر
ماشین غیبت!
یه قوم و خویشی داریم، بنده خدا سنش هم بالاست. هر از گاهی زنگ میزنه و شروع میکنه پشت سر فک و فامیل حرف زدن! یه مشکلی شده خلاصه…
هر چی هم از طرف غیبت شونده دفاع میکنی فایده نداره. هر چی هم میگی غیبت نکن، میگه غیبت نیست؛ همه میدونن!! یه جوری هم هست که نمیشه بهش گفت حرف نزن. بزرگتره دیگه… خلاصه این دفعه زنگ زده بود و دوباره شروع کرده بود برای مادر ما قصه گفتن… من دیدم مادر اعصابش خورده و داره حرص می خوره، آروم گفتم به یه بهونه ای گوشی رو بده به من. گوشی رو گرفتم و سلام و احوال پرسی…
باز شروع کرد پشت سر مردم حرف زدن!اول یه کم خواستم بحث رو عوض کنم دیدم نمیشه؛ با دقت داره ماجرا رو دنبال میکنه…
گوشی رو بافاصله از گوشم گرفتم! دیگه صداش نمیومد. اون همین جوری حرف میزد، چند دقیقه! منم الکی می گفتم: عجب…!
خلاصه یه کم گذشت و من شروع کردم منبر رفتن: آره به خدا! واقعا چقدر وضع مردم بد شده. اینا همش از گناهه! همه ش از نا شکریه.
هر چی سرمون میاد از همین غیبت و دروغ هاست و…
یه دو سه دقیقه منبر رفتم، دیدم خودش گفت: خب دیگه شما کاری نداری؟! گفتم: خیلی سلام برسونید! خیلی!!
گفت: خدافظ!
کتاب: از یاد رفته .خاطرات امر به معروف و نهی از منکر