رزق و روزي از ديدگاه آيات و روايات (كاهش ـ اهميّت ـ افزايش)
موضوع:
رزق و روزي از ديدگاه آيات و روايات (كاهش ـ اهميّت ـ افزايش)
محققين:
پروين جعفرزاده
حميده رحماني سبحاني
اعظم كريمي
فاطمه كفايي
بهار 1390
چكيده
موضوع مقاله حاضر رزق و روزي از ديدگاه آيات و روايات (كاهش ـ اهميّت ـ افزايش) ميباشد، اسلام يك دين چند بُعدي بوده و به تمام جوانب زندگي انسانها از جمله فردي و اجتماعي و اقتصادي و … توجّه كرده است. با توجه به اينكه انسان موجودي اجتماعي است و براي برطرف كردن نيازهاي خود بايد تلاش كند و به دنبال كسب روزي حلال باشد و در كسب روزي خود به كارهاي حرام روي نياورند و مراقب اعمال و رفتار خود باشند كه تأثير به سزايي در كاهش و افزايش روزي دارد و در آيات و روايات اهميّت زيادي به رزق و روزي حلال و كاهش و افزايش آن اشاره شده است.
...
در اين مقاله با بهرهگيري از كتب تفسيري، روايي، اقتصادي و استفاده از منابع به روش توصيفي تحليلي ميباشد و روش گردآوري مطالب به صورت كتابخانهاي ميباشد.>با توجّه به اين مسأله، در این مقاله از جمله به مسائلی به تقسيم ارزاق و تلاش براي زندگي، علّت محدود بودن روزي، كسب حلال از ديدگاه اسلام، جايگاه رزق حلال در روايات و علل كاهش رزق و روزي از جمله آنها وجود گناه در زندگي، بيتوجهّي به حقوق يتيمان و تنگي رزق و مسائل تربيتي آن اسباب و سرچشمههاي روزي از جمله اسباب فزوني از ديدگاه قرآن، يادآوري درباره روزيبخش خدواند اشاره شده است.
كليدواژه: روزي، افزايش، كاهش، معيشت، سعه، ضيق
مقدمه
با حمد و سپاس از ذات اقدس اله!
رزق و روزي از ديدگاه آيات و روايات، انسان موجودي است اجتماعي كه براي به دست آوردن نيازهاي مادي خود بايد تلاش و كوشش كند و بدون شك انسانها از نظر استعداد كسب روزي با هم تفاوتي دارند ولي با اين حال همواره تلاش آنها پايه اصلي پيروزيها را تشكيل ميدهد به همين دليل قرآن بهره انسان را متناسب با سعي وي شمرده و هيچگاه سخني از توكّل تنها و دست از كار كشيدن به ميان نميآورد در راستای اين تلاش و كوشش در آيات و روايات تأكيد فراواني بر مراقبت اعمال و رفتار آدمي شده است و اعمالي را كه باعث افزايش و كاهش روزي انسانها ميگردد را بيان ميدارد امّا در جامعه كنوني برخي افراد به اين موعظهها و پندهاي آيات و روايات توجهّي نكرده و باعث تنگي معيشت و يا حتّي غرور ناشي از فراخي روزيشان ميگردند در اين مقاله سعي بر آن شده است تا با شناساندن عوامل كاهش و افزايش، روزي انسانها را بر اساس محوريّت اعمالشان در تأثير بر روزيشان پرداخته شود.
انسان موجودي است كه براي به دست آوردن نيازهاي مادي خود بايد تلاش و كوشش كند. در راستاي اين تلاش و كوشش و به دست آوردن رزق و روزي اسلام توجّه بسياري كرده است. در قرآن و سنِت اهميّت زيادي به رزق و روزي حلال و عواملي كه باعث كاهش و افزايش آنها اشاره شده كه در اين مقاله به برخي از آنها اشاره خواهد شد.
تقسيم ارزاق و تلاش براي زندگي
خداوند براي هر كس در امور زندگي و معيشت يك اندازهاي قرار داده است. خداوند ميفرمايد:
« وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلا بِقَدَرٍ مَعْلُوم» 1
قدرت خداوند بينهايت است و منبع و مخزن و سرچشمه هر چيز از ناحيه اوست و توانايي بر ايجاد هركاري را در هر زمان دارد. امّا همه چيز اين عالم حساب دارد و ارزاق و روزيها به مقدار حساب شده از طرف خداوند نازل ميگردد.
رزق در لغت به معني بخشش مستمر و مداوم است. اعم از اينكه مادي باشد يا معنوي. بنابراين هرگونه بهرهاي را كه خداوند نصيب بندگان ميكند، از مواد غذايي و مسكن و پوشاك و نظاير اينها و علم و عقل و فهم و ايمان و اخلاص، به همة اينها رزق گفته ميشود، آنها كه مفهوم اين كلمه را محدود به جنبههاي مادّي ميكنند. توجّه به موارد استعمال آن را ندارند. قرآن درباره شهيدان راه حق ميفرمايد:
«بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» 2
طرز روزي رساندن خداوند به موجودات مختلف، راستي حيرتانگيز است. از جنيني كه در شكم مادر قرار گرفته، تا حشرات گوناگون كه در تاريكيهاي زمين و لانههاي پرپيچ و خم و در لابلاي درختان و بر فراز كوهها و اعماق درياها زندگي دارند. از ديدگاه علم او هرگز مخفي و پنهان نيستند. همانگونه كه قرآن ميفرمايد، خداوند هم جايگاه آنها را ميداند و هم محل رفت و آمد آنان را و هرجا باشند روزي آنان را حواله ميكند، در آيات قرآن، به هنگام بحث از روزيخواران، از آنان تعبير به جنبنده شده و اين اشارة لطيفي است به رابطة بين «انرژي» و «حركت». هرجا حركتي وجود دارد، نيازمند به مادة انرژيزاست يعني مادهاي كه منشأ حركت گردد و قرآن نيز در آيات مورد بحث ميگويد خدواند به تمام موجودات متحرك روزي ميبخشد:
«وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الأرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ» 3
درست است كه روزيِ هركس مقدّر و ثابت است، ولي در عين حال، مشروط به تلاش و كوشش ميباشد و هرگاه اين شرط حاصل نشود، مشروط نيز حاصل نخواهد شد. اين درست به مانند آن است كه بگوييم هركس اجلي و مقدار معيّني از عمر را دارد مسلّماً مفهوم اين سخن آن نيست كه اگر انسان حتّي دست به انتحار و يا تغذيه از مواد زيان بخش بزند، تا اجلِ معيّن زنده ميماند، بلكه مفهومش اين است كه اگر انسان، طبق تقديرات الهي بايد تا مدّت معيّني زندگي كند، امّا مشروط به اينكه اصول بهداشت را رعايت كند و از موارد خطر بپرهيزد و از آنچه سبب مرگ زودرس ميشود، دوري كند. نكته مهم اين است كه آيات و رواياتي كه مربوط به معيّن بودن روزي است، در واقع ترمزي است براي افكار مردم حريص و دنياپرست كه براي تأمين زندگي خويش به هر دَري ميزنند و هر ظلم و جنايتي را مرتكب ميشوند. به گمان اينكه اگر چنين نكنند، زندگيشان تأمين نميشود. آيات و احاديث، به اين گونه افراد هشدار ميدهد كه بيهوده دست و پا نزنند و از طريق نامعقول و نا مشروع براي تهيّه روزي تلاش نكنند. همين اندازه كه آنها در طريق مشروع تلاش و كوشش كنند، مطمئن باشند كه خداوند از اين راه روزي آنها را فراهم خواهد كرد. امام علي (علیه السلام) ميفرمايد:
«اَلْاَرزاقُ لا تُنال بالْحِرصِ وَ المطالبة.» 4
با حرص و مطالبه، انسان به روزي نميرسد.
از اين حديث معلوم ميگردد كه آنچه را از راه حلال و از ناحيه خداوند به انسان برسد، رزق است. همچنين آن حضرت ميفرمايد:
«اَلْمَقاديرُ لا تُدْفَعُ بِالقُوّةِ وَ الْمُغالَبة.» 5
هر چند كسي توانايي و تسلط و غلبه زياد داشته باشد، نميتواند آنچه را كه خداوند مقدّر كرده است، كم و زياد كند.
البته نميتوان انكار كرد كه بعضي از روزيهاست كه چه انسان به دنبال برود يا نرود، به سراغ او ميآيد. اين مطلب را امام علي (علیه السلام) به فرزندش چنين فرموده است:
«فرزندم! بدان كه روزي دو گونه است: يك نوع از آن، همان روزيي است كه بايد به دنبالش رفت، امّا نوع ديگرش، آن روزيي است كه آن در جستجوي توست.» 6
خداوند در قمرآن ميفرمايد:
«وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الأرْضِ وَلَكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرٌ بَصِيرٌ»7
«اگر خداوند حكيم روزي را بيحساب براي بندگانش توسعه دهد، از مسير حق منحرف ميشوند؛ ولكن به اندازهاي كه مصلحت بداند، نازل مي:ند، همانا او به حال بندگانش آگاه است.»
بايد ما هم به تجربه اين مطلب را درك كرده باشيم كه رفاه و رفاهطلبي، انسان را سرمست ميكند.
«إِنَّ الإنْسَانَ لَيَطْغَ . أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى» 8
«اگر انسان خود را بينياز ببيند، طغيان ميكند.»
و نيز در قرآن آمده است:
«وَمَنْ كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ نَصِيبٍ»9
«هركس اراده دنيا كند، خداوند به او خواهد داد امّا بداند كه در آخرت بهرهاي نخواهد داشت.»
حضرت سليمان (علیه السلام) از خدا خواست:
«رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لا يَنْبَغِي لأحَدٍ مِنْ بَعْدِي»10
خدايا به من يك سلطنت و عظمتي عطا كن كه احدي بعد از من سزاوار آن نباشد.
خداوند خواسته او را اجابت كرد تا آنجا كه حيوانات و پرندگان را به فرمان او درآورد. امّا در حدثي از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است:
«اِنَّ آخِرَ الانبياءِ دُخُولاً اِلَي الجنَّة سليمان وَ ذلِكَ لِما اُعْطِيَ مِنَ الدُّنيا.» 11
آخرين پيامبري كه در قيامت وارد بهشت ميشود، حضرت سليمان (علیه السلام) است، زيرا خداوند دنياي او را آباد كرده است.
همچنين در روايت آمده است كه حضرت سليمان (علیه السلام) بعد از چهل سال به بهشت خواهد رفت.
كسب حلال از ديدگاه اسلام
بيترديد اگر عواقب و نتايج شوم حرامخواري و نيز آثار و بركات لقمه حلال براي مردم روشن شود، هرگز به سراغ حرام نخواهد رفت. اينك پس از ذكر آياتي از قرآنكريم، گوش دل به سخنان گوهربار پيشوايان معصوم ـ عليهم السّلام ـ ميسپاريم. در آيات قرآن روزي حلال گاهي با قيد «رزق طيّب» و زماني تحت عنوان «رزق حسن» آمده و در تمام آيات به رعايت تقوا در تهيّه روزي حلال و نيز شكرگزاري از نعمتهاي الهي تأكيد شده است. 12
خداوند در قرآن ميفرمايد:
«وَكُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالا طَيِّبًا …» 13
«و از نعمتهاي حلال و پاكيزهاي كه خداوند به شما روزي داده است، بخوريد! …»
در اين آيه، امر به بهرهگرفتن مشروع از مواهب الهي كرده ميفرمايد:
«از آنچه خداوند به شما روزي داده است حلال و پاكيزه بخوريد.»
تنها شرط آن اين است كه: رعايت عدل و تقوا و پرهيزگاري در بهرهگيري از اين مواهب را فراموش نكنيد، مي فرمايد:
« وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ» 14
«و از مخالفت خداوندي كه به او ايمان داريد بپرهيزيد.»
يعني ايمان شما به خدا ايجاب ميكند كه همة دستورات او را محترم بشمريد، هم بهرهگرفتن و هم رعايت اعتدال و تقوا. در تفسير اين جمله، احتمال ديگري نيز هست كه: منظور از امر به تقوا ايجاب ميكند: انسان از حدّ اعتدال در هيچ طرف خارج نشود. 15 خدواند در قرآن كريم ميفرمايد:
«وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَيَرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ» 16
«وكسانيكه در راه خدا هجرت كردند، سپس كشته شدند يا به مرگ طبيعي از دنيا رفتند، خداوند به آنها روزي نيكوئي ميدهد، كه او بهترين روزيدهندگان است.»
بعضي از مفسران گفتهاند:
«رزق حسن، اشاره به نعمتهائي است كه وقتي چشم انسان به آن ميافتد، چنان مجذوب ميشود كه نميتواند ديده از آن برگيرد، و به غير آن نگاه كند، و تنها خدا قدرت دارد كه چنين روزي را به كسي دهد.»
بعضي از دانشمندان، شأن نزولي براي آيه ذكر كردهاند، كه خلاصهاش چنين است:
«هنگامي كه مهاجران به «مدينه» آمدند بعضي از آنها به مرگ طبيعي از دنيا رفتند. در حالي كه بعضي شربت شهادت نوشيدند. در اين هنگام گروهي تمام فضيلت را براي شهيدان قائل شدند، آيه فوق نازل شد و هر دو را مشمول بهترين نعمت الهي معرفي كرد.»
جايگاه رزق حلال در روايات
امام صادق (علیه السلام) از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) ميفرمايد:
«الشاخِصُ في طلب الرِّزْقِ الْحَلالِ كَالْمُجاهِدِ في سَبيلِ اللهِ.» 17
هركس براي كسب روزي حلال سفر كند مانند جهادگر در راه خدا است.
پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«مَنْ باتَ كالّاً عَنّ َطَلِب الحلالَ باتَ مَغْفُوراً.» 18
هر كس شبها، بر اثر خستگي از كار به خواب رود خدواند متعال گناهان او را ميآمرزد.
امام صادق (علیه السلام) به خالد بن نجيح فرمود:
«اِقْرَؤُا مَنْ لَقيتُمْ مِنْ اَصْحابِكُمُ السَّلامُ وَ قُولُوا لَهُمْ فُلانُ بْنُ فُلان يُقْرِئُكُمُ السَّلامُ وَ قُولُوا لَهُمْ عَلَيْكُمْ بِتَقْوَي اللهِ عَزَّوَجَلَ … فَعَلَيْكُمْ بِالْجّدِ وَ الْاِجْتِهادِ وَ اِذا صَلَّيْتُمُ الصُّبْحَ فَبَكُّروا في طَلَبِ الرِّزْقِ وَ اطْلُبُوا الْحلالَ فَاِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَ سَيَرْزُقُكُمْ وَ يُعيُنكِمْ عَلَيْه.» 19
به هريك از دوستان خود رسيديد سلام مرا ابلاغ نموده به آنها بگوئيد فلاني (منظور خود آن بزرگوار است) به شما سلام ميرساند و به آنها بگوئيد: بر شما باد به تقوا و ترس از خداي عزّوجل و آنچه را كه به وسيله آن به خدا نزذيك ميشويد. به خدا قسم ما شما را به چيزي دستور نميدهيم مگر آنكه خود به آن عمل كرده باشيم پس بر شما باد به تلاش و كوشش در راه خدا آنگاه كه نماز صبح را به جا آوريد. از جاي برخاسته، به جستجوي رزق حلال بپردازيد. به راستي كه خداوند متعال روزي شما را تأمين و در كسب حلال ياريتان خواهد كرد.
علل كاهش رزق و روزي
خداوند كه عهدهدار رزق و روزي بندگان خود است، هيچ يك از بندگان خود را فراموش نميكند و براي هركس در امور زندگي و معيشت يك اندازهاي قرار داده است با اين وجود انسانها با انجام دادن بعضي از كارها و اعمالي باعث ميشوند كه روزي آنها كاهش پيدا كند در اينجا به بعضي از موارد كاهش روزي اشاره ميشود.
الف) وجود گناه در زندگي
خداوند در قرآن ميفرمايد:
«اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ »20
«خدا هركه را بخواهد فراخ روزي و هركه را خواهد تنگ روزي ميگرداند.»
گرچه در اين آيه توسعه و تنگي رزق به خدا نسبت داده شده امّا بديهي است كه كارهاي خداوند حكيم از روي مصلحت و حكمت صادر ميشود چنانچه در برخي از آيات و روايات بعضي علل آن بيان شده از جمله وجود گناه در زندگي افراد كه باعث تغييراتي در رزق آنها ميگردد چنانكه در دعاي كميل ميخوانيم:
«اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوَب الَّتي تُغَيِّرُ النِّعَمْ.»
خدايا ببخش براي من گناهاني كه نعمتها را تغيير ميدهد.
ب) آزمایش افراد
گاهي تفاوت در رزق و روزي به خاطر آزمايش افراد است. خداوند ميفرمايد:
«وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأمْوَالِ وَالأنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ » 21
ما هر آينه با نقص اموال امتحان ميكنيم، گاهي به جهت محروم كردن ديگران از حقوق آنها و گاهي بيتوجّهي به يتيمان باعث تنگي روزي است. 22
ج) بيتوجّهي به يتيمان
خداوند در قرآن ميفرمايد:
« وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلا سَدِيدًا» 23
«و بايد بندگان از مكافات عمل خود بترسند كساني كه ميترسند كودكان ناتوان از آنها باقي ماند و زيردست مردم شوند پس بايد از خدا بترسند و سخن با صلاح و درستي گويند (و راه عدالت پويند).»
به گفته روايات خوردن مال يتيم، هم بازتاب دنيوي دارد و هم اخروي، در دنيا خسارت به اولاد ميرسد، كه در اين آيه مطرح شده و در آخرت، عذاب دوزخ دارد. ممكن است مراد از آيه، نهي از انفاق و وصيتهاي غيرمتعادل باشد، بدين معنا كه مبادا با داشتن كودكان خردسال و ضعيف همه اموال خود را وقف يا انفاق كنيد و پس از مرگ اولاد خود را در فقر و بدبختي رها سازيد و ممكن است خطاب آيه با كساني باشد كه فرزند عقبافتاده دارند تا آيندة آنان را با برنامهريزي تأمين كنند. در رسيدن به خير يا شر، ميان نسل ها ارتباط است، زيرا آثار عمل محدود به عمرها نيست، شرّ كار پدر به فرزند ميرسد و به عكس اولاد از آثار كار نيك پدر بهرهمند ميشود. داستان موسي (علیه السلام) و خضر (علیه السلام) و مرمّت ديواري كه گنج يتيماني در آن بود. 24 قرآن ميفرمايد:
«كانَ اَبُوهُما صالِحاً»
خداوند در قرآن ميفرمايد:
«إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا» 25
آنانكه اموال يتيمان را به ستمگري ميخورند در حقيقت آنها در شكم خود آتش جهنم فروميبرد و به زودي (به دوزخ) در آتش فروزان خواهد افتاد.
علامه طباطبايي اين آيه را دليل تجسم اعمال انسان در قيامت داشته زيرا قرآن ميفرمايد:
«مال يتيم به صورت آتش ميشود و خورنده آن را ميسوزاند.» 26
پس انسانها بايد مراقب اموال يتيمان باشند و نسبت به آنها بيتوجّه نباشند چرا كه در خود آيه فرمود خوردن مال يتيم باعث خسارت دنيوي ميشود يعني اگر توجّهي به مال يتيمان نشود آنها دچار فقر و بدبختي در دنيا ميشوند و هم براي خورنده مال يتيم خسارت اخروي وجود دارد مثل اينكه آتش در شكم خود فروميبرد ولي در دنيا مشهود نيست ولي در آخرت رسوا ميشود. شايد كسي كه مال يتيم را ميخورد فكر ميكند روزيش افزايش پيدا كرده است ولي در صورتي كه در آخرت عذابي وحشتناك در كمين او است و اينكه خورنده روزي مال يتيم در ظاهر داراي افزايش روزي است ولي در باطن دچار كاهش روزي شده است به خاطر عذاب آخرت، چون آخرت منزل واقعي و حقيقي انسانها است و بايد در آنجا روزي فراوان داشت. 27
د) تنگي رزق و مسائل تربيتي آن
گاه تنگي رزق به خاطر جلوگيري از طغيان مردم است چنانكه در آيهاي ميفرمايد:
« وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الأرْضِ »28
«هرگاه خداوند روزي را بر مردم گشاده دارد راه ظلم و طغيان پيش ميگيرند.»
قرآن تأكيد دارد كه انسانها روزيبخش خود را تنها خدا بدانند و از غير او تقاضا نكنند و به دنبال اين ايمان و توكّل بر نيرو و تلاش و سعي خود متّكي باشند در آيه ديگر آمده:
« هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ » 29
«آيا خالقي غير از خداوند وجود دارد كه شما را از آسمان و زمين روزي دهد»
به عبارت روشنتر اراده خداوند در زمينه وسعت و تنگي روزي مشروط به شرايطي است كه بر زندگي انسانها حكمفرماست و تلاشها و كوششها و اخلاصها و فداكاريها و به عكس سستي و تنبلي و جهل و آلودگي نيّتها نقش تعينكننده در آن دارد به همين دليل قرآنمجيد مكرراً روزي انسان را در گرو سعي و تلاش و فعّاليّت خود شمرده و بهره او را از زندگي به ميزان سعي و تلاش ميداند، 30 در حديثي از امام علي (علیه السلام) نقل شده:
«انَّ الاشياء لما ازدَوَجَتْ ازدوج الكسل و العجز فَنُتِجا بينهما الفقر.» 31
هنگامي كه موجودات در آغاز با هم ازدواج كردند تنبلي و ناتواني با هم پيمان زوجيّت بستند و فرزندي به نام فقر متولّد شد.
امام صادق (علیه السلام) ميفرمايد:
«لا تكسلوا في طلب مَعايِشِكُم فانَّ آبائنا كانوا يركضون فيها و يطلبونها.» 32
در طلب روزي و نيازهاي زندگي تنبلي نكنيد چرا كه پدران و نياكان ما به دنبال آن ميدويدند و آن را طلب ميكردند.
امام باقر (علیه السلام) ميفرمايد:
«إنّي لاُبْغِضُ الرجلَ ان يكون كسلاناً عن امر دنياهُ و من كسلَ عن امر دنياهُ فهو عن امرِ آخرتِهِ الكسَلُ.» 33
من مردي را كه در كار دنيايش تنبل باشد مبغوض ميدارم كسي كه در كار دنيا تنبل باشد در كار آخرت تنبلتر است.
امام كاظم (علیه السلام) ميفرمايد:
«ان الله تعالي ليبغض العبدَ النّوام ان الله ليبغض العبدَ الفارغ.» 34
خداوند بنده پرخواب را مبغوض ميشمرد خداوند انسان بيكار را دشمن ميدارد.
اسباب و سرچشمههاي روزي
بدون شك انسانها از نظر استعداد و مواهب خدادادي با هم متفاوتند، ولي با اين حال آنچه پايه اصلي پيروزيها را تشكيل ميدهد، تلاش و كوشش آدمي است. آنها كه كوشاترند، پيروزترند و آنها كه كمتلاشترند، محرومتر، به همين دليل قرآن بهرة انسان را متناسب با سعي او ميشمرد و صريحاً ميفرمايد:
« لَيْسَ لِلإنْسَانِ إِلا مَا سَعَى »35
در عين حال به كار بستن اصول تقوا، درستكاري، امانت، رعايت قوانين الهي و اجراي اصول عدل و داد، اثر فوقالعادهاي در نزول بركات الهي دارد. خداوند ميفرمايد:
« وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ » 36
«اگر اهل شهرها و روستاها ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، بركات را از آسمان و زمين بر آنها نازل ميكنيم.»
يعني علاوه بر اينكه سرما و گرما و برف و باران را به موقع خواهد فرستاد و جلو آفات و موانع را خواهد گرفت، به مقدار مناسب هم نازل خواهد كرد. 37
اسباب فزوني روزي از ديدگاه قرآن
قرآن چند مورد را معرفي كرده كه خود درسي سازنده براي تربيت انسان است، در يك مورد ميفرمايد:
« لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ»
«هرگاه شكر نعمتها را به جا آوريد نعمتها را بر شما افزون ميكنيم.»
در جايي ديگر مردم را به تلاش دعوت كرده و ميفرمايد:
«هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأرْضَ ذَلُولا فَامْشُوا فِي مَنَاكِبِهَا وَكُلُوا مِنْ رِزْقِهِ» 38
«او كسي است كه زمين را تسليم و خاضع در برابر شما قرار داد تا بر پشت آن راه برويد و از رزق آن استفاده كنيد.»
چند يادآوري درباره روزيبخشي خداوند
الف) معيار گستردگي و تنگي روزي
هرگز نبايد تصور كرد كه وسعت رزق دليل بر محبّت خداوند و يا تنگي معيشت دليل بر خشم و غضب اوست زيرا خداوند گاه انسان را بر وسعت روزي آزمايش ميكند و اموال سرشاري در اخيار او قرا ميدهد و گاه با تنگي معيشت ميزان مقاومت و پايداري او را روشن ميسازد و او را از اين طريق پرورش ميدهد. گاه ثروت زياد مايه بلا و عذاب جان صاحبان آنهاست و هرگونه آرامش و استراحت را از آنها ميگيرد چنانكه قرآنمجيد ميفرمايد:
«فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلا أَوْلادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ» 39
«فزوني اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتي فرونبرد خداوند ميخواهد آنان را به اين وسيله در زندگي دنيا مجازات كند و در حال كفر بميرند.»
ب) وسعه و ضيق روزي به دست خداست
« قُلْ إِنَّ رَبِّي يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَيَقْدِرُ» 40
در صدر آيه براي اشاره به اين نكته است كه مسأله رزق در سعه و ضيقش به دست خداست خدايي كه اگر كم روزي دهد خزينهاش زياد نميشود و اگر زياد بدهد خزينهاش كم نميگردد. آنگاه فرمود:
«وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ »41
«هرچه انفاق كنيد چه كم چه زياد و آن مال هرچه باشد.»
«فَهُوَ يُخْلِفُهُ» 42
«خدا جانشينكننده و جا پر كن آن است.»
و عوض آن را به شما ميدهد يا در دنيا و يا در آخرت و او بهترين روزيرسان است براي اينكه او اگر روزي ميدهد بلاعوض است و صرفاً از در جود و سخا ميدهد ولي ديگران اگر روزي ميدهند به عنوان قرض و معامله ميدهند. 43
ج) مشیت و اراده الهی
«اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ» 44
«خداوند روزي هركس را بخواهد وسيع و روزي هركسي را بخواهد محدود ميسازد.»
اما اين سخن به آن معني نيست كه بعضي جاهلان پنداشتهاند بايد دست از فعّاليّت كشيد و در گوشهاي نشست تا خدا آنچه مقدّر است برساند اينگونه افراد كه تفكر منفي شان دستاويز خوبي است براي آنان كه مذهب را مخدر ميدانند و از دو نكته اساسي غافلاند:
نخست اينكه خواستن و مشيّت و اراده الهي كه در اين آيات به آن اشاره شد يك مسأله دلخواه و بيحساب نيست بلكه همانگونه كه سابقاً گفتهايم مشيّت خدواند از حكمت او جدا نيست و هميشه روي حساب لياقتها و شايستگيهاست ديگر اين مسأله به معني نفي عالم اسباب نميباشد چراكه عالم اسباب يعني جهان تكوين نيز خواست خدا و مشيّت تكويني خداست و هيچگاه از مشيّت او جدا نخواهد بود. 45
نتيجه
حاصل سخن آنكه، خداوند براي هركس در امور زندگي و معيشت، يك اندازهاي قرار داده است.
خداوند عهدهدار روزي همه انسانها است. اعمال و كردار انسان تأثير به سزايي در ضيق يا سعه روزي ميگذارد.
خداوند بنا بر مصلحت و حكمتهايي به بعضي افراد فراخ روزي و به بعضي تنگي معيشت داده است انسانها نبايد براي بدست آوردن روزي بيشتر به راههاي حرام كشيده شوند. خداوند در آيات قرآن تأكيد فراوان بر كسب روزي حلال كرده است، روزي همه انسانها را خداوند مقدر كرده است. البته نبايد انسان دست از كار و تلاش بكشد و يك گوشه بنشيند بلكه بايد تلاش و كوشش كند و بر خداوند توكّل كند و در پي روزي حلال باشد و به قَدَر الهي ايمان داشته باشد.
پينوشتها
1. حجر/ 21.
2. آلعمران/ 169.
3. هود/ 6.
4. محدث نوري، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آلالبيت لاحياءالتراث، 1408 ه.ق، چاپ 1، ج 13، ص 32. (نرم افزار جامع الاحاديث نور 2)
5. عبدالواحد بن محمّد، تميمي آمدي، غررالحكم و دررالكلم، قم، دفتر تبليغات، 1366، چاپ 1، ص 102. (نرم افزار جامع الاحاديث نور 2)
6. نهج البلاغه، نامه 31.
7. شوري/ 27.
8. علق/ 7 و 6.
9. شوري/ 20.
10. ص/ 36.
11. محمّدباقر، مجلسي، بحارالانوار، بيروت ـ لبنان، مؤسسه الوفاء، 1404ه.ق، ج 69، ص 52. (نرم افزار جامع الاحاديث نور 2)
12. حسينعلي، محمّدينژاد، اسلام و مبارزه با مفاسد اقتصادي، تهران، نخيل، 1386، ص 35.
13. مائده/ 88.
14. همان.
15. حج/ 58.
16. ناصر، مكارم شيرازي و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1382، ج 14، ص 165.
17. محمّد بن حسن بن علي بن حسين، حر عاملي، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آلالبيت لاحياءالتراث، 1408 ه.ق، چاپ 1، ج 13، ص 12. (نرم افزار جامع الاحاديث نور 2)
18. محمّد بن حسن بن علي بن حسين، حر عاملي، الوسائل الشيعه، قم، مؤسسه آلالبيت لاحياءالتراث، 1409 ه.ق، چاپ 1، ج 17، ص 24. (نرم افزار جامع الاحاديث نور 2)
19. محمّد بن يعقوب، كليني، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365، چاپ 4، ج 5، ص 78. (نرم افزار جامع الاحاديث نور 2)
20. رعد/ 26.
21. بقره/ 155.
22. محسن، قرائتي، تفسير نور، بيجا، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن، 1388، چاپ 5، ج 6، صص 226 و 225.
23. نساء/ 9.
24. محسن، قرائتي، ج 2، ص 26.
25. نساء/ 10.
26. محسن، قرائتي، ج 2، ص 27.
27. اقتباس از تفسير نور.
28. شوري/ 27.
29. فاطر/ 3.
30. ناصر، مكارم شيرازي و همكاران، ج 10، ص 242.
31. حسن بن شعبه، حرّاني، تحف العقول، قم، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه، چاپ 2، 104 ه.ق،
32. محمّد بن علي بن حسين بن بابويه، قمي، من لا يحضره الفقيه، قم، مؤسس انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1413 ه.ق، چاپ 3، ج 3، ص 157. (نرم افزار جامع الاحاديث نور 2)
33. محمّد بن حسن بن علي بن حسين، حر عاملي، الوسائل الشيعه، ج 17، ص 58.
34. محمّد بن علي بن حسين بن بابويه، قمي، ج 3، ص 169.
35. نجم/ 39.
36. اعراف/ 96.
37. حسن، صنعتكار، اخلاق در بازار، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1375، صص 34 و 33.
38. ملك/ 15.
39. توبه/ 55.
40. سبا/ 39.
41. همان.
42. همان.
43. سيّد محمّد حسين، طباطبايي، الميزان، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه، 1387، ج 16، صص 581 و 580.
44. رعد/ 26.
45. ناصر، مكارم شيرازي و همكاران، ج 10، صص 242 و 241.
فهرست منابع
* قرآنكريم
* نهج البلاغه
1. تميمي آمدي، عبدالواحد بن محمّد، غررالحكم و دررالكلم، قم، دفتر تبليغات، 1366، چاپ 1. (نرم افزار جامع الاحاديث نور 2)
2. حر عاملي، محمّد بن حسن بن علي بن حسين، الوسائل الشيعه، قم، مؤسسه آلالبيت لاحياءالتراث، 1409 ه.ق، چاپ 1، ج 17. (نرم افزار جامع الاحاديث نور 2)
3. ـــــــــــــ ، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آلالبيت لاحياءالتراث، 1408 ه.ق، چاپ 1، ج 13. (نرم افزار جامع الاحاديث نور 2)
4. حرّاني، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، مؤسسه انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه، چاپ 2، 104 ه.ق،
5. صنعتكار، حسن، اخلاق در بازار، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1375.
6. طباطبايي، سيّد محمّد حسين، الميزان، قم، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه، 1387، ج 16.
7. قرائتي، محسن، تفسير نور، بيجا، مركز فرهنگي درسهايي از قرآن، 1388، چاپ 5، مجلدات 2 و 6.
8. قمي، محمّد بن علي بن حسين بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، قم، مؤسس انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1413 ه.ق، چاپ 3، ج 3. (نرم افزار جامع الاحاديث نور 2)
9. كليني، محمّد بن يعقوب، الكافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365، چاپ 4، ج 5. (نرم افزار جامع الاحاديث نور 2)
10. مجلسي، محمّدباقر، بحارالانوار، بيروت ـ لبنان، مؤسسه الوفاء، 1404ه.ق، ج 69. (نرم افزار جامع الاحاديث نور 2)
11. محدث نوري، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسه آلالبيت لاحياءالتراث، 1408 ه.ق، چاپ 1، ج 13. (نرم افزار جامع الاحاديث نور 2)
12. محمّدينژاد، حسينعلي، اسلام و مبارزه با مفاسد اقتصادي، نهران، نخيل، 1386.
13. مكارم شيرازي و همكاران، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1382، مجلدات 10 و 14.
فرم در حال بارگذاری ...
زهد و وارستگى على(عليه السلام) نوش داروى جامعه
موضوع:
زهد و وارستگى على(عليه السلام) نوش داروى جامعه
استاد
سرکار خانم قاسمی
گردآورنده
آمنه اسفندیار
پایه سوم
دی ماه 1391
مقدمه
زهد در لغت به معناى ناچيز انگاشتن1، بى مهرى و بى اعتنايى2، پرهيز كردن و ترك كردن3 آمده است.
امّا در معارف اسلامى، اصطلاح زهد، از معناى خاصى برخوردار است; زهد در مقابل حرص و آز و دنياپرستى قراردارد. علامه نراقى در جامع السعادات مى نويسد: «ضدّ حبّ الدنيا و الرغبة اليها زهد»4
علامه طريحى در مجمع البحرين يادآور مى شود: «الزهد من الشيىء خلاف الرغبة فيه»5
و راغب در مفردات، ماده زهد مى نويسد: «والزهد في الشيىء الراغب عنه».
از اين روست كه علامه امينى در الغدير مى نويسد: «ناگفته پيداست كه زهد پيشگى با كسب مال مشروع تضادى ندارد; زيرا حقيقت زهد آن است كه مال و ثروت، مالك تو نباشد، نه آن كه تو مالك آن نباشى.»6
...
ابن قيم يكى از انديشمندان اهل سنّت نيز مى نويسد: «زهد آن است كه دل آدمى، شيفته دنيا نباشد، نه آن كه دست آدمى از اموال تهى باشد. مقابل و ضد زهد عبارت است از حرص و آز نسبت به دنيا.»7>از عبارات مزبور چنين برمى آيد كه زهد، پرهيز از دنياپرستى و حرص و آز است، نه پرهيز از به دست آوردن دنيا. زهد، ستيز با دنيا نيست; دنيا را مملوك و برده خويش داشتن و در چارچوب مجوزهاى عقل و ايمان در جهت قرب الى اللّه از آن بهره مند شدن است.
بنابراين، زهد اسلامى غير از زهد تحريف شده اى است كه در ميان تاركان دنيا مشاهده مى شود. زهد به معناى تنزّه و وارستگى، شيفته تعلقات و تمتعات زندگى نشدن، و آخرت را فداى دنياى زودگذر ننمودن است.
ويژگى هاى رفتارى و ديدگاه على(عليه السلام) درباره زهد و دنيا
اميرالمؤمنين على(عليه السلام) به عبادت و بندگى و پرداختن به معنويات و فراهم ساختن توشه زندگى اخروى بسيار راغب بودند. آن حضرت در عين اشتياق به كار و تلاش و خدمت به خلق، به ويژه دستگيرى از مستمندان و مستضعفان، دل در گرو اجراى عدالت در جامعه بسته و شيفته تجلى عبوديت و بندگى و دلداده تحقق قوانين و فرامين الهى در زمين بودند.
حضرت على(عليه السلام) در زندگى شخصى خود، در بهرهورى از تمتعات دنيوى براساس خواهش هاى نفسانى حريص نبودند و هرگز اسير لذّات زندگى نشدند.
بيش تر سخنان اميرمؤمنان(عليه السلام) درباره ارزش والاى زهد و وارستگى و پست و فرومايه بودن دنيا و تعلقات زندگى است. آن حضرت در دوران تصدى خلافت ظاهرى خود همواره ياران و كارگزارانشان را به زهد و گريز از تعلقات و كام گيرى ها و نيز به آخرت گرايى و كار براى خدا و اخلاص پيشگى دعوت مى كردند.
با توجه به نكات مزبور در مى يابيم كه:
اولا، سردمداران و متصديان بايد به زيور زهد آراسته شوند تا در پرتو آن كارايى آنان افزايش يابد و مردم به آنان اعتماد كنند.
ثانياً، اگر متصديان امور مردم به زيور زهد آراسته باشند، از بسيارى كشمكش ها و مشكل سازى ها جلوگيرى مى شود.
ثالثاً، اگر زندگى فردى انسان ها بر اساس زهد اسلامى انتظام يابد، هرگزاضطراب ها ودلهره هاى ناشى ازفراز و نشيب هاى زندگى، بر آدمى سايه نيفكنده و از انسان ها قربانى هاى گوناگون نمى گيرد.
تجلّى زهد راستين
على(عليه السلام) در دنيا بود، ولى براى آخرت مى زيست. او از يك سو، از دنيا به عنوان آب بينى بز8 ياد مى كند و از سوى ديگر، آن را محل كسب و تجارت بندگان شايسته خدا9 مى داند.
با طرح دو پرسش بهتر مى توان به ديدگاه آن حضرت در باب دنيا و زندگى دنيوى راه يافت:
1. آيا دنيا لياقت و ظرفيت انجام عبادت و تكاليف الهى را دارد؟
در پاسخ به اين پرسش است كه امام(عليه السلام) از دنيا به عنوان «متجرُ أولياءاللّه» )محل كسب و تجارت بندگان شايسته خدا) ياد مى كند.
2. آيا شايسته است، انسان كه اشرف مخلوقات است و با آفرينش او، خدا از خود به عنوان «احسن الخالقين»10 ياد كرده است، به اين دنيا دل ببندد و شيفته آن شود و ظرف دل خود را مملوّ از محبّت آن كند؟
در پاسخ به اين سؤال، بايد دانست كه دنيا در نظر اميرمؤمنان(عليه السلام) از حيث ارزش عرفى كم تر از آب بينى بز است و آن را سه طلاقه كرده است.11
و در اين عرصه است كه على(عليه السلام) به دنيا زهد مىورزد.
آرى، آنچه آدمى را از صراط مستقيم منحرف مى سازد، وجود دنيا و نعمت هاى آن نيست، بلكه شيفتگى و دلبستگى به دنياست كه موجب غفلت از خدا مى شود و غفلت، ريشه بسيارى از تباهى هاست; چنان كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمودند: «رأس الخطيئة حبُّ الدنيا.»12
چنان كه فرمودند: «رأس الدين ترك الدني»13
نگرش امام(عليه السلام) درباره دنيا
على(عليه السلام)، ديده بيدار جهان آفرينش و چشمان بيناى حقيقت و كشتى نجات بخش امت است.
على، نه شيفته دنياست و نه از آن بريده است. او دنيا و آخرت را به يك چشم مى نگرد; زيرا دنيا را وسيله اى جهت تأمين توشه آخرت مى داند. بر اين اساس، امام(عليه السلام) وقتى ديدند، يكى از يارانشان دنيا را مذّمت مى كند فرمودند:
«اى كسى كه به نكوهش از دنيا مى پردازى در حالى كه تو خود به غرور دنيا گرفتار شده اى و فريفته باطل هاى آن هستى، آيا در حالى كه تو خود مغرور به دنيا هستى مذمّت آن مى كنى؟14
كى دنيا تو را گول زده و چه موقع تو را فريب داده است؟ تو بگو كه در زندگى چه اندازه به دست خود بيماران را پرستارى كردى؟ در كنار بستر آن ها مراقب آن ها بودى، درخواست شفاى آن ها را نمودى و از طبيبان براى آن ها دارو خواهش كردى؟ در حالى كه، اين دنيا جايگاه صدق و راستى است براى آن كس كه با آن به راستى رفتار كند، و خانه تندرستى است براى آن كس كه از آن چيز بفهمد، و سراى بى نيازى است براى آن كس كه از آن توشه برگيرد، محل اندرز است براى آن كه از آن اندرز گيرد. دنيا مسجد دوستان خداست، و نمازگاه فرشتگان پروردگار، و محل نزول وحى اللّه و تجارتخانه اولياى حق، آن ها در اين جا رحمت خدا را به دست آوردند و بهشت را سود خود قرار داده اند.»
امام صادق(عليه السلام)، حضرت اميرالمؤمنين را اين گونه وصف مى فرمايند: «على، هرگز در دنيا لقمه حرام به دهان خود نزديك نكرد (لقمه حرام نخورد) نه كم و نه زياد.15
هرگز دو عمل خدايى، بر او عرضه نگشت، جز آن كه او پر زحمت تر و سخت تر آن را انتخاب كرد.
هرگز مسأله دشوارى براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) رخ نداد، جز آن كه على(عليه السلام) را جهت حلّ آن پيش فرستاد، هيچ كس طاقت زندگى پيامبروار را جز او ندارد. او به گونه اى زندگى مى كرد، كه گويا بهشت و جهنم را در پيش چشمان خود دارد.
از اموال شخصى خود، هزار بنده را خريد و در راه خدا آزاد كرد، غذاى او بسيار ساده بود، نان و زيت، لباس او بسيار ساده بود از جنس كرباس، اگر دامن لباس او قدرى بلند بود قيچى به دست مى گرفت و خود آن را اصلاح مى نمود.»
ماهيت دنيا در ديدگاه على(عليه السلام)
دنيا در ذات خود، نه ممدوح است و نه مذموم. اگر اعمال ما در آن، زمينه فراهم آمدن توشه زندگى اخروى شود، پسنديده است و اگر موجب شقاوت و غفلت از خدا گردد، ناپسند. دنيا محل انتخاب هاست:
«اين خانه، خانه امتحان است، خانه انتخاب است، محل اندوختن ثواب و كسب رحمت الهى است، شهوات آن عامل امتحان اند.»16
اگر آدمى شيفته و دلداده زندگى و جاذبه ها و تمتعات آن باشد، دنيازده است و اگر زهد ورزيده، مشغول اندوختن توشه زندگى اخروى باشد و زاهدانه زندگى كند به سر منزل مقصود مى رسد.
زهد در مكتب على(عليه السلام)
زهد، در ديدگاه اميرمؤمنان، وارستگى و عدم وابستگى قلبى به دنياست. زهد در ديدگاه على(عليه السلام) دنياگريزى نيست، بلكه ستيز با بندگى دنياست. آن حضرت(عليه السلام)حقيقت زهد را از دو آيه شريفه از قرآن كريم استنباط نموده، مى فرمايند:
«حقيقت زهد اسلامى را مى توان از دو آيه قرآن به دست آورد، آيه اى كه مى فرمايد: بر آنچه از دست شما (از نعمت هاى دنيوى) رفت، تأسف مخوريد و به آنچه كه به دست آمده است، دل نبنديد و خوشحال نباشيد و كسى كه به گذشته تأسف نخورد و به آنچه دارد مغرور نگردد، او حقيقت زهد را دريافته و اوّل و آخر ماهيت آن را به دست آورده است.»17
البته زهد مطلوبِ على(عليه السلام) داراى اركانى است كه با توجه بدان مى توان زهد اسلامى را از زهد مسيحى و رهبانيت، صوفيگرى و درويش مسلكى كه جز جامعه گريزى و ناديده انگاشتن كار، تلاش، فعاليت و خدمات به همنوعان ثمره اى ندارد، باز شناخت.
اركان زهد اسلامى
زهد اسلامى و مطلوب على(عليه السلام) داراى اركانى است كه در ذيل بدان ها اشاره مى شود:
1. اخلاص پيشگى: زهد على(عليه السلام)، زهدى است كه از هرگونه زهد فروشى و ظاهرفريبى و دكاندارى بر كنار است. آن حضرت مى فرمود: «برترين زهد، مخفى نگاه دارى آن پرهيز از زهدفروشى است.»18
2. ترك جامعه گريزى: در زهد غيراسلامى، جامعه گريزى از مسائل اساسى است. اما در زهد اسلامى، دنيا به عنوان مزرعه، مورد توجه است كه توشه آخرت از طريق آن تأمين مى شود. گاهى فقط با قدم نهادن در دل اجتماعِ مردم، اين توشه فراهم مى آيد; آيا بدون قدم نهادن و حضور در جامعه مى توان امر به معروف و نهى از منكر نمود، به دستگيرى از فقرا پرداخت، به حل مشكلات مردم همت گماشت و در نماز جماعت، حج و… شركت جست؟
3. جمع ميان دين و دنيا: در زهد مسيحى، زهد هندى و زهد در بسيارى از مكاتب ديگر، دنياگريزى و ترك كار و تلاش زندگى، در متن زهدورزى قرار دارد. در حالى كه در زهد اسلامى، كار و تلاش و پرداختن به امور زندگى، طبق منشور «الدنيا مزرعة الآخرة» در متن زهدورزى جاى دارد. از اين رو، اميرمؤمنان(عليه السلام)در توصيف انسان با ايمان مى فرمايند: «دنيا اسب راهوار انسان مؤمن است كه از راه آن به ديدار خدا مى شتابد. پس به اصلاح اين راهوار همت گماريد.»19
آن حضرت در صدر منشور آسمانى خود از مالك اشتر مى خواهند تا به آبادانى شهرها و مراكز آن ها بپردازد.20
على(عليه السلام) در جاى ديگرى مى فرمايند: «كسى كه آب و خاك دارد، ولى در فقر به سر مى برد، از رحمت خدا به دور باد.»21
يعنى بايد به استفاده بهينه و بهره بردارى كامل از امكانات زندگى پرداخت. طبق اركان زهد اسلامى، كسب اموال و پرداختن به كار و تلاش بايسته، هنر است. ولى هنرِ برتر آن است كه در راه خدا و براى جلب رضاى او از آن دل بركند و آن را انفاق نمايد.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) در بصره، به عيادت يكى از ياران خود به نام علاء حارثى رفتند. آن حضرت پس از احوال پرسى دوستانه فرمودند:
اين خانه با اين وسعت را در اين دنيا براى چه مى خواهى در حالى كه در آخرت به آن نيازمندترى؟ مگر آن كه بخواهى به اين وسيله به آخرت برسى. يعنى در اين منزل از ميهمانان پذيرايى كنى (مهمانان در آن را گرامى دارى(، صله رحم نمايى و بدينوسيله حقوق )لازم خود را) ادا كرده به آخرت نايل شوى!
علاء گفت: اى اميرمؤمنان از برادرم عاصم بن زياد پيش تو شكايت مى آورم. امام(عليه السلام) فرمود: مگر چه كرده است؟
علاء پاسخ داد: او عبايى به رسم روى آوردن به عبادت و پشت كردن به دنيا پوشيده و از دنيا كناره گرفته است.
امام(عليه السلام) فرمود: او را حاضر كنيد.
او هنگامى كه به حضور آن حضرت رسيد، امام(عليه السلام) به او فرمود:
اى دشمنك جان خود! مگر شيطان در تو راه يافته و تو هدف تير او قرار گرفته اى! آيا به خانواده و فرزندانت رحم نمى كنى؟ تو خيال مى كنى خدا كه طيبات و تمتعات دنيوى را بر تو حلال كرده، دوست ندارد كه از آن ها استفاده كنى؟
عاصم گفت: اى اميرمؤمنان! پس چرا تو خود با اين لباس خشن و آن غذاى ناگوار قناعت مى كنى، در حالى كه پيشوا و امام ما هستى و بر ما لازم است كه به تو اقتدا كنيم؟
امام در پاسخ او فرمودند:
واى بر تو! من مثل تو نيستم (وظيفه من غير از شماست( خدا بر پيشوايانِ حق، لازم دانسته است كه بر خود سخت گيرند و همچون طبقه ضعيف جامعه زندگى كنند، تا فقر فقير او را به هيجان نياورد آشفته خاطر نسازد) كه سر از فرمان خدا برتابد.22
در زهد اسلامى و علوى، دنيا محكوم است نه حاكم; انسان دنيا را طبق دستورهاى آسمانى در خدمت خويش دارد، نه آن كه خود بنده دنيا و در خدمت آن باشد. در اين گونه از زهد، هدف، رها كردن و ناديده گرفتن زندگى دنيوى نيست، بلكه اسير دنيا نشدن و دنيا را اسير خود داشتن است.
ترك دنيا و يا در اختيار داشتن آن، هيچ كدام موجب افتخار نيست، آنچه مهم است، آزادى دل از شيفتگى و تعلق افراطى به دنياست.23
دنياى ممدوح و مذموم
دنيا و زندگى دنيوى را مى توان به دو بخش ممدوح و مذموم تقسيم نمود. دنياى ممدوح همان است كه انسان آن را وسيله جلب رضاى خدا و فراهم آمدن توشه زندگى اخروى خود قرار دهد و دنياى مذموم دنيايى است كه موجب غفلت انسان از خدا و وظايف الهى وى گردد و او را به عصيان وا دارد. امام(عليه السلام)درباره اين قسم از دنيا مى فرمايند:
«اى دنيا! از من دور شو! اَفسارت را بر گردنت انداختم، تو را رها كردم. من از چنگال تو رهايى يافته، و از دام هاى تو رسته ام و از لغزشگاه هايت دورى گزيده ام. كجايند پشيمان هايى كه با شوخى هايت آن ها را مغرور ساختى؟ كجايند ملت هايى كه با زينت ها و زخارف خود، آن ها را فريفتى؟ آن ها اكنون گروگان گورستان ها و درون لحدها شده اند.24
اى دنيا! سوگند به خدا، اگر تو شخصى ديدنى و داراى قالبى حسى بودى، «حدود» خدا را به خاطر آن كه بندگانى را از راه آرزوها فريب داده اى، بر تو جارى مى ساختم و كيفر پروردگار را در مورد ملت هايى كه آن ها را به هلاكت افكندى، و قدرتمندانى كه آن ها را تسليم مرگ و نابودى نمودى و هدف انواع بلاها قرار دادى، درباره ات اجرا مى كردم.
هيهات! كسى كه در لغزشگاه هاى تو قدم گذارد، سقوط مى كند. كسى كه بر امواج بلاهاى تو سوار گردد، غرق مى گردد. (اما) كسى كه از دام هاى تو، خود را بركنار دارد پيروز مى گردد.
كسى كه از دست تو سالم رسته، هيچ ناراحت نيست كه معيشت او به تنگى گراييده; چرا كه دنيا در نظر او همچون روزى است كه زمان زوال و پايان گرفتنش فرا رسيده.
از من دور شو! سوگند به خدا! من رام تو نخواهم شد تا مرا خوار سازى. و زمام اختيارم را به دست تو نخواهم سپرد كه به هر كجا خواهى ببرى!
به خدا سوگند، سوگندى كه تنها مشيت خدا را از آن استثنا مى كنم، آن چنان نفس خويش را به رياضت وا دارم كه به يك قرص نان، هر گاه به آن دست يابم، كاملا متمايل شود و به نمك به جاى خورش قناعت نمايد، و آن قدر از چشم هايم اشك بريزم كه همچون چشمه اى… خشكيده، ديگر اشكم جارى نگردد.
آيا همانند بعضى از افراد كه بسان گوسفندان در بيابان شكم خود را پر مى كنند و مى خوابند، و يا همچون دسته ديگرى از آن ها در آغل ها از علف سير مى شوند و استراحت مى كنند، على هم بايد همانند آنان بخورد و به استراحت بپردازد؟ در اين صورت چشمش روشن باد كه پس از سال ها عمر به چهار پايان رها شده و گوسفندانى كه در بيابان مى چرند، اقتدا كرده است.»
غفلت زدايى و هشدار درباره سرانجام زندگى
امام(عليه السلام) به ياران خود اين چنين رهنمود مى دادند: «آگاه باشيد، هر مأمومى، امامى دارد، كه از نور دانشش بهره مى گيرد، بدانيد كه امام شما از دنيايش به همين دو جامه كهنه و از غذاها به دو قرص نان اكتفا كرده است.25
آگاه باشيد، شما توانايى آن را نداريد كه چنين باشيد، اما مرا از راه روى آوردن به «ورع»، «تلاش»، «عفت»، «طهارت دامن» و «پيمودن راه صحيح» يارى دهيد.
به خدا سوگند من از دنياى شما طلا و نقره اى نيندوخته ام و از غنايم و ثروت هاى آن مالى ذخيره نكرده ام و از زمين آن حتى يك وجب در اختيار نگرفته ام و از اين دنيا بيش از خوراك مختصر و ناچيز خود برنگرفته ام.
اين دنيا در چشم من بى ارزش تر و خوارتر از دانه تلخى است كه بر شاخه درخت بلوطى خودنمايى مى كند. آرى از ميان آنچه آسمان بر آن سايه افكنده، تنها «فدك» از آن ما بود كه آن هم گروهى بخل و حسادت ورزيدند (و آن را از دست ما ربودند( و گروه ديگرى آن را سخاوتمندانه به اين و آن تعارف كردند و حاتم بخشى نمودند )و آن را ميان بستگان خود تقسيم نمودند) و بهترين حاكمْ خداست.
مرا با «فدك» و غير فدك چكار؟ در حالى كه جايگاه فرداى هر كس، قبر اوست كه در تاريكى آن آثارش محو، و اخبارش ناپديد مى شود. قبر حفره اى است كه هرچه بر وسعت آن افزوده شود و دست حفر كننده بازتر باشد، سرانجام سنگ و كلوخ آن را پر مى كند، و جاهاى آن را خاك هاى انباشته مسدود مى نمايند.»
زيدبن الحسن(عليه السلام) مى گويد: امام صادق(عليه السلام) مى فرمود: «شبيه ترين انسان به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) اميرالمؤمنين(عليه السلام) بود، از حيث سيره عملى و خوردن و آشاميدن، غذاى آن حضرت نان و زيت بود، ولى مردم را نان و گوشت مى داد.»26
زهد در كنار پذيرش مسؤوليت هاى مهم
زهد علوى مانع از روى آوردن به خدمات اجتماعى نيست; زهد او با پذيرش مسؤوليت اجتماعى و قبول حكومت بر مردم، براى مديريت صحيح جامعه، در صورت فراهم بودن زمينه هاى لازم توافق دارد. حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) در هنگام پذيرش بيعت مردم در خطبه معروفشان مى فرمايند: «سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و آدمى را آفريد، اگر روى آوردن مردم عامل ضرورت پذيرش مسؤوليت نبود، اصلا خلافت را قبول نمى كردم; زيرا خداوند از دانايان پيمان گرفت كه وقتى زمينه لازم تصدى حاكميت بر مردم فراهم شد، آنان نبايد از پذيرش مسؤوليت شانه خالى كنند و در برابر ظلم ظالم نبايد سكوت كنند و نبايد از يارى دادن به مظلوم كوتاهى ورزند.27
اگر اين مسأله نبود، من افسار شتر خلافت را روى كوهانش مى گذاشتم و آخر آن كه همان رها كردن خلافت است را در اول آن، پديدار مى ساختم و بر شما پوشيده نيست كه دنيا در نظر من از آب بينى بزى كم قيمت تر است.»
زهد على(عليه السلام) در ديدگاه ابن ابى الحديد
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه مى نويسد:
از حيث زهد، بايد دانست كه على(عليه السلام) پيشواى زهدپيشگان است:
«و اما الزهد فى الدنيا فهو سيّد الزهاد.»
او سپس از يكى از صحابه اميرالمؤمنين نقل مى كند، كه مى گفت:
آن گاه كه در كنار على(عليه السلام) نشسته بودم، دستور داد غذاى او را بياورند، ديدم نان جوينى است در ميان بسته اى كه مهر و موم شده است. گفتم: يا على چرا درِ ظرف را مهر و موم كرده اى؟! امام(عليه السلام)پاسخ داد: مى ترسم فرزندانم آن را با زيت آغشته كنند.
ابى ابى الحديد در ادامه همين كلام مى نويسد:
آن حضرت لباس وصله دار به تن مى نمود. كفش او از ليف خرما (ارزان ترين كفش ها) و لباس او دست بافت بود. آن حضرت كم تر گوشت مى خورد و مى فرمود: شكم خود را قبرستان حيوانات مسازيد. او دنيا را واقعاً طلاق گفته بود. در حالى كه از تمام نواحى كشور اسلامى آن روز، مگر از نواحى شام، اموال فراوانى سوى او سرازير بود و اختيار چگونگى مصرف آن ها با او بود. ولى او بسيار زاهدانه زندگى مى نمود.28
موقعيت دنيا پرستان و ثروتمندان در دنيا و آخرت
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) درباره توجه به دنياپرستان مى فرمايند:
«من تضعضع لذى سلطان ارادة دنياه اعرض اللّه عنه بوجهه فى الدنيا و الاخرة.»29; كسى كه در برابر قدرت مدارى تواضع كند تا از دنياى او برخوردار گردد، خدا از او در دنيا و آخرت بيزار است.
آن حضرت در رهنمودى ديگر مى فرمايند: «لعن اللّه عز و جل فقيراً تواضع لغنىِّ من اجل ماله، من فعل ذلك منهم فقد ذهب ثلثا دينه.»30; خدا آن فقير را لعنت مى كند، كه در برابر دارايى به خاطر مالش، تواضع كند و كسى كه چنين كند دو ثلث از ايمان او نابود مى شود.
بر اين اساس، اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمودند:
«… و مَن أتى غنيّاً فتواضع له لغناه ذهب ثلثا دينه.»;31 كسى كه براى شخص ثروتمند و سرمايه دارى، به خاطر سرمايه اش، تواضع كند، دو ثلث از ايمان او از دست مى رود.
اسلام درباره مقدار و اندازه مال اندوزى قاعده اى را بيان نكرده است. آنچه در دين اسلام اهميت دارد، چگونگى كسب مال و عملكرد افراد در مصرف آن است. چنانچه فردى از راه مشروع اموالى را كسب كند و سپس حقوق شرعى آن را ادا نمايد و با پرهيز از حبس مال، زمينه هاى كار و فعاليت در جامعه را گسترش دهد، مورد توجه اسلام قرار دارد.
البته بايد توجه داشت كه ثروت و اموال زمينه آزمايش مهمى براى افراد است و آنچه مهم است، توفيق در عملكرد صحيح است، در غير اين صورت، دارايى جز وزر و وبال چيزى ديگرى نخواهد بود. از اين رو، ثروتمندان چند دسته اند:
1. افرادى كه از راه حرام به كسب ثروت پرداخته، و در راه حرام نيز آن را خرج كرده اند.
2. افرادى كه از راه حلال اموالى را به دست آورده اند، ولى در راه حرام آن را صرف كرده اند.
3. افرادى كه از راه حرام به كسب ثروت پرداخته اند، ولى در راه حلال آن را صرف كرده اند.
4. گروهى كه از راه حلال اموالى را به دست آورده اند و در راه حلال نيز آن را صرف كرده اند.
به سه گروه اول دستور داده مى شود تا به جهنم كيفر داخل شوند، ولى به گروه چهارم ندا مى رسد كه:
آيا در راه كسب ثروت اهميت عبادات را رعايت كرده ايد؟ اگر پاسخ منفى باشد، اينان نيز به سوى جهنم به حركت درمى آيند و اگر پاسخ مثبت باشد، در آن صورت از آنان مى پرسند: آيا حقوق مالى الهى (خمس، زكات، فطره و…) را پرداخت كرده ايد؟ اگر پاسخ منفى باشد، اينان نيز به سوى جهنم سوق داده مى شوند و اگر پاسخ مثبت باشد، از آنان مى پرسند: آيا حقوق جامعه و مردم (حقوق فاميل، صله رحم مالى و…) را ادا كرده ايد؟ اگر پاسخ مثبت نباشد، اينان نيز به سوى جهنم به حركت درمى آيند.32
بنابراين، ثروتمندان،درقيامت موردانواع بازجويى هاخواهند بود.
اميرمؤمنان(عليه السلام) در تحليل وضع اجتماعى غنا و فقر مى فرمايند: «ان اللّه سبحانه، فرض في اموال الأغنياء اقوات الفقراء»33; پروردگار حكيم رزق و روزى مستمندان را در ميان اموال ثروتمندان قرار داده است.
آن حضرت در جاى ديگر مى فرمايند:
«فما جاء فقير الا بما مُتع به غنىّ.»34; فقيرى، گرسنه نمى ماند جز به خاطر كاميابى ثروتمندان.
كلام شيخ بهايى در اقسام زهد
فيلسوف عارف و فقيه نامدار شيخ بهايى(رحمه الله) در باب زهد در «كشكول» مى نويسد: «زهد، بر دو گونه است: زهد عام و زهد خاص. زهد عام، همان زهد ظاهرى است; يعنى زهد پيشگى به امور دنيوى، ولى زهد خاص آن است كه انسان، دنيا را چيزى به حساب نياورد تا بخواهد بدان زهد ورزد، براى چنين انسانى تفاوتى ندارد كه زندگى اش چگونه گذرد و با كدامين لباس و غذا زندگى كند; چنان كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايد: ايمان آدمى كامل نيست، جز آن كه بدين مرحله برسد كه باكى نداشته باشد كه كدامين لباس را بپوشد و كدامين غذا را مصرف كند.35
چنانچه آيه شريفه “لكى لا تأسوا على ما فاتكم و لا تفرحوا بما اتاكم” (حديد: 23) نيز بر اين حقيقت دلالت مى كند.»
فوايد و بركات گسترش روحيه زهد در جامعه اسلامى
تقويت روحيه عزت نفس و تلاش براى خودكفايى
اصبغ بن نباته مى گويد: اميرالمؤمنين(عليه السلام) در اولين سخنرانى رسمى خود پس از قبول خلافت در كوفه به حضار فرمود: «دخلت بلادكم… و راحلتى ها هى فان أنا خرجتُ من بلادكم بغير ما دخلت فاننى من الخائنين.»36; با اين بسته، و بار و بنه مختصر و سوارى به شهر شما داخل شدم و اگر با اموال و ثروتى بيش تر از اين، از شهر شما خارج گشتم، در شمار خائنين هستم.
امام(عليه السلام) در ايام خلافت، همه اوقات خود را به مديريت كلان و سياست گذارى جامعه و رسيدگى به امور مردم و حكومت اسلامى صرف مى نمودند.
پدر أبو عنتره مى گويد: در «خورنق» به حضور اميرالمؤمنين(عليه السلام) رسيدم، در حالى كه خليفه مسلمانان در سرماى زمستان آن روز با قطيفه اى تن خود را پوشانيده بود! به او گفتم: يا اميرالمؤمنين! اين همه بيت المال در اختيار شما است، چرا براى خود لباس فراهم نمى كنى؟
آن حضرت فرمود: من زندگى را با قطيفه اى كه از مدينه آورده ام اداره مى كنم.37
امام(عليه السلام) در روز ورود به بصره به پيراهن تن خود اشاره كرده و مى فرمايند: «اين پيراهن من است كه آن را همسرم بافته است.»
در اين كلام، نكات ارزنده اى به چشم مى خورد كه توجه بدان ها مفيد است.
امام(عليه السلام) در اين گفتار، علاوه بر ترويج روحيه قناعت و دورى از تجمل گرايى، بر اين نكته مهم تأكيد مىورزند كه بايد با تلاش و زحمت به سوى خودكفايى رفت و به استفاده از محصولات توليد داخلى توجه كرد.
وقتى خليفه و رهبر جامعه اسلامى، بى توجه به محصولات وارداتى، پيراهنى را برمى گزينند كه محصول دست و كار فردى از درون جامعه خويش است، در واقع مردم را به سوى تلاش براى خودكفايى سوق مى دهند.
همدلى با طبقات محروم اجتماع
يكى از اهداف اساسى حكومت اسلامى، زدودن محروميت از جامعه است. بر اين اساس، به منظور همگامى با توده مردم، زندگى مسؤولان نظام بايد همچون زندگى عموم افراد اجتماع بوده و مايه آرامش آلام روحى مستمندان باشد. خوى زاهدانه و دورى از تكلّف و هرگونه زرق و برق، از همين فلسفه نشأت مى گيرد.
اميرالمؤمنين(عليه السلام)مى فرمايد:
«بر پيشواى مسلمانان لازم است كه در صورت تصدى منصب پيشوايى و رهبرى، لباس تنگدستان و فقيران جامعه خويش را بر تن كند.».38
نيز مى فرمايد: «البته خدا مرا براى پيشوايى خلق خود برگزيد و بر من لازم دانست تا درباره خودم و خوردن، آشاميدن و پوشيدنم در سطح طبقه فقير جامعه زندگى كنم تا فقير به سبب فقرم به من اقتدا كند و دلخوش باشد و غنى به ثروتش مغرور نگردد.»39
توجه به آثار مثبت روحى زهد
زهد در زندگى آثار مثبت و سازنده بى شمارى دارد. در ذيل به برخى از آن ها اشاره مى شود:
الف. تجلّى فطرت خداجويى
سرشت آدمى بر طهارت و تقوا، خدامحورى و دين باورى بنيان نهاده شده است. دورى از رفاه گرايى و لذت پرستى و آراستگى به خصلت زهد و ساده زيستى و بى ميلى به دنيا، فطرت پاك آدمى را پرفروغ مى سازد و دنيازدگى و غرق شدن در رفاه و عيش و تنعم غفلت زا، شعاع فطرت را بى فروغ و خاموش مى گرداند.
شخصى از امام سجاد(عليه السلام) پرسيد: زهد در دنيا چيست؟
امام در پاسخ فرمودند: «زهد همان روى آوردن و رغبت به تقواست.»40
اميرمؤمنان سرور زهد پيشگان نيز در اين باره مى فرمايند: «كسى كه در دنيا زهد را پيشه خود سازد، دين خود را حفظ مى كند.»41
ب. بصيرت و حكمت
رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به ياران خود چنين رهنمود مى دادند:
«ما زهد عبدٌ في الدنيا الا اثبت اللّه الحكمة فى قلبه و بصّر عيوبها.»42; هيچ بنده اى در دنيا زهد را پيشه خود نسازد، جز آن كه خدا حكمت را در قلب وى جاى دهد و او را به عيوب دنيا بينا سازد.
اميرمؤمنان(عليه السلام) نيز در اين باره مى فرمايند: «و من زهد فى الدنيا و لم يجزع من ذلها و لم ينافس فى عزها هداه اللّه بغير هداية من مخلوق و علّمه بغير تعليم و اثبت الحكمة في صدره و اجراها على لسانه»43; كسى كه در دنيا زهد بورزد و در برابر گرفتارى هاى زندگى بى تابى نكند و در برترى طلبى هاى آن رقابت نورزد، خدا او را بدون يارى مخلوق هدايت كند و بدون تعليم، حكمت را در سينه اش جاى دهد و بر زبانش جارى گرداند.
آن حضرت همچنين رهنمود مى دادند: «لا تنصر قلبك الهمّ على مافات فيشغلك عن الاستعداد بما هوآت.»44; مگذاريد غم و غصه خوردن در برابر آنچه از دست رفته بر روحتان حكمفرما گردد; زيرا اين مسأله مانع آمادگى و هشيارى به مسائل آينده مى شود.
امام صادق(عليه السلام) در اين باره فرموده است:
«من زهد في الدنيا اثبت اللّه الحكمة فى قلبه و انطق بها لسانه»45; كسى كه در زندگى، زاهدمنش باشد، خداوند متعال دانش را در دلش پايدار و زبانش را به حكمت گويا مى سازد.
مولوى مى گويد:
جان شرع و جان تقوا عارف است *** معرفت محصول زهد سالف است
زهد اندر كاشتن، كوشيدن است *** معرفت آن كشت را درويدن است46
ج. صبر و ثبات
در كلام اميرمؤمنان(عليه السلام) در توصيف زاهدان راستين آمده است: «الزاهدون في الدنيا قوم وعظوا و اتعظو و اخيفوا فحذروا… و ان اصابهم يُسر شكروا و ان اصابهم عُسر صبروا.»47
در اين روايت، اميرالمؤمنين(عليه السلام) زهد را مشتمل بر صبر و بردبارى در برابر سه چيز مى دانند:
اول. صبر در برابر ناملايمات و گرفتارى هاى زندگى;
دوم. صبر در انجام تكاليف و طاعات;
سوم. صبر در برابر معصيت ها (خويشتن دارى از آلودگى ها).
امام صادق(عليه السلام) از رسول خد(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند كه آن حضرت فرمود:
ما گروه انبيا بيش تر از ساير انسان ها در معرض گرفتارى ها قرار مى گيريم و پس از ما از ميان مؤمنان آن كس كه از حيث رتبه به ما نزديك تر است، با گرفتارى ها بيش تر دست و پنجه نرم خواهد نمود.48
مصايب و مشكلات، يكى از آزمون هاى بزرگ الهى است و مؤمنان ساده زيست و زاهدمنش هستند كه از اين امتحان ها با سربلندى و موفقيت بيرون مى آيند.
على(عليه السلام) فرموده اند: «و من زهد في الدنيا هانت عليه المصائب.»49; هر كه به دنيا بى رغبت باشد، گرفتارى ها بر او آسان مى شود.
آرى، كسى كه مشتاق بهشت است، از شهوت ها و خواسته هاى نفسانى كناره مى گيرد و مغلوب آن ها نمى گردد و كسى كه از جهنم مى هراسد، از حرام ها گريزان است و كسى كه در زندگى «زهد» را پيشه خود مى سازد، تحمل و دشوارى ها و مصيبت ها بر او سهل و آسان مى گردد.50
اميرالمؤمنين(عليه السلام) در اين باره مى فرمايند: «الزهد في الدنيا من لم يغلب الحرام صبره و لم يشغل الحلال شكره.»51; زاهد كسى است كه صبور باشد و جاذبه عمل حرام بر صبورى اش غالب نيايد و در صورت دستيابى به نعمت هاى حلال، خدا را از ياد نبرد.
اين زهد است كه مى تواند در عرصه هاى مختلف زندگى پشتوانه حركت آدمى باشد، به او ثبات و استقامت ببخشد و قدرت روحى اش را تضمين نمايد.
د. آرامش و سكون نفسانى
يكى از آثار حيات بخش زهد اسلامى، آرامش دل است. زهد مى تواند بسيارى از اسباب و عوامل پيدايش افسردگى هاى روحى را از آدمى دور سازد.
پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «الرغبة في الدنيا تكثر الحزن و الزهد في الدنيا يريح القلب.»52; رغبت و ميل به دنيا مايه غم و اندوه، وزهدوبى رغبتى نسبت به دنيا موجب آرامش قلب آدمى است.
در حديثى ديگر، مى فرمايد: «الزهد فى الدنيا يريح القلب و البدن و الرغبة فيها تكثر الهم و الحزن و البطنة تقسى القلب.»53; زهد در دنيا مايه آسايش تن و جان، و دلبستگى و علاقه مندى به دنيا سبب فزونى حزن و اندوه، و شكم پرستى عامل قساوت و سنگدلى است.
اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايد: «الراحة في الزهد; الزهد افضل الراحتين; من احب الراحة فيؤثر الزهد.»54; آسودگى و راحتى نزد زهد نهفته است و زهد برترين آسودگى ها است; كسى كه طالب راحتى و آسايش قلبى در زندگى است، شيوه زاهدمنشى را برگزيند.
آن حضرت همچنين مى فرمودند: «الزهد فى الدنيا الراحة العظمى.»55; زهد در زندگى مايه برترين آسايش قلبى است.
صائب تبريزى مى گويد:
از حادثه لرزند به خود، قصرنشينان ما خانه بدوشان، غم سيلاب نداريم
باور كه مى كند كه در اين بحر چون حباب سر داده ايم و زندگى از سر گرفته ايم
هـ. سخاوت و ايثار
در پرتو خوى ساده زيستى و زاهدمنشى، روحيه سخاوت پيشگى در آدمى تقويت مى شود; چنان كه اميرمؤمنان(عليه السلام) مى فرمايند: «رأس السخاء الزهد في الدنيا.»56; اساس سخاوت پيشگى، زهدورزى نسبت به دنيا است.
اگر آدمى به دنيا حريص و شيفته باشد، نمى تواند از آنچه دارد دل بركند و به ديگران عطا نمايد، اما خوى زهدپيشگى و بى ميلى به ثروت، ايثار و دستگيرى از حاجتمندان را آسان مى سازد.
دقت در زندگى انسان هاى ايثارگر، گوياى همين مطلب است. آنان كه به نيكوكارى دست مى يازند، كسانى كه ميراثى جاودانه از خود باقى مى گذارند و مراكز علوم حوزوى و دانشگاهى، مراكز خدمات اجتماعى، تربيتى و فرهنگى داير مى كنند، و كسانى كه فرصت و عمر خود را وقف پيشرفت هاى علم و دانش مى كنند، همه و همه در شمار زهّاد روزگارند.________________________________________
پى نوشت ها
1 ر. ك: ابن اثير، النهاية، ماده زهد
2 ر. ك: الخليل، العين، ماده زهد
3 ر. ك: فيومى، مصباح المنير، ماده زهد
4 ر. ك: نراقى، جامع السعادات، ج 2، ص 56
5 ر. ك: طريحى، مجمع البحرين، ماده زهد
6 الغدير، ج 2، ص 91
7 ر. ك: ابن قيم، عدة الصابرين، ص 262
8 نهج البلاغه، خطبه 3، فراز 18
9 نهج البلاغه، حكمت 131
10 مؤمنون: 14
11 نهج البلاغه ر. ك: موسوعة اطراف الحديث، ج 5، صص 76ـ75
12 نهج البلاغه ر. ك: موسوعة اطراف الحديث، ج 5، صص 76ـ75
13 نهج البلاغه ر. ك: موسوعة اطراف الحديث، ج 5، صص 76ـ75
14 ر. ك: نهج البلاغه، حكمت شماره 131
15 ر. ك: مجموعه ورّام، ج 2، ص 476
16 بحارالانوار، ج 10، ص 167 / حكمت 439 / حكمت 28 / حكمت 64 / نامه 53
17 بحارالانوار، ج 10، ص 167 / حكمت 439 / حكمت 28 / حكمت 64 / نامه 53
18 بحارالانوار، ج 10، ص 167 / حكمت 439 / حكمت 28 / حكمت 64 / نامه 53
19 بحارالانوار، ج 10، ص 167 / حكمت 439 / حكمت 28 / حكمت 64 / نامه 53
20 بحارالانوار، ج 10، ص 167 / حكمت 439 / حكمت 28 / حكمت 64 / نامه 53
21 بحارالانوار، ج 100، ص 65
22 نهج البلاغه، خطبه 209
23 ر.ك: نگارنده، زهداسلامى، انتشارات دفترتبليغات اسلامى قم
24 نهج البلاغه، نامه 45
25 نهج البلاغه، نامه 45
26 مجموعه ورّام، ج 2، ص 467
27 نهج البلاغه، خطبه سوم، فراز 18
28 شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 1، ص 16
29 ر. ك: المتقى، كنزالعمال، ج 3، ح 629
30 ر. ك: المتقى، كنزالعمال، ج 3، ح 6288
31 نهج البلاغه، حكمت 228
32 ر. ك: علامه نراقى، معراج السعاده
33 نهج البلاغه، كلمات قصار 328
34 نهج البلاغه، كلمات قصار 328
35 كشكول شيخ بهايى، ج 2، ص 294
36 ر. ك. به: نهج البلاغه
37 حلية الأوليا، ج 1، ص 82
38 مستدرك الوسايل، ج 1، ص 79
39 بحرانى، حلية الابرار، ج 1، ص 241
40 وسائل الشيعه، ج 11، ص 315 / نگارنده، فطرت مذهبى، فصل طبيعت انسان.
41 غررالحكم، ح 8468
42 قصارالجمل، ج 1، ص 285
43 تحف العقول، ص 226
44 الحياة، ج 1
45 قصارالجمل، ج 1، ص 285
46 مثنوى، دفتر ششم
47 ميزان الحكمة، ج 4، ص 254 / بحارالانوار، ج 77، ص 94
48 مصباح الشريعه، ص 183
49 غررالحكم، ح 8626
50 مرآة العقول، ج 8، ص 288
51 نهج البلاغه
52 شيخ صدوق، خصال، ج 1، ص 144
53 نهج الفصاحة، ص 359
54 غررالحكم، ج 329 و 1652
55 غررالحكم، ح 1316
56 بحارالانوار، ج 78، ص 80; غررالحكم
فرم در حال بارگذاری ...
پیامدهای طلاق (فردی _ اجتماعی)
موضوع :
پیامدهای طلاق (فردی _ اجتماعی)
استاد راهنما: سرکار خانم قاسمی
محقق: جعفرزاده
بهار 89
چکیده
پیامدهای طلاق در واقع شامل آثار و عواقبی که طلاق بر روی افراد و خانواده و اجتماع می گذارد. اهمیتی که مسأله پیامدهای طلاق دارد به خاطر اینکه افراد از عواقب و آثار طلاق آگاه شوند و هنگامی که دچار مشکل شدند سریع به فکر طلاق و جدایی نیفتند .
مقاله طی چندین مبحث و عناوین گردآوری شده است از جمله انواع طلاق ، پیامدهای فردی طلاق در زوجین و کودکان ، خاطره تلخ کودکان ، وضع روانی کودکان ، کودک و خانواده از هم گسیخته ، آمادگی برای تبهکاری ، پیامدهای اجتماعی ، افزایش جرائم و بزهکاری و تضعیف اقتصاد جامعه، از بین رفتن نقشها و حیثیت اجتماعی افراد طلاق ، کشیده شدن جامعه به سوی تنبلی و کسلی و تضعیف بنیه علمی جامعه می باشد.
...
در راستای این مقاله از کتب و متون تفسیری و روایی و اجتماعی و چند سایت استفاده شده است.>کلید واژه
پیامد ، طلاق ، زوجین ، متارکه ، نفقه ، فحشا ، جرم ، مخرّب
مقدمه
با سپاس از ذات اقدس اله
طلاق جدا شدن زن و شوهر و در اصل انحلال نکاح دائم با شرایط خاص از جانب مرد است . آثار و عواقبی که طلاق بر روی فرد و اجتماع می گذارد را پیامدهای طلاق می گویند . پژوهش هایی که قبلا در مورد پیامدهای طلاق صورت گرفته شامل پیامدهای فردی و اجتماعی می باشد .
عواملی که باعث به وجود آمدن و تنظیم این مقاله در حد بضاعت شد به خاطر این بود که زوجین که می خواهند طلاق بگیرند کمتر به پیامدها و عواقب طلاق در زندگی خود و کودکانشان فکر می کنند و فقط به فکر آزادی و رهایی خود می باشند .
اهمیت مسأله برای پرداختن به پیامدهای طلاق به خاطر این است که اگر خانواده آگاهی بیشتری از عواقب و آثار طلاق داشته باشند کمتر دچار طلاق می شوند و سعی می کنند زندگی خود را سامان دهند. طلاق در بزهکاری نوجوان اثر دارد . اعتیاد یکی از آثار طلاق در جوانان می باشد . بدبین و سوءظن به جنس مخالف در ازدواج مجدد افراد مطلقه اثر دارد . مشکلات روحی و روانی یکی از آثار طلاق در کودکان می باشد .
روش مقاله به صورت تحلیلی و توصیفی می باشد.
1
تعریف لغوی و اصطلاحی طلاق
معنای لغوی : بسار جدا شونده ﺍﺍ بسیار طلاق دهنده ، زنها که مرتباً ازدواج می کند و طلاق می دهد1 . جدا شدن زن و شوهر .
طلاق بر چند طریق انجام می شود
1. سه طلاق که رجوع در آن جایز نیست جز پس از ازدواج زن با محلل .
2. طلاق بائن طلاقی که بدون نکاح رجوع جایز نیست .
3. طلاق خلع که زن با دادن مال یا بخشیدن کابین بر می گردد .
4. طلاق رجعی طلاقی است که رجوع در مدت عده بدون نکاح جایز است2 .
معنای اصطاحی : طلاق عبارت است از انحلال نکاح دائم با شرایط و تشریفات خاص از جانب مرد یا نماینده او3 .
پیامدهای فردی طلاق
بر اثر اختلاف ها ، درگیری ها ، شاخ و شانه کشیدن ها بالاخره طلاق صورت می گیرد و زن و مرد وارد مرحله دیگری از زندگی می شوند و ناگزیرند بنای جدیدی را احداث و پایه گذاری کنند . ظاهراً کارها تمام است و دیگر نباید مسأله ای داشته باشند ولی دقت و تأمل برای آنها که احساس مسولیتی دارند نشان می دهد که مباحث دیگری هم قابل ذکر است . اگر زن و مرد صاحب فرزند یا فرزندان باشند وجود آنها برای این دو (زن و شوهر سابق) خود مسأله است در خاطره تلخ فرزندان و وضع روانی آنها اینان مقصرند . باید برای کودکان تعیین تکلیف کنند که نزد چه کسی بمانند و چگونه زندگی کنند . مسأله دیدارشان از اطفال و دلداری ها و حمایت ها به گونه ای حل شود4 .
الف . پیامدهای فردی طلاق در زوجین
بدون شک مرد و زنی که سالها و ماهها با یکدیگر زندگی کرده اند سپس از هم جدا می شوند عواطف و احساساتشان جریحه دار خواهد شد و در ازدواج آینده خاطره ی ازدواج قبل دائماً آنها را نگران نگه می دارد و حتی به همسر آینده با یک نوع بدبینی و سوءظن می نگرند . آثار زیان بار این امر بر کسی مشخص نیست لذا بسیار دیده شده که این گونه زنان و مردان برای همیشه از ازدواج چشم پوشی می کنند5 .
پس از طلاق مسائل حل نمی شوند بلکه نوعی جدید از مسائل برای زوجین پدید می آید . خود زن که در پی آن است از این پس چه کند ؟ در کجا زندگی کند ؟ در برابر ملاحظات خویشاوندی چه موضعی بگیرد ؟ چگونه انس ها و عاطفه ها را فراموش کند ؟ شوهر که او هم وضعی شبیه حال زن خود را دارد و برای او دشوار است که روابط و سوابق را فراموش کند و حوادث حال و بعد را نادیده بگیرد . مگر با تجدید فراش و انتخاب همسر جدید مسائل همه حل می شوند ؟ و بالاخره مسأله امور مالی برای زن و مرد مطرح است و هم برای زن سخن از وجود عده و نفقه است6 .
2
خداوند هم در قرآن درباره حقوق زن بعد از جدائی صحبت می کند ، هم از نظر مسکن و نفقه و هم از جهات دیگر .
نخست درباره چگونگی مسکن زنان مطلقه می فرماید : و آنها را هر جا خودتان سکونت دارید و امکانات شما ایجاب می کند سکونت دهید . ( اَسکِنُو هُنَّ مِن حَیثُ سَکَنتُم مِن وُجدِکُم ) راغب نیز در مفردات می گوید : تعبیر مِن وُجدِکُم مفهومش این است که به مقدار توانایی و به اندازه ی غنای خود مسکن مناسب برای زنان مطلقه در نظر بگیرید .
طبیعی است آنجا که مسکن بر عهده شوهر است بقیه نفقات نیز بر عهده او خواهد بود دنباله آید که درباره نفقه زنان باردار سخن می گوید نیز شاهد این مدعا است سپس به حکم دیگری پرداخته می گوید : ( به آنها زیان نرسانید تا کار را بر آنها تنگ کنید و مجبور به نقل مکان و ترک نفقه شما شوند ) مبادا کینه توزیها و عداوت و نفرت شما را از راه حق و عدالت منحرف سازد و آنها را از حقوق مسلم خود در مسکن و نفقه محروم کنید . و آن چنان در فشار قرار گیرند که همه چیز را رها کنند و فرار کنند !
در سومین حکم در مورد زنان باردار می گوید : ( و اگر باردار باشند مخارج آنها را تا زمانی که وضع حمل کنند بدهید) زیرا مادام که وضع حمل نکرده اند در حال عده هستند و نفقه و مسکن بر همسر واجب است .
در چهارمین حکم در مورد حقوق « زنان شیرده » می فرماید : ( اگر حاضر شدند بعد از جدائی فرزندان را شیر دهند اجر و پاداش آنها را بپردازند ) اجرتی متناسب با مقدار و زمان شیر دادن بر حسب عرف و عادت و از آنجا که بسیار می شود نوزادان و کودکان مال المصالحه اختلافات دو همسر بعد از جدائی واقع می شوند .
در پنجمین حکم یک دستور قاطع در این زمینه صادر می کند می فرماید : درباره سرنوشت فرزندان با مشاوره یکدیگر و به طور شایسته تصمیم بگیرید مبادا اختلافات دو همسر ضرر به منافع کودکان وارد سازد از نظر جسمی و ظاهری گرفتار خسران شوند و یا از نظر عاطفی از محبت و شفقت لازم محروم بمانند . پدر و مادر موظفند خدا را در نظر بگیرند و منافع نوزاد بی دفاع را فدای اختلافات و اغراض خویش نکنند . ( وَ اتَمِرُوا بَینَکُم بِمَعرُوفِ ) جمله وَ اتَمِرُوا از ماده ( ایتمار ) گاه به معنی « پذیرا شدن دستور » و گاه به معنی « مشاوره » می آید . و در اینجا معنی دوم مناسبتر است و تعبیر به معروف تعبیر جامعی است که هر گونه مشاوره ای را که خیر و صلاح در آن باشد شامل می گردد و از آنجا که گاهی توافق لازم میان دو همسر بعد از طلاق برای حفظ مصالح فرزند مسأله شیر دادن حاصل نمی شود .
در ششمین حکم می فرماید : ( اگر هر کدام بر دیگری سخت گرفتید و به توافق نرسیدید زن دیگری می تواند شیر دادن آن بچه را بر عهده گیرد تا کشمکشها ادامه نیابد ) اشاره به اینکه اگر اختلافها به طول انجامید خود را معطل نکنید و کودک را به دیگری بسپارید در درجه اول حق مادر بود که این فرزند را شیر دهد اکنون که با سخت گیری و کشمکش این امر امکان پذیر نیست نباید منافع کودک ر به دست فراموشی سپرد باید آن را بر عهده دایه ای بگذارد7 .
3
در آیه بعد ، هفتمین و آخرین حکم را در این زمینه بیان کرده می افزاید : ( آنهایی که امکانات وسیعی دارند از امکانات خود انفاق کنند و آنها که تنگدستند از آنچه خدا به آنها داده است انفاق نمایند و خداوند هیچکس را جز به اندازه آنچه به او داده تکلیف نمی کند ) آیا این دستور یعنی انفاق به اندازه توانایی مربوط به زنان است که بعد از جدایی شیر دادن کودکان را بر عهده می گیرند و یا مربوط به ایام عده است که در آیات قبل به طور اجمال اشاره شده بود و یا مربوط به هر دو است .
معنی اخیر از همه مناسب تر است هر چند جمعی از مفسران آن را تنها مربوط به زنان شیرده دانسته اند ، درحالی که آیات گذشته در این باره تعبیر به اجر شده نه نفقه و انفاق .
به هر حال آنها که توانایی کافی دارند باید مضایقه و سختگیری نکنند و آنها که تمکن مالی ندارند بیش از توانایی خود مأمور نیستند و زنان نمی توانند ایرادی به آنها داشته باشند .
به این ترتیب نه آنها که دارند بخل کنند نه آنها که ندارند مستحق ملامتند و در پایان آیه برای اینکه تنگی معیشت سبب خارج شدن از جاده حق و عدالت نگردد و هیچ یک زبان به شکایت نگشایند . می فرمایند : خداوند به زودی بعد از سختیها آسانی و راحتی قرار می دهد یعنی غم مخورید ، بی تابی نکنید ، دنیا به یک حال نمی ماند . مبادا مشکلات مقطعی و زود گذر رشته صبر و شکیبایی شما را پاره کند8 .
درباره نفقه در روایات هم آمده است از جمله اینکه از امام صادق (ع) پرسیدند : مرد زنش را طلاق می دهد آیا او را بهره مند سازد ؟ حضرت فرمود : آری ، آیا دوست ندارد از نیکوکاران باشد ؟ آیا دوست ندارد از متقیان باشد ؟9
وقتی کسی همسر خود را طلاق می دهد باید از نظر تقوی و انسانیت با تأسّی به رسول اکرم (ص) دو کار انجام دهد :
1. بهره مند ساختن همسر مطلقه از مال و نیکی ، غیر از مهریه و نفقه و کسوه که واجبند.
2. طلاق به سراح جمیل تعبیر شده است طلاقی است که با رعایت همه جوانب انسانی و احترامات متقابل و حفظ سوابق ، به جز امور خصوصی و ادامه این وضع مانند معامله و رفتار با سایر انسانها خصوصاً اگر فرزندان محصول ازدواج ایشان باشند10 .
اسلام برای نظام خانواده و حفظ حقوق زنان و فرزندان اهمیت بسیاری قائل است و از طلاق تا آنجا که ممکن است جلوگیری می کند و ریشه های آن را می خشکاند . در روایات بسیار طلاق گرفتن و گسستن پیوند خانوادگی را مذمّت کرده اند از جمله روایتی از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) می فرماید : خشم انگیزترین کار حلال در پیشگاه خدا گسستن پیوند خانوادگی است11 ، و در جای دیگر از حضرت رسول اکرم (ص) روایت شده است که زنان را جز به خاطر بدگمانی جدی طلاق ندهید چرا که خدا نه مردان بسیار زن بگیر را دوست می دارد و نه زنان بسیار شوهر بگیر را12 .
اما هرگاه کار به بن بست کشید و چاره ای جز طلاق و جدایی نبود . اسلام اجازه نمی دهد حقوق فرزندان و یا زنان در این کشمکش پایمال شود حتی طبع جدایی را طوری می ریزد که امکان بازگشت غالباً وجود داشته باشد . دستوراتی هم چون امساک به معروف و جدایی به معروف و نیز عدم زیان و ضرر و تضییق و سختگیری نسبت به زنان و مشاوره شایسته برای روشن ساختن سرنوشت کودکان13 .
4
ب . پیامدهای فردی طلاق در کودکان
کودکان که در آغاز زندگی خود با چنین محرومیت و سرخوردگی ( متارکه والدین ) مواجه شده و باید بسوزند و بسازند . سرنوشت و آینده شان مبهم است معلوم نیست در کنار ناپدری باید باشند یا نامادری یا پدر و مادر خود و یا دربدر و نابسامان .
1. خاطره تلخ کودکان
خدا کند که کودکان آنقدر خردسال باشند که رابطه ناگوار بین زن و شوهر را درک نکنند و نفهمند در بین آنها چه گذشته است ؟ و گرنه این امر چه آثار ناگواری در آنان پدید خواهد آورد ؟ ولی این را هم بگوئیم مگر ممکن است بچه ها آن را نفهمند ؟ اگر امروز نفهمیدند فردا چه خواهد شد ؟ کودکان فراموش نمی کنند که این پدر و مادر به ظاهر مهربان چگونه امنیت روان و آسایش فکری آنها را با درگیری ها و اختلاف خود به خطر انداخته و چگونه روزگارشان را سیاه کرده اند . پدر و مادر در درگیری و طلاق برای خود مأمنی از پیش تهیه دیده بودند ولی برای این کودکان خردسال چه فکری کرده اند ؟ آیا این کودکان قربانی جدال خود خواهی و غرور والدین خود نشده اند ؟ و آیا کودکان آن را فراموش خواهند کرد ؟
بلی ، طلاق ممکن است برای زوجین امری ناگزیر بوده ولی اثرش در کودک باقی می ماند و برای طفل نوعی ضایع کردن ، تباه ساختن و نادیده گرفتن است . زوجین شما با این برنامه کودک را به سوی تباهی سوق داده اید ، مفسده پدید آورده اید و نسل را ضایع ساخته اید و می دانید که خداوند این کار را دوست ندارد14 .
نفرت و خشم از والدین سراسر وجودش را فرا می گیرد و به فکر انتقام از خویشتن و دیگران بر می آید . او به همه مردان و زنان بدبین و مشکوک است اگر مادر عامل جدایی بوده او را عنصر پلید و گنهکار می داند15 .
2. وضع روانی کودکان
پس از جدایی و متارکه به ویژه دیدار رسمی و قانونی از فرزندان و عدم امکان رابطه آزاد کودک با والدین خود و عدم توانایی به ناز کردن ها و نوازش دیدن ها کودک در وضع روانی نادرستی قرار می گیرد . طبع آزادی خواه کودک خود را در محاصره و بند می یابد و می بیند که نمی تواند با پدر و مادر در رابطه دلخواه وضع روانی او مطلوب و مساعد نیست ، خود را دچار تنهایی و بی کسی می داند و در تاریکی و یأس به سر می برد . در برابر مختصر نگرانی و رنجش احساس دلمردگی و یأس می کند و نمی تواند عدم رضایت خود را از متارکه و جدایی والدین ابراز ندارد . اگر کودکان تیزهوش ولی خردسال باشند تدریجاً این تصور در آنان پدید می آید که حتماً خودشان گناهی مرتکب شده اند و امر و نهی والدین درباره شان اثر نگذارده و در نتیجه خود آنها را به جان هم انداخته و کارشان را به اختلاف و جدایی انداخته است و این تصور وضع روانی آنان را از بد بدتر می سازد .
در همه حال کودکان بخصوص آنها که شدیداً به پدر و مادر وابسته بوده و از آنها نازکشی دیده اند وضع روانی خوبی ندارند. وضع موجود را نمی توانند تحمل کنند ، حال و رفتار و دیدشان غیر عادی و توام با بدبینی و نگرانی است با اندک رنجی خود را می بازند16 .
5
3. کودک و خانواده از هم گسسته
پس از متارکه معمولاً کودکان وضع عادی ندارند ممکن است در کنار پدر ، مادر ، بستگان ، ناپدری ، نامادری زندگی کنند و یا گاهی چون توپی دست به دست شوند : امروز خانه مادربزرگ ، فردا خانه عمه ، روز بعد خانه خاله و . . .
اساس حیات متعادل برای کودک در این است که برخوردار از مهر متعادل مادری و جنبه های عدل و انضباط پدری باشد می دانیم که پس از طلاق یک کفه این ترازو می لنگد و گاهی هم هر دو کفه و زمانی هم نوسان آنقدر زیاد است که اصلاً بر روی آن نمی توان حساب کرد . تحول ها و طوفان ها در زندگی و در روحیه طفل اثر می گذارند .
به گونه ای که بررسی های روانکاوان نشان داده است این چنین کودکان لجوج ، حساس و زودرنج ، بدبین ، مزاحم و در مواردی خرابکار بار می آیند . تحقیقات دیگری در این رابطه نشان داده اند که رابطه ای است بین سلامت جسمی و روانی کودک یا خلق و خوی خویش فرزندان با آنچه که در بین والدین می گذرد . اگر روابط نیکو باشد آثار آن مثبت است و اگر روابط نادرست آثار آن منفی . جو بدبختی در کودک اثر می گذارد و او را به سوی بدبختی می کشاند17 .
4. آمادگی برای تبهکاری
بررسیهای روانکاوان نشان می دهد کودکانی که در دوران خردسالی با محرومیت و ناکامی به ویژه در جنبه عاطفی دمساز بوده اند در بزرگی یا مجرم شده اند و یا آمادگی برای جرم و تبهکاری داشته اند و این اصلی است که عمومیت دارد .
تحقیق دیگر نشان داده است کودکانی که با پدرزن طلاق داده و یا با مادر بیوه خود بزرگ شده اند . 50 % بیش از دیگر کودکانی که در محیطی عادی و متعادل و زیر دست والدین بوده اند آمادگی برای ارتکاب جرم دارند و رقم برای کودکانی که پدر و مادری زنده ولی از هم جدا شده دارند بیشتر است . هم چنین تحقیقات تجربی دیگران در مناطق دیگر نشان داده اند از انگیزه های مهم ارتکاب جرم و جنایت طلاق والدین است و این امر حتی در مواردی سبب گمراهی و اغفال کودک و تن دادن به ولگردی و خودفروشی می شود زیرا نیاز عاطفی آدمی را برای ارضا وا می دارد که تن به هر خواسته ای بدهد18 .
پیامدهای اجتماعی طلاق
پیامدهای اجتماعی طلاق نیز موضوعی در خور تأمل است . تا کنون در تأملات انجام شده به تأثیر طلاق بر زنان و فرزندان و مردان بسنده شده ، حال آنکه می توان پیامدهای طلاق را ساختارهای فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی نیز پی گرفت . شیوع طلاق سبب می گردد که هر نظام حکومتی آن را به عنون یک واقعیت فراگیر به رسمیت بشناسد ، احیاناً زمینه هایی برای قبح زدایی از آن بیابد .
6
سیاست های تأمین اجتماعی را به سمت حمایت از خانواده های طلاق جهت دهد در الگوهای مشارکت اجتماعی ، حضور زنان را به نگاهی متفاوت پی گیرد و در قوانین کار و الگوی اشتغال با فراخوان زنان به بازار کار نیاز به تحمل هزینه های گزاف برای پشتیبانی از زنان مطلقه خانه دار را کاهش دهد .
پدیده ی طلاق علاوه بر فروپاشی هسته ی اولیه اجتماع یعنی خانواده ، اثرات مخربی را بر کل جامعه وارد و معضلات ، مشکلات و بزهکاری های فراوانی را در جامعه ایجاد خواهد کرد . با افزایش طلاق یکپارچگی اجتماعی از بین رفته و روابط اجتماعی بیمار شده و روح پویایی جامعه از بین می رود جامعه ای که درگیر طلاق است به مسائل ذیل گرفتار می شود19 .
الف ) افزایش جرائم و بزهکاری
به اعتقاد بسیاری از آسیب شناسان اجتماعی و جرم شناسان رابطه مستقیمی میان طلاق و افزایش میزان گرایش افراد خانواده به بزهکاری و نقض قوانین وجود دارد به طور مثال مردی که از همسر خود جدا شده و خانواده ی پدری اش نیز او را نمی پذیرند ناچار می شود که دور از خانواده در منزل دیگر زندگی کند که به مرور زمان حس تنهایی به او روی می آورد و چون طعم تلخ ازدواج را چشیده و حاضر به ازدواج دیگر نمی شود برای عدم تنهایی خود دوستان را به منزل دعوت می کند و سپس اگر دوستان او ناباب باشند او را در خط اعتیاد می اندازند و به تباهی می کشانند20 و همچمنین امروزه بخشی از معضلات اصلی جامعه ما زنان مطلقه ای هستند که در خیابان ها با آرایش غلیظ خود ، برای کسب در آمدی جوانان و مردان هوسباز و بوالهوس را به دامن فساد کشانده و می کشاند ! 21
زن پس از طلاق متحمل پس لرزه های روحی و فشارهای روانی آن نیز می شود و از سوی دیگر همه سعی دارند برای او نسخه های جدید بپیچند و یا او را سرزنش کنند پس برای رفع این مشکلات و برداشتن بار منفی این مشکلات ترجیح می دهد چند ساعتی از خانه بیرون بماند که این خود باعث بروز مشکلات جدید برای اوست و از این بدتر زن طلاق است که خانواده اش از او حمایت نمی کنند و درآمد اقتصادی نیز نداشته باشد ، چنین زنی برای کسب درآمد خود در خیابانها به فحشا و فساد تن می دهد و مجبور به خوابیدن در پارک ها و خیابانها می شود و بعد از آن ممکن است به اعتیاد روی بیاورد و برای تسکین دردهای روحی و روانی خود مشروبات الکلی مصرف کند و برای کسب درآمد و ارضای جنسی خود تن به خودفروشی دهد .
همچنین بزهکاری در فرزندان طلاق نیز به چشم می خورد به طوری که بر اساس مطالعات انجام شده در کشور ایران 95 درصد نوجوانان و جوانانی که به اتهام دزدی در مراکز بازپروری به سر می برند فرزندان خانواده هایی هستند که پدر و مادرشان از هم جدا شده اند و نیز 20/5 درصد از مراجعان به مراکز بازپروری معتادان کل کشور در6 ماهه اول 1277 از فرزندان طلاق هستند که علت اصلی گرایش به این بلای خانمان سوز را همان جدایی پدر و مادر ذکر کرده اند و بنابر اظهارات مدیر کل امور آسیب دیدگان بهزیستی 95 درصد دختران فراری از فرزندان خانواده هایی هستند که پدر و مادر آنها طلاق گرفته اند یا پدرومادر آنها فوت کرده اند22 .
7
جرم شناسی درباره تأثیر طلاق بر روی کودکان و گرایش آنها به بزهکاری می گوید : بر اساس تحقیقات صورت گرفته توسط آسیب شناسان سازمان بهزیستی اکثریت کودکان خیابانی و کارتن خواب از فرزندان طلاق هستند ، به عبارت دقیق تر طلاق را می توان پیش زمینه ارتکاب جرایم و بزهکاری برای فرزندان طلاق دانست ، زیرا آنان از داشتن یک پناهگاه امن خانوادگی منع شده و مجبور شده اند برای رهایی از شرایط نابسامان خانوادگی از خانه فرار کنند .
بر اساس بررسی های صورت گرفته بیشتر کودکانی که در خیابان ها به تکدی گری اشتغال دارند و همچنین کودکان خیابانی و کارتن خواب دارای تک سرپرست بوده اند . به عبارت دیگر یا مادرشان طلاق گرفته یا اینکه پدرشان فوت کرده یاحتی برعکس .
بنابراین آنها فاقد پدر و مادر در یک زمان هستند . تحت چنین شرایطی این کودکان با مشکلات شدید اقتصادی مواجه شده و چون نان آور خانواده محسوب می شوند به مشاغلی نظیر سیگارفروشی ، دستفروشی ، خرید و فروش مواد مخدر ، دزدی ، جیب بری و باندهای سرقت و . . . گرایش پیدا می کند.
وی می افزاید : « کودکان طلاق و خیابانی ، بزهکار بالقوه هستند ، زیرا پدر و مادر چنین کودکانی قادر به نظارت بر اعمال و رفتار آنها نیستند . متأسفانه این کودکان در جامعه یکی از اهداف اصلی اعمال مجرمانه محسوب می شوند و در معرض بزهکاری و بزه دیدگی های فراوانی قرار می گیرند »23
جامعه شناسان نیز در مورد تأثیر و پیامدهای اجتماعی فرزندان طلاق می گویند : معمولاً مجرمان امروز ، خود ، قربانیان جرائم دیروز بوده اند سپس بچه های طلاق ممکن است در یک تحلیل سطحی به این نتیجه برسند که جامعه و بویژه اطرافیان نزدیک در حق آنها ظلم کرده اند و لذا در سال های بعد همواره مترصد کسب فرصت مناسب برای انتقام گیری از آنها خواهند بود و دقیقاً همین جاست که باید زنگ خطر را برای جامعه نواخت زیرا زمینه برای وقوع جرائم فراهم شده است که از جمله جرائم ، قتل ، خودکشی ، مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی ، خرید و فروش قاچاق ، دوستی های خیابانی ، فحشا و دزدی و . . . می باشد . 24
ب ) تضعیف اقتصاد جامعه
احتیاجات اقتصادی همچنین می طلبد که زنان طلاق ، مردان طلاق و همچنین کودکان طلاق با تشکیل خانواده های جدید به ترمیم روحی و رفع نیازهای خود بپردازند اما چنین شرایطی برای بسیاری از ایشان در جامعه ی ما فراهم نیست ، پس جامعه برای رفع مشکلات آنها و جلوگیری از کشیده شدن آنها به خیابانها و انجام جرمهای بی شمار برای رفع نیازهایشان باید به فکر سر پناهی برای آنها باشد و برای تأمین شدن آنها بکوشد و یا بازارهای کار برای زنان مطلقه فراهم بیاورد و آنها را با صرف کردن هزینه ها از فحشا دور کنند و یا زنان و مردانی که طلاق گرفته اند و دچار اعتیاد شده اند را با صرف هزینه ترک بدهد و یا با پرداختن خرج و مخارج تحصیل کودکان طلاق آنها را به درس خواند تشویق کند و از تکدیگری بچه های طلاق جلوگیری کند .
8
ج ) از بین رفتن نقشها و حیثیت اجتماعی افراد طلاق
زن و مرد حیثیت و آبروی اجتماعی خود را بعد از طلاق از دست می دهند زود در بین مردم یا یک فرد هوسران و یا یک عنصر سبک مغز و ناسازگار معرفی می شوند مدتی تنها می مانند و زندگی آنها مختل می شود25 .
در صورتی که یکی از زن و مرد شغل اجتماعی داشته باشند در محل کار خود انگشت نمای دیگر همکاران می شوند و حتی در خانواده های خود و در بین دوستان و همسایگان و اقوام و خویشان و فامیل دائماً زیر نظر می باشند و حرفشان بر سر زبانها می باشد این قضیه درباره ی زن بیشتر و دقیق تر می باشد به طوری که زندگی را بر او سخت می کند تا جایی که او می ترسد از خانه ی خود خارج شود و یا لباس جدیدی بپوشد .
پس افراد طلاق زندگی اجتماعی سختی نیز به همراه خواهند داشت .
د ) کشیده شدن جامعه به سوی تنبلی و کسلی
مسلماً جامعه ای که افزایش طلاق را بچشد رو به سوی تنبلی می رود زیرا که وقتی زن و مرد طلاق درگیر مشکلات روحی روان یشوند به تبع خانواده های آنها نیز با این مشکل دست و پنجه نرم خواهند کرد و همچنین بچه های طلاق نیز که دچار افسردگی ناشی از جروبحث والدین و احیاناً ضرب و شتم آنها شده اند این روحیه را نیز به دوستان خود منتقل می کنند و وقتی افراد طلاق اعم از فرزندان طلاق و مرد و زن مطلقه روحیه ی کسل و افسرده ی خود را به دیگران منتقل کنند همه افراد جامعه تحت تأثیر این روحیه آنها قرار خواهند گرفت و به طبع آنها نیز کسل خواهند شد.
از طرف دیگر نیز مسئولین به جای رسیدگی به کارهای مهم اجتماع و باز کردن گره های جامعه باید به فکر برطرف کردن این معضل بزرگ باشند و در صدد رفع آسیب های منتج شده از طلاق باشند مثلاً بخشهای قضایی کشور درگیر رسیدگی به شکایات زن و مردی که می خواهند از هم جدا شوند می شود و همچنین سازمانهای دیگر از جمله بهزیستی باید به فکر تأمین جا و مسکن برای کودکان طلاق باشند و دولت نیز به فکر ایجاد شغل برای زنان مطلقه باشد و به این ترتیب از کارهای مهم تر باز می مانند .
ه ) تضعیف بنیه علمی جامعه
انزوا طلبی و شرکت نکردن در امور اجتماعی و فعالیتهای فوق برنامه از جمله آثار طلاق بر روی کودکان طلاق در مدرسه می باشد و تحقیقات نشان داده است که بیش از نیمی از کودکان طلاق در انجام تکالیف مدرسه ضعیف می باشند .26
دانش آموزی که از خانواده های بحران زده به مدارس می آیند غالباً دارای روحیه ناآرام ، روانی سرکش و ضمیری عصیانگر هستند که مهار آنها به ارائه خدمات مشاوره ای حرفه ای نیاز دارد و کاهش قدرت تمرکز ، افت تحصیلی شدید و
9
دست زدن به رفتار ایذایی و بیش فعالی از رفتارهای چنین دانش آموزانی می باشد27 که چنین دانش آموزانی بر روی دیگر دانش آموزان تأثیر گذاشته و گاهی فضای کلاس را بر هم زده و باعث لغو شدن کلاس درس و آموزش می شوند .
پس اگر در جامعه ای طلاق و جدایی فزونی یابد و کودکان طلاق نیز بیشتر شوند در مدارس با چنین مشکلاتی رو به رو خواهیم بود که باعث تضعیف سطح علمی جامعه می شود .
10
نتیجه
حاصل سخن آنکه طلاق معضل بس بزرگی می باشد که در آموزه های دینی نیز به عنوان منفورترین حلال از آن یاد شده است که پیامدها و آثار مخربی از آن منتج می شود که به وضوح بر زوجین و فرزندان طلاق دیده می شود و باید از آن غافل نبود که به تبع جامعه نیز دستخوش چنین پیامدهای حاصله از طلاق می شود چرا که جدایی زن و مرد ، از هم گسیختگی خانواده ها را در پی دارد و از هم گسیختگی خانواده ها به عنوان هسته ی اولیه اجتماع اثرات سوء و مخربی را بر کل جامعه می گذارد و همچنین ریشه ی بسیاری از بزهکاری ها و جرائم اجتماعی نیز طلاق می باشد چرا که تمامی آمارها بیانگر این واقعیت هستند که رابطه ی مستقیمی میان طلاق و جرم های اجتماعی می باشد .
پی نوشت
1. محمد . بندر ریگی . فرهنگ بندر ریگی ( عربی به فارسی ). مهارت . انتشارات علمی . 1378 . ص 1324
2. حسینعلی . وکیلی . فرهنگ فارسی به فارسی . اقبال . اسفند 1375 . ص 350
3. سید حسین . صفایی . اسدالله . امامی . مختصر حقوق خانواده . میزان . 1386 . ص 210
4. علی . قائمی . نظام حیات خانواده در اسلام . گروه تحقیقات و تألیفات . 1384 . ص 392 و 391
5. محمد . وحیدی . احکام خانواده . سنابل . 1385 . ص 253
6. علی . قائمی . نظام حیات خانواده در اسلام . گروه تحقیقات و تألیفات . 1384 . ص 393 و 392
7. ناصر . مکارم شیرازی . تفسیر نمونه . جلد 24 . سوره طلاق . آیه 6 . دارالکتب الاسلامیه . 1382 . ص 250 – 246
8. همان . ص 251 – 250
9. سید علی . کمالی . قرآن و مقام زن . انتشارات اسوه . 1371 . ص 167
10. همان . ص 168
11. علی . کرمی فریدنی . پرتوی از پیام پیامبر . برگردانی تازه از نهج الفصاحه . حلم . تابستان 1385 . ص 30 . ماره 16
12. همان . ص 461
13. ناصر . مکارم شیرازی . تفسیر نمونه . ج 24 . دارالکتب الاسلامیه . 1382 . ص 251
14. علی . قائمی . نظام حیات خانواده در اسلام . گروه تحقیقات و تألیفات . 1384 . ص 394
15. www.mardom salari.com
16. علی . قائمی . نظام حیات خانواده در اسلام . گروه تحقیقات و تألیفات . 1384 . ص 396-395
17. همان . ص 397
18. همان . ص 398
19. banovan.mihanblog.com
20. shams47.blogfa.com
21. hewneyt.minanblog.com
22. shams47.blogfa.com
23. www.magiran.com
24. www.aftab.ir
25. زین العابدین . کاظمی . زناشویی راز خوشبختی . پیام حق. 1381
26. www.amirparizad.com
27. markazi.isha.ir
فرم در حال بارگذاری ...
ضرورت حضور زن در اجتماع
موضوع:
ضرورت حضور زن در اجتماع
محقق:
فرانک رحیمی
بهار 1389
چکیده
موضوع مقاله حاضر به بررسی ضرورت حضور زن در اجتماع می پردازد استحکام و پیشرفت جامعه در گرو فعالیت زنان و مردانی است که پابه پای هم با درایت کامل به ایفای وظایف خود می پردازند. این مقاله با هدف رسیدن به جامعه ی مطلوب و آرمانی با استناد به قرآن و روایات به ضرورت حضور زن در اجتماع اشاره میکند. و سپس به تأثیر ظهور اسلام در ارتباط با جواز حضور زن در اجتماع اشاره میکند.
در ادامه لزوم این حضور و نقش هایی که یک زن میتواند در جامعه بر عهده بگیرد و هم چنین به تأثیرات حضور وی می پردازد.
کلید واژه: زن، جامعه
...
مقدمهبا حمد و سپاس ذات اقدس اله!
انسان موجودی طبیعتاً اجتماعی است و نمیتواند امور خود را به تنهایی انجام دهد و نیازمند برقراری ارتباط با دیگران است. از سویی اگر بخواهیم جامعهای قدرتمند و ایدهآل و انسانهایی کامل داشته باشیم باید همه ی آحاد بشر را به طور یکسان و مساوی در سرنوشت جامعه سهیم و شریک بدانیم.
از جمله مباحثی که امروزه پرداختن به آن در جهت استحکام کشور و بقای آرمان های انقلاب اسلامی مؤثر است بحث ضرورت حضور زن در جامعه می باشد. در مقاله ی حاضر سعی بر آن شده تا نیاز مبرم جامعه ی امروز به حضور زن بیان گردد.
حضور زن در اجتماع از دیدگاه قرآن
قرآن مجید، راجع به اینکه مرد و زن هر دو پایه گذار نظام آفرینش هستند مطالبی گفته است.[1]
در سوره ی مبارکه توبه چنین آمده است؛ «مردان مؤمن و زنان مؤمن برخی بر برخی ولایت (سرپرستی) دارند به معروف یکدیگر را امر میکنند و از منکر باز میدارند و نماز میگذارند و زکات میدهند و از خدا و پیامبرش فرمان می برند، خدا اینان را رحمت خواهد کرد. خدا پیروزمند و حکیم است».[2]
در این فرمودهی خداوند، زنان چون مردان دارای مسئولیت بزرگ سرپرستی، ولایت و مدیریت اصلاحی می باشند: از اینرو، به هدایتگری و امر و بازدارندگی از زشتی ها و ناهنجاری ها می پردازند.
با گستردگی مفهوم منکر و معروف در اسلام، گسترهی دخالت های اجتماعی زن روشن میشود. بنابراین در همه ی عرصه هایی که مردان میتوانند دخالت کنند، زنان نیز میتوانند دخالت کنند.[3]
امر به معروف و نهی از منکر اساس و شالوده اجرای همه احکام و دستورات دین اسلام است؛ زیرا بدون این وظیفه جمع ی همه احکام معطل میماند. این مسئولیت به نهاد گروه یا افراد خاصی اختصاص ندارد بلکه به صراحت بر عهده ی همه زنان و مردان مسلمان که واجد شرایط آن هستند نهاده شده است.[4]
بنابراین مردان و زنان مؤمن با همه ی کثرت و پراکندگی افراد، در حکم یک تن واحد می باشند که بعضی از ایشان امور بعضی دیگر را عهده دار میشوند.[5]
خداوند حکیم لزوم ارتباط اجتماعی زنان و مردان را در این آیه ی کریمه مطرح نموده و نقش سرپرستی متقابل زنان و مردان بر یکدیگر را از ضروریات هر جامعه اسلامی انسانی عنوان فرموده است.[6]
از سویی در قرآن شریف داستان های فراوانی ذکر شده است که هدف از بیان این قصه ها تنها بیان نقل تاریخ نیست بلکه بیان نکته های برجستهای است که در آن داستان وجود دارد. یکی از قصه هایی که قرآن بیان فرموده است داستان ملکه ی سبا است. قرآن این داستان را بدون اینکه هیچ انتقادی از آن کرده باشد - که چرا مردم، زنی را به پادشاهی انتخاب کردند - نقل میکند. معلوم میشود که مخالفت با این امر ندارد. و از آن زن به عنوان مسئول جامعه ای که دارای تدبیر زیاد است و کیاست و سیاست دراست است یاد میکند.[7]
ضرورت حضور زن در اجتماع از دیدگاه روایات
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: زنان خود را از رفتن به مساجد مانع نشوید، مشروط بر اینکه بدون زینت و به دور از خود نمایی انجام بگیرد.
مرحوم صدوق شیخ ابوالنصر عیاشی از علمای سده سوم هجری در تفسیر العیاشی از طریق جابر جعفی از امام محمد باقر (ع) حدیثی درباره حضرت ولیعصر نقل کرد: چون حضرت مهدی (عج) به مکه تشریف بیاورند و میان رکن و مقام نماز میگذارند، ما از خدا و از مسلمانان یاری می طلبیم و 313 نفر گردآیند که در میان آنان 50 زن هست.[8]
این موضوع نقش اجتماعی زنان را در آینده میرساند، بویژه با توجه به این که هسته ی نخستین یاران امام موعود (عج)، از فهم و درک و دین باوری و دین شناسی ژرفی برخوردارند، و شخصیتهای ممتاز و استثنایی هستند و شرکت در این گروه، دانش و بینش و توان فکری و علمی و قدرت روحی ویژهای را میطلبد.
ابوبصیر گوید: به امام صادق (ع) گفتم: فدایت گردم در آن روزگار (روزگار ظهور) مؤمنانی جز یاران مهدی (عج) وجود ندارند؟ امام فرمود: آری مؤمنانی جز آنان هستند، لیکن آن گروه که با قائم (عج) هنگامی که قیام میکند کار میکنند، زبدگان و قاضیان و حکم گزاران و فقیهان و دین شناسان هستند…
بر اساس ضرورت آمادگی برای دوران ظهور – دست کم در جامعهی منتظر – زنان پیش از ظهور باید در پهنه ی ژرفشناسی دین و درک درست از مدیریتهای اجتماعی و زمامداری، گام بگذارند و آمادگی ها و تناسب هایی در این سطح در خویش پدید آورند، تا بتوانند در آن دگرگونی و انقلاب بزرگ جهانی، شرکت کنند.[9]
از روایات یاد شده میشود استفاده کرد که حضور زن در عرصه ها ی اجتماعی از قبیل پرداختن آنان به کار و تلاش و رسیدگی به نیازهای اجتماعی و ضرورت های آن نه تنها منع شرعی و عقلی ندارد بلکه گاه واجب و لازم نیز می باشد ولی در هر حال رعایت پوشش اسلامی و عفت مطلبی است که شارع مقدس آن را مورد تأکید قرار داده است.[10]
اسلام راهگشای حضور زن در اجتماع
اسلام در زمانی که در جزیرهالعرب ظهور کرد زنان حیثیت خودشان را از دست داده بودند، اسلام آنان را سر بلند و سرافراز کرد. اسلام آنان را با مردان مساوی کرد. عنایتی که اسلام به زنان دارد بیشتر از عنایتی است که به مردان دارد.[11]
در روزگار ظهور اسلام و قبل از آن، زن مورد هجوم خودکامگان بود و گاهی روانه دیار نیستی میشد؛ اما قرآن به یاری وی شتافت و او را از پرتگاه هلاکت نجات بخشید. آری، موجودی که در دنیای آن روز حتی حق حیات نداشت، به برکت اسلام، حق حیات یافت و مسئول پرورش و ساختن جامعه شد.[12]
در واقع با آمدن اسلام ندای حقطلبی زنان نیز در تاریخ بلند شد. در مکتب اسلام و جامعه اسلامی زن والاترین و مقدسترین رسالت را به عهده دارد. و حضرت امام خمینی (ره) میفرمایند: در نظام اسلام زن به عنوان یک انسان میتواند مشارکت فعال با مردان در تمامی جامعه داشته باشد ولی نه به صورت یک شیء، نه او حق دارد خود را به چنین حدی تنزیل دهد و نه مردان حق دارند که به او چنین بیندیشند و نیز قرآن به زنان این حق را داده است که با بهرهگیری از توان اقتصادی، اندوختههای علمی، قدرت بدنی و مهارتهای مدیریتی خود تحول همه جانبهای را در جامعه دنبال نمایند.[13]
به طور کلی زن در دو مرحله مظلوم بوده است، یکی در جاهلیت که با زن مثل حیوانات بلکه پایینتر از او رفتار میکردند، اسلام بر انسان منت گذاشت و زن را از آن مظلومیت خارج کرد. و دیگر در ایران بود که زن مظلوم قرار گرفت. دورهی شاه سابق و شاه لاحق بود. به اسم اینکه زن را میخواهند آزاد کنند ظلمها کردند به زن، زن را از آن مقام شرافت و عزت که داشت پایین کشیدند و شیء کردند با اسم آزاد زنان و آزاد مردان، آزادی را از زنان و مردان سلب کردند.[14]
لیکن عصر جاهلیت جدید در نظرگاه حضرت امام (ره) بسیار خطرناکتر از آن است. در دوران سیاه پهلوی، سلطه بر قشر زن در راستای اجرای برنامههای شوم بیگانگان صورت میگرفته است. آغازگر این جریان رضا خان بود و روند آن تا پیروزی انقلاب اسلامی تدوام داشت.[15]
اسلام احیاگر شخصیت زن و حافظ کرامت انسانی اوست. و با قید و بندهای جاهلیت، بیبند و باری و آزادی گسیختهی جاهلیت نو مخالف میباشد و حقوق سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی زنان را تأمین کرده است.[16]
اسلام میخواهد که زن و مرد رشد داشته باشند، همان طوری که مرد همهی کارها را اساسی میکند، زن هم بکند.
بنابراین در نظام اسلامی، زن به عنوان یک انسان میتواند مشارکت فعال با مردان در بنای جامعه اسلامی داشته باشد ولی نه به صورت یک شیء.[17]
از نظر اسلام، زن میتواند کسب و کار مشروع و معقولی داشته باشد که با اصالت وی و نظام زندگی معنوی و انسانی او سازگار باشد. حتی در بعضی از حرفهها و تخصصها که استعداد بیشتر و شرایط بهتری دارد، اولویت داشته باشد.[18]
از مطالب بیان شده روشن میشود بر خلاف گفتهی بعضی بیخبران یا مغرضان که میگویند: اسلام برای نیمی از افراد جامعه، یعنی زنان ارزشی قایل نشده، آنها را در مهمترین مسائل به حساب آورده است. از جمله مسألهی بیعت که یک بار در سال ششم هجرت (در حدیبیه) و بار دیگر در فتح مکه انجام گرفت. این غایت احترام به منزلت زن است و بدین وسیله اسلام میگوید: زن عضو جدا نشدنی از اجتماع است که تا لیاقت و مسئولیت خود را نشناخته و به کار نبسته و نیز تا اجتماع منزلت او را ندانسته، آن اجتماع کامل نخواهد بود.[19]
نقش زن در حیات اجتماعی دارای ویژگی خاصی است و آن «صلاح و فساد جامعه» است که سرچشمهاش با وجود زن پیوند دارد.[20]
لزوم حضور زن در اجتماع
زنان از نظر اسلام نقش حساسی در بنای جامعهی اسلامی دارند و اسلام زن را تا حدی ارتقاء میدهد که او بتواند مقام انسانی خود را در جامعه باز یابد و از حد شی بودن بیرون بیاید و متناسب با چنین رشدی است که میتواند در ساختمان حکومت اسلامی مسئولیتهایی را به عهده بگیرد.[21]
تلاش امام در تمام دوران مبارزه، انقلاب، جنگ و سازندگی، بر این اساس استوار بود که زنان را با تواناییها و شایستگیهای خدادادی آنان آشنا سازد و خود باوری لازم را در جامعهی زنان به وجود آورد. از سوی دیگر با تصحیح برداشت جامعه از زن و استدادهای او، جایگاه لازم برای حضور سازندهاش در صحنههای مختلف اجتماعی را فراهم آورد. امام خمینی (ره) در کلمات خود پیوسته به نقش تأثیر گذار زن در تربیت و اصلاح یا فساد و انحطاط جامعه اشاره کرده است؛ از جمله میفرمایند: «وظیفه زنها انسانسازی است. اگر زنهای انسانساز، از ملت گرفته بشود، ملت به شکست و انحطاط مبدل خواهند شد. شکست خواهند خورد. منحط خواهند شد.» «مردان، بر ملتها حق دارند و زنها حق بیشتر دارند. زنها مردان شجاع را در دامن خود بزرگ میکنند.» امام خمینی (ره) یکی دیگر از شایستگیها و تواناییهای زن را ایجاد تحول در جامعه میداند: «نهضتی که مسلمین کردند…. همهتان ملاحظه کردید که زنها پیشقدم بودند؛ بلکه فعالیت زنها در این باب، ارزشش بیشتر از فعالیت مردها بود….»
نقش زنان مسلمان در جلوگیری از اجرای توطئههای استعمار، پیوسته در سخنان امام آمده است. از این رو بارها حضور مؤثر زنان را در عرصههای مختلف اجتماع میستودند.[22]
اهداف اسلام از ورود زن ها در جامعه
اهداف اسلام از ورود زنان به جامعه بدین جهات است: 1. از ظلمهایی که به زن میشود جلوگیری شود؛ 2. عدالت اجتماعی در جامعه برپا شود؛ 3. زن از حقوق اجتماعی برخوردار شود و در برنامههای اجتماعی شرکت کند؛ 4. زن مسلمان در دنیا و آخرت حیات طیب داشته باشد.
در قرآن آمده است: «همان طور که مردها با رهبر و پیغمبر بیعت میکنند، زنها نیز بیعت میکنند».
اهداف دنیای غرب از ورود زن ها به جامعه
اهداف مکتبهای غیر اسلام در این مورد، امور اقتصادی و احیاناً ضداخلاقی و تربتی است. در قرن نوزده، صاحبان کارخانههای بزرگ متوجه شدند که حقوق کارگران زیاد شده؛ بدین جهت به فکر افتادند زنها را وارد جامعه کنند تا بازارکار شکسته شود و با حقوق کمتری از کارگران زن و مرد استفاده کنند.
هدف دیگر غربیها از آوردن زن به جامعه، مبارزه با اسلام بود؛ زیرا ورود زنها در جامعه با کشف حجاب و برهنگی و فساد همراه بود.
هدف سوم، استفاده از وجود آنها در فروشگاهها برای ایجاد بازار مصرف و فروش اجناس لوکس و فراوردههای کارخانجات بود.
هدف چهارم آنها، فساد اخلاقی بود؛ زیرا با آمدن زن به برنامههای مبتذل اجتماعی، جوانان در مسیر انحراف قرار میگرفتند و به فساد کشیده میشدند.[23]
حضور فعال زهرا (س) در جامعه
حضور فعال زهرا (س) در جامعه با دیدگاهی بر اساس مضامین قرآن کریم، روشنگر چگونگی ارتباط متقابل زن و جامعه است. تلاشهای زهرا (س) پس از وفات پیامبر اکرم (ص) جهت اخذ بیعت از مردم برای علی و روشنگری اذهان، حقطلبی ایشان در واقعه فدک و استقامت در حمایت از مقام ولایت تا آن جا که منجر به درگیری و سقط جنین آن حضرت شد، همه نشانگر لزوم حضور زن در صحنه اجتماع است.[24]
نقشهای زنان در اجتماع
زن در جامعهی اسلامی وظایف پراهمیتی دارد که عدم رعایت آن، موجب وارد شدن لطماتی بر شئون حیات اجتماعی و خانوادگی است. این که زن در جامعه، پستی اجتماعی یا اداری به دست آورد و سرگرم فعالیتی مفید باشد، با حفظ موازین شرعی مورد نظر اسلام است.[25]
امام راحل (ره) معتقد بود که نه تنها زن میتواند در عرصههای مختلف اجتماعی حضوری نقش آفرین و تأثیرگذار داشته باشد، بلکه باید چنین نقشی را ایفا کند. ایشان به میزان تأثیر زنان در این عرصه باور داشت و در این خصوص فرموده است: «حضور زنان در صحنههای سیاسی و اجتماعی نه تنها لازم، بلکه واجب و ضروری است… و زن باید در مقررات اساسی مملکت دخالت کند». این نگاه فقیهی فرزانه است که برای تربیت فرزند و نقش مادری زنان اهمیت بسیار والایی قایل است اما هرگز از ضرورت حضور زن در مسائل اجتماعی و آثار آن غافل نیست.
آیت الله جوادی آملی در این باره میفرمایند: قرآن نه تنها به زنان مجوز فعال در صحنههای اجتماعی را داد. بلکه به مردان نیز توصیه و هشدار میدهد که اجازه دهند زنان هم در عرصههای مختلف، حضوری فعال و پر تلاش داشته باشند؛ اگر چه برای آنان ناخوشایند باشد.[26]
زنان در عرصههای مختلفی به ایفای وظایف خویش پرداختند که در آن میان به برخی از نقشهایش که زنان بر عهده داشتند و دارند مختصراً اشاره میکنیم.
الف- نقش مادری زن
مقام «مادری» اولین مرتبه از شأن زن، در حیات اجتماع است در این مقام، زن همطراز با انبیاء است، که متأسفانه در نظرگاههای مادی، این جایگاه ارزش واقعی خود را از دست داده است. در نگاه حضرت امام (ره) «تزکیه» و «سازندگی» جامعه، دو شاخصه بزرگی است که واژه «مادر» را معنا میکند.
«مادری» مقامی است که هم مسئولیت و هم ظرفیت سازندگی و تزکیه را دارد، و در اجرای این دو، زن به مانند رسولان عمل میکند.[27]
عدم تعارض میان وظایف اجتماعی و خانوادگی
گروهی تربیت فرزندان و نقش سازنده و انسانی زن را در محیط خانه، دانسته یا ندانسته تحقیر میکنند و با انواع شعارهای احساساتی و گمراه کننده و مغرضانه برآنند که به هر قیمتی زن را مانند مرد وارد گود فعالیتهای اجتماع نماینده غافل از اینکه در عین لزوم آن آیا فعالیت در عرصههای اجتماع ارزش بیشتری دارد یا ساختن و پرداختن نسل آیندهی جامعه و تربیت فرزندانی که نگهبان فردای اجتماع هستند؟ چگونه میشود که پرورش و تربیت انسان که مقدسترین و شریفترین نوع فعالیتهای انسانی به شمار میآید، بیمقدار و پست معرفی میشود. ناگفته پیداست منظور این نیست که اسلام فعالیت زن در عرصههای اجتماع را محکوم نموده ولی باید این را فراموش نکرد که زنان به بهانهی فعالیت اجتماعی از وظیفهی اصلی خود یعنی رسیدگی به محیط درون خانه و تربیت فزندان غافل نشوند.[28]
از جمله الگوی زن شاغل در قرن معاصر میتوان به بانوی فاضل، عالم و مجتهد قرن معاصر، معروف به بانوی اصفهانی، اشاره نموده وی از تربیت یافتگان مکتب زهرا (س) است که با وجود مشغلههای علمی و اجتماعی، در امر خانهداری به بهترین نحو از میهمانان پذیرایی میکرد و هیچگاه دچار عجز و ناتوانی نمیشد و معتقد بود که زن در عین خانهداری، شوهرداری و بچهداری، باید به جامعه هم وارد شود و خدمت کند.
الگوی بانوی اصفهانی، حضرت فاطمه (س) بود؛ زیرا آن حضرت علاوه بر این که در مسائل فقهی، اجتماعی و سیاسی مرجع بود و مشکلات و رنجهای بسیاری را در این راه متحمل میشد، در امر خانهداری و شوهرداری و تربیت اولاد نیز بسیار موفق بود.[29]
بنابراین زن، باید نقش مدیریت خانوادگی خود را عاقلانه ایفا کند تا مدیریت اجتماعی وی مؤثر افتد و با توجه به اینکه وظایف خانوادگی بر وظایف اجتماعی مقدم است، اگر مسئولیت اجتماعی زن به وظایف خانوادگی لطمه بزند یا نتواند به نحو مطلوب دین شوهر و بچهها را ادا کند، باید به وظایف اجتماعی محدودیت یا ایست مقطعی بدهد، چون زن در هر مقامی که باشد، قبل از آن مدیر برنامه ریز افراد خانواده است.[30]
به هر روی مادران قادرند هم به خانواده استحکام بخشند. و هم با حضور در عرصههای اجتماعی، فرهنگی، تربیتی، اقتصادی و …. زمینهساز آرمانهای اصیل اسلامی باشند.[31]
ب- نقش سیاسی زن
اگر به واقعیتها نگاهی بیفکنیم، در مییابیم که عدالت، نیاز به تواناییهای زن و مرد دارد؛ بنابراین دو روند سیاسی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست؛ چرا که جایگاه و وظایف عمومی زن، از صفت انسان بودن او ناشی میشود و «زن بودن» فقط در جایگاه مخصوص او مؤثر است. امام خمینی (ره) دربارهی حقوق زن و عملکردهای سیاسی میفرماید: «نقش زن در جامعه، والاتر از نقش مرد است. زنان علاوه بر آن که نیروهایی مؤثر در جامعه را در دامان خود پرورش میدهند. خود نیز از عوامل فاعلی آن شمرده میشوند. خوشبختی یا خواری حکومتها به دست زن است.»[32]
حضرت امام (ره) زنان را به هیچ عنوان با سیاست بیارتباط نمیداند بلکه در نظر ایشان رفتارهای سیاسی زنان در قیاس با مردان از اعتبار بیشتری برخوردار است. زیرا زنان با فعالیتها و مشارکت سیاسی اجتماعی خود موجب تقویت اینگونه تلاشهای مردان میشوند. بر اساس گزارش منابع تاریخی، هجرت زنان صدر اسلام به عنوان یک اقدام ارزشی جای تردید نداشته و حضور آنان در میدان جنگ مورد تأیید پیامبر (ص) بوده است.[33]
از جمله شرکت حضرت زهرا (س) در جنگ احد، از همهی موارد یاد شد. مهمتر است آنگاه که حضرت به احد آمد، پیامبر اکرم (ص) مجروح شده بود و خون زخم صورت مبارکش بند نمیآمد. حضرت زهرا (س) به معالجهی پدر گرامی پرداخت.[34]
در دوران 8 سال جنگ تحمیلی، شاهد صبر و استقامت زنان فداکاری بودیم که چیزی جز رضای حق نمیجستند و با بصیرت و آگاهی سعی میکردند از آن اختلافها، حداکثر بهرهبرداری برای تکامل خود و جامعه بشری کسب نمایند.[35]
به گونهای که در این 8 سال چه در جبهه و چه پشت جبهه از خود رشادتها نشان دادند.[36]
ج- اشاعهی فرهنگ اسلامی
بانوان بسیاری در گسترش فرهنگ اسلامی و مفاهیم شریعت تلاش چشمگیری داشتهاند. آنان، اسلام را از منبع اصلی فیض، دریافت و در آن تعمق و تدبر کرده؛ سپس همچون مدرسهای سیار، آنچه را از زبان پیامبر اسلام آموخته بودند، در سطح جامعه گسترش میداند.
میبینیم که اسلام، زن مسلمان را در پرتو تعالیم خویش بالا برد تا جایی که او پاسدار و نگهبان رسالت الهی و شارح و بیانگر احکام و آداب اسلامی قرار دارد؛ بنابراین، زن و مرد مسلمان نسبت به رسالت تبلیغ و دعوت به مفاهیم اسلام، مساوی هستند؛ اما دشمنان اسلام نمیتوانند فرهنگ و پیشرفت را از بیبند و باری مجزا کنند؛ بدین جهت، با نقشههای مختلف میکوشند تا با ارتباط دادن فرهنگ و فساد، مقام زن مسلمان را تنزل بخشید.[37]
زنان بسیاری در گسترش فکر و فرهنگ و مفاهیم شریعت و بیان احکام، تلاش چشمگیری داشتهاند که نمونههایی از آنها را ذکر میکنیم؛ 1. در طلیعهی آن فاطمه زهرا (س) است. وی، احادیث زیادی را از ، فرزندان و نیز از همسرش روایت کرده است؛ 2. اسماء بنت عمیس که احادیث فراوانی را از پیامبر روایت کرده است؛ 3. اسماء دختر یزید انصاری که زنی دانشمند، حدیثشناس، مجاهد، خطیب و صاحب عقل بوده؛ به طوری که به او لقب خطیب زنان داده بودند.[38]
زنان در ایران بر رغم کلیه موانع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی قادرند هم به عنوان یک بازوی اقتصادی و هم مربی نخستین استعدادهای متعهد مطرح شوند. بدون اغراق نقش زنان به عنوان نیمی از نیروی انسانی جامعه که یک منبع قدرت میباشد در غنی سازی فرهنگ جامعه بسیار حساس و تعییین کننده است.[39]
د- نقش علمی – پژوهشی
در گذشته، زنان به دلیل شرایط خاص اجتماعی نمیتوانستند به بسیاری از حقوق خود به طور کامل و بدون مشقت و زحمت دست یابند. از جمله میتوان به عدم دسترسی و ورود به مراکز علمی و پژوهشی کشور حتی در سطح پایین یاد کرد. علت، ناامن بودن فضای اجتماعی بوده که در نتیجه پدران، مادران و همسران با حضور دختران و زنان در مراکز آموزشی و پژوهشی مخالفت داشتند. در این صورت توان بالقوهی آنان به فعلیت نمیرسید؛ این وضع بسیاری از مردان را به توهم وا داشت که زنان از درک مسائل علمی و پژوهشی عاجزند.
اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پیراسته شدن فضای اجتماعی، زنان وارد عرصههای علمی، آموزشی و پژوهشی شدند و توهمها را زدودند، ولی این حرکت کافی نیست.
فضاهای علمی پژوهشی همواره از جایگاه بسیار والایی برخودار است. و تلاشهای علمی و پژوهشی، همواره در زیرساختهای مهم تا تولید، نقش آفرینی میکند.
همگان بر این باورند که مهمترین سرمایهی هر کشوری، دانشمندان میباشند، بنابراین زنان میبایستی در آموزش و پرورش نقش آفرینی و حضور فعال در عرصه های پژوهشی مخصوص در خصوص مسائل مرتبط با زنان داشته باشند.[40]
آیت الله خامنهای میفرمایند: در زمینههای علمی نباید اختلاط بیقید و شرط بین زن و مرد باشد و بخصوص نمیتوانیم در مسألهی پزشکی بیتفاوت باشیم. یعنی به همان تعداد که پزشک مرد داریم، به همان تعداد هم پزشک زن لازم داریم. چرا که زنها برای مراجعات پزشکی خود به طبیب زن مراجعه کنند و هیچ لزومی ندارد که ما این فاصله را بر نداریم. بعضی از خانمها خیال میکردند که اگر زن در رشتهی زنان درس میخواند، بایستی فقط در زمینه بیماریهای ویژهی زنان و مسألهی زایمان درس بخواند؛ در حالی که این طور نیست و خانمها موظفند که انواع و اقسام رشته های تخصصی پزشکی مثل قلب و داخلی و اعصاب و … را دنبال کنند. این فریضه است، امروز این تکلیف برای زنها بیشتر از مردهاست.
حقیقتاً امروز از آن روزهایی است که کسب علم فریضهای شرعی است. علاوه بر اینکه فریضهی اجتماعی هم است.[41]
از سویی میتوان خطبهی عالمانهی حضرت زهرا (س) در مسجد مقابل عمر و ابوبکر و جمعی از مهاجرین و انصار را نشانگر لزوم حضور علمی و منطقی زن در جامعه دانست.[42]
این همه فداکاری و حضور چشمگیر زن در تمام عرصههای تربیتی، سیاسی، فرهنگی، علمی و … به جهت همان حقوق کاملی است که اسلام به او بخشیده و راه و رسم قهرمانی بر اساس انسانیت را برای زن ترسیم کرده است.[43]
بنابراین صلاح و فساد هر جامعه، در گرو صلاح و فساد زنان آن جامعه است؛ زیرا هم خود زن و هم کار او ظرافتی خاص دارد. اوست که همه زنان و مردان آینده جامعه را در دامان خود تربیت و مسیر حرکت را تعیین میکند. اوست که میتواند شبیخون فرهنگی را دفع کند یا بالعکس به مجسمهی مصرف کالاهای غرب تبدیل و وسیلهای در دستان پلید استعمارگران برای تصاحب همه چیز جامعه و سرمایهی آیندگان شود.[44]
تأثیرات حضور زن در اجتماع
اگر کشور بتواند جامعهی زنان را با تکیه بر تعلیمات اسلامی، با همان معارفی که اسلام خواسته است آشنا بکند، تردیدی نیست که پیشرفت و ترقی و تعالی کشور مضاعف و چند برابر خواهد شد. در هر میدانی که بانوان مسئولانه در آن میدان وارد بشوند، پیشرفت در آن میدان چند برابر خواهد شد. خصوصیت حضور خانمها در میدانهای مختلف این است که وقتی زن خانواده وارد میدان میشود، یعنی همسر و فرزندان او هم واردند. حضور مرد به این معنا نیست، امام حضور زن به این معناست. در هر میدانی که زن وارد بشود، زنی که خانم و کدبانوی یک خانه است، در حقیقت همهی آن خانه را در آن میدان وارد میکند. حضور زنان در بخشهای مختلف بسیار مهم است.[45]
قرآن برای زن حق ولایت و سرپرستی قائل است و این سرپرستی را در حوزه خانه و جامعه قابل تطبیق میداند و در بیرون از خانواده نیز زنان تأثیر گذارند و میتوانند مانعی در برابر یورشهای فرهنگی باشند و موجبات تعالی و اعتلای جامعه را از این را پدید آورند.[46]
در صورتی که زن در جامعه بتواند به علم و معرفت و کمالات معنوی و اخلاقیای که خدای متعال و آیین الهی برای همه انسانها – چه مرد و چه زن – بطور یکسان در نظر گرفته است برسد، تربیت فرزندان بهتر خواهد شد، محیط خانواده گرفته و با صفاتر خواهد شد، جامعه پیشرفت بیشتر خواهد کرد و گرههای زندگی آسانتر باز خواهد گشت یعنی زن و مرد خوشبختتر خواهند شد. برای این باید تلاش کرد. هدف این است. هدف صفآرایی زن در مقابل مرد نیست. هدف این است که زنان بشوند یک انسان بزرگ این ممکن است و در اسلام تجربه شده است.[47]
از سویی کارکردهای (پنهان) حضور زنان در فعالیتهای خارج از منزل باعث افزایش ارتباطات اجتماعی و انتقال سریع ارزشها، وقتشناسی و وظیفهشناسی و برنامهریزی در کارها، همکاری و تعاون در انجام امور، همگامسازی خانواده با جامعه و … میشود. البته حضور زنان در اجتماع گاهی کارکردهای منفی هم به دنبال دارد از قبیل افسردگی، اضطراب، ناکامی و خستگی، دوگانگی در تربیت فرزندان، سوء تغذیه و …. که به نظر میرسد در آیندهی نزدیک چالشها و نارساییها تا حدودی کاسته شود.[48]
حضور اجتماعی زنان در کانون انبیاء به خوبی رسانندهی این معناست که زنان همواره به طور مستقل در هر منشی که خود انتخاب می کنند، می توانند در صحنه حضور یابند اما آنچه مایهی اهمیت است نه فقط برای او بلکه برای کل جامعه، وجود حیا و عفاف در کلیه سطوح اجتماعی است.[49]
بنابراین جامعه فضای گسترده همزیستی و مشارکت انسانی اجتماعی زن و مرد، به عنوان دو انسان از یک مبدأ و در محیط اسلامی به عنوان برادر و خواهر دینی میباشد.[50]
نتیجه گیری
با توجه به آنچه ذکر شد میتوان گفت زن نقش بزرگی در اجتماع دارد و مظهر تحقق آمال بشر است زن علاوه بر اینکه میتواند خود یک قشر فعال در همهی ابعاد محسوب گردد میتواند قشرهای فعال را در دامن خود تربیت کند.
خداوند مرد و زن را پایه گذار نظام آفرینش معرفی میکند و ائمه معصومین نیز دلیلی برای منع حضور زن در اجتماع نمیدانند بلکه در برخی اوقات این امر را به صورت یک فریضه قلمداد میکنند، بنابراین زن به همان اندازه که مرد در جامعه و نظام هستی مؤثر است تأثیر دارد بلکه بیشتر از مرد. حال اگر این حضور زن همراه با آشنایی با تعلیمات اسلامی باشد قطعاً حضور بسیار مفید و چشمگیری در عرصههای متفاوت از قبیل فرهنگی، تربیتی، سیاسی، اجتماعی و … خواهد داشت به گونهای که ترقی و پیشرفت مضاعف حاصل میگردد امروز جامعهی ما با وجود دسیسههای کشورهای غرب بیش از پیش نیازمند حضور زنان در اجتماع است.
پی نوشت ها:
1- جمعی از خواهران طلبه ی حوزه های علمیه، زن از دیدگاه ادیان و مکاتب، انتشارات نصایح، چاپ اول، قم، تابستان 1379، ص 218.
2-توبه/ 71.
3-محمد، حکیمی، دفاع از حقوق زن، چاپ ششم، انتشارات مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، مشهد، 1387، ص 43.
4-فصلنامه ی تخصصی طهورا «مدرسه عالی شهیده بنت الهدی (رض)»، شماره دوم، پاییز و زمستان 1387، ص 136 و 137.
5-ثریا، مکنون و مریم صالح پور، بررسی تاریخی منزلت زن از دیدگاه اسلام و …، چاپ سوم، انتشارات مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، 1374، ص 199.
6-همان، ص 200.
7- محمد رضا، رجب نژاد، زن در آیینه اندیشه ها، انتشارات شیخ صفی الدین، چاپ اول، 1379، ص 24 و 25.
8-همان، ص 29.
9- محمد، حکیمی، دفاع از حقوق زن، ص 47.
10- محمدرضا، رجب نژاد، زن در آیینه اندیشه ها، ص 28.
11- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر سوم، زن، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوم، تهران، ص 30 و 31.
12- جمعی از خواهران طلبه ی حوزه های علمیه، زن از دیدگاه ادیان و مکاتب، ص 218.
13- مریم، یوسفی، محمد برمه، چکیده مقالات همایش سراسری زنان، صحافی، عترت چاپ، چاپ اول، تهران، 1383، ص 68.
14- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر سوم، ص 33.
15- کمیته علمی کنگره، مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (ره) و احیای تفکر دینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، ج سوم، چاپ اول، بیتا، ص 77.
16- جمعی از همکاران ، مجله پیام زن، دفتر سوم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، شماره 157، 1384، ص 369.
17- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر سوم، ص 26و 27.
18- جمعی از خواهران طلبه ی حوزه های علمیه، زن از دیدگاه ادیان و مکاتب، ص 219.
19- همان، ص 26.
20- کمیته علمی کنگره، مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (ره) و احیای تفکر دینی، ص 175.
21- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر سوم، ص 28.
22- جمعی از خواهران طلبه ی حوزه های علمیه، زن از دیدگاه ادیان و مکاتب، ص 62 و 63.
23- همان، ص 226.
24- همان، ص 221.
25- همان، ص 60 و 61.
26- جمعی از همکاران، مجله ی پیام زن، ص 370.
27- کمیته علمی کنگره، مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (ره) و احیای تفکر دینی، ص 175.
28- محمدرضا، رجب نژاد، زن در آیینه اندیشه ها، ص 18.
29- جمعی از خواهران طلبه ی حوزه های علمیه، زن از دیدگاه ادیان و مکاتب، ص 180.
30- همان، ص 179.
31- مریم، یوسفی، محمد برمه، چکیده مقالات همایش سراسری زنان، ص 170.
32- جمعی از خواهران طلبه ی حوزه های علمیه، زن از دیدگاه ادیان و مکاتب، ص 26.
33- مریم، یوسفی، محمد برمه، چکیده مقالات همایش سراسری زنان، ص 68 و 69.
34- گروه تاریخ اسلام مرکز بررسی و تحقیقات، داستان زنان قهرمان، انتشارات پیام آزادی، چاپ سوم، 1367، ص 15.
35- مریم، یوسفی، محمد برمه، چکیده مقالات همایش سراسری زنان، ص 69.
36- جمعی از خواهران طلبه ی حوزه های علمیه، زن از دیدگاه ادیان و مکاتب، ص 220.
37- همان، ص 51.
38- همان، ص 219 و 220.
39- مریم، یوسفی، محمد برمه، چکیده مقالات همایش سراسری زنان، ص 171.
40- جمعی از همکاران، مجله ی پیام زن، ص 372.
41- www.HAWZAH.NET
42- ثریا، مکنون و مریم صالح پور، بررسی تاریخی منزلت زن از دیدگاه اسلام، ص 202.
43- جمعی از خواهران طلبه ی حوزه های علمیه، زن از دیدگاه ادیان و مکاتب، ص 55.
44- همان، ص 60.
45- محمدرضا، زیبایی نژاد و محمد تقی سبحانی، درآمدی بر شخصیت زن در اسلام، ناشر نصایح، چاپ سوم، قم، 1382، ص 210.
46- مریم، یوسفی، محمد برمه، چکیده مقالات همایش سراسری زنان، ص 68.
47- محمدرضا، زیبایی نژاد و محمد تقی سبحانی، درآمدی بر شخصیت زن در اسلام، ص 201.
48- مریم، یوسفی، محمد برمه، چکیده مقالات همایش سراسری زنان، ص 125.
49- منیر، گرجی، نگرش قرآن بر حضور زن در تاریخ انبیاء، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1376، ص 97.
50- ضیاء، مرتضوی، درآمدی بر شناخت مسایل زنان، چاپ اول، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم، 1377، ص 60 و 61.
منابع و مآخذ
قرآن
1. جمعی از خواهران طلبه ی حوزه های علمیه، زن از دیدگاه ادیان و مکاتب، چاپ اول، قم، انتشارات نصایح، تابستان 1379.
2.جمعی از همکاران ، مجله پیام زن، دفتر سوم، شماره 157، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، فروردین1384.
3.حکیمی، محمد، دفاع از حقوق زن، چاپ ششم، مشهد، انتشارات مؤسسه چاپ آستان قدس رضوی، 1387،
4.در جستجوی راه از کلام امام، دفتر سوم، چاپ دوم، تهران، انتشارات امیرکبیر.
5. رجب نژاد، محمد رضا، زن در آیینه اندیشه ها، چاپ اول، انتشارات شیخ صفی الدین، 1379.
6.زیبایی نژاد، محمدرضا، محمد تقی سبحانی، درآمدی بر شخصیت زن در اسلام، چاپ سوم، قم، ناشر نصایح، تابستان 1382.
7.فصلنامه ی تخصصی طهورا «مدرسه عالی شهیده بنت الهدی (رض)»، سال اول، شماره دوم، قم، پاییز و زمستان 1387.
8.کمیته علمی کنگره، مجموعه مقالات دومین کنگره بین المللی امام خمینی (ره) و احیای تفکر دینی، ج سوم، چاپ اول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره)، خرداد 1377.
9.گرجی، منیر، نگرش قرآن بر حضور زن در تاریخ انبیاء، چاپ دوم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، پاییز 1376.
10.گروه تاریخ اسلام مرکز بررسی و تحقیقات، داستان زنان قهرمان، چاپ سوم، انتشارات پیام آزادی، بهار 1367.
11.ضیاء، مرتضوی، درآمدی بر شناخت مسایل زنان، چاپ اول، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم، 1377
12.مکنون، ثریا، مریم صالح پور، بررسی تاریخی منزلت زن از دیدگاه اسلام و …، چاپ سوم، انتشارات مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، پاییز 1374.
13.یوسفی، مریم، محمد برمه، چکیده مقالات همایش سراسری زنان، چاپ اول، تهران، عترت چاپ، اردیبهشت 1383.
14.WWW.HAWZAH.NET
فرم در حال بارگذاری ...
آثار حمايت از توليدات داخلي از منظر اسلام
موضوع:
آثار حمايت از توليدات داخلي از منظر اسلام
محقق:
خديجه قنبري
پاييز 91
مقدمه
خداوند وقتي جهان را آفريد و انسان را اشرف مخلوقات قرار داد و هدف غايتي داشت و آن اين است كه انسان به رشد و تعالي دست يابد و همچنين خداوند سفارش كرد به انسان تا در هر زمينه خودكفا و استقلال داشته باشد تا زمينه مادي و معنوي خويش را فراهم آورد. حمايت از توليدات داخلي از آن مسائلي است كه نه تنها موجب رشد و تعالي مادي و معنوي انسان مي باشد بلكه موجب خودكفايي و استقلال مي باشد. در جامعه اي كه افراد آن از توليدات داخلي حمايت كنند باعث رشد و شكوفايي آن جامعه در همه زمينه ها مي باشد و به عينه ما شاهد آن هستيم.
...
چكيده>موضوع تحقيق حاضر آثار حمايت از توليدات داخلي از منظر اسلام است. توليد وسيله اي است كه در هر جامعه اگر از آن استفاده شود انسان به خودكفايي مي رسد و با توجه به آموزه هاي اسلامي مبني بر توليدات داخلي و همچنين توصيه مقام معظم رهبري «حفظ الله» در رابطه با توليدات ملي كه نه تنها باعث رشد مي شود بلكه آثار پر باري نصيب هر فرد و جامعه مي گردد و بدين جهت در اين تحقيق بر اساس آموزه هاي دين به تعريف و استقلال خودكفايي و همچنين به آثاري همچون كاهش فقر، رشد اقتصادي پرداخته شده است. در اين مقاله با بهره گيري از روايات و متون ديني به روش توصيفي و تحليلي نوشته شده است و روش گردآوري مطالب به صورت كتابخانه اي مي باشد.
كليد واژه: توليد، تكامل معنوي، كاهش فقر، استقلال، خودكفايي
اهميت حمايت از توليدات داخلي از منظر اسلام
در همه ي جوامع چه در گذشته و چه در حال برخورد آحاد جامعه از امكانات مادي از اهداف مهم بشر به شمار مي آيد، دين اسلام به عنوان يك دين كامل، سعادت بشر را در دنيا و آخرت مورد توجه قرار مي دهد و همچنين با ارتقاء معنوي و خداگونه شدن مي كوشد، انسان را از اسير شدن به ماديات برهاند، ولي بي اعتنايي به مسئله دنيا و اقتصاد را قبول ندارد. كشوري كه از نظر اقتصادي دچار مشكل است از منظر اسلام از همه ي ابعاد سياسي و اجتماعي آسيب پذير مي شود و همچنين و از همه لحاظ وابسته به كشورهاي بيگانه مي شود. از اين رو توصيه ي اسلام اين است كه اگر كشوري به دنبال پيشرفت است، بايد به توليدات داخلي اهميت دهد و همچنين اسلام توليدات داخلي كه منجر به اشتغال مي شود را يكي از مهم ترين پايه هاي اقتصادي قلمداد مي كند به گونه اي كه براي كارهاي توليدي به ويژه، كشاورزي، دامداري، كارهاي توزيعي و كسب اهميت بسياري قائل شده است و مردم را از بيكاري و تنبلي به شدت نهي مي كند1 و در اين امام صادق (ع) مي فرمايد:
«انّي لا بغض الرجل فاغراً فاه الي ربّه يقول : اللّهم ارزقني و يترك الطلب»2
من ناخشنودم از مردي كه دهانش را به سمت پروردگارش گشوده، مي گويد: مرا روزي ده ولي كار نمي كند.
از فرموده امام صادق (ع) فهميده مي شود كه انسان ها براي رسيدن به امكانات مادي و رفاهي بايد كار كنند و آن ميسر نمي شود مگر اينكه از توليدات داخلي حمايت شود. بنابر اين اسلام به توليدات داخلي اهميت ويژه اي قائل است به گونه اي كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) در همين راستا فرمودند:
«من أكل من كد يده، كان يوم القيامه في عداد الأنبياء و يأخذ ثواب الأنبياء؛»
هر كه از دسترنج خويش خورد، در روز قيامت در كنار انبيا باشد و از ثواب آنان برخوردار خواهد شد.3
همان طور كه از اين روايات و روايات هاي ديگر فهميده مي شود كه كار براي اسلام چقدر اهميت دارد كه در روز قيامت در كنار انبياء خواهد بود و دست يابي به اين نعمت بزرگ امكان پذير نخواهد بود مگر اينكه از توليدات داخلي حمايت شود كه نتيجه آن كار و رسيدن به اين حديث مي شود كه فرمودند از دسترنج خود بخوريد. حمايت از توليدات داخلي در يك جامعه داراي آثار بسيار زيادي از جهات متفاوت مي باشد كه اهم اين آثار به شرح ذيل مي باشد:
1-كاهش فقر
شريعت اسلام جهت مقابله با فقر، يكي از مهم ترين راهكارها را حمايت از توليدات داخلي مي داند، بديهي است كه اگر در جامعه از نيروي انساني حمايت نشود آنها نمي توانند به نحو احسن در جامعه ايفاي نقش كنند و به كار و فعاليت در جامعه مشغول شوند پس درآمد كافي نخواهند داشت، بنابراين باعث فقر مي شود. حال اگر از اين نيروي انساني حمايت شود در زمينه هاي مختلف به عنوان نمونه به آنها وامهاي بلاعوض بدهند و همين باعث درآمد آنها مي شود و فقر در جامعه كاهش مي يابد. بنابراين توسعه منابع انساني ما عامل توسعه پايدار و پشتوانه رشد بلند مدت اشتغال كشور ماست و همچنين افراد يك جامعه بايد از توليدات داخلي حمايت كنند، چرا كه تمامي افراد جامعه همانند يك زنجير هستند و اگر يكي از آنها سستي كند باعث جدا شدن زنجيره مي شود.
و همچنين امام رضا (ع) در اين زمنيه مي فرمايند:
«إنا وجدنا كلما أحلّ اللّه تبارك و تعالى ففيه صلاح العباد و بقائهم و لهم إليه الحاجة التي لا يستغنون عنها… و و وجدنا المحرّم من الأشياء لا حاجة بالعباد إليه و وجدناه مفسدا داعيا إلى الفناء و الهلاك … »
ما (با بررسي احكام) مي يابيم كه هر چه را خداوند متعال حلال شمرده است مايه ي صلاح و بقاي مردم است، و مورد نياز آنان به گونه اي كه نمي توانند از آن دست بردارند… و چيزهايي را حرام و ممنوع يافتيم كه مردمان را به آنها نيازي نيست؛ بلكه آن چيزها فسادآور است و نابود كننده و هلاكبار.4
از روايت روشن مي شود كه پديده ي فقر از نظر امام رضا (ع) عامل سلب شخصيت، قتل انسان و خرد كردن شخصيت او مي شود، در واقع كليد مشكلات همان فقر است، از اين رو مبارزه با آن و از ميان برداشتن علل و عوامل آن، تكليفي است كه همان طور كه گفتيم بر عهده ي فرد و جامعه است و همچنين از كلام امام رضا (ع) به خوبي روشن مي شود كه در نظام تكوين و جهان آفرينش، همه ي آنچه مورد نياز انسان و عامل بقاء و پايداري و زمنيه صلاح و هدايت اوست آفريده شده است و در دسترس او قرار گرفته است و اگر موانعي انساني همچون ظلم و خيانت و احتكار و نپرداختن به توليدات داخلي كه مهم ترين عامل براي مبارزه با فقر است پيش نيايد، ديگر كشورمان كمتر دچار فقر خواهد شد و همچنين به دليل آثار سوء اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و بيكاري …، معمولاً دولت براي مقابله با اين مشكل و مهار كردن آن تلاشهاي بسياري مي كند، بدين ترتيب مي تواند گفت يكي از اهداف اقتصادي دولت، ايجاد اشتغال كامل و مبارزه با بيكاري است كه منجر به فقر مي شود و اهداف آنها ميسر نمي شود مگر اينكه دولت و مردم از توليدات داخلي حمايت كنند چرا كه باعث مي شود فعاليت هاي توليدكنندگان گسترش يايد و تمايل آنها به استخدام نيروي كار بيشتر شود، و اين خود باعث اشتغال مي شود و اشتغال باعث كاهش فقر مي شود5 و همچنين از يك سو، مصلحان اجتماعي و معلمان اخلاق و اقتصاددانان بر ضرورت حمايت و كمك اقشار ثروتمندان به فقرا و افراد كم درآمد تأكيد كرده اند و از سوي ديگر نهضت هاي اجتماعي و سياسي بزرگ با شعار براي بهبود زندگي فقرا شكل گرفته و گسترش يافته اند و از ديدگاه اقتصادي شعار اين نهضت ها به ثمر نمي نشيند و رفع فقر و حمايت از اقشار كم درآمد ممكن نيست، مگر اينكه توليدات داخلي بيشتر شود و اين راه باعث كاهش فقر مي شود، زيرا فقر گسترده مي تواند مانعي بر سر راه توسعه همه جانبه ي جوامع باشد.6
براي مقابله با فقر مستلزم بهبود وضعيت اقتصادي ، به ويژه در زمينه حمايت از توليدات داخلي است. انسان به مشابه ي مهم ترين عامل توليد به آموزش و تأمين اقتصادي- اجتماعي نياز دارد و هر گونه سرمايه گذاري در زمينه توليدات مهم به نظر مي رسد، زيرا باعث افزايش بهره وري نيروي كار و به تبع آن بالا رفتن درآمد ملي و اشتغال كامل مي شود و همان طور كه اشاره كرديم و اين خود باعث كاهش فقر در جامعه مي شود و آنچه باعث مي شود در جامعه افراد فقير وجود داشته باشند كم بودن توليدات داخلي در آن كشور است كه اين خود گاهي منجر به بيكاري و حتي گاهي روي آوردن افراد آن جامعه به شغلهاي كاذب مي شود. در واقع معناي آن، اين است كه شغل و درآمدي كه با نظام اقتصادي مطابقت داشته باشد را ندارد و به بيان ديگر اين گونه شغل ها نه تنها موجب فقر در جامعه مي شود بلكه در نظام اقتصتادي نتيجه مطلوبي نخواهد داشت مانند سيگار فروشي و … و دولت و افراد با حمايت كردن از توليدات داخلي مي توانند عامل فقر كه آن بيكاري است را از بين ببرند.
2-استقلال
نمونه ديگر آثار حمايت از توليدات داخلي، استقلال است كه باعث مي شود افراد آن كشور به استقلال برسند. اسلام يك نظام معنوي صرف نيست، كه تنها به استقرار عقيده در دلهاي مسلمانان و انجام امور فردي دين اكتفا كند و مأموريت خود را به پايان يافته بداند، بلكه اسلام يك روش عملي براي زندگي شرافتمدانه همراه با عزت و اقتدار جامعه است و با هرگونه سلطه سياسي و فرهنگي و اقتصادي بر مقابله برمي خيزد.7 يك جامعه مستقل اقتصادي ممكن است احتياج به وارد كردن برخي كالاها داشته باشد. اما تأمين اين نياز تكيه بر سايه جوامع ندارد، ناگزير به باج دادن يا سر فرود آوردن نيست، بلكه در روابطي سالم، برخي از محصولات خود را مي دهند و توليدات ديگران را مي ستانند البته بدون وابستگي و حفظ استقلال كشورشان.
استقلال اقتصادي را مي توان از آيات قرآن دريافت كرد. از اطلاق برخي از آيات و لازمه ي برخي ديگر، لزوم استقلال اقتصادي فهميده مي شود. به عنوان نمونه
«وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً»
هرگز خداوند هيچ راهي را براي حاكميت و سلطه كافران بر مؤمنان قرار نداده است. 8
غالب فقهاي بزرگ اسلام، براي نفي هرگونه سلطه كافران بر مسلمانان مي بايد كه كافران بر آن ها مسلط نشوند و هر عملي كه منتهي به سلطه ي كفار شود نامشروع است. از جمله راه هاي سلطه كفار بر مؤمنين سلطه ي اقتصادي است و اين ميسر نمي شود مگر اينكه از توليدات داخلي حمايت شود. متأسفانه در اين روزگار سلطه ي اقتصادي بيگانگان بر مسلمانان تحقق يافته است و اين واقعيت تلخ به دليل عمل نكردن مسلمانان به مقتضاي ايمان است. مطابق متضاد از اين آيه مؤمنان وظيفه دارند تلاش كنند و خود را از وابستگي ها- از جمله وابستگي اقتصادي- رهايي دهند و اين مسئله فقط با حمايت كردن از توليدات داخلي امكان پذير است و همچنين خداوند در اين باره مي فرمايد:
«وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّة»
براي مقابله با آنان- كفار و مشركان- آن چه مي توانيد نيرو آماده كنيد.9
سايق آيه نشان مي دهد كه درباره ي جنگ است و طبعاً مهم ترين نيرو براي مقابله با دشمن نيروي نظامي است. اما كلمه ي (مِنْ قُوَّة) هر نيرويي را شامل مي شود. نيروي اقتصادي براي رويارويي با دشمن از اهميت ويژه اي برخوردار است. به خصوص در جنگ هاي امروز كه قدرت اقتصادي يكي از دو طرف جنگ در سرنوشت آن نقش بسزايي دارد.10
رسيدن به استقلال، همراه با اقتدار اقتصادي به طور كلي انجام بسياري از تكاليف فردي و اجتماعي است به حمايت از توليدات ملي و همچنين به فراگيري علوم و تكنولوژي پيشرفته روز وابسته است، بي ترديد تا زماني كه مسلمانان نيازمند دانش و تكنيك بيگانگان باشند و از توليدات داخلي خود حمايت نكنند و حتي براي دفاع از خود به سلاحهاي دشمنان روي آورند، براي هميشه در حاشيه مي مانند و نه تنها به استقلالي نمي رسند، بلكه به اكراه يا اجبار، براي آنها تصميم مي گيرند و آنان را همانند برده و اسيري كه هيچ اختياري از خود ندارند، آلت دست خود قرار مي دهند.11 براي اينكه به چنين برهاني دچار نشويم بايد به سخنان امام (ره) و بزرگان جامعه عمل بپوشانيم. ايشان دولتمردان و مردم عزيز را به حمايت از توليدات داخلي فراخوانده است و آنچه را كه خود لازم دارند بسازند ما امروز بايد به سفارشات امام (رحمه الله عليه) مد نظرشان بود بريم و از مسير حق منحرف نشويم و همچنين به استقلال در كشور دست يابيم. حضرت امام (رحمه الله عليه) در وصيت خود فرازهايي را به حمايت از توليدات داخلي اختصاص داده است كه اجراي آن منجر به استقلال كشور مي شود و در اين جا خالي از لطف نيست كه به قسمتي از وصيت نامه آن كبير انقلال بپردازيم.
با ارداده مهم و فعاليت و پشتكار خود به رفع وابستگي ما قيام كنيد و بدانيد كه نژاد آريا و عرب از نژاد اروپا و آمريكا و شوروي كم ندارند و اگر خودي خود را بيابيد و يأس را از خود دور كنيد و چشمداشت به غير خود نداشته باشيد در دراز مدت قدرت همه كار و ساختن همه چيز را داريد و آن چه انسانها شبيه به اينان به آن رسيده اند شما هم خواهيد رسيد به شرط اتكال بر خدا و اتكاء به نفس و قطع وابستگي به ديگران و حمايت از توليدات داخلي و در اثر محاصره اقتصادي و جنگ تحميلي خود جوانان عزيز ما قطعات محل احتياج را ساخته و با قيمت ارزان عرضه كرده و رفع احتياج نمودند و ثابت كردند اگر خود بخواهيم مي توانيم ان شاءالله.12 از سخنان امام (رحمه الله عليه) برداشت مي شود كه استقلال در كشور چقدر اهميت دارد و از سخنان ايشان متوجه مي شويم كه اين امر در راستاي حمايت از توليدات داخلي ميسر است.
3-خودكفايي
يكي ديگر از آثار حمايت از توليدات داخلي خودكفايي است. مقصود از خودكفايي اين است كه جامعه بتواند نيازمندي هاي خود را در حد بالايي از رفاه توليد كند و ناگزير به وارد كردن كالا از خارج نباشد. البته ممكن است ترجيح دهند بعضي از نيازهاي خود را از خارج تأمين كنند، به اين سبب كه هزينه تهيه ي آن در داخل بيشتر مي شود و با وارد كردن آن ها، اين جامعه مي تواند امكانات خود را در راه مفيدي به كار گيرد، در اين صورت با خودكفايي سازگار نيست، زيرا جامعه قدرت لازم براي توليد آن كالا را دارد. اصولاً جامعه اي كه توانايي تأمين نيازمندي هاي خود را در سطح عالي رفاه داشته باشد خودكفاست زيرا ممكن است كشوري به توليدات داخلي اكتفا كند ولي وضعيت فقيرانه اي داشته باشد در اين حال كشور كفا نيست، بلكه در خودكفايي، توانمندي و اقتدار نهفته است.
جامعه خودكفا، روي پاي خود ايستاده است، اين ايستادگي بدون حمايت از توليدات داخلي امكان پذير نيست و همان طور كه در قسمت بالا اشاره شد خودكفايي به اين است كه يك جامعه همه نيازهاي خود را تأمين كند و نيازي به وارد كردن كالا از خارج نداشته باشد. اما استقلال اعم از اين است كه همان طور كه اشاره كرديم. اما خودكفايي بيش از اين است چون يك جامعه خودكفا مي تواند همه ي نيازهاي خود را هرچند با هزينه بيشتر تأمين كند.13
و همچنين از لوازم ايمان بي نيازي اقتصادي از كفار و خودكفايي مسلمانان است، زيرا نياز، هميشه ملازم با ذلت و اسارت است و ملتي كه بخواهد عزيز و سربلند زندگي كند، بايد خود را از نياز به ديگران برهاند. از اين رو مسلمانان موظفند براي حفظ اعتبار و حيثيت جامعه اسلامي از هرگونه عملي كه راه نفوذ كفار و بيگانگان را براي تسلط بر مسلمانان مي گشايد و خودداري كنند و راههاي نفوذ آنان حمايت از توليدات داخلي است و اين باعث تأمين نيازمنديهاي اقتصادي است، اعمال سياست اقتصادي خودكفايي و همياري و مشاركت تمامي اقشار جامعه در مقطع وابستگي و بستن راههاي نفوذي آنان تأثيري اصولي دارد و از مهم ترين مسئوليت هاي امت اسلامي است. مسلمانان بايد با برنامه ريزي هاي اقتصادي به خودكفايي برسند به اين معنا كه توان رفع نيازهاي خود را دست كم در سطح توليدات داخلي و استراتژيك با تأمين سطح مطلوب از رفاه براي افراد جامعه مطرح كرده است14 و آن حمايت از توليدات داخلي است. مسلماً نه تنها حمايت از توليدات داخلي اقتصاد كشور را مستحكم مي كند بلكه باعث خودكفايي در جامعه مي شوند و همچنين هم اكنون تمامي كشورها به جايگاه كشورمان در توليدات داخلي پي برده اند. در اين شرايط كشورهاي بيگانه سعي دارند با تحريم، قدرت ايران را مهار كنند و همان طور كه امام (ره) ضرورت عزت مسلمانان را در گرو حمايت از توليدات داخلي مي دانست و اين خود راهي براي مقابله با تحريم است چون ما به وسيله ي آن به خودكفايي مي رسيم. نمونه هايي از خودكفايي كشورمان كه از طريق حمايت از توليدات داخلي به وجود آمده است را به احضارتان مي رسانيم. توليد بيش از 5 ميليون تن فولاد خام ملي چهار ماه گذشته. در چهار ماه ابتداي سال 91 انجام گرفت (بهبود افزايش كيفيت خدمات دهي در قطار، بيش از 100 هزار ميليارد تومان ذخيره ارزي در صندوق توسعه ملي، محمدرضا فرزين رييس هيأت عامل صندوق، صندوق توسعه ملي اعلام كرد كه منابع اين صندوق به 40 ميليارد دلار رسيده است و تا پايان سال جاري به 50 ميليارد دلار افزايش مي يابد. اين آمار نشان مي دهد كه كشور ايران چند درصد توليدات داخلي خود را بالا برده است كه خود باعث خودكفايي در كشور شده است.15
4-تكامل معنوي
توليدات داخلي باعث افزايش اشتغال مي شود و اين خود منشأ تكامل معنوي مي باشد و اسلام انسان را به سعي و تلاش در رابطه با اين مسئله تشويق مي كند.
معنويت، مجموعه ي صفات و اعمالي است كه حال و شور و جاذبه قوي و شديد و در عين حال منطقي و صحيح را در انسان به وجود مي آورد تا او را در سير به سوي خداي يگانه و محبوب عالم، به طور اعجاب آور پيش ببرد. اين حالت دروني به واسطه ي زمينه سازي هاي مختلف در انسان پديد مي آيد و بستر به شدت و ضعف آن، سرعت و ميزان قرب الي الله تحقق مي يابد و يكي از آن زمينه ها مي تواند كار باشد.16
امام باقر عليه السلام در اين باره مي فرمايند «موسي گفت: پروردگارا از كدام يك از بندگانت بيشتر نفرت داري؟ خداوند فرمود: آن كسي كه شب هنگام چون مردار است و روز بيكار».17 در واقع ارتباط بين انسان و توليدات داخلي كه باعث به وجود آمدن كار در افراد مي شود، ارتباط متقابلي مي باشد. بدين گونه كه انسان انواع متفاوتي از كار را مي آفريند و هر يك از اين انواع كارها شخصيت انسان را تكوين مي دهد. بنابراين فعاليت انسان بايد هدفمند و صحيح باشد تا شخصيت او را در ابعاد مختلف از جمله معنوي متعال سازد تا او را به فردي واقع بين و دلسوز و متعهد و مستعد تبديل كند چرا كه حمايت از توليدات داخلي باعث اشتغال كامل و اشتغال خود بزرگترين مانع در مسير انحرافات اخلاقي و تربيتي است. كسي كه اهل كار و تلاش نيست بهره كمتري از اجر معنوي نصيبش مي شود و خداوند در اين راستا مي فرمايد: «وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» همانا نيست براي انسان بهره اي جز سعي و تلاش.18 در واقع خداوند بهره بردن از نعمتهاي مادي و معنوي را جز از راه تلاش نمي داند و همچنين امام باقر (عليه السلام) مي فرمايند:
«إنّی لَأَبغَضُ الرَّجُلَ ـ أو أبغَضُ لِلرَّجُلِ ـأن یَکؤنَ کَسلانا عَن أمرِ دُنیاهُ ،ومَن کَسِلَ عَن أمرِ دُنیاهُ فَهُوَ عَن أمرِ آخِرَتِهِ أکسَلُ »
از مردي نفرت دارم كه در كار دنياي خود تنبل باشد، آن كس كه در كار دنياي خويش تنبل باشد در آخرتش تنبل خواهد بود.19
و در نهج البلاغه از اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) نقل شده است كه مي فرمايند: انسان هاي متقين به دنبال روزي حلال مي روند20 و منظور حضرت اين است كه تا توشه اي براي آخرتشان باشد چرا كه دنيا پلي است براي آخرت و در واقع انسان نبايد بيكار بماند چرا كه اوقات فراغت زيادي دارد و به خاطر همين انرژي پتانسيل خود را مجبور است در جاي ديگري مصرف كند و اين انرژي كه در مسير صحيح استفاده نشده است بهترين منبع براي انحرافات مي شود. امام علي (عليه السلام) در اين راستا مي فرمايد:
اگر ذهن و قلب انسان، رها و بدون برنامه باشد، به وسوسه هاي بد و شيطاني گرفتار مي شود و اگر فعاليت هاي جسماني و بدني در انسان دچار ركود و تنبلي شوند راه براي ارتكاب باز خواهد شد.21
از كلام علي عليه السلام برداشت مي شود كه انسان نبايد زياد اوقات فراغت داشته باشد چرا كه فراغت بيش از حد، معنويت انسان را از بين مي برد و روح انسان را آلوده مي كند ولي كار نقش بسيار مهمي در جلوگيري از فساد فكري و جسمي دارد و زماني كه روح انسان در معرض چنين خطري افتاد به وسيله ي حمايت از توليدات داخلي كه موجب كار مي شود جلوگيري مي گردد و ثمر درخت معنويت (تقوا و ايمان) به بار مي نشيند و به عينه شاهد رشد معنوي در چنين جامعه اي خواهيم بود.
نمونه ديگر از آثار حمايت از توليدات داخلي رشد اقتصادي است.
5-رشد اقتصادي
اسلام دين كار و كوشش مي باشد و در سواي اين كار و كوشش است كه رشد مي كند در واقع رشد اقتصادي امري اكتسابي است كه خود انسان با حمايت از توليدات داخلي به اين امر مهم دست مي يابد در واقع اگر جامعه توليدات داخلي خود را بالا ببرد جامعه ثروتمندي خواهد داشت، به يك قطب اقتصادي تبديل مي شود (حمايت از توليدات داخلي، كار مضاعف را در پي داشت و كار توليد را و اين توليد بيش از اندازه صادرات در پي خواهد داشت و همين مسئله بي نيازي در دنيا اقتصاد را به وجود خواهد آورد و اين يعني قدرت و اين قدرت عزت و افتخار به افراد آن جامعه مي دهد.22 فزوني توليدات در توليد اسلامي با توليد سرمايه داري تفاوت هاي اساسي دراد كه به شرح ذيل مي باشد:
5:الف: تفاوت بنيادين توليدات اسلامي و سرمايه داري
توليد سرمايه داري و تكاثري عبارت است از سود و به دست آوردن مال تصاعدي با تبليغات ظاهر دار و ترجع مصرف هاي كاذب و مكيدن خون مردم و بهره برداري از بازارها، بدون آنكه مردمان غير ثروتمند- كه اكثريت مردم را تشكيل مي دهند- در نظر گرفته شده باشند، سرمايه گذار چيزي را توليد مي كند كه سود بيشتري داشته باشد و و بر ربح توليدكننده بيفزايد و به همين جهت اين گونه كالاها را بيشتر توليد مي كند و اين گونه توليدات اغلب اجناسي است تجملي و اشرافي، بدينگونه نظام تكاثري و سرمايه داري، توليد قواي سالم را به توليد تجملي و اشرافي نادرست تبديل مي كند تا بهتر بتواند به هدف هاي خود برسند و خريداران را در معرض مكيدن و بهره كشي قرار دهد. اين توليدكنندگان مصرف كردن اجناس و كالاي تجملي و اشرافي را بر مردمان تحميل مي كنند و مصرف كنندگان را گرفتار مي سازند و در صورتي كه از اين شادمانند كه به سودهاي كلان فراوان دست يافته اند.23
اما بايد توجه داشت كه در نظام اقتصادي اسلام در بخش توليدات چنين امتيازي به معناي سودجويي و ذخيره طلبي است و تفسير اسلام از توليد داخلي فقط به معناي رفع نيازها و خدمت به انسان مي باشد، خداوند متعال كار چنين كساني را مورد مدح خود قرار داده است
(رجال لا تلهيهم تجارة ولا بيع عن ذكر الله)
مرداني كه كسب و تجارت آن ها را از ياد خدا غافل نمي كند.24
از اين كلام به طور بديهي فهميده مي شود كه اگر انسان ها ياد خداوند باشند در حين كار كردن مسلماً كاري را كه به ضرر و ضايع كردن حقوق انسان باشد انجام نمي دهند. كشوري كه در آن انسان هايي زندگي مي كنند خلاق و با ايمان هستند كه در حال حاضر مورد تحريم قرار گرفته اند اما به جهت حمايتشان از توليدات داخلي تن به خواسته پليد آن ها نمي دهند، بلكه به توليدات داخلي خود مي گمارند تا آن چيزهايي كه مورد تحريم قرار گرفته اند را در داخل كشورشان توليد كنند و به عينه ما شاهد موقعيتهاي ايرانيان بوديم از چيزهايي كه مورد تحريم قرارد دارند مانند بنزين، بلكه ما نه تنها بنزين مورد نياز خود را توليد كرديم بلكه صادر كننده آن نيز شديم و اين يكي از نمونه هاي حمايت از توليدات داخلي مان است كه به رشد اقتصادي منجر شده است. بنابراين يكي از رهاوردهاي حمايت از توليدات داخلي رشد اقتصاد اسلام براي آن جامعه است.25
نتيجه
توسعه و پيشرفت براي هر انساني در هر زمينه لازم و ضروري مي باشد و در سطح يك كشور و رسيدن به خودكفايي و تكامل توليدات داخلي و در سايه آن همه استعدادهاي انساني شكوفا مي گردد تا به سوي كمال مطلق راه برد و به سعادت ابدي و پايدار دست يابد. توليدات داخلي تنها مقدمه اي براي رسيدن به همين هدف است كه با استفاده از توليدات داخلي به رشد و توسعه و استقلال و خودكفايي در جامعه منتهي مي شود و همين عوامل زمينه ساز قدرت بالاي اقتصادي و كمال معنوي و فزوني امكانات رفاهي بالا مي باشد و از وابستگي به كشورهاي غربي و متكي به غير جلوگيري مي نمايد.
پيشنهادات
1.فرهنگ سازي صحيح در زمينه رسانه ملي و موسسات فرهنگي
2.استفاده از افراد متعهد و متخصص در كارهاي توليدي
3.كنترل و نظارت مستمر دولت در واحدهاي توليد
4.دادن امكانات اقتصادي به مخترعان كشور
5.وارد نكردن اجناس خارجي
6.افزايش توليدات داخلي با جنس مرغوب
7.حمايت از حوزه بسيار مهمي به نام «صنعت گردشگردي» مي تواند يكي از مهم ترين اقدامات در راستاي حمايت از كار و سرمايه ايراني باشد.
پي نوشت ها
1.مقاله، آثار كار و همت مضاعف از منظر اسلام پاييز 89
2.حسين، نوري، متدرك الوسائل، قم، موسسه آل البيت1408 ه.ق، ج13 ص15 و محمد حسن حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت 1409ه.ق، ج17 ص27 و محمدبن علي بن ابن بابويه، صدوق، من لا يحضر الفقيه، قم، جامعه مدرسين،1413 ه.ق ج3 ص192
3.حسين، نوري، همان ج13 ص24
4.محمد، حكيمي، معيارهاي اقتصادي در تعاليم رضوي (عليه السلام)، ناشر: موسسه بوستان كتاب، نوبت چاپ سوم 1388 ص158
5.محمد، حكيمي، همان ص160
6.علم اقتصاد ص59
7.مهندس محسن، عباس نژاد، قرآن و اقتصاد، تهيه شده در مراكز اطلاع رساني و كتابخانه تخصصي قرآن و علوم همكاران پژوهشي، دكتر محمدرضا لطفي پور، محمدكاظم شريفي، ناشر: موسسه انتشاراتي بنياد پژوهشهاي قرآن حوزه و دانشگاه نوبت چاپ اول، پاييز1384 ص196
8.نسا/141
9.انفالگ60
10.سيد حسين اسحاقي، مباني و راهبردهاي جهاد اقتصادي، ناشر: مركز نشر ما وابسته به مركز حوزه مديريت خواهران، چاپخانه نگارش ص98
11.مهندس محسن، عباس نژاد، همان ص196
12.سيد محمد شفيعي مازندراني، رهنمودهاي جاودانه، ناشر: ماجر(وابسته به مراكز مديريت حوزه علميه خواهران)، چاپ: هشتم ص55
13.سيد حسين، اسحاقي، همان، ص 96
14.مهندس محسن، عباس نژاد، همان، ص 197و 198
15.مجله، آفتاب، هفته نامه نهاد رياست جمهوري، سال دوم، شماره 98، 1 شهريور 1391، ص25
16.اداره تبليغات نمايندگي ولي فقيه در سپاه، معنويت بار مبنا و دخيره لازم، عوامل افزايش، نوبت چاپ: سوم، 1386 ص18
17.محمد باقر، مجلسي، بحارالانوار، بيروت، لبنان، موسسه دار الوفاء 1404 ه.ق، ج13 ص354
18.يار محمدي، مقاله، آثار كار و همت مضاعف از منظر اسلام، پاييز89 ص 12 و13
19.نجم/39
20.محمدبن حسن، حر عاملي، همان، ج17 ص58 و ابي جعفر محمد ابن اسحاق كليني، همان، ج5 ص 85
21.نهج البلاغه، خطبه 184
22.ابن ابي الحديد، مقنه يي، شرح نهج البلاغه، قم، مكتب آيت الله ال النجفي، 1404 ج 3 ص303
23.حسن، صنعتكار، اخلاق در بازار قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1375 ج2 ص37
24.محمدرضا، محمد، علي، حكيمي، همان ج6 ص27
25.نور/37
26.جمشيد، پژوهاني، كليات علم اقتصاد، تهران دانشگاه پيام نور، 1387 ج11 ص422-423
فهرست منابع
•قرآن كريم
•نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، قم، فصايح، 1386 ج1
1.نوري، حسين، متدرك الوسائل، قم، موسسه آل البيت1408 ج13: نرم افزار جامع الاحاديث نور
2.پژوهاني، جمشيد، كليات علم اقتصاد، تهران دانشگاه پيام نور، 1387 ج1
3.حكيمي، محمدرضا، محمد، علي، ترجمه الحياه، ترجمه احمد آرام، تهران، دليل ما، 1386 ج5، جلدات 6 و 5
4.سبحاني، جعفر، رمز پيروزي مردان بزرگ، قم، نسل جوان، 1375
5.صدوق، محمدبن علي بن ابن بابويه، ، من لا يحضر الفقيه، قم، جامعه مدرسين،1413 ه.ق ج3 ، نرم افزار جامع الاحاديث نور
6.صنعتكار، حسن، اخلاق در بازار قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1375 ج2
7.عاملي، محمد حسن ، وسائل الشيعه، قم، موسسه آل البيت 1409ه.ق، ج17، نرم افزار جامع الاحاديث نور
8.عباس نژاد، محسن، راهنماي پژوهش در قرآن و علوم روز قرآن و اقتصاد، بنياد پژوهشهاي قرآني حوزه و دانشگاه، 1384
9.مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، لبنان، موسسه دار الوفاء 1404 مجلات 13 و45و 70، نرم افزار جامع الاحاديث نور
10.محمد حكيمي، معيارهاي اقتصادي در تعاليم رضوي عليه السلام، ناشر: موسسه بوستان كتاب، چاپ سوم 1388
11.سيد حسين اسحاقي، مباني و راهبردهاي جهاد اقتصادي، ناشر: مركز نشر ما وابسته به مركز حوزه مديريت خواهران، چاپخانه نگارش
12.اداره تبليغات نمايندگي ولي فقيه در سپاه، معنويت بار مبنا و دخيره لازم، عوامل افزايش، نوبت چاپ: سوم، 1386
13.مجله، آفتاب، هفته نامه نهاد رياست جمهوري، سال دوم شماره 98-1
14.مقاله، يارمحمدي، آثار كار و همت مضاعف از منظر اسلام، پاييز 89
فرم در حال بارگذاری ...
آثار توكل بر خدا
موضوع:
آثار توكل بر خدا
محقق:
جميله صادقي
تابستان 1390
چكيده
موضوع اين تحقيق آثار توكل بر خدا مي باشد كه عبارتست از اطمينان به چيزي و اظهار عجز در برابر آن است و در اين مقاله آثار توكل بر خداوند و همچنين راهكارهاي آن مورد بررسي قرار گرفته است.
با توجه به اينكه نقش توكل در زندگي انسان كم رنگ شده و با مشكلات عديده اي روبرو مي شود و با توكل به خداوند در زندگي اين مشكلات كمتر خواهد شد. اين تحقيق به روش توصيفي و تحليلي و به روش كتابخانه اي مي باشد. در اين مقاله سعي شده است به جايگاه و اهميت توكل از ديدگاه قرآن و احاديث و همچنين آثار توكل از جمله تقويت ايمان، مدح و ثناي خداوند، قدرت و اراده تصميم گيري، آرامش روان، نفوذناپذيري و رهايي از ترس اشاره شده است.
كليدواژه: توكل، اعتماد، اطمينان، تكيه گاه.
...
مقدمه« وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»
«هركس توكل به خدا كند خدا او را كفايت مي كند.»
تحقق بخشيدن اراده و دست يافتن به مقصود در اين زندگي مادي، نياز به اسباب و عواملي مادي و معنوي دارد. انسان هرگاه بخواهد دست به كاري بزند و هدفي را تحقق بخشد و آنگاه كه تمام اسباب و عوامل طبيعي لازم براي اين امر را فراهم آورد و ديگر مانعي براي رسيدن او به مطلوبش وجود نداشته باشد مگر پيش آمدن عوامل روحي و معنوي مانند سستي اراده، ترس، اندوه، بي صبري، حرص، سبكسري، بدگماني و امثال اينها كه از امور مهم و فراگير هستند و در اين صورت اگر بر خداوند توكل كند با اين كار خود را با يك سبب شكست ناپذير كه فراتر و بالادست هر سببي است پيوند دهد اراده اش چنان نيرومند مي شود كه مغلوب هيچ عاملي و سبب ديگري نمي گردد، در نتيجه به هدف خود كه رسيدن به سعادت دنيوي و اخروي است، دست مي يابد.
مفهوم شناسي
معناي لغوي توكل
ضمانت و وكالت را پذيرفت و نسبت بدان اقدام كرد، ضامن موفقيت او شد، خود را تسليم خدا كرد، عدم توانايي خود را در كار اظهار داشته و بر ديگري تكيه نموده1. كار باز گذاشتن، كار به كسي افكندن، به ديگري اعتماد كردن، كار خود را به خدا حواله كردن، به اميد خدا بودن2.
معناي اصطلاحي توكل
توكل عبارت است از اعتماد و اطمينان به خداوند و آنچه نزد اوست و نيز بي اعتمادي به مردم و نااميدي از ايشان و آنچه در دست آنهاست.3
توكل در معناي شرعي، همان اعتقاد قلبي در تمام كارها بر خدا و صرف نظر كردن از ماسو است كه اين امر با تحصيل اسباب منافات ندارد. مشروط به اين كه آدمي اسباب را در سرنوشت خود اصل اساسي نشمارد. انسان متوكل، خداوند را تكيه گاه مطمئني براي خويش قرار داده و تمام امورش را به او واگذار كرده است. همانگونه كه انسان معمولاً در كارهاي دنيوي براي خود وكيل بر مي گزيند و برخي از كارها را به او واگذار مي كند، تا نتايج سودمندي داشته باشد. شايسته است در همه امور زندگي به خدا تكيه كند و او را وكيل خود قرار دهد، تا خواسته هايش بدون هيچ اضطرابي و تشويش خاطري تأمين گردد.4
جايگاه توكل در قرآن و احاديث
مقام توكل و اعتماد به حضرت حق ـ تبارك و تعالي ـ چنان جايگاه والايي دارد كه خداوند متعال در قرآن كريم، رسول گرامي (صلی الله علیه و آله)خود را به توكل به خداوند توصيه كرده است.
« فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» 5
«پس به مهر و رحمتي ازسوي خدا با آنان نرم خوي شدي واگردرشت گوي وسخت دل بودي از پيرامونت پراكنده مي شدند،بنابرين ازآنان گذشت كن وبراي آن آمرزش بخواه و در كارها با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتي بر خدا توكل كن،زيرا خدا توكل كنندگان را دوست دارد.»
بررسي و مطالعه جوانب مختلف مسائل اجتماعي بايد به صورت دسته جمعي انجام گيرد، اما هنگامي كه طرحي تصويب شد بايد براي اجراي آن، اراده واحدي به كار افتد. در غير اين صورت هرج و مرج پديد خواهد آمد؛ زيرا اگر اجراي يك برنامه به وسيله رهبران متعدد، بدون الهام گرفتن از يك سرپرست صورت گيرد، قطعاً مواجه با اختلاف و شكست خواهد شد. به همين جهت، در دنياي امروز نيز مشورت را به صورت دسته جمعي انجام مي دهند، اما اجراي آن را به دست دولت هايي مي سپارند كه تشكيلات آنها زير نظر يك نفر اداره مي شود. «به هنگام تصميم گيري نهايي بايد توكل بر خدا داشته باشي» يعني در عين فراهم نمودن اسباب و وسائل عادي، استمداد از قدرت بي پايان پروردگار را فراموش مكن! البته معناي توكل اين نيست كه انسان از وسائل و اسباب پيروزي كه خداوند در جهان ماده در اختيار او گذاشته است، صرف نظر كند و دستور مي دهد كه افراد باايمان بايد تنها بر خدا توكل كنند، زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد.6
درباره اهميت توكل به خداوند متعال امير المومنين علي (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)چنين نقل كرده است؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله)فرمودند:
«بار خدايا! كدام عمل نزد تو بهترين اعمال است؟ خداوند ـ تبارك وتعالي ـ فرمودند: اي احمد هيچ چيز نزد من برتر از اعتماد و توكل به من و رضايت و خرسندي از آنچه كه براي بندگانم تقسيم و تعيين كرده ام، نيست.» 7
همچنين جبرئيل (علیه السلام) در پاسخ به سوال پيامبر (صلی الله علیه و آله)كه درباره توكل بر خداوند متعال بود، فرمودند:
«دانستن اين مطلب كه مخلوق نه زياني مي زند و نه سودي مي رساند، نه مي دهد و نه جلوگيري مي كند، كه با چشم اميد بستن از خلق ميسر مي شود. هرگاه بنده چنين باشد به ديگر احدي جز خداوند كار نمي كند و اميد بيم اش از كسي جز خداوند نيست و چشم طمع به هيچ كس جز خداوند ندارد پس اين است توكل.» 8
آثار توكل بر خدا
توكل بر خدا، به معناي اعتماد و تكيه بر او در همه امور است. فردي كه بر خداوند توكل دارد كارهاي خود را بر او واگذار مي كند و تنها بر قدرت او تكيه دارد و اين توكل آثار و بركات فراواني دارد كه به اختصار مواردي از آن را بررسي مي كنيم:
تقويت ايمان
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»9
«مؤمنان تنها كساني هستند كه هر گاه نام خدا برده شود دلهاشان ترسان مي گردد و هنگامي كه آيات او بر آنها خوانده مي شود، ايمانشان فزونتر مي گردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.»
آنها كه بر پروردگار خويش توكل مي كنند افق فكرشان آن چنان بلند است كه در تكيه كردن بر مخلوقات ضعيف و ناتوان، هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند، ابا دارند.آنها آب را از سرچشمه مي گيرند و هر چه مي خواهند و مي طلبند، از اقيانوس بي كران عالم هستي و ذات پاك پروردگار مي خواهند، روحشان بزرگ و سطح فكرشان بلند و تكيه گاهشان تنها خداست.10
توكل بر خداوند افزون بر آثار شناختي، پيامد قلبي و دروني نيز دارد. براي نمونه، موجب ازدياد ايمان در قلب متوكل مي شود، زيرا انساني كه باور كند همه كاره عالم هستي خداوند است و هر كاري كه او بخواهد، انجام مي پذيرد احساس امنيت در قلبش به وجود مي آيد و با چنين ايمان قلبي براي رفع نيازهاي خود و ديگران گام برمي دارد.11
امام صادق (علیه السلام) ايمان به خدا را از بركات توكل به او مي دانند و مي فرمايند:
«به خدا اعتماد و تكيه داشته باش تا به او ايمان آوري.»12
مدح و ثناي خداوند
«وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُبَوِّئَنَّهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ غُرَفًا تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الأنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ . الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»13
«و كساني كه ايمان آورده و عمل صالح مي كنند ما در غرفه هاي بهشتي منزلشان مي دهيم غرفه هايي كه از پايين آنها نهرهايي جاري است و ايشان هميشه در آن خواهند بود و چقدر خوب است پاداش اهل عمل يعني كساني كه صبر كرده و بر پروردگار خود توكل مي كنند.»
خداوند متعال در اين آيه نخست پاداش آنهايي را كه ايمان آورده و عمل صالح كرده اند بيان مي كند و سپس آنان را عامل مي خواند و مي فرمايد: «نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِين = چه خوب است پاداش عاملان» آنگاه عاملان را تفسير مي كند به، «الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ = كساني كه صبر مي كنند و بر پروردگار خود توكل مي نمايند.»14
قدرت اراده و تصميم گيري
« فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الأمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ» 15
«پس به مهر و رحمتي از سوي خدا، با آنان نرم خوي شدي و اگر درشت گوي و سخت دل بودي از پيرامونت پراكنده مي شدند، بنابراين از آنان گذشت كن و براي آن آمورزش بخواه و در كارها با آنان مشورت كن و چون تصميم گرفتي بر خدا توكل كن زيرا خدا توكل كنندگان را دوست دارد.»
فردي كه تكيه گاه او در زندگي، خداوند متعال مي باشد و در هر كاري به ويژه در سختي ها و مشكلات او را ملجا و پناه خود مي داند با اراده قوي تصميم گرفته و هيچ گونه تزلزلي به خود راه نمي دهد. مرحوم علامه طباطبايي در اين باره مي نويسد:
«حقيقت مطلب اين است كه نفوذ اراده و رسيدن به مقصود در عالم ماده نيازمند يك سري اسباب و عوامل طبيعي و نيز عوامل روحي و نفساني است و هنگامي كه انسان وارد ميدان عمل مي شود كليه عوامل طبيعي را كه نيازمند است، آماده مي كند؛ تنها چيزي كه ميان او و هدفش فاصله مي اندازد، همانا تعدادي از عوامل روحي از قبيل؛ سستي اراده و تصميم، ترس، غم و اندوه، شتاب زدگي، عدم تعادل، سفاهت و كم تجربي و بدگماني درباره تأثير علل و اسباب مي باشد. در چنين وضعيتي اگر انسان بر خداوند سبحان توكل داشته باشد، اراده اش قوي و عزمش راسخ مي گردد و موانع و مزاحمات روحي در برابر او خنثي خواهد بود، زيرا انسان در مقام توكل با مسبب الاسباب كه غالب بر همه اسباب است، پيوند مي خورد و با چنين پيوندي ديگر جاي براي نگراني و تشويش خاطر باقي نمي ماند.» 16
آرامش روان
« ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ»17
«اين به خاطرآن است كه فقط خداوند حق است و آنچه را غير از او مي خوانند باطل است و خداوند بلند مرتبه و بزرگ است.»
اصولاً خداوند و غير او باطل است و تمام انسانها و موجوداتي كه به نحوي با خدا ارتباط دارند، حقند و همان اندازه كه از او بيگانه اند، باطلند. كلمه علي كه از ماده علو گرفته شده به معناي بلند مقام است و نيز به كسي گفته مي شود، كه قادر و قاهر است و كسي قدرت مقاومت در برابر اراده او را ندارد. كبير نيز اشاره به عظمت علم و قدرت پروردگار و كسي كه داراي اين صفات است، به خوبي مي تواند دوستان خود را ياري كند و دشمنانش را در هم بشكند؛ نتيجه آنكه دوستانش بايد به وعده هاي او دلگرم باشند.18
اگر فرد در گرفتاري ها و مشكلات تنها به اسباب مادي توجه كند، به سادگي دست از عمل مي كشد و نااميدي او را از پاي درمي آورد، ولي انساني كه به خدا توكل دارد، معتقد است، كه نبود شرايط مادي باعث پيش نيامدن يك رويداد يا حل نشدن مشكلي نمي گردد. انسان موظف است در محدوده اراده و اختيار خويش به تلاش بپردازد و انجام وظيفه كند و هدفش، بندگي خدا و رضايت او باشد و نتيجه هر چه باشد، يقين كند، كه خداوند حكيم و مهربان سعادت و رستگاري او را فراهم مي سازد. 19
ناآرامي و اضطراب گاهي به اين علت است كه افراد به چيزي تكيه مي كنند كه خود تكيه گاهي ندارد. انسان غرق شده، به هر گياهي تكيه مي كنند و دست مي اندازد تا نجات يابد. به خلاف مردان الهي كه به اطمينان و امنيت دروني رسيدند؛ كه مي دانند هر چيزي جز خدا فاني است.20
نفوذناپذيري
«إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلا»21
«يقيناً تو را بر بندگانم هيچ تسلطي نيست و كافي است كه پروردگارت نگهبان و كارساز باشد.»
«وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكِيلا»، معنايش اين است كه خدا بس است براي قيام، اراده نفوس و اعمال ايشان، و براي نگهداري منافع ايشان و سرپرستي امورشان. زيرا كلمه وكيل به معناي متكفل شدن بر امور ديگران كه قائم مقام او در تدبير امور و گرداندن چرخ زندگي اوست.22
توكل به خداوند، چنان تكيه گاه مطمئني است، كه هيچ كس حتي شياطين نمي توانند به انسان آسيبي برسانند، چون با توكل به خداوند راه نفوذ و چيرگي شيطان بسته خواهد شد. همانطور كه در سخنان علي ابن الحسين (علیه السلام) چنان آمده است:
«هنگامي كه بنده خدا ا زمنزل خويش خارج مي شود شيطان در برابرش ظاهر مي گردد، در اين هنگام اگر او بگويد «بسم الله»، دو فرشته محافظ و موكلش به او خواهند گفت: بي شك از غيرخدا بي نيازشدي. وقتي بگويد «امنت بالله»، به او خواهند گفت: بي شك هدايت شدي و هنگامي كه بگويد «توكلت علي الله»، به او مي گويند: نگه داشته و محافظت شدي. در اين هنگام شياطين به يك ديگر خواهند گفت: ما درباره او چه مي توانيم انجام دهيم در حالي كه او هدايت يافته و از طرف خدا از ديگران بي نياز شده و از او محافظت مي شود.» 23
رهايي ازترس:
متوكل به اين باور و شناخت رسيده است كه ديگران سودي به حال آنها ندارند. بنابرين از وابستگي و دلبستگي ذليلانه رها مي يابد و احساس استقلال و آزادگي مي كنند. اميد و آرزويي به ديگران ندارند و تنها به لطف و بخشش الهي اميدوارند.24
همچنان كه امام صادق (علیه السلام) در اين باره مي فرمايند:
«از نشانه هاي توكل اين است كه با وجود خدا از غير او نترسيد.» 25
راهكار
1- اگر در مدارس، توكل را بطور كامل براي دانش آموزان، بازگو كنند و آن به صورت ملكه براي آنها در بيايد. پس اگر در مراحل مختلف زندگي، با مشكلاتي روبرو شدند، بدانند كسي است كه اسباب همه امور در دست اوست و با توكل بر او بر مشكلات خود غلبه كنند.
2- صدا و سيما مي تواند كمك خوبي در اين باره كند، براي نمونه مي تواند، با ساختن انيميشن و فيلم و كارتن؛ توكل و جنبه هاي آن را به نمايش بگذارند، تا فرزندان هر چه بهتر با اين كلمه آشنا شده و آن را در زندگي خود به كار ببندند.
3- در خانواده، پدر و مادر مي توانند به فرزندان خود توكل را به خوبي آموزش دهند. اينكه هر يك از آنها در هر كاري به خدا توكل كنند و چون فرزندان اين را در عمل آنها مي بيند، اين خود بهترين تأثير را دارد.
نتيجه گيري
مقام توكل و اعتماد به حضرت حق چنان جايگاه والايي دارد كه خداوند متعال در قرآن كريم در آيات متعددي به آن تصريح كرده است و هم چنين احاديث فراواني از ائمه معصومين عليهم السلام در مورد توكل بيان شده است.
توكل بر خدا افزودن بر آثار شناختي، پيامدهاي قلبي و دروني نيز دارد، كه از جمله آنها مي توان به افزايش ايمان و يقين اشاره كرد و خداوند كسي را كه به او توكل داشته باشد، مورد ستايش قرار داده. فردي كه توكل در وجودش رسوخ كرده باشد، قدرت اراده و تصميم گيري پيدا كرده و هيچ ترسي به خود راه نمي دهد و بعد از آن كه با توكل بر خدا تصميمي بگيرد، آرامشي و جودش را فرا مي گيرد و مي داند، كه نتيجه تصميمش هر چه باشد، از آن خشنود مي شود. زيرا مي داند بر منبعي تكيه كرده است، كه هر چه باشد آخرش نيكو خواهد بود.
پي نوشت ها
1- لويس، معلوف، ترجمه فرهنگ المنجد، ترجمه قاسم بوستاني، تهران، انتشارات وفا، 1381، ص 568.
2- محمد، معين، فرهنگ فارسي معين، تهران، انتشارات نامن، 1386، چاپ 2، ص 854.
3- اسدالله، طوسي، ارتباط با خدا در خانواده، قم، اننتشارات موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)، 1389، ص 86.
4- سليمان، قاسمي، بهداشت و سلامت و روان، قم، انتشارات موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)، 1388، ص 91.
5- آل عمران/ 159.
6- ناصر، مكارم شيرازي، تفسير نمونه، تهران، انتشارات دار الكتب الاسلاميه، 1386، چاپ 39، ج 3، ص 188 .
7- اسدالله، طوسي، ص 90.
8- محمد، محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، قم، انتشارات سازمان چاپ و نشر دارالحديث، 1385، چاپ 7 ، ج 3، ص 450.
9- انفال/ 2.
10- ناصر، مكارم شيرازي، ج 7، ص 88.
11- سليمان، قاسمي، ص 98.
12- اسدالله، طوسي، ص 91.
13- عنكبوت/ 59 و 58.
14- سيد محمد حسين، طباطبائي، تفسير الميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1386، چاپ 22، ج 16، ص 218.
15- آل عمران/ 159.
16- محسن، عباس نژاد، قرآن و اقتصاد، مشهد، موسسه انتشاراتي بنياد پژوهش هاي قرآن حوزه و دانشگاه، 1385، ص 197.
17- حج/ 62.
18- ناصر، مكارم شيرازي، ج 8، صص 171 و 170.
19- سليمان، قاسمي، ص 102.
20- همان.
21- اسراء/ 65.
22- سيد محمد حسين، طباطبايي، ج 13، ص 202.
23- اسدالله، طوسي، ص 93 .
24- سليمان، قاسمي، ص 99 .
25- محمد، محمدي ري شهري، ص 451.
فهرست منابع
* قرآن كريم.
1- طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسيرالميزان، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1386، چاپ 22، مجلدات 13 و 16.
2- طوسي، اسدالله، ارتباط با خدا در خانواده، قم، انتشارات موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)، 1389.
3- عباس نژاد، محسن، قرآن و اقتصاد، مشهد، موسسه انتشارات بنياد پژوهش هاي قرآن حوزه و دانشگاه،1384.
4- قاسمي، سليمان، بهداشت و سلامت روان، قم، انتشارات موسسه آموزشي پژوهشي امام خميني (ره)، 1388.
5- محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، قم، انتشارات سازمان چاپ و نشر دارالحديث، 1385، چاپ 7، ج 13.
6- معلوف، لويس، ترجمه فرهنگ المنجد، تهران، ترجمه قاسم بوستاني، انتشارات وفا، 1381.
7- معين، محمد، فرهنگ فارسي معين، تهران، انتشارات نامن، 1386، چاپ 2، ج 1.
8- مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، انتشارات داراكتب الاسلاميه، 1388، چاپ 39، مجلدات 3 و 7 و 8.
فرم در حال بارگذاری ...
اثبات شايستگي الگو بودن حضرت زينب سلام الله عليها براي زنان مسلمان
موضوع:
اثبات شايستگي الگو بودن حضرت زينب سلام الله عليها براي زنان مسلمان
استاد :
سركارخانم قاسمي
محقق:
سحر جوادي زنگي
بهار 91
چكيده:
موضوع تحقيق اثبات شايستگي الگو بودن حضرت زينب سلام الله عليها براي زنان مسلمان مي باشد كه وابسته به علوم تربيتي است. مي خواهيم بررسي كنيم كه حضرت زينب سلام الله عليها نيز شايستگي الگو بودن را دارد. امروزه پيشه زنان مسلمان پيروي از يك سري الگوهاي غلط و غربي شده. طوري كه مي خواهند خود را با آنها هماهنگ كنند به اين ترتيب به تدريج از مسير زندگي اسلامي خارج مي شوند كه در شأن يك زن مسلمان نمي باشد. در حالي كه زنان مسلمان مي توانند از الگوهاي مناسبي چون حضرت زينب سلام الله عليها بهره بگيرند و از آنها الگوبرداري كنند.
...
منابع اين مقاله به طور كتابخانه اي و مجازي با مراجعه به كتابخان و كتب روايي و ديني و سايت هاي معتبربه روش توصيفي تحليلي گردآوري شده كه ابتدا به تعريف الگو و شرحي از زندگي آن بانوي بزرگوار پرداخته، سپس چگونگي الگو بودن آن حضرت را بررسي و اثبات كرده.واژگان كليدي: الگوي شايسته، زن مسلمان، صبر
مقدمه:
موضوع تحقيق حاضر اثبات شايستگي الگو بودن حضرت زينب سلام الله عليهابراي زنان مسلمان مي باشد. افراد از ديرباز نياز به الگو را در خود احساس مي كردند و دنبال الگويي براي پيروي بودند كه قرآن كريم انبيا را الگوي نمونه معرفي مي كند و بعد از آنها ائمه الگوهاي مناسبي براي پيروي مي باشند. امروزه نيز افراد به الگو نيازمندند تا بتوانند فردي موثر و كامل باشند اما فكر مي كنند كه الگو مناسب حضرت زهرا سلام الله عليهاو حضرت خديجه سلام الله عليهامي باشد اما مي خواهيم اثبات كنيم حضرت زينب سلام الله عليهانيز شايستگي الگو بودن را دارد. كه در اين مقاله ما با الگوهاي شايسته و ويژگي هاي رفتاري حضرت زينب سلام الله عليهاآشنا مي شويمو اينكه اين مقاله مي تواند تا حدودي فكر افراد را براي انتخاب الگوي صحيح جهت دهد كه با رويكرد توصيفي تحليلي به روش كتابخانه اي و مجازي جمع آوري شده كه به صورت تطبيقي به اثبات الگو بودن حضرت زينب سلام الله عليهاپرداخته شده.
بخش مهمي از آنچه فرد ياد مي گيرد، از طريق الگوگيري است. مدل سازي يا الگوپذيري راهي جديد براي شكل دهي رفتار و تفكر تعريف شده است. در يادگيري از طريق مشاهده الگو، فرد از طريق استنباط شخصي به تجزيه و تحليل گفته ها و اعمال الگوي خود مي پردازد و نگرش ها، عقايد، ارزش هاورفتار خود را تغيير داده، خود راهرچه بيشتر به الگوي موردنظر شبيه و همانندسازي مي كنند.
الگو و الگوپذيري:
هرفرد، متناسب با رشد و توانايي هاي خود در تعامل با ديگران قرار مي گيرد و از ميان آنها كساني كه بيشتر تحت تأثير قرار مي دهند، برايش مهم مي شوند و سعي مي كند خود را شبيه و همانند آنها سازد و تغيير نمايد، به اين افراد الگو مي گوييم.
الگوپذيري، فرايندي است كه از طريق مشاهده صورت مي گيرد و در آن رفتار يك شخص يا گروه به عنوان محركي بر روي افكار، نگرش ها يا رفتار فرد ديگري كه شاهد انجام عمل الگوست، اثر مي گذارد.
مراحل الگوپذيري:
فرآيند الگوپذيري در طي دو مرحله صورت مي گيرد:
در مرحله اول، رفتار الگو مورد مشاهده قرار مي گيرد و فرد اعمال الگو را كسب مي كند. در اين مرحله فرد تصورات و معرف هاي كسب شده از رفتار الگو را در حافظه خود ذخيره مي كند.
دومين مرحله مربوط به اجراي رفتار الگو به وسيله مشاهده گر است. گفتني است كه امكان دارد آنچه فرد در مرحله اول مشاهده كرده هرگز در مرحله عمل درنيايد و در حد يادگيري باقي بماند.
انتخاب الگو:
براي انتخاب الگو دو روش وجود دارد:
اولين نوع آن استفاده از الگوي واقعي و زنده است كه به طور واقعي و در حضور مشاهده كننده رفتارهاي مورد نظر را اجرا مي كند مانند والدين كه در دوره كودكي و بعد از آن الگوهاي زنده خوبي اند كه فرزندان دوست دارند مثل آنها باشند تا احساس ايمني كنند و مورد حمايت قرار گيرند. با بالارفتن سن، افراد مهم ديگري مانند همسالان به عنوان الگوي واقعي براي الگو پذيري انتخاب مي شوند. هرچه افق هاي ديد افراد وسيع تر مي شود، فرصت هاي زيادتري براي مشاهده و تقليد از رفتارهاي افرادي كه در مسير با آنها روبه رو مي شوند پيدا مي كنند.
روش دوم، استفاده از الگوهاي نمادين يا سمبوليك است. قهرمانان فيلم هاي تلويزيوني و سينمايي، قهرمانان ورزشي، موجودات كارتوني تلويزيون و شخصيتهاي كتاب ها مي تواند الگو قرار گيرند و طرز لباس پوشيدن، روابط شخصي، علاقه مندي ها، رغبت ها و بيزاري هاي آنان به عنوان راهنما و الگو استفاده شود.
نياز به الگو:
برطبق نظريه يادگيري اجتماعي، يادگيري مشاهده اي يكي از سازوكارهاي اجتماعي قدرتمند است كه طي آن فرد، ديگري را مشاهده و سپس از او تقليد مي كند و با مدل سازي و الگوگيري به رفتار و تفكر خود شكل مي دهد و با فرد محبوب خود همانندسازي مي كند. براساس اين اصل، انسانها از اولين تا آخرين لحظه هاي عمرشان در حال يادگير اند و صددرصد رفتارهاي غير غريزيشان را مي توان ناشي از يادگيري دانست. در واقع اساس همه رفتارها، اخلاقيات، اعتقادات، قضاوت ها و ارزش ها آموختني است و در هر دوره اي از زندگي، اشخاص يا منابعي در نقش مربي، الگو و راهنما پيوسته مطالب را به ديگران مي آموزند. به اين ترتيب يكي از دلايل نيازمندي انسانها به الگو، آموختن قواعد زندگي از طريق پيروي از رفتار، گفتار و پندار افراد مقبول و محبوب است تا خود را به صورت بازتاب وجودي او در آورند، مطرح شوند و در جامعه جايگاهي بيابند. اين واقعه جدي در زندگي، با الگوخواهي و الگويابي نمود مي يابد و از سوي ديگر، خصيصه كمال گرايي انسان سبب مي شود تا خود را به كساني كه مظهر كمالات اخلاقي اند نزديك كند، صفات آنان را كسب و در شخصيت خويش جذب نموده، آنها را الگو قرار دهد.1
يكي از الگوهاي دين شناختي درباره بانوان و مسائل آنان، در نگاه حضرت امام خميني (ره)- به ويژه با توجه به قوت و گستره عواطف آنان كه طبعاً استعداد بيشتري در جذب به الگوها پديد مي آورد. موضوع مهم و حياتي الگوطلبي و الگوسازي و نقش شگرف آن در شكل گيري شخصيت بانوان مي باشد. و اين در واقع تأكيدي بر رويه روشن قرآن و متون ديني است كه بارها و بارها مورد استفاده قرار گرفته است. آيات متعددي در قالب هاي مختلف به اين سنت الهي در هدايت بشر تكيه كرده و بارها نمونه هاي عملي و عيني از تاريخ و واقعيات هستي را با عنوان ضرب المثل بازگو نموده و به اين شيوه نيز توجه داده است گاه از شيوه خود اين گونه ياد مي كند:
« وَلَقَدْ ضَرَبْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ » 2
« وبه حقيقت ما در اين قرآن براي هدايت مردم هر گونه مثلهاي روشن آورديم .باشد كه
خلق متذكر (حقايق )آن شوند.»
و گاه براي پيامبر مثالي را بازگو مي كنند تا براي مردم بيان كند. گاه مثالها را به صورت عام و براي همه بازگو مي كند و گاه نيز به الگوسازي و معرفي نمونه، چه نيك و چه بد، از جمع زنان مي پردازد در دو آيه پشت سرهم نخست، در نمونه از زنان زشت كردار را كه اتفاقاً هر دو نيز در خانه وحي و در كنار پيامبري از پيامبران الهي بودند مثال مي آورد؛ زن نوح و زن لوط.
سپس براي مومنان، آسيه همسر فرعون و مريم دختر عمران را به عنوان نمونه و الگو معرفي مي كند كه اولي علي رغم حضور در دستگاه فرعون به موسي عليه السلام ايمان آورد و بهشت را و نجات از فرعون و رفتار او را طلب كرد و ديگري آن بانوي عبادت پيشه اي كه خودنگهدار بود و عيسي عليه السلام را مادري كرد. حضرت امام خميني (ره) مي فرمايد:
« ما بايد سرمشق از اين خاندان [خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ] بگيريم؛ بانوان ما از بانوانشان و مردان از مردانشان، بلكه همه از همه آنها.» 3
و اينك بعد از اينكه با مفهوم الگو و مسائل مربوط به آن آشنا شديم مي پردازيم به حضرت زينب سلام الله عليها و ويژگي هاي او كه باعث مي شود او را به عنوان نمونه و الگو معرفي كنيم.
نگاهي به زندگي حضرت زينب سلام الله عليها :
حضرت زينب سلام الله عليها فرزند سوم حضرت فاطمه سلام الله عليها است و ولادت آن بانوي محترمه را پنجم ماه جمادي الاولي سال پنجم يا ششم هجري نقل كرده اند. 4
پدر بزرگوار حضرت زينب سلام الله عليها ، اميرالمومنين علي بن ابي طالب عليه السلام است كه حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم درباره اش فرمود:
« ما عرفك يا علي حق معرفتك الا الله و انا»
« يا علي هيچ كس تو را به طور شايسته نشناخت مگر خدا و خودم.»
و مادر مكرمه آن حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها برگزيده زنان عالم است كه به روايت واصله از حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم نقل شده كه وقتي به نماز مي ايستاد،
« يسلّم عليها سبعون الف من المقربين و يناديها بما نادت الملائكة مريم»
« هفتاد هزار ملك (فرشته) بر حضرت فاطمهسلام الله عليها سلام مي دهند و مي گويندآنچه را كه به مريم ، مادر عيسي مسيح مي گفتند.» 5
همسر حضرت زينب سلام الله عليها پسر عمش (عبدالله بن جعفربن ابيطالب) است. عبدالله بن جعفر در زمان هجرت مسلمين به حبشه اول مولودي است كه در آنجا بدنيا آمده در سال هفتم هجري به همراهي پدر و مادر خودبه مدينه آمد. ودر كتاب اسدالغابة روايت شده :
«كان عبدالله كريماً ، يسمي : بحرالجواد»
«عبدالله بن جعفر كريم وجوادو حليم بود كه اورا درياي جود و سخا ناميدند.» 6
آن حضرت داراي سه برادر و يك خواهر بود كه نامهاي آنها به ترتيب حضرت امام حسن مجتبي عليه السلام، حضرت امام حسين عليه السلام و محسن كه شش ماهه در رحم حضرت زطهرا سلام الله عليها شهيد گرديد و خواهر او ام كلثوم بود. ناگفته نماند كه علماي اماميه تعداد فرزندان حضرت علي عليه السلام را 36 نفر نوشتند. 19 پسر و 17 دختر. ولي نامبرده هاي فوق فرزندان حضرت علي از حضرت زهرا مي باشد.7
ونيز حضرت زينب سلام الله عليها داراي 5 فرزند به نامهاي محمد ، علي ، عباس ، ام كلثوم و عون اكبر داشت كه عون اكبر در كربلا در ركاب امام حسين عليه السلام شهيد شد.8
گرچه حضرت فاطمه سلام الله عليها در جهان نسوان و زنان بي نظير است ولي زينب كبري سلام الله عليها از جهات متعدده شباهت به شباهت تامي به مادر خود داشت .حضرت زينب كبري سلام الله عليها در فضيلتهاي اخلاقي و برتري ها و صفات حميده و جلال و علم و عصمت و عفت و نور و روشنايي شرف و ارزش انسانيت همتاي مادر خود بود . درود و صلوات خدا بر آن مادر و دختر باد .
حال آنكه خانواده حضرت زينب را معرفي كرديم و با توجه به اينكه از شرح زندگي آنها با خبر هستيم اين سوال مطرح مي شود كه آيا مي شود فرزندي تحت نظر چنين پدر و مادري تربيت يابد ودر كنار چنين برادراني بزرگ شود و از اعمال و رفتار شايسته آنها الگو پذيرد اما خود شايستگي الگو بودن براي زنان مسلمان را نداشته باشد ؟
يكي از مشكلات هر خانواده تربيت فرزند است كه در اين رابطه كتابها نوشتند و بايد اذعان داشت كه بهترين مكتب تربيتي ، مكتب وحي است كه اهل بيت اطهار سلام الله عليها اجمعين عهده دار آن مي باشد و تربيت يافتگان چنين مكتبي از هر گونه فضيلت بهره مندند.
« و كانت زينب عليها السلام تأخذ التربية الصالحة و التأديب القويم من والدها الكرام و اخويها الكريمين الحسن والحسين الي عن بلغت من العلم والفضل والكلام مبلغاً عظيماً »
«حضرت زينب سلام الله عليها تربيت صحيح را از پدر بزرگوار خود و برادران عزيزش حضرات حسن و حسين آموخت تا از نظر علم و فضل و كمال به مقام بزرگ رسيد.» 9
با توجه به اينكه در آيات قرآن (سوره زمر) مي رسيم به اينكه زناني در عقد و اختيار پيامبراني بودند و در خانه وحي زندگي ميكردند اما هدايت نشده و خيانت كردند متوجه مي شويم كه اين دلايل، دلايل كافي براي اثبات اين ادعا نيستند به همين علت ويژگي هاي رفتاري آن حضرت را بررسي مي كنيم:
ويژگي هاي حضرت زينب سلام الله عليها :
حضرت زينب سلام الله عليها داراي ويژگي هاي فراواني مي باشند كه ما در اينجا به تعدادي از آنها اشاره مي كنيم:
1) علم الهي:
يكي از بزرگترين فضيلت هرانساني داشتن علم و فضل و دانش است كه همه انسانها از طريق تحصيل به دست مي آورند ولي عده خاصي براساس لياقت خداداد بدون ديدن معلم به بسياري از علوم آگاهي پيدا مي كنند. حضرت زينب سلام الله عليها از افرادي است كه علم و فهم و عرفانش از طريق غيرعادي بدست آمد. زينب سلام الله عليها به شهادت امام سجاد عليه السلام داراي چنين علمي است، آنجا كه به عمه اش خطاب كرد و فرمود:
« انت عالمة غير معلمة و فهمه غير مفهّمة. »
« تو بي آنكه آموزگاري داشته باشي؛ عالم و دانشمند هستي.» 10
ما براي الگو برداري و پيروي از كسي به فردي نيازمنديم كه از نظر علم و آگاهي در درجه بالايي قرار داشته باشد تا كاملاً اطمينان حاصل شود كه كارها و گفتار و رفتار كسي كه از او الگو بر مي داريم از روي علم و آگاهي است و دچار اشتباه نمي شوند و ما مي توانيم هميشه از او پيروي كنيم. كه حضرت زينب سلام الله عليها از سوي خدا اين علم و آگاهي را كسب نموده پس مي تواند الگوي مناسبي براي افراد قرار گيرد.
2) صبر:
براي مقابله با فشارهاي دروني و بيروني و غلبه بر مشكلات در راه رسيدن به هدف پايداري و استقامت لازم است بدون صبر، در هيچ كاري نمي توان به نتيجه مطلوب رسيد براي اينكه مصيبتهاي وارده و دشواريهاي راه انسان را از پاي درنياورد بايد صبور بود اين دعوت دين در همه مراحل است. 11 يكي از مسائل اجتناب ناپذير امتحان الهي است كه در قرآن مجيد مي خوانيم:
« أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ» 12
« آيا مردم مي پندارند تنها به اينكه ما به خدا ايمان آورده ايم رهاشان كنند و براي دعوي امتحانشان نكنند؟ »
بايد نيز چنين باشد زيرا هركس در مقام ادعا مي تواند خود را برترين مومن، بالاترين مجاهد و فداكارترين انسان معرفي كند، بايد وزن و قيمت و ارزش اين ادعاها از طريق آزمون روشن شود. آري بايد خدا بداند كه چه كساني راست مي گويند و چه كساني دروغ گو هستند. 13
زندگي روزمره نشان مي دهد بعضي ها در برابر بلا، بي صبري مي كنند و تاب تحمل مشكلات را ندارند و گروهي هم از عهده امتحان درآمده و در مواقع حساس زندگي زبان به شكايت نگشودند و پيوسته خدا را شاكر و سپاسگزار بودند. يكي از بارزترين اوصاف انسانهاي كامل، صبر و بردباري در فراز و نشيب هاي روزگار است. همان طور كه قرآن كريم در آيات متعددي به صابران بشارت داده. 14 و پاداش هاي فراوان آنها را يادآوري نموده است و زينب سلام الله عليها از اين جهت در اوج كمال قرار دارد. در زيارتنامه آن حضرت مي خوانيم:
« لقد عجبت من صبرك ملائكة السماء»
« ملائكه آسمان از صبر تو به شگفت آمدند. »
مخصوصاً در ماجراي كربلا آن چنان صبر و رضا و تسليم از خود نشان داد كه صبر از روي او خجل است. به نمونه اي از صبر آن حضرت در مجلس ابن زياد مي توان اشاره كرد. آن گاه كه ملعون با نيش زبانش نمك به زخم زينب مي پاشد و براي آزردن او مي گويد:
كيف رأيت صنع الله باخيك و اهل بيتك: كار خدا را با برادر و خانواده ات چگونه يافتي؟ 15
او در واقع با تعريض مي خواهد بگويد ديدي كه خدا چه بلايي سرتان آورد؟ و حضرت زينب سلام الله عليها در پاسخ درنگ نمي كند با آرامشي كه از صبر و رضاي قلبي او حكايت داشت فرمود:
« ما رأيت الا جميلا» 16
« جز زيبايي نديدم.»
ابن زياد از پاسخ يك زن اسير در شگفت ماند، و از اين همه صبر و استقامت و تسليم او در مقابل مصيبت ها متعجب مي شود و قدرت محاجه را از دست مي دهد. 17
اينك خود را براي لحظه اي در آن روزگار به جاي حضرت زينب سلام الله عليها قرار دهيم آيا مي توانيم چنين صبري از خود نشان دهيم؟ اگر عزيزي را از دست دهيم تاب تحمل آن را نخواهيم داشت و مدام فكر مي كنيم كه زندگي برايمان به پايان رسيده است اما حضرت زينب سلام الله عليها چگونه بود؟ با وجود اينكه بسياري از عزيزان خود را از دست داده بود ولي پرصلابت و مقاوم با صبر و شكيبايي در مقابل دشمن ايستادگي كرد و از خدا و دين خود دفاع كرد. آيا اين موضوع نمي تواند نمونه اي مناسب براي الگوبرداري باشد؟
3) حيا و عفت:
كرامت انساني زن در سايه عفاف او تأمين مي شود حجاب نيز يكي از احكام ديني است كه براي حفظ عفت و پاكدامني زن و نيز حفظ جامعه از آلودگي هاي اخلاقي تشريع شده است. نهضت عاشورا براي احياي ارزش هاي ديني بود. در سايه آن عفاف و حجاب زن مسلمان نيز جايگاه خود را يافت و امام حسين عليه السلام و زينب كبري سلام الله عليها و دودمان رسالت چه با سخنانشان، چه با نحوه عمل خويش، يادآور اين گوهر ناب گشتند براي زنان زينب كبري سلام الله عليها و خاندان امام حسين عليه السلام الگوي حجاب و عفاف است. اينان در عين مشاركت در حماسه عظيم و اداي رسالت حساس و خطير اجتماعي متانت و عفاف را هم مراعات كردند. و اسوه همگان شدند رفتار توأم با عفاف و رعايت حجاب همسران و دختران شهداي كربلا و حضرت زينب سلام الله عليها نمونه عملي متانت بانوي اسلام بود. 18
4) صديق:
حضرت زينب در سلسله جليله صديقين به شمار بوده است. توضيح اين اجمال آ‹ كه بايد دانست:
اولاً «صديق» مبالغه در صدق است؛ يعني كسي كه تمام حركات و سكنات و اقوال و افعال او مبني بر راستي و درستي است و صديقه منصبي است الهي كه هركس داراي آن منصب جليل نباشد بلكه اشخاص معدودي به اين منصب رسيده. و اما از اين امت پس ازحضرت فاطمه سلام الله عليها بوده است و چون حضرت زينب سلام الله عليها نيز در تمام حركات و سكنات خود اقتدا و پيروي مادر خود نمود به اين مرتبت عالي و منصب متعالي بهره مند گرديد و ملقب به صديقه الصغري شد. و قيد صغري تعظيماً لامّها بوده. 19
در اين روزگار كه انسانها به راحتي به يكديگر دروغ مي گويند تا منافع شخصي خود را حفظ كنند، هيچ توجه كرده ايم كه اگر كسي بخواهد تربيت صحيح بيابد بايد از چه كسي الگو بردارد؟ آيا مي تواند هركسي را براي الگو و نمونه انتخاب كند؟ حضرت زينب سلام الله عليها با وجود اينكه راستي و درستي را از حضرت زينب سلام الله عليها به ارث برده پس مي تواند مانند مادرش الگوي مناسبي قرار گيرد.
5) شجاعت:
شجاعت آن است كه انسان در برخورد با سختي ها و خطرها دلي استوار داشته باشد بيشتر كاربرد اين واژه در مسائل مبارزات و جهاد و برخورد با حريف در نبرد و نهراسيدن از رويارويي با دشمن در جنگ هاست. اين نيروي قلبي و صلابت اراده و قوت روح، سبب مي شود كه انسان هم از گفتن حق در برابر ظالمان نهراسد، هم هنگام نياز به مقابله و نبرد بپردازد، هم از فداكاري و جانبازي نهراسد. در جايي كه اغلب مردم مي هراسد شجاعت آن است كه انسان علي رغم وجود زمينه هاي هراس، نترسد و خود را نبازد و با غلبه بر مشكلات تصميم گيري حق و درست داشته باشد. عاشورا الهام بخش شجاعت به مبارزان بوده است و محرم همواره روحيه شهادت و ظلم ستيزي به مردم مي داده است. به تعبير حضرت امام :
« ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداكاري آغاز شد، ماهي كه خون بر شمشير پيروز است ماهي كه قدرت حق، باطل را تا ابد محكوم و داغ باطله بر جبهه ستمكاران و حكومت هاي شيطاني زد، ماهي كه به نسل ها در طول تاريخ، راه پيروزي بر سر نيزه را آموخت.»
با توجه به اينكه مايه شهامت و شجاعت در متن قيام عاشورا و در عمل و گفتار شهداي كربلا موج مي زند، سزاوار است كه اين محتوا براي مردم بويژه جوانان بيشتر تشريح شود تا علاوه بر اشكي كه بر مظلوميت شهداي كربلا و شهادت حسين بن علي عليه السلام مي ريزند از شجاعت آنان درس بگيرند. يادآوري شجاعت روحي حضرت زينب سلام الله عليها در مواجهه با مشكلات و آن همه داغ و شهادت و نيز خطابه هاي آتشين او در كوفه و دمشق در مقابل جباران زمان، بانوان ما را نيز شجاع و دلير بار مي آورد.20
شجاعت حضرت زينب سلام الله عليها در چند مورد محسوساً تجلي نموده است:
1) عصر عاشورا، وقتي كه لشكر براي غارت حرم محترم حسين عليه السلام ريختند، خواستند عليل بيمار، حضرت سجاد عليه السلام را شهيد نمايند آن مخدره ممانعت نموده چنان شجاعت به خرج داده تا حضرت را نجات دهد.
2) وقتي كه در مجلس ابن زياد، پس از احتجاج حضرت سجاد عليه السلام با ابن زياد، امر به شهادت آن حضرت نموده اين محترمه دست به گردن فرزند برادر انداخت هرقدر خواستند او را جدا نمايند نتوانستند. فرمود:
« تا من زنده ام نخواهم گذاشت او را بكشيد.» 21
3) در شام باز اراده قتل حضرت سجاد عليه السلام نمودند، او را به شجاعت خود نجات داد. چه قدر شبيه بوده اين اظهار شجاعت آن مكرمه به اظهار شجاعت والده اش، حضرت زهرا سلام الله عليها ، وقتي كه خليفه، با اتباعش ريختند به خانه اميرالمومنين بعد از آن همه صدمات كه وارد آوردند خواستند آن حضرت را از خانه بيرون آورده كه ببرند مسجد، سر بي عمامه و دوش بي ردا براي بيعت، پس حضرت زهرا سلام الله عليها دست انداخته كمربند علي را گرفته، گفت:
« نخواهم گذاشت او را به اين حال ببريد.»
هرقدر خواستند آنها را از هم جدا كنند نتوانستند؛ تا اينكه به ضرب تازيانه و غلاف شمشير آن مظلومه را جدا نمودند؛ ولي اميرالمومنين مريض نبود، غل جامعه در گردن نداشت و حضرت زهرا را اراده قتلش ننمودند؛ ولي دخترش راخيال قتلش هم نمودند؛«الا لعنة الله علي القوم الظالمين.» 22 از صفات بارز پروا پيشگان اين است كه خدا در نظرشان بزرگ و غير او در نظرشان كوچك، حقير و فاقد اثر مي باشد. سرّ شجاعت اولياي الهي نيز در همين است. زينب سلام الله عليها كه خود چنين ديدي دارد، و در خانواده شجاع تربيت شده است، از شجاعت حيدري بهره مند است. او به « لبوة الهاشمية: شيرزن هاشمي» 23 لقب گرفته است و چون مردان بر سر دشمن فرياد مي زند، توبيخشان مي كند، تحقيرشان مي كند و از كسي هراسي به دل ندارد. 24
حضرت زينب سلام الله عليها از شجاع ترين زنان مي باشد. با شجاعت خود و سخنان گيراي خود توانست نهضت عاشورا را براي هميشه زنده نگه دارد و دشمن را شكست دهد. اگر شجاعت آن حضرت نبود نمي توانست آن گونه با فصاحت و بلاغت در مقابل دشمن سخنان كوبنده بگويد. شجاعت او درسهايي به ما مي دهد اينكه حتي در اسارت، در زير شكنجه هاي جسمي و رواني دشمن نبايد از آنها ترسيد. نبايد خود را باخت. نبايد حق را فراموش كرد. نبايد تسليم شد و توكل به خدا را از دست داد. همين ويژگي حضرت چه درسهاي بزرگي به ما مي دهد همين نشان دهنده اين است كه دليلي است براي الگو قرار گرفتن چه چيزي بهتر از اينكه با يك ويژگي آن حضرت چنين درسهاي بزرگي آموخت.
6) ايثارگري:
ايثار مقدم داشتن ديگري بر خود است، چه در مسائل مالي و چه در موضوع جان، اين صفت نيك يكي از خصلت هاي ارزشمند اخلاقي است كه در قرآن كريم و روايات مورد ستايش فراوان است و از وارستگي انسان از خودخواهي سرچشمه مي گيرد. قرآن از مومناني ياد مي كند كه با آنكه خودشان نيازمندند، ديگران را بر خويشتن مقدم مي دارند.
« …وَلا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » 25
« … و از غنايمي كه به آنها داده شد در دل خود هيچ حسد و بخلي نسبت به آنها نمي يابند و هرچند به چيزي نيازمند باشند باز مهاجران آنانرا بر خويش در آن چيز مقدم مي دارند و از بخل و حيد پاكند و كسانيكه خود را از خوي بخل و حرص دنيا نگاه دارند آنان به حقيقت رستگار عالمند.»
گذشتن از خواسته هاي خود و نيز چشم پوشيدن از آنچه مورد علاقه انسان است، به خاطر ديگري و در راه ديگري ايثار است. روح ايثار، ايثار خون و جان است. ايثارگر كسي است كه حاضر باشد هستي و جان خود را براي دين خود فدا كند. يا در راه رضاي او از تمنيات خويش بگذرد. 26
زينب مجلله در اين صفت نيز گوي سبقت را از ديگران ربوده است. او براي حفظ جان ديگران، خطر را به جان مي خرد و در تمام صحنه ها ديگران را بر خود مقدم مي دارد. او در ماجراي كربلا حتي از سهميه آب خويش استفاده نمي كرد و آن را نيز به كودكان مي داد. در بين راه كوفه و شام، با اينكه خود گرسنه و تشنه بود، ايثار را به بند كشيده و آن را شرمنده ساخت. امام زين العابدين مي فرمايند:
« انها كانت تقسم ما يصيبها من الطعام علي الاطفال لان القوم كانوا يدفعون لكل واحد منا رغيفا من الخبز في اليوم و الليلة»
« عمه ام زينب سلام الله عليها [در مدت اسارت]، غذايي را كه به عنوان سهميه و جيره مي دادند بين بچه ها تقسيم مي كرد چون در هر شبانه روز به هر يك از ما يك قرص نان مي دادند.» 27
امروزه اگر در خيابان تصادفي رخ دهد فردي كه از راه مي رسد بي تفاوت از مقابل مجروح عبور مي كند. براي اينكه چند روزي گرفتار مأمورين نشود او را به حال خود رها مي كند حتي در مواقعي نيز فرد مجروح جان مي دهد. امروزه در جامعه ما ايثار و ايثارگري كمرنگ شده. هركسي فقط به فكر منافع خويش است. اما حضرت زينب سلام الله عليها حتي از جان خود مي گذرد تا نجات دهنده براي ديگران باشد. اين ايثار نشانه نمونه بودن او است. اميد است كه بتوانيم رهرو آن حضرت باشيم . ان شاء الله
7) آزادگي:
آزادگي در مقابل بردگي اصطلاحي حقوقي و اجتماعي است اما آزادگي برتر از آزادي است و نوعي حريت انساني و رهايي انسان از قيد وبندهاي ذلت آور و حقارت بار است. تعلقات و پاي بندي هاي انسان به دنيا، ثروت، اقوام، مقام و فرزند و … در مسير آزادي روح او، مانع ايجاد مي كند. اسارت در برابر تمنيات نفساني و علقه هاي مادي نشانه ضعف اراده بشري است. آزادي در آن است كه انسان كرامت و شرافت خويش را بشناسد و تن به پستي و ذلت و حقارت نفس و اسارت دنيا و زيرپا نهادن ارزش هاي انساني ندهد. 28 كه حضرت زينب سلام الله عليها نيز با رفتن به كربلا همراه برادر نشان داد كه از هر نوع قيد و بندهاي دنيايي آزاد بود. همسر حضرت زينب سلام الله عليها از ثروتمندان آن زمان بود ولي حضرت زينب سلام الله عليها تمام راحتي دنيا را رها كرده به همراه برادر و فرزندانش راهي سرزمين بلا شدند. آن حضرت به چنين درجه اي از آزادگي و حريت رسيده بود كه در روز عاشورا وقتي كه دست 2 طفل خود را گرفته و حضور برادر آورد و استدعا نمود كه آنها را قبول نموده و در راه حضرت حق قرباني نمايد و عرض نمود:
« اگر چنان چه جهاد و قتال بر زنان وارد شده بود، هر آينه هزار هزار جان نثار جانان مي نمودم. »
كه وقتي دو فرزند چون قرص قمر كه آثار وجوديه اند به دست خود تقديم و آنها را قرباني نموده به چشم خود بدن پاره پاره آنها را ديده ابداً منقلب نشود. 29 آيا اين موضوع نشان دهنده اين است كه حضرت زينب سلام الله عليها هيچ وابستگي به دنيا و ابزار و وسايل آن نداشته و فقط به رضا و قرب الهي مي انديشيده؟
8) عزت:
عزت چه به عنوان خصلت فردي يا روحيه جمعي، به معناي مقهور عوامل بيروني نشدن، شكست ناپذيري، صلابت نفس، كرامت و والايي روح انساني و حفظ شخصيت است.30 خاندان حضرت سيدالشهدا نيز عزت آل الله را پس از عاشورا هرچند در قالب اسارت، حفظ كردند و كمترين حرف يا عكس العمل يا موضعگيري كه نشان دهنده ذلت و خواري آن دودمان باشد، از خود نشان ندادند. خطبه هاي امام سجاد عليه السلام و حضرت زينب سلام الله عليها و سكينه و … همه شاهدي بر عزت آنان بود. حضرت زينب سلام الله عليها سخنان تحقيرآميز ابن زياد را در كوفه با عزت و سربلندي پاسخي دندان شكن داد. و گستاخيهاي يزيد، در كاخ شام را نيز بي جواب نگذاشت و درخطبه بليغي كه در كاخ يزيد خوانداو را به محاكمه كشيد و با گفتن اين سخن كه:
« اي يزيد، خيال كرده اي با اسير كردن ما و به اين سوي و آن سوي كشيدنمان خفيف و خوار مي شويم و تو كرامت و عزت مي يابي؟ به خدا سوگند نه ياد ما محو مي شود و وحي ما مي ميرد و نه ننگ اين جنايت از دامان تو زدوده خواهد شد.» به يزيد و حكومت او فهماند كه در ذليل ترين و رسواترين حالتند و جنايت هاشان ذره اي از شكوه و عزت و كرامت خاندان وحي نكاسته است. 31
اين چند موردي كه به آنها اشاره شد تعداد اندكي ازويژگي ها و القاب بانوي بزرگ حضرت زينب سلام الله عليها بود كه پرداختن به همه ويژگي ها و خصايص آن حضرت در اين مقاله از عهده ما خارج بود. اما با همين تعداد اندك از ويژگي هاي آن حضرت مي توان دريافت كه چه روح والا و شخصيت عظيمي را دارا بودند. در اين مرحله بايد به اين سوال پاسخ داده شود كه آيا با وجود اين همه ويژگي ها و خصايص نيكو شجاعت ها و از خودگذشتگي ها، ايثار و فداكاريها و … باز هم دليلي باقي مي ماند كه آن حضرت شايستگي الگو بودن براي زنان مسلمان را نداشته باشد؟ زن مربي جامعه است. از دامن زن انسانها پيدا مي شوند مرحله اول مرد و زن صحيح از دامن زن است. مربي انسانها زن است. سعادت و شقاوت كشورها بسته به وجود زن است. زن با تربيت صحيح خودش انسان درست مي كند و با تربيت صحيح خودش كشور را آباد مي كند. مبدأ همه سعادت ها از دامن زن بلند مي شود. زن مبدأ همه سعادت ها بايد باشد. 32 پس بايد به گونه اي الگوي خود را انتخاب كند كه بتواند به بهترين نحو از او پيروي كرده و مسير سعادت را طي كند و موجب سعادت اطرافيان خود شود. اما با وجود اين مطالب عده اي هنوز فكر مي كنند كه الگوي مناسب حضرت زهرا سلام الله عليها ، حضرت خديجه سلام الله عليها و هاجر و آسيه و … است. همان گونه كه در ابتداي مطالب گفته شد حضرت زينب سلام الله عليها همتاي مادر خود حضرت زهرا سلام الله عليها است و تمام فضائل نيكوي او را به ارث برده و همين طور شباهت هايي به حضرت خديجه نيز دارد به طوريكه از حضرت علي عليه السلام روايت شده كه وقتي كه اشعث بن قيس از حضرت زينب خواستگاري كرد، حضرت علي عليه السلام بسيار دگرگون و خشمگين شد، و با تندي به اشعث فرمود:
« اين جرءات را از كجا يافته اي كه زينب را از من خواستگاري مي كني؟ زينب شبيه خديجه و پروريده دامان عصمت است، تو لياقت همتايي از او را نداري، تو كجا كه با يادگار حضرت زهرا سلام الله عليها همسر و همسخن شوي؟» 33
و اينك مي پردازيم به يك نمونه مقايسه آن حضرت با يكي از زنان نمونه اي كه به عنوان الگو معرفي مي شوند تا روشن تر شود كه حضرت زينب سلام الله عليها نيز مي تواند در مقام انتخاب الگو قرار گيرد.
مقايسه هاجر با زينب سلام الله عليها :
مسطور است چون حضرت خليل عليه السلام خواست اسماعيل را براي قرباني برد به مادر او هاجر فرمود:
« فرزند را زينت ده كه او را به مهماني دوست برم.»
چون او را برد به خطاب خدا او را از ذبح شدن نگه داري نمود و ابراهيم او را برگردانيد، هاجر نظرش به گلوي فرزند كه از اثر كارد قرمز شده بود افتاد، بي اختيار شده، غش كرد و بر زمين افتاد. ببين تفاوت ره از كجاست تا به كجا! عليا حضرت زينب سلام الله عليها ، عوض لباس زينت، اسلحه جنگ در تن دو فرزند خود كه هريك اسماعيل عصر خود بودند و خود خواهش نمود كه آنها را به ميدان كارزار فرستد و به ديده خود، بدن پاره پاره آنها را ديد، براي اينكه مبادا برادر از او خجالت كشد، ابداً به روي خود نياورد! ولي چون خبر شهادت علي اكبر را شنيد چنان گريه و زاري و بي قراري نمود كه خاطر حضرت سيدالشهدا را به خود مشغول نموده.
عصر عاشورا بعد از گريه و ندبه بر برادر به درگاه اله، عرض كرد:
« خدايا اين قليل قرباني را از آل محمد صلي الله عليه و آله و سلم قبول فرما.»
عجب كلام بزرگي است! نتوان چنين بياني نمود مگر به پيغمبر يا ائمه طاهرين. تصور بايد نمود كه چه مقام و رتبتي است! چه معرفتي داشته كه چنين فرمايشي فرموده است چون آن مكرمه به اين مقام از معرفت نايل شد، عرفا عاجز از معرفت به او شدند. 34
حال بعد از اتمام مطالب اين موضوع مطرح مي شود كه آيا صحيح است كه چنين الگوهاي شايسته اي را رها كرده، از افراد غيرمسلمان كه در فيلم ها و تلويزيون و ماهواره ها و … مي بينيم پيروي كنيم؟ كه چيزي جز بي بندوباري، فساد، تجملات و … چيز ديگري به دنبال ندارد و سعادت دنيوي و اخروي و رضا و قرب الهي را از ما دور مي كند.
نكته آخر اينكه در همه حال خداوند انسان را آزاد خلق كرده و تصميم گيري را در هر زمينه اي بر عهده خود او گذاشته بعضي ها راه سعادت را مي پيمايند و به رضا و قرب الهي مي رسند ولي بعضي ها به بيراهه كشيده مي شوند. اميد است كه با عنايات و توفيقات الهي از مسير درست منحرف نشده و راه شقاوت و عذاب را نپيماييم. ان شاء الله.
پي نوشت:
1. www.padida.ir
2. زمر/ 27
3. سيد ضياء، مرتضوي، امام خميني و الگوهاي دين شناختي، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1378، ص63.
4. محمد مهدي، تاج لنگرودي واعظ، سيماي حضرت زينب (س)، دفتر نشر ممتاز، 1375، چاپ اول، ص20.
5. همان، ص25.
6. همان، ص30.
7. همان، ص32.
8. همان، ص34.
9. همان، ص36.
10. عباس، قمي، منتهي الامال، تهران، علميه اسلاميه، 1331، چاپ قديم، ج1، ص298.
11. به كوشش مركز مطالعات راهبردي خيمه، عاشورا نامه، قم، انتشارات خيمه، 1388، چاپ اول، ج5، ص279.
12. عنكبوت/2
13. ناصر، مكارم شيرازي، تفسيرنمونه، تهران، دارالكتب اسلاميه، 1382، چاپ 21، ج16، ص204.
14. بقره/ 155
15. محمدباقر، مجلسي، بحارالانوار، بيروت، داراحياالتراث العربي، ج 45، ص115-116.
16. همان، ص116
17. www.aviny.com
18. به كوشش مركز مطالعات راهبردي خيمه، ص287-288.
19. سيد نورالدين، جزايري، ويژگي هاي حضرت زينب (س)، قم، انتشارات مسجد مقدس جمكران، 1385، چاپ5، ص69.
20. به كوشش مركز مطالعات راهبردي خيمه، ص276.
21. سيدنورالدين، جزايري، ص117.
22. همان، ص118.
23. زيارتنامه حضرت زينب (س).
24. www.aviny.com
25. حشر/9
26. به كوشش مركز مطالعات راهبردي خيمه، ص265.
27. ذبيح الله، محلاتي، رياحين الشريعه، تهران، دارالكتب اسلاميه، ج3، ص62.
28. به كوشش مركز مطالعات راهبردي خيمه، ص262.
29. سيدنورالدين، جزايري، ص226.
30. به كوشش مركز مطالعات راهبردي خيمه، ص283.
31. همان، ص286.
32. صحيفه امام، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، 1385، چاپ چهارم،ج7، ص339.
33. www.aviny.com
34. سيد نورالدين، جزايري، ص227.
منابع:
* قرآن
1. www.padida.ir
2. www.aviny.com
3. مرتضوي، سيد ضياء ، امام خميني و الگوهاي دين شناختي، قم، مركز انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1378.
4. تاج لنگرودي واعظ، محمد مهدي ، سيماي حضرت زينب (س)، دفتر نشر ممتاز، 1375، چاپ اول.
5. قمي، عباس، منتهي الامال، تهران، علميه اسلاميه، 1331، چاپ قديم، ج1.
6. به كوشش مركز مطالعات راهبردي خيمه، عاشورا نامه، قم، انتشارات خيمه، 1388، چاپ اول، ج5.
7. مكارم شيرازي، ناصر، تفسيرنمونه، تهران، دارالكتب اسلاميه، 1382، چاپ 21، ج16.
8. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياالتراث العربي، ج 45.
9. جزايري، سيد نورالدين، ويژگي هاي حضرت زينب (س)، قم، انتشارات مسجد مقدس جمكران، 1385، چاپ5.
10. زيارتنامه حضرت زينب (س).
11. محلاتي، ذبيح الله، رياحين الشريعه، تهران، دارالكتب اسلاميه، ج3.
12. صحيفه امام، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، 1385، چاپ چهارم،ج7.
فرم در حال بارگذاری ...
برگزاري مراسم عزاداري در مدرسه علميه امام خميني(ره) رباط كريم
مراسم عزاداري بانوي دو عالم حضرت زهرا(سلام الله عليها) در سطح شهرستان با حضور خانواده معظم شهدا، خيرين مدرسه، كليه طلاب و كادر مدرسه برگزار گرديد.
در اين مراسم ضمن قرائت حديث شريف كساء، مداحي و سينه زني براي حضرت صديقه طاهره برپا شد.
فرم در حال بارگذاری ...
اخبار واحد پژوهش مدرسه علميه امام خميني(ره) رباط كريم
با هماهنگي معاونت محترم پژوهش فعاليت هاي زير در هفته گذشته انجام شده و اخبار آن اعلام مي گردد.
- معرفي اساتيدراهنما براي تعدادي از طلاب كه در مرحله تدوين و ارائه تحقيق پاياني مي باشند.
- جلسه شوراي علمي و پژوهشي جهت تصويب طرحنامه اجمالي براي دو نفر از طلاب مدرسه
- اعزام 13 نفر از خواهران طلبه به همايش خواهران قرآن پژوه در برج ميلاد
- معرفي طلاب مؤفق و برتر حوزه علميه امام خميني(ره) به عنوان استعداد برتر به مركز مديريت
- برگزاري كلاس هاي كارگاهي براي طلاب پايه پنجم جهت آشنايي با مراحل و نحوه تدوين پايان نامه
فرم در حال بارگذاری ...
اينجا خانه علي(علیه السلام) و فاطمه(سلام الله علیها) ... است
السلام عليك يا ممتحنة امتحنك الذي خلقك قبل ان يخلقك
دلم به لرزه درآمد وقتي در نمايشگاهي كه به مناسبت ايام سوگواري شما برپا شده است مي خواهم حديث غربتت را اين چنين حكايت كنم: وقتي در كوچه بني هاشم قدم برمي داشتم قلبم به شدت به درد مي آمد ، اي بانوي مهرباني فقط در و ديوار مي داند كه شما از دست مردم نا مسلمان روز چه كشيديد.
شما كه تنها مدافع و پاسدار حرم مولايت بودي، شما كه با تمام وجود با حفظ عفت و حجاب به ياري مولاي زمانت شتافتي و در اين راه از هيچ فداكاري دريغ ننمودي و با جانبازيت به مقام شهادت نايل شدي.
اي ريحانة النبي، مردم زمانت قدر شما را ندانستند و به راحتي دلت را خون كردند اما شما هميشه در ميان دستان سبزت، ميان ربناي قنوتت همه ما را دعا كردي در دل شبانگاهان.
...
اما اي زهرا جان(سلام الله علیها)، وقتي به درب خانه سوخته ات رسيدم جان از بدنم به در رفت وقتي ديدم به صورت نمادين به در خانه ات هيزم ريخته اند.
اي نامسلمان ها اينجا خانه علي(علیه السلام) است، اينجا خانه فاطمه(سلام الله علیها) و حسن(علیه السلام) و حسين(علیه السلام) است.
واي بر كساني كه لگد بر درب خانه نزول فرشته ي وحي كوبيدند، چرا نمي فهمند چه كسي پشت درب است. اين دختر پيامبر بزرگ اسلام است، اي نامسلمانان اندكي دست نگه داريد اين فاطمه(سلام الله علیها) است كه با محسن اش پشت درب حاضر گشته تا مظلوميت اش تا ابد برچهره تاريخ اسلام ماندگار باشد.واي برمن، مادرم فاطمه ، ديگر صدايي نمي آيد.
وا اماه، وا اماه، وا اماه
ميخ درب تا ابد تا ظهور فرزندش مهدي(عج) ، تا قيامت از خود شرمگين است و ناله اش تا عرشمي رود كه چرا بر سينه فاطمه(سلام الله علیها)، ريحانة النبي نشست و محسنش را شهيد كرد.
سالهاست كه شيعيان و دوستداران شما پشت پنجره بقيع اشك مي ريزند، اي بانوي بي نشانن به اميد روزي كه فرزندت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) ظهور كندو به ما دستور ساخت ضريح با شكوهت را بدهد.
آمين
رقيه حاتمي
طلبه فارغ التحصيل مدرسه امام خميني(ره)
![](https://imam-robatkarim.kowsarblog.ir/media/users/razjou/profile_pictures/_evocache/8_6.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1423920153)
ایام شهادت مادر تسلیت باد
…
هر چه بود از در و دیوار خودم فهمیدم
حاجتی نیست به انکار خودم فهمیدم
راز حبس نَفَس و علت جوشیدن خون
از فرورفتن مسمار خودم فهمیدم
این که یک حادثه رخ داده در آن کوچۀ تنگ
از نهان کردن رخسار خودم فهمیدم
این که دیگر نزنی شانه به موی زینب
از قنوتت به شب تار خودم فهمیدم
از چه لبخند به تابوت زدی بعد سه ماه؟
حاجتی نیست به گفتار خودم فهمیدم
سیدعلی احمدی
![](https://imam-robatkarim.kowsarblog.ir/media/users/talabe_nevesht/profile_pictures/_evocache/129985_0f57d_18301.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1438860624)
با سلام و احترام
کاربر گرامی ضمن تشکر از اهتمام شما به درج مطالب دست نویس طلاب، دلنوشته حاضر در وبلاگ طلبه نوشت منتشر گردید.
موفق باشید.
فرم در حال بارگذاری ...
برگزاري مراسم ويژه شهادت حضرت زهرا(سلام الله عليها) در مدرسه علميه امام خميني(ره) رباط كريم
به همت معاونت فرهنگي مدرسه مراسم شهادت حضرت زهرا با حضور طلاب و كادر مدرسه برگزار گرديد.
در اين مراسم حجت الاسلام و المسلمين نحوي با بيان ويژگي هاي اخلاقي حضرت زهرا چون: عفاف، حجاب,انفاق، ولايتمئاري و… عنوان داشتند ما رهروان ولايت بايد اين بانوي نمونه را الگوي زندگي خويش قرار دهيم در مراسم عزاداري براي بي بي دوعالم باید توجه داشته باشيم شور تنها كافي نيست . شور بايد همراه با شعور باشد . نهايت دقت را بکنیم اگر ادعاي شيعه بودن داريم بايد بدانيم علاوه بر محبت اهل بيت (عليهم السلام) عمل هم بايد كرد. حضرت الگوي كامل عفاف و حجاب براي زنان مسلمان هستند حتي در بستر بيماري به فكر اين بودند كه مبادا نامحرمي بدن ايشان را ببيند.
...
بايد بيانديشيم آيا ما هم براي دين خود اينقدر دغدغه داريم. يادمان باشد در سيره حضرت زهرا (سلام الله عليها) اولويت دين داري و ولايت مداري است.ما طلاب كه ود را محب حضرت مي دانيم بايد مراقب گفتار و رفتار خود باشيم . درپوشش و حجاب بايد حجاب حضرت زهرا(سلام الله عليها) ملاك و معيارمان باشد نه مدو تبليغات سوء دشمنان در بحث ولايت مداري هم همچون بي بي دوعالم از هيچ تلاشي براي دفاع از ولي فروگذار نكنيم تا در قيامت شرمنده آن بانوي نمونه نباشيم ان شا الله.
فرم در حال بارگذاری ...
برگزاري يادواره شهدا در سطح شهرستان رباط كريم
به مناسبت روز بزرگداشت شهدا با هماهنگي مسئولين مدرسه علميه امام خميني(ره) يادواره شهدا در سطح شهرستان با حضور خانواده معظم شهدا، مسئولين مدرسه و مبلغين برگزار گرديد.
در اين برنامه سركار خانم اصغري مدير مدرسه علميه ضمن بررسي سيره حضرت زهرا(سلام الله علیها) به اسرار و ابعاد سياسي ماجراي فدك اشاره نموده و عنوان داشتند: تلاش هاي اصلاح گرانه ي امام علي (عليه السلام) و حضرت زهرا براي باز گرداندن خلافت اسلامي، از مسير انحرافي آن گونه هاي مختلفي داشت در اين مسير جبهه سياسي علني را حضرت زهرا(سلام الله علیها) رهبري مي كردند.
...
مطالبه حق خلافت امام علی(علیه السلام) در دل درخواست فدك يكي از روش هاي دفاع از ولايت و رهبري بود حضرت صديقه طاهره (سلام الله علیها) در تمام زماني كه ماجراي فدك را پيش كشيدند دنبال دنبال اثبات غصب حكومت و حق امير المؤمنين(علیه السلام) بودند و مطالبه فدك قيام و خروشي برضد اركان حكومت منحرف تلقي مي شد. خطابه هاي حضرت در مسجد رسول خدا (صلي الله عليه وآله) همه نشان دهنده هدف بلند ايشان و دفاع از ولايت بود نه تقسيم ميراث ويا باز پس گيري هديه و پيشكش بلكه در اين خطبه ها مساله اساسي اسلام و كفر و ايمان و نفاق شمرده مي شد.ايشان در ادامه افزودند: خانواده معظم شهدا دنباله رو ره حضرت زهرا (سلام الله علیها) هستند آنها نيز مانند بانوي دو عالم از فرزندان خود براي حمايت از اسلام و ولايت گذشتند و تمام تلاش خود را كردند كه اسلام از مسير خود منحرف نشود.
شهدا هدايتگران ما در مسير دين هستند دفاع از ولي اساسي ترين هدف شهدا بوده پس در اين زمان پشتيباني از ولي فقيه بر دوش ما رهروان شهدا مي باشد كه بايد با حضور فعال خود در تمام عرصه هاي سياسي و فرهنگي و اجتماعي و… اين حمايت را نشان دهيم و دست فتنه گران را كوتاه نماييم.
در پايان مراسم ضمن قرائت حديث كساء سه ختم قرآن به ارواح طيبه شهدا هديه گرديد.
فرم در حال بارگذاری ...
اخلاص و تلاش
شهادت را صرفا در دعا و آرزو نمیدید.
«داشتم برای نماز وضو میگرفتم
نگاهی به آسمان کرد و گفت: «علی! حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم.
معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه.
باید یه کاری بکنیم.
گفتم چیکار کنیم؟
گفت: دوتاکار اول خلوص. دوم سعی و تلاش.
کتاب یادگاران
شهید حسن باقری
![](https://imam-robatkarim.kowsarblog.ir/media/users/support/profile_pictures/_evocache/support.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1514971766)
با سلام و احترام
ضمن تشکر مطلب شما در منتخب ها درج گردید
موفق باشید.
فرم در حال بارگذاری ...
برگزاري كارگاه آموزشي فرهنگ فاطمي در مدرسه علميه امام خميني(ره) رباط كريم
به همت واحد تبليغات مدرسه كارگاه آموزشي فرهنگ فاطمي با حضور كليه طلاب و كادر مدرسه برگزار گرديد.
در اين كارگاه حجت الاسلام و المسلمين نوري فر به بررسي سيره حضرت زهرا(سلام الله عليها) در ابعاد مختلف پرداختند، ايشان عنوان داشتند حضرت زهرا الگوي كامل يك بانوي مسلمان ولايت مدار است. از اصلي ترين خصايل آن بانوي نمونه ولايت مداري ايشان است كه بر تمام مسائل زندگي حضرت سايه گسترده بود.حضرت در دفاع از امير المؤمنين (عليه السلام) حتي از فرزند و جان خود دريغ نكردند نه به خاطر اينكه حضرت امير المؤمنين(عليه السلام) همسرشان بودند بلكه به خاطر اينكه ولي زمان و امام و پيشواي ايشان بودند.
در همسرداري حضرت همين بس كه مايه آرامش همسر خود بودند و به فرموده امام علي (عليه السلام)ايشان با ديدن حضرت زهرا(سلام الله عليها) تمام غم هاي خود را فراموش مي كردند. حضرت در طول زندگي با امير مؤمنان هرگز چيزي ازايشان نخواستند كه توان مهيا كردنش در حضرت نباشد. در تربيت فرزند نيز مادر نمونه اسلام هستند.
...
تا جايي كه بهشتي كه خداوند وعده داده زير پاي مادران است، به دليل عظمت ايشان بوده است . حضرت از نوازش فرزندان حتي در بستر بيماري دريغ نمي كردند، ازهمبازي شدن با ايشان، نذر در ايام بيمار فرزندان و… همه وهمه نشان دهنده عطوفت و مهرباني با فرزندان است. تمام عمر18 ساله بي بي دو عالم سرشار است از آموزه هاي فراوان براي ما پيروان ولايت و امامت كه اگر به تك تك آنها توجه نماييم اسلام كامل را خواهيم يافت و راه سعادت بسيار مشخص خواهد شد، فقط كافي است در هر نقطه از زندگي كه سر در گم مانديم به چراغ روشن اهل بيت تمسك جوييم زيرا نقطه به نقطه ي زندگي ايشان راهنماي تاريكي هاي ما بندگان است كه شيطان در كمينمان نشسته و هر لحظه ممكن است از راه راست دورمان نمايد.فرهنگ فاطمي بايد در گوشه گوشه ي زندگيمان جاري و ساري باشد. شيعه اي كه زندگي اش فاطمي نباشد جز ادعا چيزي ندارد بلكه بايد در عمل از زندگي بانوي آسماني پيروي كرد نه در حرف.
تمام تلاش دشمن هم همين است كه اين فرهنگ فاطمي را از دختران و زنان و مادرانن ما بگيرد با ترويج و تبليغ بي عفتي و بي حجابي در جامعه گام اول برداشته خواهد شد و در پي آن بي توجهي به همسر و فرزندان و از هم پاشيدگي كانون خانواده خواهد بود پس بايد هوشيار باشيم و با پيروي از آموزه هاي ديني و بهره گيري از فرهنگ فاطمي در مقابل دشمنان بايستيم و به عنوان بانوي مسلمان حافظ دين و مذهب و مايه آرامش خانواده و جامعه ي خود باشيم.
![امیرحسام امیرحسام](https://imam-robatkarim.kowsarblog.ir/media/shared/global/avatars/_evocache/default_avatar_unknown.jpg/crop-top-64x64.jpg?mtime=1425391638?size=64&default=https%3A%2F%2Fkowsarblog.ir%2Fmedia%2Fshared%2Fglobal%2Favatars%2Fdefault_avatar_unknown.jpg)
فرم در حال بارگذاری ...
برگزاري جلسه اخلاق در مدرسه علميه امام خميني(ره) رباط كريم
با هماهنگي واحد فرهنگي جلسه اخلاق با موضوع انفاق با حضور كليه طلاب در مدرسه برگزار شد.
در اين جلسه سركار خانم كاكاوندي از مبلغين مدرسه به ايراد سخنراني پرداختند، ايشان فرمودند: يكي از كارهاي بسيار مهم كه رسول اكرم(صلوات الله عليه) نيز به آن سفارش نموده اند بخشش و انفاق است. خداوند در سوره بقره آيه 267 مي فرمايد: اي كساني كه ايمان آورده ايد از چيزهايي كه دوست داريد و از زمين بيرون آورده ايد انفاق كنيد.
...
پس طبق آيات و روايات سفارش بسياري براي بخشيدن شده است در حالي كه شيطان تمام تلاش خود را مي كند تا مانع انجام اين عمل شود نبايد به وسوسه هاي شيطان بها داد بلكه بايد عكس گفته هايش عمل نمود و از فقير و تهيدست شدن نهراسيد.سفارش هاي اكيدي كه به بخشش مال شده است علاوه بر اينكه فاصله طبقاتي را در جامعه از بين مي برد به نيازمنداني كه براي تأمين مخارج زندگي خود هزينه اي ندارند نيز كمك بسياري مي كند زيرا بسياري از ايشان هستند كه بسيار صبور بوده و شكايتي از فقرندارند در حالي كه وظيفه ماست كه به عنوان يك مسلمان با عمل به دستورات خداوند چون: پرداخت صدقه، خمس، زكات و … به نيازمندان كمك كنيم. اما اين كار شرايطي هم دارد از آن جمله مي توان به انفاق به دور از ريا و خود نمايي، انفاق بدون منت، انفاق از اموال پاك و آنچه خود دوست داريم اشاره نمود. پس بكوشيم در بخشش هاي خود خدا را در نظر داشته باشيم زيرا كسي كه با خدا معامله مي كند بهتر از آنچه بخشيده پس خواهد گرفت.
فرم در حال بارگذاری ...