نهی از منکر در میدان تجریش با چاشنی مهربانی !
در حال پیاده شدن از تاکسی در میدان تجریش بودم که چشمم افتاد به دختری که دست در دست پسری قد بلند داشت و در حالی که هیچ چیز روی سرش نبود خرامان قدم می زد…
شاید دوباره نگاه کردن به صحنه گناه کار درستی نبود، ولی ارادی هم نبود! از تعجب ناخود آگاه دوباره نگاه کردم تا از چیزی که دیدم مطمئن شوم. مطمئن شدم!
اعصابم خیلی خرد شد. زیر لب لا اله الا الله و استغفرالله می گفتم…
نتوانستم با خودم کنار بیایم. دوستش را جمع کند! اما بعد یاد حدیثی افتادم از امام رضا علیه السلام با این مضمون که:
با خوشرویی می توان مردم را بنده خود کرد.
لحظه ای ایستادم و از امام عصر – عجل الله فرجه – طلب کمک کردم رفتم جلو و به پسر سلام کردم.